بخارى در كتاب النكاح صحيح خود و مسلم در كتاب فضائل الصحابة بعد از باب فضائل عايشه (كه چون اين حديث ربطى به فضيلت كسى ندارد لابد به عنوان تتمه فضائل عايشه آورده است!) حديثى طولانى نقل كردهاند كه مملو از كلمات غير مأنوس بوده و در آن از قول عايشه آمده است كه يازده زن با هم تعهد كردند كه درباره شوهرانشان هر چه هست بگويند و لذا هر يك از آنان در تعريف و يا بدگوئى آنها مطالبى گفتند كه در شرح و معناى بعض از لغات آن بين ادباى مشهور اهل سنت اختلاف است.
تا آنكه نفر يازدهم مىگويد: همسرم ابو زرع است (بايد مىگفت: همسرم ابو زرع بود!) و بعد از وصف او از ام أبي زرع (يعنى مادر شوهر) و ابن أبي زرع (پسر شوهر) و بنت أبي زرع (دختر شوهر) و جارية أبي زرع با همان كلمات نامأنوس سخن گفته و در آخر مىگويد كه روزى ابو زرع بيرون رفت زنى را ديد كه دو پسر داشت و پس از نقل بعض محاسن آن زن مىگويد كه ابو زرع مرا طلاق داد و با آن زن ازدواج كرد و من بعد از او با مرد ديگرى ازدواج كردم. آنگاه بعض صفات همسر جديدش را مىگويد. عايشه پس از نقل اين داستان مىگويد كه رسول خدا (ص) به من گفت: «كنت لك كأبى زرع لام زرع». يعنى من براى تو مثل ابو زرع براى ام زرع مىباشم(1).
ما كه نفهميديم هدف از نقل اين روايت چه بوده است! يازده زن دور هم نشسته و غيبت شوهرانشان را نموده و اسرارشان را برملا كردند -آن هم با كلماتى نامأنوس- و آيا عايشه در آن جمع حاضر بود؟ اگر بود چرا نهى از منكر نكرد و اگر نبود از كجا آن را دانست؟ و آيا داستان مذكور را براى رسول خدا (ص) شرح داد كه حضرت آن جمله را فرمود؟ و چرا پيامبر (ص) به عايشه اعتراض نكرد كه چرا گوش به غيبت دادى؟ نفر يازدهم چرا از شوهر قبلى خود مطالبى گفت و چرا از مادر و پسر و دختر و كنيزش تعريف كرد؟ آيا رسول خدا صلىاللهعليهوآله كه آن جمله را به عايشه فرمود، منظورش آن بود كه من هم مثل ابو زرع كه ام زرع را طلاق داد تو را طلاق مىدهم؟ و اگر محبت هاى ظاهرى مراد آن حضرت بود (از قبيل تأمين غذا و لباس و امثال آن) كه قطعا او عدالت را بين همسرانش رعايت كرده و فرقى بين آنها نمىگذاشت آرى فرق عايشه با ساير همسران پيامبر (ص) اين بود كه او حضرتش رامىآزرد (و بعد از او حفصة) و ساير زنها يا او را آزار نمى دادند و يا اگر موردى بود به تحريك عايشه انجام مىشد (چنانچه گذشت).
آيا بهتر نيست كه اينگونه روايات از صحيحين زدوده شود تا مثل علامه بزرگوار امينى رحمه الله نگويند كه صحيحين پر است از «سفاسف»(2). در خاتمه از خداوند بزرگ مىخواهم كه ما را با حقايق اسلام آشنا فرموده و از تعصبات -كه مانع درك حقيقت است- به دور بدارد. بمنّه وكرمه.
قم المشرفة - حرم اهل البيت وعشّ آل محمّد عليهمالسلام
حوزه علميه - حسين طيبيان
- پاورقی -
(1) الف - صحيح بخارى، ج 7، ص 36 - 34، باب حسن المعاشرة مع الاهل.
ب - صحيح مسلم، ج 4، ص 1901 - 1896، كتاب فضائل الصحابة، باب 14، ح 92.
(2) به هر چيز پست و بى ارزش «سفساف» گفته مىشود و جمع آن «سفاسف» است.
قسمت بيست و چهارم - حديث أمّ زرع
- بازدید: 842