حاكم نيشابورى در مستدرك از عايشه روايتى نقل مىكند كه به خوبى مىرساند اهل افك تهمت را بر چه كسى وارد كردند. البته او اسامى كسانى راكه عنوان «عصبة» بر آنان صادق باشد نمىآورد ولى معلوم است كه آنان بايد كسانى باشند كه اهل سنت نخواستند با معرفى آنها آبروى كسانى كه بايد حفظ شود ريخته گردد.
«عن عايشة قالت: اهديت مارية إلى رسول اللّه (ص) ومعها ابن عم لها. قالت: فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا. قالت: فعز لها عند ابن عمها. قالت: فقال اهل الافك والزور: «من حاجته إلى الولد ادعى ولد غيره» وكانت امّه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذى بلبنها فحسن عليه لحمه. قالت عايشة: فدخل به علىّ النبى (ص) ذات يوم فقال: «كيف ترين»؟ فقلت: من غذى بلحم الضأن يحسن لحمه. قال: «ولا الشبه» قالت: فحملنى ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت: ما أرى شبها. قالت: وبلغ رسول اللّه ما يقول الناس فقال لعلى...»(2).
عايشه مىگويد: «مارية» به رسول خدا (ص) اهداء گرديد و همراه او پسر عموى او نيز بود. او به رسول خدا (ص) حامله شد. حضرت او را نزد پسر عموى او (و در مشربه أمّ ابراهيم) نهاد. اهل افك گفتند كه چون او (يعنى پيامبر (ص)) به فرزند نياز داشت، فرزند غير را به خود نسبت داد. چون شير مادرش (يعنى ماريه) كم بود با شير گوسفند پرورش يافت ولذا فربه شد. روزى پيامبر (ص) او را نزد من آورد و گفت: او را چگونه مىبينى؟ گفتم: البته وقتى از شير گوسفند استفاده كند فربه مىشود. گفت: شباهت او را (با من) چى؟ من از روى حسادت گفتم: شباهتى ندارد. گفتار مردم به گوش پيامبر (ص) رسيد، على را فرستاد... (دنباله آن را از حديث مسلم نقل مىكنيم).
عايشه در اينجا به چند نكته اشاره مىنمايد:
1 - اهل افك تهمت زنا به ماريه زدند.
2 - عايشه از روى حسادت حاضر نشد بگويد كه او (يعنى ابراهيم) شبيه رسول خدا (ص) مىباشد.
3 - به على عليهالسلام مأموريت تحقيق داده شد... .
مسلم كه در ضمن 10 صفحه حديث افك را از عايشه نقل كرده است در آخر آن حديثى در ضمن سه سطر از انس اينگونه مىآورد:
«عن انس أنّ رجلا كان يتهم بأم ولد رسول اللّه (ص) فقال رسول اللّه (ص) لعلى: اذهب فاضرب عنقه فأتاه على فاذا هو في ركىّ يتبرد فيها فقال له على أخرج فناوله يده فأخرجه فاذا هو مجبوب ليس له ذكر فكف علىّ عنه ثمّ أتى النبى (ص) فقال يا رسول اللّه انّه لمجبوب ما له ذكر»(1).
خلاصه آنكه وقتى تهمت مذكور به گوش پيامبر رسيد على را فرستاد كه گردن زانى را بزند. حضرتش رفت و چون او را مجبوب(2) يافت دست از او برداشت.
آرى، اگر قرار باشد آياتى در تبرئه كسى نازل شود حق اين است كه درباره ماريه نازل گردد كه برگشت آن به رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىباشد كه ابراهيم را پسر غير و در حقيقت زنا زاده دانستهاند. عايشه حق داشت كه از روى حسادت منكر شباهت فرزند به پدر باشد چه آنكه خود عقيم بود و بى فرزند(3) و حسادت هوو نيز امرى رايج است مگر آنكه تقواى او مانع بروز صفات رذيله گشته بلكه با دارا بودن ملكه تقوى بتواند بر رذائل اخلاقى غلبه كرده فضائل اخلاقى را جايگزين آن كند. چنانچه از امثال ام سلمة چنين حسادتهايى نقل نشده است.
در تفسير برهان و غير آن مشابه آنچه كه از مستدرك آورديم با توضيح بيشتر نقل شده و نزول آيات سوره نور را هم در همين رابطه گفته اند.
در هر حال با توجه به اشكالات مهمى كه در حديث عايشه وجود دارد بايد آن را طرد نمود اگر چه در صحيحترين كتابهاى روائى اهل سنت آمده باشد.
- پاورقی -
(2) ج 4 ص 41، كتاب معرفة الصحابة، ح 2419.
(1) ج 4 صحيح، ص 2139، آخر كتاب التوبة، باب 11، ح 59.
(2) كسى كه آلت مردان نداشته باشد.
(3) در اينجا بد نيست جملهاى را كه ابو داود در ج 4 سنن ص 19، كتاب الطب، باب في الطيرة، ح 3922 از عمر نقل كرده بياوريم. او گفت: «حصير في البيت خير من امرأة لا تلد». يعنى حصيرى كه در منزل است بهتر است از زنى كه نازا باشد.
شأن نزول آيات افك
- بازدید: 787