تهاجم فراوان بر دادگستر جهان

(زمان خواندن: 15 - 29 دقیقه)

اگرچه روايات فراواني که از پيشوايان معصوم، درباره دادگستر جهان حضرت صاحب زمان (عجل الله فرجه)، با اسناد معتبر وقابل استناد رسيده، روايات مجعول وموهومي هم از سوي افراد مجهول ويا غير موثّق جعل شده وبا روايات مهدويت خلط شده که شخصيت بي نظير آن امام رئوف را زير سؤال برده واز سيماي نوراني وملکوتي آن امام همام، چهره اي خشن، خون ريز وسنگ دل ترسيم نموده است. ما در اين نوشتار در پي آنيم که شماري از اين احاديث ضعيف ويا مجعول را مورد نقد وبررسي قرار دهيم.

نگارنده سطور با بررسي اجمالي به اين نتيجه رسيده است که اين احاديث بر سه دسته اند:

الف) احاديثي که افراد کذاب، حقه باز، دروغ پرداز وطردشده از جامعه تشيع جعل ومنتشر کرده اند؛

ب) احاديثي که افراد مجهول وناشناخته انتشار داده اند؛

پ) احاديثي که از افراد وابسته به يکي از مذاهب باطل نقل شده است.

و اينک براي هر يک از سه گروه، يک نمونه به عنوان مثال آورده مي شود:

1. محمد بن علي کوفي

يکي از افراد بارز دسته اول، ابوجعفر محمد بن علي بن ابراهيم بن موسي، قرشي، صيرفي، کوفي وملقب به (ابوسمينه) مي باشد که در سند روايات با عناوين (محمدبن علي کوفي)، (محمدبن علي صيرفي) ويا (ابوسمينه)آمده است. اينک ديدگاه علماي رجال:

يک ـ پيشواي رجاليون مرحوم نجاشي در حق او مي نويسد:

بسيار ضعيف وفاسد العقيده است. در هيچ چيز به او اعتماد نمي شود. پس از آن که در کوفه به دروغ پردازي شناخته شد، وارد قم گرديد، مدتي بر احمدبن محمدبن عيسي (اشعري) وارد بود، سپس به غالي بودن مشهور شد، مورد آزار قرار گرفت. احمدبن محمدبن عيسي او را از قم بيرون کرد وبراي آن داستاني است.(15)

دوـ شيخ الطائفه، مرحوم شيخ طوسي در فهرست خود از او ياد کرده، طريق خودش را به او بيان نموده، سپس مي فرمايد:

جز اين که او خلط مي کرد، غالي بود، تدليس مي کرد ودر مواردي متفرد بود، مطالبي نقل مي کرد که به جز او از طريق ديگري معهود نيست.(16)

سه ـ کشي نيز فرموده: (او رمي به غلو شده بود).(17)

چهارـ ابن غضائري از او به عنوان (کذاب وغالي) ياد کرده، اضافه مي کند:

وارد قم شد، در آن جا وضعش آفتابي شد. احمدبن محمدبن عيسي اشعري او را از قم بيرون کرد. مشهور به غلو بود، به او توجه نمي شود واحاديثش نوشته نمي شود.(18)

پنج ـ ابن داود در بخش دوم کتابش (ضعفا) از او ياد کرده، عين عبارت نجاشي را آورده است.(19)

شش ـ علامه حلي(20)، تفرشي(21) وابو علي حائري نيز عين تعبير نجاشي را آورده اند.(22)

هفت ـ شيخ طوسي از علي بن حمدبن قتيبه نيشابوري نقل کرده که فضل بن شاذان(23) مي گفت:

نزديک شده که در قنوت نماز بر ابوسمينه، محمدبن علي صيرفي لعنت ونفرين کنم.(24)

سپس اضافه مي کند: فضل بن شاذان در برخي از آثار خود فرموده است که دروغ گويان مشهور عبارتند از:

1. ابوالخطاب؛

2. يونس بن ظبيان؛

3. يزيد صائغ؛

4. محمدبن سنان؛

5. ابوسمينه، که مشهورترين آن هاست.(25)

هشت ـ علامه مجلسي که در مواردي از ابوسمينه روايت نقل کرده، در رجال خود به صراحت به ضعيف بودن اوداوري کرده است.(26)

نه ـ مرحوم کلباسي در مقام تشريح جلالت قدر ابوجعفر، احمدبن محمدبن عيسي اشعري مي نويسد:

(همو بود که ابوسمينه، محمدبن علي غالي فاسد العقيده را از قم بيرون کرد).(27)

ده ـ مرحوم آيه الله خويي (قدس سره) پس از نقل عين عبارات نجاشي، کشي وشيخ طوسي، نکاتي را متذکر مي شود؛ از جمله اين که:

در ضعيف بودن محمد بن علي ملقب به (ابوسمينه) جاي ترديد نيست، جز اين که شخصي به نام (محمد بن علي قرشي) در اسناد کامل الزيارات آمده با توجه به اينکه ابن قولويه ملتزم شده که در اين کتاب از افراد غيرموثق روايت نکند،(28) هرگز نمي توان ادعا کرد که او همان (ابوسمينه) باشد. آن گاه شواهدي آورده که او غير از ابوسمينه دروغ پرداز مي باشد.(29)

پس از نقل ديدگاه بزرگان علم رجال وروشن شدن وضع محمدبن علي کوفي، يادآور مي شويم که نقد وبررسي منقولات او فرصت بيش تري مي طلبد. ما در اينجا صرفاً به برخي از منقولات او در کتاب (غيبت نعماني) مي پردازيم:

در کتاب نعماني، محمدبن علي کوفي، در سند 28 حديث واقع شده، که 22 مورد آن را ممکن است توجيه کرد وبا کمک گرفتن از ديگر احاديث ضعف سند آن ها را ناديده گرفت، ولي 6 مورد آن احتياج به نقد وبررسي دارد:

يک. محمدبن علي کوفي با سلسله اسنادش از زراره نقل مي کند که از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم: آيا قائم (عجل الله فرجه) از سيره پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)پيروي مي کند؟ فرمود: نه، هرگز با سيره آن حضرت رفتار نمي کند. گفتم: چرا جانم به فدايت؟ فرمود:

ان رسول الله سار في امته بالمن، کان يتألف الناس، والقائم يسير بالقتل، بذلک امر في الکتاب الذي معه،ان يسير بالقتل ولا يستتيب احداً، ويل لمن ناواه.

رسول خدا در ميان امت با من (منت نهادن بر اسيران وآزاد کردن آنان) رفتار نمود، تا در ميان مردم الفت ايجادکند، ولي قائم (عجل الله فرجه) با کشتار رفتار مي کند. در نامه اي که در دست اوست، به او امر شده که کشتار را پيشه سازد وتوبه ا حدي را نپذيرد. واي بر کسي که با او به دشمني برخيزد.(30)

اين حديث گذشته از ضعف سند ودروغ گو بودن راوي آن، ناهنجاري هاي ديگري دارد، که از آن جمله است:

1. اين حديث معارض است با روايات فراواني که مي گويد: حضرت قائم (عجل الله فرجه) دقيقاً همانند سيره رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) رفتار مي کند:

ـ امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: (او همانند سيره پيامبر رفتار مي کند)..(31)

ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: (آن چه رسول خدا انجام داد، او نيز انجام مي دهد).(32)

ـ امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: شيوه هاي پيشينيان را از بين مي برد، چنان که رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شيوه هاي جاهليت را از بين برد.(33)

ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: اما پيروي او از سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم): از شيوه هدايتي او هدايت گشته، براساس سيره او رفتارمي کند.(34)

ـ حضرت بقيه الله به هنگام ظهور، بر فراز منبر نشسته، با مردم پيمان مي بندد که همانند سيره پيامبر با آن ها رفتار کند وهمانند عمل پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) عمل کند.(35)

ـ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد: (در ميان آن ها با سنت پيامبرشان رفتار مي کند).(36)

ـ رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد: (صورتش همانند صورت من وسيرتش همانند سيرت من است).(37)

ـ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد: او مردي از تبار من است، براساس سنّت من پيکار مي کند، چنان که من براساس وحي پيکارنمودم.(38)

ـ پيامبر رحمت مي فرمايد: (او قدم جاي پاي من مي گذارد وهرگز از آن خطا نمي کند).(39)

ـ امام زمان (عجل الله فرجه) در ميان رکن ومقام فرمايد: (هر کس با سنّت رسول خدا با من محاجه کند، من از هرکسي براي سنّت آن حضرت شايسته تر هستم).(40)

2. اين حديث معارض است با احاديث فراواني که مي گويد: او شبيه ترين مردمان به رسول خداست:

ـ رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد: مهدي (عجل الله فرجه) از فرزندان من، همنام من، هم کنيه من است، او در خلقت وسيرت شبيه ترين مردمان است به من.(41)

اين تعبير در چندين حديث از رسول خدا روايت شده است.(42)

ـ امام عسکري (عليه السلام) مي فرمايد: او شبيه ترين مردم است به رسول خدا، در سيرت وصورت.(43)

ـ پيامبر اکرم در مورد نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد: او قائم اهل بيت ومهدي امت من مي باشد. او درشکل وشمايل ودر رفتار وگفتار شبيه ترين مردمان است به من.(44)

3. اين حديث معارض است با احاديثي که مي گويد: او از سيره اميرمؤمنان (عليه السلام) پيروي مي کند:

ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: چون قائم ما قيام کند، جامه علي (عليه السلام) را مي پوشد وسيره او را مي پويد.(45)

ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هنگامي که اين امر به دست ما برسد، همان زندگي پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وسيره اميرالمؤمنين (عليه السلام) شيوه ما خواهد بود.(46)

ـ امير بيان، خود در اين رابطه مي فرمايد: او راه وروش عدالت در حکومت را به شما نشان مي دهد واحکام مرده قرآن وسنت را احيا مي کند.(47)

4. اين حديث با آيات قرآن کريم همخواني ندارد. قرآن کريم رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) را براي همگان (اسوه) والگو معرفي کرده، رأفت ورحمت ونرمش او را مهم ترين وسيله جذب مردم بيان فرموده است.بسيار طبيعي است که خليفه وجانشين او نيز بايد از همين طريق تأليف قلوب نموده، با نرمش ومحبت، دلها را به سوي خود جذب نمايد.

5. اين حديث معارض است با احاديثي که خلق آن حضرت را همانند خلق رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) بيان کرده وما چند نمونه از آنها را در بالا ياد آور شديم.

دوـ محمد بن علي کوفي با اسناد خود از امام صادق (عليه السلام) روايت مي کند که علي (عليه السلام) فرمود:

کان لي ان اقتل المولي واجهز علي الجريح، ولکني ترکت ذلک للعاقبه من اصحابي ان جرحوا لم يقتلوا، والقائم له ان يقتل المولي ويجهز علي الجريح.(48)

من حق داشتم که فراري ها را بکشم وزخمي ها را از پاي درآورم؛ ولي براي مصلحت اصحابم اين کار را انجام ندادم تا اگر زخمي شدند کشته نشوند. ولي براي قائم (عليه السلام) رواست که فراري را بکشد وزخمي را از پاي در آورد.

اين حديث نيز علاوه بر ضعف سند، از چند جهت مورد تأمل است:

1. اين حديث معارض است با حديث امام صادق (عليه السلام) که مي فرمايد:

منادي آن حضرت به هنگام نبرد با سپاه سفياني ندا سر مي دهد که هرگز فراري را دنبال نکنيد ومجروحي را از پاي در نياوريد. پس در مورد آنان به سيره اميرمؤمنان در روز بصره رفتار مي کند.(49)

2. اين حديث بر خلاف سيره پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ومولاي متقيان (عليه السلام) در جنگ ها مي باشد:

ـ ابن ابي الحديد گويد: هنگامي که صفها آراسته شد، اميرمؤمنان خطبه اي ايراد کرد ودر ضمن آن فرمود:

شما هرگز به جنگ مبادرت نکنيد... در ميدان جنگ هرگز زخمي را از پاي در نياوريد واگر آن ها راشکست داديد، هرگز فراري را دنبال نکنيد.(50)

ـ امير مؤمنان در جنگ صفين همان سيره پيامبر اکرم در فتح مکه را دنبال کرد وفرمان داد:

کودکان را اسير نگيريد، مجروحان را نکشيد وفراري ها را دنبال نکنيد.(51)

ـ نصربن مزاحم گويد: در جنگ صفين اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمان داد:

هر اسيري که از اهل شام گرفته اند آزادکنند، مگر اين که کسي را کشته باشد وسيره آن حضرت اين بود که زخمي را نمي کشت وفراري را دنبال نمي کرد.(52)

ـ اميرمؤمنان (عليه السلام) پيش از آغاز جنگ صفين به اصحاب خود فرمود:

شما آغازگر جنگ نباشيد، اگر خدا خواست که پيروز شويد، کسي را که پشت کرده نکشيد، متعرض افراد بي دفاع نشويد، مجروحي را از پاي در نياوريد، به هيچ زني آزار نرسانيد، اگرچه به شما دشنام دهند واميران شما را ناسزا گويند.(53)

3. اين حديث بر خلاف سيره رأفت ورحمت وشفقتي است که در کلمات معصومين در مورد آن حضرت آمده است، که برخي از آنها را در نقد حديث بعدي خواهيم آورد.

سه ـ محمد بن علي کوفي با اسناد خود از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده که فرمود:

اگر مردم مي دانستند که حضرت قائم (عجل الله فرجه) به هنگام خروج چه رفتاري دارد، بيشتر مردم دوست داشتند که هرگز آن روز را نمي ديدند، به جهت کشتاري که انجام مي دهد. او از قريش آغاز مي کند، فقط شمشير مبادله مي کند، تا جايي که بسياري از مردم گويند: او از آل محمد نيست؛ اگر از آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) بود، رحمي بر دل داشت!.(54)
 اين حديث نيز علاوه بر ضعف سند، نقاط ضعف فراواني دارد که از آن جمله است:

1. معارض است با احاديثي که از رأفت ورحمت وشفقت آن حضرت سخن مي گويند:

ـ در لوحي که از سوي حضرت احديت به حضرت ختمي مرتبت نازل شده وبه لوح حضرت زهرا شهرت يافته، از حضرت بقيه الله (رحمه للعالمين) تعبير شده است.(1)

ـ در زيارت آل ياسين که از ناحيه مقدسه صادر شده، از آن حضرت (الرحمه الواسعه) تعبير شده است.(2)

ـ براساس نقل امام صادق (عليه السلام)، حضرت بقيه الله ـ ارواحنافداه ـ از رحمت واسعه پروردگار سخن رانده، سپس مي فرمايد: (وانا تلک الرحمه؛ آن رحمت گسترده حضرت احديت من هستم).(3)

2. با متن پيام آن حضرت معارض است که روز 25 ذيحجه الحرام، در ميان رکن ومقام، توسط نفس زکيه قرائت مي شود. آغاز اين پيام چنين است:

ايها الناس، من فرستاده فلاني هستم، او به شما مي فرمايد: ما اهل بيت رحمت هستيم، ما معدن رسالت وخلافت هستيم....(4)

3. اين حديث معارض است با ده ها حديث صحيح ومعتبري که از خشنودي اهل زمين وآسمان ازحکومت حقه حضرت ولي عصرـ ارواحنافداه ـ خبر مي دهند:

ـ رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

(اهل زمين وآسمان، حتي پرندگان هوا از خلافت او خشنود مي شوند).(5)

ـ اميرمؤمنان (عليه السلام) برفراز منبر کوفه عصر ظهور را ترسيم کرده، در پايان مي فرمايد:

هيچ مؤمني در قبرش نمي ماند، جز اين که از ظهور آن حضرت شادمان مي شود. آن ها در قبرهاي خود به ديدار يکديگر مي روند وقيام قائم (عجل الله فرجه) را به يکديگر بشارت مي دهند.(6)

ـ پيامبر رحمت مي فرمايد:

(زندگي در زمان او گوارا مي شود).(7)

ـ حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

به هنگام ظهور قائم (عليه السلام) منادي از آسمان فرياد بر مي آورد: ايهاالناس، ديگر دوران ستمکاران سپري شد، اينک بهترين فرد از امت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) زمام امور را به دست گرفت.(8)

ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود:

(به هنگام قيام قائم (عليه السلام) مؤمنان به نصرت پروردگار شادمان شوند).(9)

ـ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

در عهد او، زندگان مرده هاي خود را آرزو مي کنند که اي کاش زنده بودند واين روزهاي مبارک را مي ديدند.(10)

4. اين حديث معارض است با احاديثي که آن حضرت را از پدر ومادر شفيق تر ومهربان تر معرفي کرده اند.(11)

ـ امير بلاغت در وصف آن حضرت مي فرمايد:

از نظر پناه دادن از همه وسيع تر، از نظر دانش از همه برتر واز نظر دل رحم بودن از همه بيش تر.(12)

5. اين حديث معارض است با احاديثي که او را تنها ملجأ وپناه معرفي مي کنند.

ـ پيامبر رحمت مي فرمايد:

(امت من به سوي او پناه مي برند، آن گونه که مرغان به آشيانه هاي خود).(13)

ـ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در مقام تشريح نبرد سفياني در دمشق مي فرمايد:

خداوند به جبرئيل فرمان مي دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: اي امت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم)، پناه وپناهگاه شما آمد. او فرج وگشايش شما، حضرت مهدي (عليه السلام) است که از مکه خروج مي کند. پس او را اجابت کنيد.(14)

چهارـ محمدبن علي کوفي با اسنادش از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده که فرمود:

حضرت قائم (عليه السلام) با فرماني جديد، کتابي جديد وداوري جديد قيام مي کند، پذيرفتنش بر عرب بسيار سخت است. او کاري جز شمشير ندارد، توبه احدي را نمي پذيرد، از نکوهش نکوهش کننده اي پروا ندارد.(15)

اين حديث نيز علاوه بر ضعف سند، مشکلات ديگري در بردارد:

1. تعبير کتابي جديد قابل توجيه است وتوجيه ساده اش اين است که حقايق تابناک قرآن کريم وتعاليم حيات بخش پيشوايان معصوم، در طول اعصار وقرون توسط اولياي امور دستخوش تغيير وتفسير نادرست مي شود؛ به گونه اي که چون مهدي موعود (عجل الله فرجه) قرآن مجيد را با تفسير صحيح عرضه مي کند، مردم تصور مي کنند که کتابي تازه وشيوه اي تازه آورده است. ولي ما نمي دانيم که آيا منظور از داوري جديد چيست؟

اگر منظور اين است که به هنگام داوري مطالبه شاهد وبينه نمي کند وبه اصطلاح قضاوت داوودي مي کند، چنان که در برخي از احاديث آمده،(16) اين معني براي ما ثابت نشده است، زيرا:

نخست: آن چه از روايات استفاده مي شود، اين است که حضرت داوود (عليه السلام) فقط يک بار از آن قضاوت خاص استفاده کرده،

ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: در کتاب حضرت علي (عليه السلام) آمده است که حضرت داوود (عليه السلام) عرضه داشت:

بار خدايا حق را آن چنان که هست بر من ارايه کن، تا براساس آن داوري کنم. خطاب شد تو نمي تواني طاقت بياوري. چون اصرار ورزيد، خدايش اجابت نمود. پس مردي آمد وعليه مرد ديگري اقامه دعوا نمود وگفت: اين شخص مال مرا گرفته است.

خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحي فرمود: اين فرد که اقامه دعوا مي کند، پدر آن شخص را کشته واموالش را گرفته است. حضرت داوود (عليه السلام) امر کرد که او را بکشند واموالش را به کسي که از او شکايت شده بود، بدهند.

مردم از اين کار دچار شگفت شدند وهمه جا عليه حضرت داوود سخن گفتند. حضرت داود (عليه السلام) سخت دچار غم واندوه شد واز خداوند خواست که اين قضيه را از او برطرف کند. خدايش اجابت نمود ووحي فرمود که در ميان مردم با شاهد وبينه داوري کند وآن ها را به نام خدا سوگند دهد.(17)

براساس اين حديث واحاديث ديگري که مؤيد اين معني است، حضرت داوود (عليه السلام)، تنها يکبار بدون بينه ـ آن هم بر اساس وحي ـ داوري کرده ودچار مشکل شده واز خداوند خواسته که ديگر از اين نوع داوري معاف شود وخداوند اجابت فرموده است.

ثانياً: قرآن کريم مي فرمايد:

(وآتيناه الحکمه وفصل الخطاب).(18)

(ما به حضرت داوود (عليه السلام) حکمت وفصل الخطاب عطا کرديم).

حضرت علي (عليه السلام) در تفسير (فصل الخطاب) مي فرمايد:

هو قوله: (البَيّنَه علي المدّعي واليمين علي المدّعي عليه).(19)

کسي که اقامه دعوا کرده (چيزي را ادعا نموده) بايد دو شاهد (بيّنه) بياورد وطرف مقابل بايد قسم بخورد.

ـ وبه تعبير ديگر: (البينه علي المدعي واليمين علي من انکر؛ ادعا کننده بايد دو شاهد بياورد وانکارکننده قسم بخورد).(20)

ـ وبه تعبير جمعي از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم): (اَلشُّهودُ وَالأيمانُ؛ فصل الخطاب عبارت است از داوري بر اساس گواهان وسوگندها).(21)

ـ در اين جا شايسته است يادآور شويم که مشکل حضرت داوود (عليه السلام)، همان مشکل قضاوت بود؛ چنان که در متن قرآن به صراحت آمده.(22) اما داستان ازدواج حضرت داوود (عليه السلام) با همسر (اوريا) بعد از کشته شدن او، از ريشه دروغ است(23) واز اسرائيليات است. اين داستان از تورات گرفته شده وعيناً در کتب عهدين (فعلي) موجود است.(24)

مولاي متقيان اميرمؤمنان (عليه السلام) با قاطعيت تمام آن را تکذيب کرده، مي فرمايد:

اگر کسي را به نزد من بياورند که معتقد باشد که حضرت داوود (عليه السلام) با زنِ (اوريا) ازدواج کرده، به او دو بار حدّ جاري مي کنم؛ يکي حدّ افترا در اسلام، ديگري حدّ پايين آوردن جايگاه نبوّت.(25)

ودر حديث ديگر فرمود:

اگر کسي داستان حضرت داوود (عليه السلام) را آن گونه که داستان سرايان نقل مي کنند بگويد، به او يکصد وشصت تازيانه مي زنم.(26)

بنابراين حضرت داوود (عليه السلام) فقط يک بار بدون بيّنه داوري نموده، ديگر داوري هايش بر اساس بيّنه وسوگند بود.

ثالثاً: شيوه داوري رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز منحصراً براساس بينه وسوگند بود:

ـ پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: (انّما أقضي بَينَکُمْ بِالْبَيِّناتِ وَالْأيمانِ؛ من در ميان شما منحصراً با شهادت شاهدان وسوگندهاي (منکران) داوري مي کنم).(27)

ـ امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد:

(رسول خدا در ميان مردم با بيّنه (گواهان) وسوگند داوري مي کرد).(28)

ـ علي (عليه السلام) مي فرمايد:

خداوند به حضرت داوود (عليه السلام) وحي فرمود: (اي داود، در ميان مردم با بيّنه وسوگند داوري کن..)..

حضرت داوود (عليه السلام) اصرار کرد که بر حقايق امور آگاه شود وبراساس واقعيت ها داوري کند... خداوند فرمود:

اي داوود، تو چيزي از من خواستي که هيچ پيامبري پيش از تو آن را نخواسته است. من تو را بر آن آگاه مي کنم، ولي تو طاقت آن را نداري وهيچ کدام از بندگانم در دنيا بر آن طاقت ندارند.(29)

بنابراين قضاوت داوودي فقط يک بار به عنوان (قضيّه في واقعه) بوده که بر خلاف شيوه داوري پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) واميرمؤمنان (عليه السلام) وخارج از طاقت وتحمّل مردمان مي باشد.

2. اين حديث معارض است با احاديثي که دلالت مي کند بر اين که در عصر آن حضرت نيز داوري ها براساس قرآن وسنت خواهد بود:

ـ امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

در زمان آن حضرت، به شما حکمت عطا مي شود، تا جايي که زن ها در خانه هاي خود براساس قرآن وسنت پيامبر خدا داوري مي کنند.(30)

3. تعبير (او کاري جز شمشير ندارد) بسيار به دور از منطق است. او امام عادل، رئوف، مهربان، هدايت گر واصلاح گر است؛ ولي چه مي توان کرد که دروغ پردازاني چون محمدبن علي کوفي اين تعبير را در حق آن حضرت جعل کرده اند.

4. تعبير (لايستَتيبُ أحَداً؛ هرگز توبه کسي را نمي پذيرد) بسيار به دور از واقعيت است ومعارض است با احاديث فراواني که به صراحت دلالت بر قبول توبه دارند.

ـ امام حسن مجتبي (عليه السلام) به هنگام شمارش ويژگي هاي آن حضرت مي فرمايد:

(لا يَبْقي کافِرٌ اِلاّ آمَنَ بِهِ وَلا طالِحٌ اِلاّ صَلُحَ).(31)

هيچ فرد کافري نمي ماند جز اين که به آن حضرت ايمان مي آورد وهيچ فرد تبه کاري نمي ماند جز اين که اصلاح مي شود.

اين حديث صريح است در اين که توبه کافر ومسلمان فاسق پذيرفته مي شود.

ـ امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه 159 از سوره نساء(32) فرمود:

به هنگام نزول عيسي (عليه السلام)، هيچ فردي از يهود ونصارا نمي ماند، جز اينکه به آن حضرت ايمان مي آورد، پيش از وفاتش.(33)

از اين حديث نيز پذيرش توبه يهود ونصارا در عهد امام عصر (عجل الله فرجه) استفاده مي شود.

5. علامه مجلسي که اين حديث را از غيبت نعماني نقل کرده، به جاي: (لا يَسْتَتيبُ)، (لا يَسْتَنيبُ) روايت کرده(34) وتوضيح داده که معناي حديث اين است که امور مهم را شخصاً به عهده مي گيرد، به دست ديگران نمي سپارد ونايب نمي گيرد.

ـ امّا آيه شريفه 158 از سوره انفال که مي فرمايد: (هنگامي که برخي از نشانه هاي پروردگارت پديد آيد، ديگر کسي که ايمان نياورده، ايمان آوردنش سودي نبخشد)، معاني مختلفي دارد که از آن جمله است:

1. منظور طلوع خورشيد از مغرب است.(35)

2. منظور نزول عذاب است.(36)

3. منظور ايامي است که ديگر حجت خدا روي زمين نباشد؛ يعني در چهل روز پيش از رستاخيز.(37) وتوجيه شده که در آن ايام ديگر تکليف برداشته مي شود.(38)

4. نشانه هاي فرارسيدن مرگ است.(39)

بر اين اساس، تا لحظه اي که خورشيد از مغرب طلوع نکرده، درِ توبه باز است. فقط در آن هنگام است که درِ توبه بسته مي شود.

پنج ـ محمدبن علي کوفي با اسناد خود از امام صادق (عليه السلام) روايت کرده که فرمود:

چرا براي خروج قائم (عليه السلام) اين گونه شتاب مي کنيد؛ در حالي که جامه اش خشن وخوراکش بي خورشت است وخروجش چيزي جز شمشير ومرگ در زير ضربات شمشير نيست.(40)

اين حديث نيز علاوه بر ضعف سند، مشکلات فراواني دارد که از آن جمله است:

1. معارض است با ده ها حديث ديگر، که تعدادي از آن ها را در بخش آغازين اين گفتار آورديم وهمه حاکي از شدّت اشتياق معصومين (عليهم السلام) به ديدن آن روزگار بسيار مسعود ومبارک بود.

ـ حديثي از امام صادق (عليه السلام) خطاب به مهزم اسدي داريم که فرمود:

(يا مِهْزَمُ، کَذِبَ الوَقّاتُونَ، وَهَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَنَجَا الْمُسَلِّمُونَ).(41)

اي مهزم، آنانکه وقتي تعيين کنند دروغ گفته اند. آنها که شتاب کنند هلاک مي شوند وآنان که تسليم (اراده پروردگار) شوند نجات يافتند.

اين حديث در مقام توصيه به صبر وشکيبايي بر آتش هجران ونهي از وارد شدن در خيزش ها وفتنه ها مي باشد وهيچ منافاتي با اشتياق وسوز وگداز ندارد.

2. معارض است با ده ها حديث ديگر که دعا براي تعجيل فرج را از مهم ترين وظايف شيعيان شيفته ومنتظران دل سوخته در عصر غيبت معرفي کرده است:

ـ امام حسن عسکري (عليه السلام) خطاب به احمدبن اسحاق قمي فرمود:

به خدا سوگند، او پشت پرده غيبت قرار مي گيرد؛ به طوري که نجات پيدا نمي کند از هلاکت، به جز کسي که خداوند او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد واو را براي دعا به تعجيل فرج موفق نمايد.(42)

ـ حضرت بقيه الله ـ ارواحنافداه ـ نيز در توقيع شريف مي فرمايد:

(وَاَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ).(43)

3. خوراک بدون خورشت وپوشاک درشت ويژه شخص حضرت بقيه اللهـ ارواحنافداه ـ وياران خاص آن حضرت مي باشد، اما ديگران آن چنان در نعمت هاي بي کران خداوند منان غوطه ور مي شوند که هرگز در هيچ زماني نظير آن نبوده است:

ـ پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

امت من در زمان مهدي (عجل الله فرجه) آن چنان غرق در نعمت مي شوند که هرگز در هيچ زماني چنين وفور نعمت نبوده است.(44)

ـ روايات فراواني که خشنودي اهل زمين وآسمان را از حکومت آن حضرت بيان مي کنند(45) شاهد ديگري است بر اين موضوع.

4. تفسير آن قيام اصلاح گرانه به کشت وکشتار، بسيار به دور از واقع است؛ زيرا در روايات فراوان تصريح شده که درگيري مسلحانه تنها به مدت هشت ماه خواهد بود(46)، که در برابر سيصد ونه سال حکومت(47)، بسيار ناچيز است.

5. در اين حديث، علاوه بر محمدبن علي کوفي، (علي بن ابي حمزه بطائني) نيز در سند واقع شده که از ارکان واقفيّه است ودر پايان اين نوشتار، درباره اش سخن خواهيم گفت.

شش ـ محمدبن علي کوفي با اسنادش از امام صادق (عليه السلام) روايت مي کند که فرمود:

در آن هنگام که شخصي بالاي سرِ حضرت قائم (عجل الله فرجه) مشغول امر ونهي است، فرمان مي دهد که او را بچرخانند. پس او را به طرف پيش روي آن حضرت مي آورند، دستور مي دهد که او را گردن بزنند. پس ديگر کسي در شرق وغرب جهان نمي ماند جز اين که از او مي ترسد.(48)

اين حديث علاوه بر ضعف سند، ناهنجاري متني دارد؛ زيرا از اين حديث استفاده مي شود که آن شخص يکي از کارگزاران حضرت مي باشد. طبيعي است که کارگزاران دولت حقه، آن هم کسي که در مرکز ودر محضر آن حضرت انجام وظيفه مي کند، با تعيين، صلاح ديد، يا دست کم جلب اعتماد ونظر آن حضرت انتخاب مي شود. پس چگونه است که در حال انجام وظيفه، بدون تفهيم جرم وتوضيح مطلب بياورند وگردن بزنند، احياناً براي اين که ديگران حساب ببرند.

مشکل ديگري که در سند اين حديث واقع شده، اين است که (علي بن حسن بن علي بن فضال) در سند اين حديث قرار گرفته واز پدرش روايت کرده؛ در حالي که نجاشي تصريح کرده که او هرگز از پدرش چيزي روايت نکرده است.(49)

مرحوم آيت الله خويي (قدس سره) چندين مورد پيدا کرده که وي از پدرش روايت کرده؛(50) جز اين که در پايان فرموده: ظاهر اين است که ملتزم شدن به عدم صحت اين روايات آسان تر است از اين که گفتار نجاشي را ناديده بگيريم؛ زيرا سند همه اين ها ضعيف است.(51)

آيت الله شبيري زنجاني نکته ديگري تذکر داده وآن اين که علي بن حسن تيملي (ابن فضال) از حسن بن علي بن يوسف ومحمدبن علي کوفي به صورت فردي ودسته جمعي به وفور روايت کرده، ولي بعد از جست وجوي فراوان، حتي يک مورد پيدا نکرديم که پدرش از آن ها روايت کرده باشد.(52)

به جز حديث ششم، در احاديث پنج گانه پيشين، محمدبن حسّان رازي نيز در سند واقع شده که او نيز به شدّت ضعيف است.(53)

- پاورقی -

(15) نجاشي، رجال، ص 332، رقم 894.
(16) شيخ طوسي، فهرست، ص 223، رقم 624.
(17) اختيار معرفه الرجال، ص 545، رقم 1032.
(18) رجال ابن الغضائري، ص 94، رقم 134.
(19) رجال ابن داود، ص 274، رقم 469.
(20) خلاصه الاقوال، ص 253، رقم 29.
(21) نقد الرجال، ص 321، رقم 559.
(22) منتهي المقال، ج 6، ص 113، رقم 2751.
(23) فضل بن شاذان شخصيت برجسته جهان تشيع در عصر امامان نور بود که امام حسن عسکري (عليه السلام) در حق او فرموده: (من به حال اهل خراسان غبطه مي خورم که شخصي چون فضل بن شاذان در ميان آنهاست). (رجال کشي، ص 542).
(24) اختيار معرفه الرجال، ص 546، رقم 1033.
(25) همان.
(26) الوجيزه، ص 308، رقم 1722.
(27) سماء المقال، ج 2، ص 267.
(28) همان، ص 4، ديباچه کتاب.
(29) معجم رجال الحديث، ج 16، ص 299، رقم 11259.
(30) نعماني، الغيبه، ص 231، ب 13، ح 14.
(31) تهذيب الاحکام، ج 6، ص 154.
(32) نعماني، الغيبه، ص 231، ح 13.
(33) حليه الابرار، ج 2، ص 629.
(34) کمال الدين، ج 2، ص 350.
(35) شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 382.
(36) الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 289.
(37) کمال الدين، ج 2، ص 411.
(38) عقد الدرر، ص 17.
(39) فتوحات مکيه، ج 3، ص 332.
(40) منتخب الاثر، ج 3، ص 12.
(41) کمال الدين، ج 1، ص 286.
(42) کفايه الاثر،  66؛ کشف الغمه، ج 2، ص 521؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 334؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 460؛ بحار الأنوار، ج، ص 73.
(43) بحار الأنوار، ج 51، ص 161.
(44) کفايه الاثر، ص 11.
(45) کافي، ج 6، ص 444.
(46) راوندي، دعوات، ص 296.
(47) نهج البلاغه، خطبه 138.
(48) نعماني، الغيبه، ص 231، ب 13، ح 15.
(49) بحار الأنوار، ج 52، ص 387.
(50) شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 228.
(51) کافي، ج 5، ص 12.
(52) وقعه صفين، ص 519.
(53) نهج البلاغه، نامه 14.
(54) نعماني، الغيبه، ص 233، ب 13، ح 18.
(1) شيخ مفيد، اختصاص، ص 212.
(2) طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 493.
(3) بحار الأنوار، ج 53، ص 11.
(4) بحار الأنوار، ج 52، ص 307.
(5) فردوس الاخبار، ج 4، ص 496؛ ينابيع الموده، ج 3، ص 263.
(6) کمال الدين، ج 2، ص 653.
(7) شرح الاخبار، ج 3، ص 394.
(8) شيخ مفيد، اختصاص، ص 208.
(9) ينابيع الموده، ج 3، ص 246.
(10) المستدرک، ج 4، ص 465.
(11) روزگار رهايي، ج 1، ص 129.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 538.
(13) دلائل الامامه، ص 235.
(14) عقد الدرر، ص 94.
(15) نعماني، الغيبه، ص 233، ب 13، ح 19.
(16) اصول کافي، ج 1، ص 397، ح 1.
(17) کافي، ج 7، ص 414؛ تهذيب الاحکام، ج 6، ص 228.
(18) ص، 20.
(19) تفسير کشاف، ج 4، ص 80؛ تفسير جوامع الجامع، ج 3، ص 431.
(20) تفسير ثعلبي, ج 8، ص 184.
(21) مجمع البيان، ج 8، ص 732؛ الکشف والبيان (تفسير ثعلبي)، ج 8، ص 185.
(22) ص، 21- 25.
(23) تنزيه الأنبياء، ص 126-132؛ مجمع البيان، ج 8، ص 736.
(24) عهد قديم، کتاب دوم سموئيل، باب 12، بندهاي 14-27.
(25) مجمع البيان، ج 8، ص 736؛ الکشف والبيان (تفسير ثعلبي)، ج 8، ص 190؛ تفسير صافي، ج 6، ص 226.
(26) تفسير بيضاوي (انوار التنزيل)، ج 2، ص 308؛ تفسير کشّاف، ج 4، ص 81.
(27) کافي، ج 7، ص 414؛ تهذيب الاحکام، ج 6، ص 229؛ معاني الاخبار، ص 279.
(28) وسائل الشيعه، ج 27، ص 233؛ تفسير امام حسن عسکري، ص 284.
(29) دعائم الاسلام، ج 2، ص 518.
(30) نعماني، الغيبه، ص 239.
(31) طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 290.
(32) (وإن من اهل الکتاب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته ويوم القيامه يکون عليهم شهيداً).
(33) تفسير قمي، ج 1، ص 158؛ منتخب الاثر، ج 3، ص 159.
(34) بحار الأنوار، ج 52، ص 349.
(35) کافي، ج 5، ص 10؛ کمال الدين، ج2، ص 527؛ تفسير قمي، ج 1، ص 222؛ خصال، ص 274؛ تفسير عياشي، ج 2، ص 128؛ مجمع البيان، ج 4، ص 599؛ تفسير صافي، ج 3، ص 129؛ البرهان، ج 4، ص 76؛ الکشف والبيان (ثعلبي)، ج 4، ص 207؛ تفسير طبري، ج 8، ص 70؛ تفسير قرطبي، ج 7، ص 145.
(36) صدوق، توحيد، ص 266؛ مجمع البيان، ج 4، ص 599؛ تفسير صافي، ج 3، ص 128.
(37) تفسير البرهان، ج 4، ص 77؛ کمال الدين، ص 229؛ کنزالدقايق، ج 4، ص 493.
(38) مروزي، فتن، ص 443.
(39) مجمع البيان، ج 4، ص 598.
(40) نعماني، الغيبه، ص 233، ب 13، ح 20؛ طوسي، الغيبه، ص 460، ح 473؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1155.
(41) اصول کافي، ج 1، ص 368؛ الامامه والتبصره، ص 236؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 426.
(42) کمال الدين، ج 2، ص 384؛ الوافي، ج 2، ص 395؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 23؛ مکيال المکارم، ج 1، ص 179.
(43) کمال الدين، ج 2، ص 485؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 292؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 471؛ إعلام الوري، ج 2، ص 272؛ بحار الأنوار، ج52، ص92.
(44) عقد الدرر، ص 195؛ مروزي، الفتن، ص 253؛ مستدرک حاکم، ج 4، ص 558.
(45) فردوس الاخبار، ج4، ص 496؛ کنزالعمال، ج 14، ص 262.
(46) کمال الدين، ج 1، ص 318؛ بحار الأنوار، ج 51، صص 134 و218.
(47) شيخ طوسي، الغيبه، ص 474؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 516.
(48) نعماني، الغيبه، ص 239، ب 13، ح 32.
(49) نجاشي، رجال، ص 257، رقم 676.
(50) معجم رجال الحديث، ج 11، ص 334.
(51) همان، ص 336.
(52) دست نويس ايشان در کنار نسخه ايشان (نعماني، الغيبه، چاپ تبريز، ص 126).
(53) ابن غضائري، رجال، ص 95؛ ابن داود، رجال، ص 271؛ علامه حلي، رجال، ص 255.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page