مهدى(عج) از ديدگاه امام صادق(ع)

(زمان خواندن: 17 - 33 دقیقه)

(لکل اناس دولة يرقبونها ودولتنا فى آخر الزمان تظهر).

(براى هر ملتى دولتى است که در انتظارش به سر مى برند، دولت ما نيز در آخر الزمان ظاهر خواهد شد).

(امام صادق عليه السلام).(24)

مصادف شدن دوران امامت پيشواى ششم شيعيان حضرت امام جعفر صادق عليه السلام با انقراض رژيم ستمگر اموى وآغاز رژيم جنايت پيشه ى عباسى فرصت بسيار خوبى براى آن حضرت پيش آورد تا تعاليم عاليه ى اسلام را در سطح بسيار گسترده اى در ميان مسلمانان تعليم نموده، علوم آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) را پخش ومنتشر کند. بديهى است که هر رژيم پليد وخون آشام هنگامى که در سراشيبى سقوط قرار گرفت، با تمام قدرت براى نگهدارى خود از سقوط حتمى تلاش مى کند ودر نتيجه يک آزادى کاذب براى شخصيتها مى دهد، از اين رو امام باقر عليه السلام از اين فضاى باز به اصطلاح سياسى استفاده کرده، پايه هاى دانشگاه علوم شيعه را پى ريزى نمود وامام جعفر صادق عليه السلام آن را محکم واستوار ساخت. پس از سقوط رژيم اموى، رژيم جنايت پيشه ى عباسى روى کار آمد. اين رژيم اگرچه در جنايت گوى سبقت را از رژيم قبلى ربود ولى على الظاهر به محبت اهل بيت عليهم السلام تظاهر مى کرد، وبنى هاشم را پسر عموهاى خود خطاب مى کرد، دژخيمان رژيم اموى پيشوايان اهل بيت عليهم السلام را مى کشتند وجشن مى گرفتند، ولى سران رژيم عباسى امامان اهل بيت عليهم السلام را مى کشتند وعزاى ملى اعلام مى کردند. بديهى است که آنها بيشت از رژيم اموى توانستند ضربه هاى کارى بر پيکر اهل بيت عليهم السلام وارد سازند، ولى امام صادق عليه السلام از همين آزادى کاذب وفضاى باز سياسى استفاده کرده، تشنگان دانش وفضيلت را از سراسر جهان به دور خود گرد آورد، ودر آن زمان غربت دانش وفرهنگ، بيش از چهار هزار شاگرد تربيت نمود ودر بيش از 500 رشته متخصص تحويل جامعه اسلامى داد. ولذا مى بينيم فى المثل شاگردى که در علم شيمى تريبت نموده، پس از گذشت سيزده قرن هنوز هم در جهان غرب به عنوان پدر شيمى شناخته شده وبيش از 500 جلد از تأليفات او (جابر بن حيان) به زبانهاى اروپايى ترجمه شده است.

وقتى که سر آمد شاگردان امام صادق عليه السلام توانسته باشد بيش از 3900 رساله وکتاب در علوم شيمى، رياضى وغيره تأليف نمايد، سرآمد شاگردانش در فقه وتفسير وحديث وعقايد، طبعا مقامى بسيار والا خواهند داشت واحاديث واصله از آنها در هر رشته اى بيرون از شمار خواهد بود. از اين رهگذر خواننده ى گرامى توجه دارد که اگر بخواهيم روايات واصله از امام صادق عليه السلام در رابطه با برنامه ى جهانى ونهضت همگانى حضرت بقية الله ارواحنا فداه استقصا کنيم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد بود. ولذا دامن سخن فرامى چينيم وبه نقل نمونه هايى از آن بسنده مى کنيم:

111- (من اقر بجميع الأئمة (عليهم السلام) وجحد المهدى (ارواحنا فداه) کان کمن اقر بجميع الأنبياء وجحد محمدا (صلى الله عليه واله وسلم) نبوته).

- (کسى که به همه ى امامان (عليهم السلام) معتقد باشد وحضرت مهدى (ارواحنا فداه) را رد کند، مانند کسى است که همه ى پيامبران را بپذيرد ورسالت پيامبر اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) را رد کند).
 پرسيدند: اى فرزند پيامبر! مهدى از تبار شما چه کسى است؟ فرمود:

- (الخامس من وله السابع، يغيب عنکم شخصه ولا يحل لکم تسميته).

- (او پنجمين فرزند هفتمين امام است. خود او از ديدگان شما غايب مى شود وبردن نام او بر شما روا نخواهد بود).(1)

112- (مهرم وارد خدمت امام صادق (عليه السلام) شده، سوال کرد: اين امر که ما در انتظار آن به سر مى بريم، چه وقتى واقع خواهد شد؟ فرمود:

- (کذب الوقاتون، وهلک المستعجلون، ونجى المسلمون).

- (آنانکه وقتى تعيين کردند، دروغ گفتند. آنانکه شتاب کردند، هلاک شدند. آنانکه تسليم اراده ى خدا شدند، نجات يافتند).(2)

امام صادق عليه السلام با جمله ى: (هلک المستعجلون) ما را از شتابزدگى نهى مى کند تا از آثار سوء آن در صورت تأخير اين امر در امان باشيم، وگرنه در دهها حديث معتبر به ما امر شده که هر لحظه منتظر ظهور باشيم وهر لحظه اى که به ياد آن مهر تابان وقبله ى خوبان افتاديم، از خداى مهربان تعجيل فرج آن بزرگوار را بخواهيم که تلاش براى ايجاد زمينه ى ظهور ونيايش براى تعجيل ظهور، شتابزدگى به شمار نمى آيد.

113- (ينادى باسم القائم (عليه السلام) فى ليلة ثلاث وعشرين، ويقوم فى يوم عاشورا، وهو اليوم الذى قتل فيه الحسين بن على (عليه السلام) لکأنى به فى يوم السبت العاشر من المحرم قائما بين الرکن والمقام، جبرئيل (عليه السلام) عن يمينه ينادى: (البيعة لله)، فتصير اليه شيعته من اطراف الأرض تطوى لهم طيا حتى يبايعوه، فيملأ الله به الأرض عدلا کما ملئت جورا وظلما).

- (در شب بيست وسوم (ماه رمضان) به نام قائم (عليه السلام) از آسمان ندا مى شود ودر روز عاشورا که روز شهادت امام حسين (عليه السلام) است، قيام مى کند. گويى با چشم خود مى بينم که آن بزرگوار در روز شنبه دهم محرم در ميان رکن ومقام ايستاده، جبرئيل (عليه السلام) در طرف راست آن حضرت بانگ برمى آورد که: (البيعة لله)، پس شيعيان او از اطراف جهان به سوى او مى شتابند، زمين در زير پاهايشان طى مى شود، تا به محضر او رسيده، بيعت مى کنند. روى زمين را پر از عدل وداد کند، آن چنانکه پر از جور وستم شده باشد).(3)

چقدر به جاست که آن دست انتقام الهى در روز حرام وماه حرام، در مسجد الحرام، ظاهر شود وخون به ناحق ريخته شده ى جد بزرگوارش سالار شهيدان حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام وهمه ى شهيدان ومظلومان در راستاى تاريخ را از ستمگران وستم پيشگان بگيرد. چه خونها که به ناحق ريخته نشده؟ چه حريمها که به ناحق تعدى نشده؟ چه حقوق توده ها که زير پاى ستمگران لگدمال نشده؟ اى عزيز فاطمه! بپاخيز وکاخ ستمگران را بر سرشان فرو ريز. اى منتقم! بپاخيز وخون شهداى راه فضيلت را از جلادان ودژخيمان تاريخ بگير. اى مهدى فاطمه! بپاخيز وحقوق غصب شده ى فاطمه سلام الله عليها را از غاصبان فدک در راستاى تاريخ بگير.

144- (ان القائم منا غيبة يطول امدها).

- (براى قائم ما (عليه السلام) غيبتى است که مدتش بسيار طولانى خواهد بود).

راوى حديث، سدير مى گويد: گفتم: اى فرزند فاطمه! چرا غيبت او اين قدر طولانى مى شود؟ فرمود:

- (ان الله عز وجل ابى الا ان يجرى فيه سنن الأنبياء (عليه السلام) فى غيباتهم، وانه لا بد له يا سدير من استيفاء مدد غيباتهم).

- (خداى تبارک وتعالى هرگز اجازه نمى دهد جز اينکه سنتهاى پيامبران (عليهم السلام) در رابطه با غيبتهايشان در مورد او نيز جارى گردد. اى سدير! او به ناگزير بايد به مدت مجموع غيبتهاى پيامبران (عليهم السلام) در پشت پرده ى غيبت بماند).(4)

115- (ابو بصير از پيشگاه امام صادق عليه السلام از ظهور قائم عجل الله فرجه پرسيد، فرمود:

- (کذب الوقاتون، انا اهل بيت لا نوقت).

- (تعيين وقت کننده ها دروغ مى گويند. ما اهل بيتى هستيم که هرگز وقت تعيين نمى کنيم).(5)

116- (اذا اجتمعت ثلاثة اسماء متوالية: محمد وعلى والحسن فالرابع القائم (عليه السلام)).

- (هنگامى که سه نام: محمد وعلى وحسن (عليه السلام)، پشت سر هم قرار گرفت، چهارمى آنها قائم (ارواحنا فداه) مى باشد).(6)

پيشوايان معصوم عليهم السلام با آوردن مشخصات فراوانى هر گونه ترديد را از آن مهر تابان برداشته اند، که يک نمونه ى آن، حديث فوق است، که پيش از ولادت امام جواد عليه السلام از پشت سر قرار گرفتن سه نام مقدس: محمد (امام جواد عليه السلام)، على (امام هادى عليه السلام) وحسن (امام حسن عسکرى عليه السلام) خبر داده وچهارمى آنها را (قائم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم) معرفى نموده است. به هنگام صدور اين احاديث بيش از يک صد سال به زمان ولادت حضرت بقية الله ارواحنا فداه باقى بود. وبرخى از شاگردان امام صادق عليه السلام در عصر آن حضرت، کتابهاى مستقلى در پيرامون ولادت وغيبت حضرت ولى عصر عليه السلام نوشته بودند.

117- (ليس بين قائم آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) وبين قتل النفس الزکية الا خمس عشر ليلة).

- (ميان ظهور قائم آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) وبين قتل نفس زکيه بيش از 15 روز فاصله نيست).(7)

يکى از علايم حتمى ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه کشته شدن يکى از فرزندان حضرت زهرا سلام الله عليها در مسجد الحرام، در ميان رکن ومقام است، که طبق برخى از احاديث نام او (محمد بن الحسن) مى باشد. اين نفس زکيه هيچ ارتباطى با نفس زکيه اى که از اولاد امام حسن مجتبى عليه السلام واز امامان زيدى است، ندارد. طبق روايت فوق ميان کشته شدن او با ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه بيش از دو هفته فاصله نخواهد بود.

118- (اذا قام قائم آل محمد بنى فى ظهر الکوفة مسجدا له الف باب، واتصلت بيوت اهل الکوفة بنهرى کربلا).

- (هنگامى که قائم آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) قيام کند در پشت کوفه مسجدى مى سازد که براى آن هزار درب خواهد بود وخانه هاى کوفه به دو رودخانه ى کربلا (فرات ودجله) متصل خواهد شد).(8)

119- (يفقد الناس امامهم، يشهد الموسم فيراهم ولا يرونه).

- (امام وپيشواى مردم غائب مى شود، در موسم حج شرکت مى کند ومردم را مى بيند ولى مردم او را نمى بينند).(9)

120- (ويل لطغاة العرب من امر قد اقترب).

- (واى بر طاغوتهاى عرب از حادثه اى که نزديک شده است).

ابن ابى يعفور پرسيد: چه تعدادى از عرب در رکاب حضرت قائم (ارواحنا فداه) خواهند بود؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: نفر يسير): تعدادى بسيار اندک ابن ابى يعفور گفت: امروز تعداد افرادى که آن روز پر شکوه را بازگو مى کنند، بسيار زياد هستند!. فرمود:

- (لا بد للناس من ان يمحصوا ويميزوا ويغربلوا، ويستخرج فى الغربال خلق کثير).

- (به ناگزير مردم بايد امتحان شوند، جدا شوند، غربال شوند. به هنگام غربال شدن افراد بيشمارى از غربال مى افتند).(10)

121- (مفضل بن عمر مى گويد: به خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب شدم وعرضه داشتم: اى سرور من! اى کاش در مورد جانشين بعد از خود براى ما پيمانى مقرر مى کرديد! فرمود:

- (الامام من بعدى ابنى موسى (عليه السلام) والخلف المأمول المنتظر (م، ح، م، د) ابن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى (عليه السلام)).

- (امام بعد از من پسرم موسى (موسى بن جعفر عليه السلام) است واما خلف منتظر او (م، ح، م، د) پسر حسن (عسگرى) پسر على (هادى) پسر محمد (جواد) پسر على (رضا) پسر موسى (کاظم) عليهم السلام مى باشد).(11)

122- (ابراهيم کرخى مى گويد: به خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب شدم، در خدمت آن حضرت نشسته بودم، فرزند بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) که خردسال بود، وارد شد. به سويش دويدم وبر ديدگانش بوسه زدم. چون نشستم امام صادق (عليه السلام) فرمود:

- (اى ابراهيم! او بعد از من امام وصاحب توست. گروهى در حق او گمراه مى شوند وبه هلاکت مى افتند. گروهى هدايت شده، سعادت مى يابند. خداوند قاتل او را لعنت کند وعذابش را افزون کند. خداوند از صلب او بهترين اهل زمين در زمان خويش را ظاهر مى سازد، که همنام جد بزرگوارش ووارث احکام وفضائل اوست. معدن امامت وسرآمد حکمتهاست).

- (او را (حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را ستم پيشه ى بنى فلان (بنى عباس) پس از مکر وحيله ى فراوان از روى حسادت مى کشد. ولکن خداوند اراده اش را اجراء مى کند، اگر چه مشرکان نخواهند).

- (خداوند از نسل او تعداد دوازده هدايتگر را تکميل مى کند که خداوند آنها را به کرامت خود اختصاص داده وآنها را به مکان اقدس خود راه داده است).

- (المقر بالثانى عشر منهم کالشاهر سيفه بين يدى رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) يذب عنه).

- (کسى که به دوازدهمين آنها ايمان بياورد، همانند کسى است که شمشير کشيده در پيشاپيش رسول اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) جهاد کند).

ابراهيم کرخى مى گويد: در اين موقع يکى از وابستگان رژيم بنى اميه وارد مجلس شد وامام صادق عليه السلام سخن خود را قطع کرد. من در آن سفر يازده بار به خدمت آقا شرفياب شدم که دنباله ى آن مطلب را بشنوم موفق نشدم. سال بعد که به خدمت آن حضرت رسيدم، مطلب را از همان جا ادامه داد وفرمود:

- (يا ابراهيم! المفرج للکرب عن شيعته بعد ضنک شديد، وبلاء طويل، وجزع وخوف، فطوبى لمن ادرک ذلک الزمان. حسبک يا ابراهيم).

- (اى ابراهيم! او پس از يک تنگناى شديد وبلاى طولانى وترس ووحشت واضطراب، غم واندوه شيعيان را مى زدايد. خوشا به حال آنان که آن زمان را درک کنند. ترا بس است اى ابراهيم).(12)

بسيار جالب است که امام عليه السلام علاقه ى زايد الوصف او را به شنيدن دنباله ى حديث مى داند وپيش از آنکه او سوال کند، دنباله ى حديث يک سال قبل را بازگو مى کند ودر پايان اضافه مى کند که همين مقدار توضيح او را کفايت مى کند.

ابراهيم کرخى مى گويد: هرگز از هيچ مسافرتى اين چنين خوشحال وشاداب برنگشته بودم.

123- (خروع الثلاثة: السفيانى والخراسانى واليمانى، فى سنة واحدة، فى شهر واحد، فى يوم واحد، وليس فيها راية بأهدى من راية اليمانى، لانه يدعو الى الحق).

- (خروج سفيانى، خراسانى ويمانى، هر سه در يک سال، يک ماه ويک روز است. در آن ميان هيچ پرچمى مستقيم تر از پرچم يمانى نيست، زيرا که او به حق فرامى خواند).(13)

در مستقيم بودن پرچم سيد خراسانى هيچ ترديدى نيست ولى از اين حديث استفاده مى شود که پرچم يمانى از او نيز مستقيم تر است.

124- (اذا قام القائم (عليه السلام) دعى الناس الى الاسلام جديدا وهداهم الى امرقد دثر، فضل عنه الجمهور، وانما سمى لقائم مهديا، لأنه يهدى الى أمر مضلول عنه، وسمى القائم، لقيامه بالحق).

- (چون قائم (عليه السلام) قيام کند مردم را از نوبه سوى اسلام دعوت مى کند وآنها را به چيزى که در ميان آنها کهنه شده وآثارش از بين رفته، فرامى خواند. از اين رو جمهور امت از دعوت او سرپيچى مى کنند وگمراه مى شوند. به قائم ما (مهدى) گفته مى شود، زيرا به چيزى که مردم از آن گم شده اند هدايت مى کند. وبه او (قائم) گفته مى شود، زيرا قائم به حق مى کند).(14)

125- (لابد لصاحب هذا الامر من غيبة، ولا بد فى غيبة من عزلة، ونعم المنزل طيبة، وما بثلاثين من وحشة).

- (براى صاحب اين امر به ناگزير غيبتى هست. ودر دوران غيبت بايد از مردم کناره گيرى کند. مدينه چه جايگاه خوبى هست. وبا وجود سى تن وحشتى نيست).(15)

از اين حديث نکات ارزنده اى استفاده مى شود از آن جمله اين که در دوران غيبت تعدادى از اوتاد که غالبا شمار آنها 30 تن مى باشد، در محضر آن قبله ى خوبان وخورشيد تابان هستند، که اوامر آن حضرت را اجرا کنند، به فرمان آن حضرت به يارى گمشدگان وگرفتاران بشتابند وبه وسيله ى آنها از وجود اقدس کعبه ى موعود وقبله ى مقصود رفع غربت بشود. اگر عمر يکى از آنها به سر آيد. يکى ديگر از اوتاد وصالحان جانشين او مى شود وتعداد 30 همواره محفوظ مى ماند. همچنين از اين حديث برمى آيد که توقف حضرت بقية الله ارواحنا فداه در مدينه بيش از ديگر اماکن مقدسه است، اگرچه بر اساس دلايل ديگر آن حضرت را محل اقامتى در سرزمينهاى دور افتاده هست که (جزيره ى خضرا) ناميده مى شود ومطابق برخى از تحقيقها بعيد نيست که با (مثلث برمودا) منطبق باشد.

126- (ان الله تبارک وتعالى خلق اربعة عشر نورا قبل خلق الخلق باربعة عشر الف عام، فهى ارواحنا. فقيل: يا ابن رسول الله ومن الأربعة عشر؟ فقال: محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين والأئمة من ولد الحسين (عليه السلام) آخرهم القائم (عجل الله فرجه) الذى يقوم بعه غيبته، فيقتل الدجال ويطهر الأرض من کل جور وظلم).

- (خداى تبارک وتعالى چهارده هزار سال پيش از آفرينش جهان خلقت، چهارده نور آفريد، که آنها ارواح ما مى باشد. گفته شد: اى فرزند پيامبر! آن چهارده تن کيانند؟ فرمود: محمد (صلى الله عليه واله وسلم)، على (عليه السلام)، فاطمه (سلام الله عليها)، حسن (عليه السلام)، حسين (عليه السلام) وامامان معصوم از اولاد حسين (عليه السلام) که آخر آنها (قائم) (عجل الله فرجه) است که پس از دوران غيبت قيام مى کند ودجال را مى کشد وزمين را از هرگونه جور وستم پاک مى سازد).(16)

127- (منا اثنا عشر مهديا، مضى ستة وبقى ستة، يضع الله فى السادس ما احب).

12‑ -128 تن هدايتگر از ما هست که شش تن از آنها گذشته، وشش تن ديگر باقى است. خداى در ششمى آنها، آنچه مى خواهد قرار مى دهد).(17)

- (سنة الفتح تنشق الفرات، حتى تدخل ازقة الکوفة)

- (در سال فتح، فرات طغيان مى کند (ويا سد آن شکسته مى شود) وآب فرات به کوچه هاى کوفه وارد مى شود).(18)

129- (طوبى لمن تمسک بامرنا فى غيبة قائمنا فلم قلبه بعد الهداية).

- (خوشا به حال آنکه در زمان غيبت قائم ما (ارواحنا فداه) به امر ما چنگ بزند وبعد از هدايت قلبش نلغزد).(19)

130- (اقرب ما يکون العباد من الله عز وجل وارضى ما يکون عنهم، اذا افتقدوا حجة الله عز وجل، فلم يظهر لهم ولم يعلموا بمکانه، وهم فى ذلک يعلمون انه لم تبطل حجج الله عنهم وبيناته. فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساءا، وان اشد ما يکون غضب الله تعالى على اعدائه اذا افتقدوا حجة الله فلم يظهر لهم، وقد علم ان اوليائه لا يرتابون. ولو علم انهم يرتابون لما غيب عنهم حجته طرفة عين، ولا يکون ذلک الا على رأس شرار الناس).

- (نزديکترين موقع مردم به خداوند، بيشترين موقع خشنودى خدا از مردم، هنگامى است که حجت خدا در ميان مردم نباشد وبر آنها آشکار نشود وجاى حجت خدا را ندانند. ولى باور دارند که حجت خدا ونشانه هاى او باطل نشده است. در چنين مقطعى هر صبح وشام منتظر فرج باشيد. وشديدترين موقع خشم خدا بر دشمنان خود هنگامى است که حجت خدا در ميان آنها نباشد وبر آنها ظاهر نشود. خداوند مى دانست که دوستان او در مورد حجت خدا دچار شک وترديد نمى شوند. واگر مى دانست که آنها دچار شک وترديد مى شوند حتى به مقدار يک چشم به هم زدن حجت خود را پنهان نمى کرد. غيبت حجت خدا در زمانى خواهد بود که بدترين مردم بر آنها حکومت کند).(20)

131- (اما والله ليغيبن عنکم مهديکم، حتى يقول الجاهل منکم: ما لله فى آل محمد حاجة، ثم يقبل کالشهاب الثاقب، فيملأها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما).

- (به خدا سوگند مهدى شما از ديدگان شما پنهان مى شود، افراد خيره سر گويند: خداوند نيازى به آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم) ندارد، آنگاه چون (شهاب ثاقب) (ستاره ى درخشان) ظاهر مى شود وزمين را پر از عدل وداد کند، آنچنانکه پر از جور وستم شده باشد).(21)

132- (عبد الله بن منصور بجلى مى گويد: از محضر امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: نام سفيانى چيست؟ فرمود:

- (وما تصنع باسمه اذا ملک کور الشام الخمس: دمشق وحمص، وفلسطين، والاردن، وقنسرين، فتوقعوا عند ذلک فرجا).

- (ترا با نام او چه کار؟ هنگامى که پنج ناحيه ى شام را بگيرد: دمشق، حمص، فلسطين، اردن وقنسرين را، پس منتظر فرج باشيد).

عبد الله بن منصور پرسيد: آيا نه ماه سلطنت مى کند؟ فرمود:

- (نه، بلکه هشت ماه حتى يک روز هم از هشت ماه تجاوز نمى کند).(22)

133- (يا ابا بصير! طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته، والمطيعين له فى ظهوره، اولئک اوليائناء الله الذين لا خوف عليهم ولا هم يحزنون).

- (اى ابا بصير! خوشا به حال شيعيان قائم که در زمان غيبت انتظار او را مى کشند، ودر زمان ظهور فرمان او را مى برند. آنهايند اولياء خدا که باکى بر آنها نيست وهرگز دچار اندوه نخواهند شد).(23)
 134- (سدير مى گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مى فرمايد:

- (ان فى القائم شبه من يوسف)

- (در قائم (عليه السلام) شباهتى به حضرت يوسف (عليه السلام) هست).

گفتم: در مورد داستان او مى فرمائيد، يا در مورد يادداشت او؟ فرمود:

- (اين خوک سيرتان امت، کجاى اين مطلب را انکار مى کنند؟! برادران حضرت يوسف (عليه السلام) در يک گروه بودند وهمگى اولاد پيامبر بودند، يوسف را به دست خود فروخته بودند، خود برادران او بودند، او را نشناختند، تا او گفت: (من يوسف هستم). اين امت چرا انکار مى کنند که خداوند مدتى حجت خود را در ميان آنها پوشيده نگهدارد)!...

- (چه اشکالى وجود دارد که خداوند با حجت خود همچون حضرت يوسف (عليه السلام) رفتار کند؟ حجت خدا در ميان آنها باشد، از بازار آنها عبور کند، قدم روى قدمهاى آنها بگذارد، ولى مردم او را نشناسند، تا روزى که خداوند اجازه صادر کند که خود را معرفى نمايد، چنانکه به حضرت يوسف (عليه السلام) اجازه فرمود.(1)

135- (يزجر الناس قبل قيام القائم عن معاصيهم بنار يظهر فى السماء وحمره تجلل السماء، وخسف ببغداد وخسف ببلد البصرة، ودماء تسفک بها، وخراب دورها، وفناء يقع فى اهلها، وشمول اهل العراق خوف لا يکون معه قرار).

- (پيش از قيام قائم (ارواحنا فداه) مردم به وسائلى از گناه ترسانيده مى شوند:

1- به وسيله ى آتشى که در آسمان ظاهر مى شود.

2- به وسيله ى سرخى فراگيرى که آسمان را فرامى گيرد.

3- به وسيله ى خسفى در بغداد.

4- به وسيله ى خسفى در شهر بصره.

5- به وسيله ى خونهايى که در بصره ريخته مى شود.

6 به وسيله ى ترس واضطرابى که همه ى عراق را فرامى گيرد وآرامش را از همه ى آنها سلب مى کند).(2)

136- (سيد حميرى در يک حديث طولانى مى گويد: به خدمت امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: اى فرزند پيامبر! روايات فراوانى در مورد غيبت از پدران بزرگوار شما به ما رسيده است، به ما خبر دهيد که اين غيبت در مورد چه کسى واقع خواهد شد؟ فرمود:

- (ستقع بالسادس من ولدى، والثانى عشر من الأئمة الهداة، بعد رسول الله اولهم امير المؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام) وآخرهم القائم بالحق، بقية الله فى ارضه، صاحب الزمان وخليفة الرحمان، والله لو بقى فى غيبته ما بقى نوح فى قومه، لم يخرج من الدنيا حتى يظهر فيملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما).

- (اين غيبت در مورد ششمين فرزند من واقع مى شود که دوازدهمين امام از امامهاى هدايتگر بعد از رسول اکرم (صلى الله عليه واله وسلم) مى باشد، که اولين آنها امير مؤمنان، على بن ابى طالب (عليه السلام) است وآخرين آنها: قائم به حق، يکتا بازمانده از حجتهاى خدا در روى زمين، صاحب زمان وخليفه ى يزدان ارواح العالمين له الفداء است. به خدا سوگند، اگر به مقدار عمر نوح (عليه السلام) در پشت پرده بماند، از دنيا بيرون نمى رود جز اينکه ظاهر شده، جهان را پر از عدل وداد کند، چنانکه پر از جور وستم شده باشد).(3)

137- (سيأتى مسجد کم هذا- يعنى: مکة- ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا... فتنادى بکل واد: هذا المهدى يقضى بقضاء آل داود، لا يسأل عليه بينة).

- (سيصد وسيزده مرد در اين مسجد شما (مسجد الحرام) گرد مى آيد،... در تمام دشت وصحرا اين نغمه طنين مى اندازد که: (اين مهدى است)، در ميان شما با حکم داودى داورى مى کند ونياز به شاهد ندارد).(4)

138- (ان القائم غيبة قبل ان يقوم).

- (براى قائم (عليه السلام) پيش از آنکه قيام کند، غيبتى هست).

زراره پرسيد: براى چه؟! فرمود: براى اينکه مى ترسد. وبا دست خود به شکم مبارکش اشاره کرد (يعنى: براى ترس از کشته شدن). سپس فرمود:

- (يا زرارة! وهو المنتظر، وهو الذى يشک الناس فى ولادته، منهم من يقول: هو حمل، ومنهم من يقول: هو غائب، ومنهم من يقول: ما ولد، ومنهم من يقول: ولد قبل وفاة ابيه بسنتين. غير ان الله تبارک وتعالى يحب ان يمتحن الشيعة، فعند ذلک يرتاب المبطلون).

- (اى زراره او منتظر است، مردم درباره ى تولد او دچار شک وترديد مى شوند، برخى گويند: هنوز در شکم مادر است، برخى گويند: از ديده ها پنهان است، برخى گويند: هنوز به دنيا نيامده است، برخى گويند: دو سال پيش از تولد پدر بزرگوارش ديده به جهان گشوده است. جز اينکه خدا دوست مى دارد که شيعيان را در بوته ى آزمايش قرار دهد تا اهل باطل دچار ترديد شوند).(5)

139- (مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که فرمود:

- (هنگامى که خداوند به قائم (عجل الله فرجه الشريف) اذن ظهور دهد، بر فراز منبر قرار گرفته، مردم را به سوى خداى تبارک وتعالى فرا مى خواند وآنها را از خدا بيم مى دهد. وبه سوى حق خود دعوت مى کند که در ميان آنها به سيره ى رسول خدا (صلى الله عليه واله وسلم) رفتار کند وهمانند آن حضرت در ميان آنها سلوک داشته باشد).

(آنگاه خداوند جبرئيل امين را مى فرستد تا به نزد او آمده، از اصول دعوتش بپرسد. چون رؤوس دعوت خود را بيان کند، جبرئيل امين عرض مى کند: من نخستين کسى هستم که با تو بيعت مى کنم. پس مى گويد: دستت را بده تا بيعت کنم. آنگاه دست آن حضرت را به عنوان بيعت مى فشارد. در آن هنگام 313 نفرى که در آنجا گرد آمده اند بيعت مى کنند ودر مکه مى مانند تا شمار ياران به ده هزار نفر برسد. آنگاه رهسپار مى شوند).(6)

140- (اذا قام القائم، نزلت ملائکة بدر، ثلث على خيول شهب، وثلث على خيول بلق، وثلث على خيول حو).

- (چون قائم (ارواحنا فداه) قيام کند، فرشتگان بدر براى يارى او فرود مى آيند: يک سوم آنها سوار بر اسبهاى اشهب (سپيد رنگى که با مشکى آميخته باشد)، ويک سوم آنها سوار بر اسبهاى ابلق (به رنگ مشکى آميخته با سپيدى)، ويک سوم ديگر سوار بر اسبهاى سرخ فام).(7)

141- (يا ابا بصير! هو الخامس من ولد ابنى موسى (عليه السلام) ذلک، ابن سيدة الاماء، يغيب غيبة يرتاب فيها المبطلون، ثم يظهره الله عز وجل، فيفتح على يديه مشارق الأرض وماربها، وينزل روح الله عيسى بن مريم (عليه السلام) فيصلى خلفه، وتشرق الأرض بنور ربها ولا تبقى فى الارض بقعة عبد فيها غير الله عز وجل، الا عبد الله فيها، ويکون الدين کله لله ولو کره المشرکون).

- (ابا بصير! او پنجمين فرزند اين پسرم موسى (عليه السلام) است، او فرزند بهترين کنيزان است. آن چنان غيبتى دارد که همه ى باطل گران در آن غيبت دچار شک وترديد شوند. آنگاه خداى تبارک وتعالى او را ظاهر گرداند وشرق وغرب جهان را به دست او فتح نمايد. روح الله عيسى بن مريم (عليه السلام) فرود آمده، در پشت سر او نماز گزارد. وزمين به نور پروردگارش نورانى گردد. در روزى زمين نقطه اى نمى ماند که در آن جز خداى پرستيده شده باشد، جز اينکه خداى تبارک وتعالى در آنجا پرستيده مى شود. دين تماما از آن خداى گردد، اگر چه مشرکان نخواهند).(8)

142- (لا يقوم القائم الا فى وتر من السنين، تسع وثلاث واحدى).

- (قائم (عليه السلام) جز در سالهاى فرد قيام نکند، چون سالهاى نه وسه وپنج ويک).(9)

143- (ان الصاحب هذا الامر غيبة فليتق الله عبد وليتمسک بدينه).

- (براى صاحب اين امر غيبتى هست، بايد هر بنده اى از خدا تقوى پيشه کند ومحکم به دين خود تمسک جويد).(10)

144- (الله فى هذه الامة رجلا منى وانا منه، يسوق الله به برکات السموات والأرض قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا، ويقتل حتى يقول الجاهل: لو کان هذا من ذرية محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ترحم برمى آورد).(11)

145- (اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده الى اساسه، وحول المقام الى الذى کان فيه وقطع ايدى بنى شيبة وعلقها بالکعبة وکتب عليها هؤلاء والکعبته).

- (هنگامى که قائم (عليه السلام) قيام کند، مسجد الحرام را برمى دارد وبه پايه هاى اصلى خود باز مى گرداند ومقام ابراهيم را به محل اصلى خود برمى گرداند. دستهاى بنى شيبه را مى برد وبر کعبه مى آويزد وبر روى آنها مى نگارد که اينها دزدان کعبه هستند).(12)

146- (ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسک فيها بدينه کالخارط لشوک القتاد).

- (براى صاحب اين امر غيبتى است که هر کس در زمان غيبت او به دين خود چنگ بزند، همانند کسى است که خارهاى درخت قتاد را با دست پاک کند).(13)

امام صادق عليه السلام در اين حديث، سختى واستوارى در دين را در عصر غيبت به خوبى مجسم مى کند. گويى امروزها را به چشم خود ديده، نقش رسانه هاى گروهى، تبليغات مسموم، نوشته هاى گمراه کننده وديگر عوامل باز دارنده را تجربه کرده، آنگاه لب به سخن گشوده است.

147- (مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مى فرمود:

- (اياکم والتنويه، اما والله ليغيبن امامکم سنينا من دهرکم ولتمحصن حتى يقال: مات او هلک، باى واد سلک. ولتدمعن عليه عيون المؤمنين ولتکفأن کما تکفأ السفن فى امواج البحر. ولا ينجو الا من اخذ الله ميثاقه وکتب فى قلبه الايمان وايده بروح منه، ولترفعن اثنا عشره رأية مشتبهة لا يدرى من اى).

- (از مطرح شدن بپرهيزيد (يعنى از اينکه شناخته شويد واسم شما بر سر زبانها مطرح شود پرهيز کنيد) که امام شما ساليان متمادى غائب خواهد شد وشما در بوته ى آزمايش قرار خواهيد گرفت. خواهند گفت: مرده، از دنيا رفته، معلوم نيست در کدام وادى گام نهاده! از ديدگان مؤمنان سيل اشک براى او (از درد هجران وشماتت دشمنان) سرازير خواهد شد. شما نيز همانند کشتى که دستخوش امواج کوه پيکر دريا شود، دستخوش امواج حوادث خواهيد شد. از اين طوفونها وبحرانها جز کسانى که خداوند از آنها پيمان گرفته، بذر ايمان در دلشان کاشته، وبا روحى از خود تأييدشان کرده، رهايى نمى يابند. آنگاه دوازده پرچم مشابه به اهتزاز درآيد که معلوم نمى شود کداميک از کجاست؟).

مفضل مى گويد: من به شدت گريستم. امام صادق عليه السلام فرمود: چرا گريه سر دادى؟! گفتم چگونه گريه نکنم؟ در حالى که مى فرماييد: دوازده پرچم مشابه خواهد بود که از يکديگر شناخته نخواهد شد، پس ما چه خواهيم کرد؟ به کجا خواهيم رفت؟! امام عليه السلام به نور آفتابى که از روزنه وارد اطاق شده بود نگاه کرد وفرمود: (اين نور خورشيد را مى بينى؟) گفتم: آرى، فرمود:

- (والله لامرنا ابين من هذه الشمس).

- (به خدا سوگند، امر ما از اين خورشيد روشن تر است).(14)

148- (خلاد بن قصار مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: آيا قائم (ارواحنا فداه) متولد شده است؟ فرمود:

- (لا، ولو ادرکته لخدمته ايام حياتى).

- (نه، متولد نشده، ولى اگر من زمان او را درک مى کردم، همه ى عمرم را با خدمتگزارى او سپرى مى کردم).(15)

چه تعبير فوق العاده ايست که امام به حق ناطق، جعفر صادق عليه السلام که خود حجت خداست ودر زمان خود، واسطه ى فيض، ورمز بقاى جهان هستى، وعامل گردش زمين وزمان است، در حق ششمين فرزندش مى فرمايد: (من اگر زمان او را درک مى کردم همه ى عمر دامن خدمت به کمر مى بستم).

با توجه به اينکه در کلام معصوم هرگز مبالغه وتعارف به کار نمى رود، شخصيت وعظمت حضرت بقية الله ارواحنا فداه به خوبى روشن مى شود. البته خرد نيز آن را مى پذيرد، زيرا او آخرين حجت، وآخرين بازمانده از حجتهاى حضرت پروردگار است واراده ى خدا بر آن تعلق يافته که زحمات طاقت فرساى همه ى پيامبران را به دست با کفايت حجت خود به ثمر برساند، واگر نهضت جهانى حضرت بقية الله ارواحنا فداه از برنامه ى جهان خلقت حذف شود، برنامه ى همه ى پيامبران عقيم مى شود وهدف نهايى ارسال رسل وتشريع اديان ضايع وتباه مى شود.

149- (لا بد لنار من آذربيجان لا يقيم لها شىء، فاذا کان ذلک فکونوا احلاس بيوتکم والبدوا ما لبدنا، فاذا تحرک متحرکنا فاسعوا اليه ولو حبوا، والله لکأنى انظر اليه بين الرکن والمقام، يبايع الناس على کتاب جديد، على العرب شديد. وقال: ويل لطغاة العرب من امر قد اقترب).

- (به ناگزير آتشى از آذربايجان شعله ور خواهد شد که هيچ قدرتى در برابر آن ياراى مقاومت نخواهد داشت. چون اين آتش زبانه کشيد، گليم خانه ى خود شويد وتا ما نجنبيده ايم شما نيز از جاى خود حرکت نکنيد، هنگامى که نهضت کننده ى ما حرکت کند به سوى او بشتابيد ولو با سينه خيز رفتن. به خدا سوگند، گويى او را با چشم خود مى بينم که در ميان رکن ومقام ايستاده، از مردم براى کتابى تازه بيعت مى گيرد. - آنگاه فرمود-: واى بر طاغوتهاى عرب از حادثه اى که نزديک شده است).(16)

در اين حديث همچون دهها حديث ديگر به شيعيان دستور داده اند که دست از پا خطا نکنند ومنتظر ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه شوند واز دستخوش حوادث شدن وتابع جو شدن ودر فتنه ها فرو رفتن به شدت پرهيز کنند. مرحوم شيخ حر عاملى قسمتى از اين روايات را در جلد يازدهم کتاب پرارج (وسائل الشيعة) گرد آورده است.

150- (سدير صيرفى، مفضل بن عمر، ابو بصير، وابان بن تغلب، چهار تن از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به طور دسته جمعى به خدمت امام صادق عليه السلام رسيده اند واو را بسيار مضطرب ودگرگون يافته اند.

واينک شرح ماجرا را از زبان سدير بشنويد:

- (به همراهى مفضل، ابو بصير وابان به خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب شديم، او را مشاهده کرديم که بر روى خاکها نشسته است، يک جامه ى خيبرى، بى يقه وآستين کوتاه بر تن دارد، همچون مادرى فرزند مرده گريه مى کند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن واندوه فرا گرفته وآثار آن در وجنات صورت آشکار گشته، رنگ مبارکش دگرگون شده، سيل اشک که از دلى پر خون وقلبى پر سوز بر خاسته، بر گونه هاى مبارکش فرو مى ريزد وچنين زمزمه مى کند:

- (سيدى غيبتک نفت رقادى، وضيقت على مهادى، وابتزت منى راحة فودى، سيدى غيبتک اوصلت مصابى بفجايع الأبد، وفقد الواحد بعد الواحد يفنى الجمع والعدد، فما احس بدمعة ترقى من عينى وانين يفتر من صدرى عن دوارج الرزايا، وسوالف البلايا الا مثل بعينى عن غوابر اعظمها وافظعها، وبواقى اشدها وانکرها، ونوائب مخلوطة بغضبک، ونوازل معجونة بسخطک).

- (اى سيد وسرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آرامش دلم را از من سلب کرده است. سرور من!

غيبت تو مصيبتى جانکاه بر سراسر وجودم فرو ريخته، واز دست دادن يکى پس از ديگرى، اجتماعات را پراکنده ساخته، هستى ها را بر باد مى دهد. اشکهايى که در اثر بلاها وگرفتاريها از ديدگانم فرو مى ريزد وناله هايى که از اعماق دلم برمى آيد، هر گاه مختصر تسکينى مى يابد وبه سردى مى گرايد، احساس مى کنم که مصيبتى جانکاه تر وفاجعه اى اسفبارتر وحادثه اى دلخراش تر، در برابر ديدگانم مجسم مى شود که رويدادهاى تأثر انگيزى است که با خشم تو آميخته، وحوادث فاجعه آميزى است که با غضب تو عجين شده است).

سدير مى گويد: هنگامى که آقا امام صادق (عليه السلام) را اين چنين پريشان ديديم، دلهايمان آتش گرفت وهوش از سرمان پريد، که چه مصيبت جانکاهى بر حجت خدا روى داده؟! چه حادثه ى اسفبار وفاجعه ى تأثر انگيزى بر او وارد شده است؟! عرض کرديم:

- (اى فرزند بهترين خلايق، چه حادثه اى بر تو روى داده که اين چنين سيل اشک از ديدگانت فرو مى ريزد؟! چه مصيبتى بر تو وارد شده که اشک ديدگانت چون ابر بهارى بر چهره ات سرازير شده است؟! چه فاجعه اى اين چنين ترا بر سوک نشانده است؟!

- (وجود اقدس آقا امام صادق (عليه السلام) چون بيد لرزيد ونفسهاى مبارکش به شماره افتاد وآنگاه آهى عميق به پهناى قفسه ى سينه از اعماق دل بر کشيد وبه ما رو کرد وفرمود:

- (صبح امروز کتاب (جفر) را نگاه کردم، وآن کتابى است که همه ى علوم مربوط به مرگ وميرها، بلايا وحوادث، ورويدادهاى توده ها را تا پايان جهان دربردارد. اين کتاب را خداوند به پيامبر خودش وپيشوايان معصوم بعد از او (عليهم السلام) اختصاص داده است. در اين کتاب: تولد، غيبت، درنگ، وطول عمر او، گرفتارى باور داران در آن زمان، راه يافتن شک وترديد بر دل مردم در اثر طول غيبت، مرتد شدن مردم از آئين مقدس اسلام وبيرون رفتن آنها را از تعهد به اسلام خواندم وديدم که رشته ى ولايت، که خداوند بر گردن هر انسانى افکنده، چگونه مى گسلد وپيوندشان قطع مى شود، دلم سوخت وامواج غم واندوه بر پيکرم فرو ريخت).(17)

مطالعه ى احوال شيعيان اين زمان، اين چنين امام صادق عليه السلام را دگرگون کرده وسيل اشک بر صورت مبارکش روان ساخته است، اما ما که آن صلابت ومقاومت امام عليه السلام را نداريم وسنگينى اين رويدادهاى تلخ وناگوار را بر شانه هاى خود لمس مى کنيم، چه حالى خواهيم داشت؟! اگر سراسيمه سر به بيابان نمى گذاريم وآتش دلمان جهان هستى را طعمه ى حريق نمى سازد، به اين دليل است که عظمت فاجعه وعمق مصيبت را در سطح امام معصوم عليه السلام درک نمى کنيم. وگرنه مى بايست عقل از مغزمان بيرون رفته، آرامش از دلمان رخت بر بندد وسراسيمه سر به بيابان نهاده، در دشت وصحرا غصه مرگ شويم. زيرا درک عمق فاجعه امام معصوم عليه السلام را با آن قدرت معنوى فوق العاده وبى حد، به آن حال اضطراب وتشويش انداخته است.

بارالها! ترا به ناله هاى امام صادق عليه السلام سوگند مى دهيم که بيش از اين خورشيد تابان امامت را در پشت پرده هاى غيبت پنهان مساز، ودلهاى بى تاب ما را به آتش هجران مسوزان، وديدگان نگران ما را از ديدار آن کعبه ى مقصود وقبله ى موعود محروم مفرما.

بار پروردگارا، ترا به جان آن (مضطر) سوگند که هر وقت ترا بخواند، دعوتش را اجابت مى فرمايى وناملايمات را از او برطرف مى سازى، به (مضطر آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم) رخصت فرما، که ترا بخواند وآنگاه دعوتش را مستجاب فرما، واز او رفع گرفتارى بفرما.

خداوندا، همچنين امشب که اين سطور را مى نگارم(18) وبه احتمال قوى شب قدر است، تعجيل فرج مولا وپيشواى ما را مقدر بفرما.

همه شب در دعاى وارده از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم ترا مى خوانيم ومى گوييم:

- (وفک کل اسير): (بار الها! هر اسيرى را آزاد کن). اى خداى فاطمه سلام الله عليها اسير فاطمه را از زندان غيبت آزاد کن ودل فاطمه سلام الله عليها را شاد کن. تا پس از درگذشت چهارده قرن، انتقام فاطمه را از غاصبان فدک در راستاى تاريخ بگيرد واندوه از دل فاطمه سلام الله عليها برگيرد.

اى عزيز فاطمه! برخيز! برخيز وکاخ ستمگران را بر سرشان فرو ريز!.

اى عزيز! دردى جانکاه بر سراسر وجود ما فرو ريخته، جز با ظهور تو، آتش دلمان خاموش نمى شود، آتش هجران، هستى اين يک مشت شيعه ى منتظر را بر خاکستر نشانده، وضربات شماتت بر پيکرشان پياپى فرود آمده، برخيز وشيعيانت را از زير شماتت بيرون آور وبا دست يداللهى ات نوازش فرما!.

- پاورقی -

(24) بحار الانوار، ج 51 ص 143.
(1) کمال الدين صدوق، ص 333 واثباة الهداة، ج 3 ص 470.
(2) اصول کافى، ج 1 ص 300.
(3) ارشاد مفيد، ص 361.
(4) بحار الانوار، ج 51 ص 142.
(5) اصول کافى، ج 1 ص 300.
(6) کمال الدين، ص 333.
(7) اعلام الورى، ص 427.
(8) ارشاد مفيد ص 362. در اعلام الورى ص 430 لفظ (نهر) مفرد آمده که آن بهتر است.
(9) اثباة الهداة، ج 3 ص 443.
(10) اصول کافى، ج 1 ص 302.
(11) کمال الدين، ص 334.
(12) بحار الانوار، ج 51 ص 144.
(13) اعلام الورى، ص 144.
(14) ارشاد مفيد، ص 364.
(15) اثباة الهداة، ج 3 ص 445.
(16) کمال الدين، ص 336.
(17) بحار الانوار، ج 51، ص 145.
(18) اعلام الورى، ص 429.
(19) اثباة الهداة، ج 3 ص 457.
(20) کمال الدين، ص 337.
(21) بحار الانوار، ج 51 ص 145.
(22) اعلام الورى، ص 428.
(23) اثباة الهداة، ج 3، ص 476.
(1) کمال الدين، ص 340.
(2) اعلام الورى، ص 429.
(3) بحار الانوار، ج 51 ص 145.
(4) اثباة الهداة، ج 3 ص 496.
(5) کمال الدين، ص 342.
(6) اعلام الورى، ص 431.
(7) همان مدرک
(8) بحار الانوار، ج 51 ص 146.
(9) اثباة الهداة، ج ص 514.
(10) کمال الدين، ص 343.
(11) بحار الانوار، ج 51 ص 146.
(12) اعلام الورى، ص 431.
(13) اثباة الهداة، ج 3 ص 534.
(14) کمال الدين، ص 347.
(15) بحار الانوار، ج 51 ص 148.
(16) اثباة الهداة، ج 3 ص 536.
(17) کمال الدين صدوق، ص 353.
(18) شب بيست وسوم ماه مبارک رمضان 1404 ه.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page