جریانی را ابن ابی الحدید از جنگ صفّین نقل میکند، میگوید: در آنجا دو گروه آمدند. آن طرف معاویه و همراهان او از شام و این طرف هم علی (علیهالسّلام) و اصحاب او از کوفه. چند روز منتظر شدند؛ یک روز، دو روز، سه روز، امّا خبری نشد. نه امیرالمؤمنین (ع) کسی پیش او فرستاد، که بیا بجنگیم و نه معاویه آمد تا اعلام جنگ کند. امیرالمؤمنین (ع) هم تا او چیزی نگفته، چیزی نگفت. چند روز گذشت. اصحاب علی(علیهالسّلام) خسته شدند. پیش امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) آمدند و گفتند: ما از کوفه که بیرون آمدیم زن و بچّه هایمان را آنجا نگذاشتیم تا بیاییم اینجا و بمانیم! با این تعبیر گفتند: «یا اَمیرَالمُؤمِنین خَلَّفْنَا ذَرَارِیَّنَا وَ نِسَاءَنَا بِالْکُوفَة» زن و زندگی را در کوفه گذاشتیم، «وَ جِئْنَا إِلَى أَطْرَافِ الشَّامِ لِنَتَّخِذَهَا وَطَنا»، و آمدیم اطراف شام که اینجا را برای خودمان وطن بگیریم؟ یعنی آمدیم اینجا تا قصد اقامه کنیم؟ اصحاب امیرالمؤمنین (ع) طعنهای به او زدند، «ائْذَنْ لَنَا فِی قِتَالِ الْقَوْمِ»، اجازه بده تا برویم و بجنگیم، «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ قَالُوا»؛ مردم خاطر اینکه ساده بودند، با شنیدن این زمزمهای درونشان افتاد؛ به قول ما، بین آنها پچ پچ افتاده بود. یک دسته میگفتند: امیرالمؤمنین (ع) میترسد بجنگد تا نکند هلاک شود. دسته دیگر میگفتند: اصلاً خودِ علی (ع) شک دارد که این جنگ درست است یا نه؟ ببینید چطور میخواستند امیرالمؤمنین (ع) را به خیال خودشان تحریک کنند که وارد جنگ شود!
امیرالمؤمنین (ع) در جوابشان، گفتند: امّا آن مطلب اوّل که ظاهراً برای من وصله ناجور است! همه من را میشناسند که، من مرد جنگ هستم؛ یعنی سوابق تاریخی من از کوچکی ام در اسلام نشان میدهد که این مورد در من صدق نمیکند. امّا مطلب دوّم که شک داشته باشم؛ اگر بنا بود شک کنم باید موقعی که جنگ جمل در بصره اتفاق افتاد شک میکردم. در آنجا افراد چه کسانی بودند؟ میدانید؛ اُمّ المؤمنین! بود که جای شک وجود دارد؛ طلحه و زبیر بودند؛ ببینید چه کسانی در مقابل علی(علیهالسلام) قرار داشتند! آنها اصحاب پیغمبر (ص) بودند. او میخواهد با چه کسانی بجنگد؟ گفت: اگر بنا بود شک کنم، آنجا باید شک میکردم. در آنجا شک هم نکردم و جنگیدم. این وصلهها به من نمیچسبد.
امّا مطلب چیست؟ «وَ لکِنِّی أستَأنِی بِالقَومِ عَسَى أن یَهتَدُوا أو تَهتَدِی مِنهُم طائِفَة» حضرت (ع) فرمود: من در وارد شدن به جنگ تأمّل دارم و امیدم این است که گروهی از اینها بیایند و هدایت شوند و به تعبیر ما حقّ را شناسایی کنند و این شرایط به جنگ منتهی نشود؛ چرا؟
ماجرای تهمتی که به امیرالمومنین امام علی علیه السلام زدند
- بازدید: 1783