مهمترين موضوع ، بيان مقام زمامدارى على(ع) بود كه پيامبر تا توانست بدان سفارش كرد و چه بسا همان سفارش ها فرصت طلبان آن روز را به تلاش وا داشت كه از اين كار جلوگيرى كنند.
گاهى گفته مى شود اى كاش پيامبر(ص) بيش از اين، مردم را نسبت به حق اهل بيت عليهم السلام و على(ع) آگاه مى ساخت. ولى در همان حد نيز رسول خدا تحت فشار قرار داشت و معمولا هرگاه فضيلتى ازعلى(ع) بيان مى فرمود برخى خرده مى گرفتند كه آيا اين همه را ازجانب خود مى گويى يا فرمانى از جانب خداست؟! اين خرده گيرى حاكى از آن است كه از همان ايام، پذيرش زمامدارى على(ع) واعتراف به مقام معنوى و اجتماعى او براى برخى چندان هم آسان نبوده است. مشكل ترين چاره انديشى هاى پيامبر(ص) براى جانشين قرار دادن امام على(ع) به روزگار پس از غدير باز مى گردد. ازغدير (18 ذيحجه) تا روز رحلت آن حضرت (28 صفر) هفتاد روز بيش فاصله نبود. اين زمان كوتاه براى آنان كه در تدارك توطئه ها به سر مى بردند زمانى كافى بود تا عده اى را هم عقيده خويش سازند. شايد بهترين كارى كه پيامبر مى توانست انجام دهد آن بود كه ازاين مردم كسانى را كه حضور آنان در مدينه پس از وفاتش براى حكومت على(ع) مشكل ساز بود، از شهر دور سازد. اين كار توفيق على(ع) را براى عهده دارى خلافت افزون تر مىساخت و به علاوه با دورشدن مخالفان، به موجب بى اطلاعى آنان از اوضاع مدينه، راه اندازى هر توطئه و نقشه ديگر را نا ممكن مىنمود. اما چه بايد كرد كه پس از فرمان پيامبر(ص) بر گسيل لشكر به سوى شام، منافقان به نقشه حضرت پى بردند و بر سرپيچى از اين فرمان پاى فشارى كردند.