دعاى ندبه وکفر وشرک

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

اگر کسى بگويد دعاى ندبه کفر وشرک است، چون خواندن غير خدا شرک است، ودر اين دعا شما امام را مى خوانيد وبراى حوائج خود او را ندا مى کنيد و...
جواب اين است که: اکنون از مرگ ابن تيميّه (متوفاى 728ق) ششصد وشصت وچهار سال مى گذرد، صدها سال است شبهات او مطرح شده وپاسخ هاى مستدل وبرهانى، به شبهات او وپيروانش، که فتنه ها بر پا کرده وآن همه قتل نفوس مرتکب شدند وتفرقه ايجاد کردند، وآلت دست استعمار شدند، داده شده است، وصدها کتاب از اهل سنت وشيعه بطلان اين فرقه را آشکار ساخته اند; واکنون که برخى از پيروان ابن تيميه ومحمد بن عبد الوهاب رو به اعتدال کرده، ومتوجه مى شوند گذشتگان آنها خسارت هاى جبران ناپذير به اسلام وارد کردند، ومى فهمند که تهمت هائى که به مسلمانان مى زدند، وآنها را کافر ومشرک مى شمردند، مبنى بر جمود وتعصب باطل فرقه اى يا تحريک ودسايس سياسى بوده، نمى دانم چرا اين زمزمه ها از نو آغاز شده، واز کجا وکدام منبع استعمار طلب، الهام مى گيرند، وبا التزام به عقايد تشيع اين نغمه ها را براى چه آغاز کرده ومقصدشان چيست؟!
اگر بگوئيم تحفه نو ظهورى است، که همه مى دانند که بچه هاى شيعيان حجاز وقطيف نيز جواب اين شبهه را ياد گرفته اند.
علمائى مانند (کاشف الغطاء) وسيد محسن امين که افتخار عالم اسلام مى باشند، در عصر خودمان به اين شبهات جواب داده اند.
مسأله شفاعت وتوسل ودعا، همه حدود وثغور ومرزهايش روشن شده است.
شما بگوئيد اين آيات: (فلا تدعوا مع الله أحداً)(1) و(قل انما أدعو ربى، ولا اُشرک به أحداً)(2) و(انّ الذين تدعون من دون الله عباد أمثالکم)(3) و(ومن أضل ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له الى يوم القيامة، وهم عن دعائهم غافلون)(4) چه ارتباط با دعاى ندبه وخطاب به امام عصر دارد، که اولاً، گفتم مخاطب قرار دادن غائب در مقام اظهار علاقه وتألّم از هجر وفراق، واين گونه امور، يک امر عرفى وذوقى است که غرض خطاب حقيقى نيست بلکه به داعى اظهار اندوه وتأسف اين گونه خطابات مى شود. بنا بر اين دعاى ندبه به حساب ايراد کننده هم کفر وشرک نخواهد بود، زيرا خطاب به داعى ديگر، يا معنى ديگر، استعمال مى شود.
وثانياً، مسلماً دعائى که در آيات شريفه مورد نهى واقع شده، دعاى خاصى است; زيرا مطلق دعا وخواندن غير، حتى به قول شما دعاهاى متعارف وروز مره مراد نيست. بنا بر اين مى گوئيم آنچه از اين آيات استفاده مى شود، وشواهد بسيار از آيات واخبار وحکايات آن را تأييد مى کند، اين است که دعا وخواندن غير، که منهى عنه وشرک است، اين است که غير خدا را به عنوان اينکه متصرف مستقل ونافذ الامر در اسباب ومسبّبات کاينات ومالک امور دنيا وآخرت است، در عرض خدا بخوانند، يا او را با خدا کارساز، وشريک قرار داده وخالق ورازق وقاضى الحاجات شمارند.
اما اگر کسى را مقرب بدانيم وبر نظام اسباب از جانب خدا مسلط بشناسيم واو را بخوانيم، در حالى که او در درگاه خدا داراى چنين تقربى نباشد، وچنين تسلط وقدرتى به او عطا نشده باشد، اطلاق شرک بر آن، اگر چه مجازاً صحيح است، ولى بطور حقيقت شايد صحيح نباشد.
بله اين عمل، افتراء واختراع بوده وداخل در (ما أنزل الله بها من سلطان) است ولى ادخال چيزى که (ما أنزل الله به من سلطان) است، در (ما أنزل الله به من سلطان = چيزى که خدا بر آن حجت نازل کرده است) هر چند حرام است، ولى (لا ينزل الله به من سلطان = چيزى که خدا بر آن حجّت نازل نمى کند) نيست وشرک حقيقى نمى باشد. وکفر بودن آن هم در صورتى است که به انکار ضرورى برگشت کند، والا بدعت وحرام است.
بنا بر اين، اگر مثل انبيا واوليا را، که تقرب خاص به درگاه الهى دارند ومى دانيم دعايشان مستجاب مى شود، وبه واسطه صدور معجزات وکرامات معلوم شود که باذن الله تسلط بر نظام اسباب دارند، چنانچه در باره عيسى بن مريم مى فرمايد: (أنى أخلق لکم من الطين کهيئة الطير...)(5) = (همانا من از گل، پيکر مرغى را براى شما مى سازم) کسى بخواند که باذن الله کار او بگشايد، ومشکل او را حل کند، نه کفر است ونه حرام. تا چه رسد به اينکه از او بخواهد که از خدا درخواست کند حاجت او را برآورد چنانچه (حواريين) از عيسى ـ على نبينا وآله وعليه السلام ـ مائده خواستند، وسؤال خود را به صورت اين جمله (هل يستطيع ربک...)(6) عرض کردند، وعيسى دعا کرد ومائده نازل شد.
حال آيا شما مى گوئيد: مگر حواريين خودشان نمى توانستند از خدا مسئلت نمايند، ومگر درخواست از خدا واسطه وشفيع لازم دارد؟
حاصل اينکه استشفاع وتوسل به انبياء واولياء ـ که تقرّبشان به درگاه الهى وتسلطشان به امر خدا بر نظام اسباب معلوم است ـ خواه در حال حياتشان وخواه پس از ارتحالشان از اين دنيا، نه شرک است ونه کفر.
وآيه (ولو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماً)(7) بر رجحان آن صراحت دارد.
وحتى نسبت دادن بعضى کارها که از افعال خاصه الهى است به آنها، مثل شفاى امراض ـ در حالى که نسبت دهنده فقط خدا را شافى وخالق ورازق مى داند ـ کفر نيست; زيرا اين اعتقاد معلوم او قرينه حاليه است بر اينکه اين اطلاقات به نحو مجاز است، که نظاير آن در کلام عرب وعجم زياد است; مثل: (أنبت الربيع البقل) که اگر يک فرد مادى آن را بگويد، بر معنى حقيقى حمل مى شود وکفر است، واگر موحد بگويد بر معنى مجازى حمل مى شود وچنين کسى، غير خدا را فاعل اين افعال نمى داند، يا فاعل را باذن الله فاعل مى داند مثل: (أنى أخلق لکم من الطين کهيئة الطير فأنفخ فيه فيکون طيراً باذن الله واُبرئ الاکمه والابرص واُحى الموتى باذن الله).(8)
معلوم است اين گونه اطلاقات صحيح است، وموحدين در عين حالى که اين اطلاقات را جايز مى دانند وبه انبيا واوصيا، (چه در حال وجودشان در اين دنيا وچه پس از رحلتشان به عالم ديگر) متوسل مى شوند، انبيا واوليا را مستقل در تصرّف در عرض خدا، وشريک در کار خدا نمى دانند بلکه آنها را عامل ارادة الله، وعُمّال الله مى شناسند.
خلاصه سخن اينکه، خواندن انبيا واوليا براى مقاصد، از شخص موحد، (خواه در حياتشان در اين دنيا باشد يا پس از حيات اين دنيا باشد) ارتباطى با کفر وشرک ندارد.
در جائى که در قرآن مجيد مثل اين آيات باشد: (فارزقوهم منه)(9) و(ولو أنهم رضوا ما آتاهم الله ورسوله وقالوا حسبنا الله سيؤتينا الله من فضله ورسوله)(10) و(ما نقموا الاّ أن أغناهم الله ورسوله)(11) چگونه مى تواند دعا وبعضى تعبيرات متعارف بين موحدين را نسبت به انبيا واوليا کفر وشرک شمرد.
واما خبر (الدعاء مخ العبادة) دلالت ندارد بر اينکه مطلق افراد دعا وخواندن، عبادت وپرسش وکفر وشرک باشد، زيرا اگر مراد از دعا، مطلق افراد آن باشد يقيناً مراد از عبادت در اينجا پرستش خاص نمى باشد، زيرا بعضى افراد دعا، مثل دعاء وخواندن اشخاص، (زيد وعمرو وبکر) پرستش آنها نيست، وناچار بايد در اينجا دعا را به معنى لغوى آن که ذلت وخضوع است گرفت.
واگر مراد از دعا مطلق افراد آن نباشد، قدر متيقن آن، دعا وخواندن مدعو است در نهايت تذلّل وخضوع، ودرخواست کفايت مهمات وقضاى حوائج از او، از اين جهت که او فاعل مستقل وقادر مطلق وبالذات، ومالک وقاضى حقيقى حوائج است.
پس هر کس مخلوقى را به اين نحو بخواند، عبادت او را کرده، وکافر ومشرک است.
اما به غير اين نحو که او را بخواند، تا واسطه يا شفيع شود، يا از اين جهت او را بخواند که از جانب خدا بر کارى مسلط است، مثل عيسى که بر شفاء وابراى کور مادر زاد وصاحب مرض پيسى باذن الله مسلّط بود عبادت وکفر وشرک نيست.
واما اينکه نوشته ايد: بهتر اين است که ديگران را از گناه خود مطلع نکنيد، وخدا ستار العيوب است، وهيچ رسول وامامى مانند او مهربان ورحيم نيست، واز جهالت وبدبختى است که خدا بگويد: (اُدعونى أستجب لکم)(12) ويا بگويد: (واسألوا الله من فضله)(13) وبنده اعتنا نکند وبگويد: خير، من بايد بنده تو را بخوانم.
جوابش اين است که: گويا اين آيه قرآن را نخوانده ايد که همان خدائى که مى فرمايد: (ادعونى أستجب لکم) مى فرمايد: (ولو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جاؤک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماً)(14) = (و اگر ايشان هنگامى که بر خودشان ستم کردند، بيايند به نزد تو، پس از خدا طلب آمرزش کنند وپيامبر بر ايشان آمرزش بخواهد، هر آينه خدا را تواب ومهربان مى يابند).
اين آيه ظهور دارد در اين معنى که گناهکاران، خواه گناهشان آشکار شده باشد وخواه در پنهان گناهى مرتکب شده باشند، سزاوار است که هم خود استغفار کنند وهم به محضر پيغمبر شرفياب شوند، تا آن حضرت بر ايشان استغفار کند.
اين همان دعا وخواندن خدا وسؤال از فضل خدا است، در نهايت اين دعا گاهى بدون واسطه، وگاهى با واسطه انجام مى گيرد، وهر دو بجا وبه موقع است.
اگر اين سخن شما درست بود واين گونه دعا کفر وشرک بود، وقتى فرزندان يعقوب او را خواندند که برايشان استغفار کند وگفتند: (يا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا کنا خاطئين) در جواب آنها نمى فرمود: (سوف أستغفر لکم ربى انه هو الغفور الرحيم)(15) = (زود باشد که استغفار کنم براى شما از پروردگارم بدرستى که او است آمرزنده ومهربان).
اگر اين منطق باطل شما صحيح بود، حضرت يعقوب پيغمبر به آنها مى گفت: شما خودتان خدا را بخوانيد، اين چه جهالت وبدبختى است که خدا خودش فرموده مرا بخوانيد وشما مرا مى خوانيد وواسطه قرار مى دهيد وکفر وشرک مى گوئيد؟ آيا پيغمبر خدا بهتر مى دانست يا شما؟
آقاى عزيز! چرا بى جهت افکار را مشوب واذهان را مشوَّش وناراحت مى سازيد.
چه بهره وفايده اى از اين مغلطه ها واشتباه کارى ها مى بريد.
خوانندگان محترم! اين شبهه ها ريشه هاى غرض آلوده ديرينه دارد، که دست استعمار هم همواره پشت آن بوده وبه تأييدش برخاسته، مع ذلک در عصر ما ديگر افکار مسلمانان اين اشتباه کارى ها را نمى پذيرد وحناى اين گونه افراد آب ورنگى ندارد.
بله، گاهى همان حرف ها را به لباسهاى تازه ودر زير اصطلاحات جديد وبه صورت انديشه هاى نو عرضه مى کنند، ولى به زودى باطن آنها آشکار ومقاصد تخريبى آنان ظاهر مى گردد ودعوت هايشان مصداق (کسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماءً حتى اذا جائه لم يجده شيئاً)(16) مى شود.
مع ذلک اگر بخواهيد از سوابق اين زمزمه ها وپاسخ به سخنان اين گروه هاى وهابى يا وهابى مسلک، آگاه شويد به کتابهائى که بخصوص در اين موضوع تأليف شده، مثل (کشف الارتياب) علامه مجاهد عاليقدر (سيد محسن امين) قدس سرّه مراجعه فرمائيد.

- پاورقی -

(1) پس نخوانيد با خدا احدى را. (سوره جن، آيه18).
(2) وبگو اين است وغير از اين نيست که مى خوانم پروردگارم را وشريک نمى گيرم براى او أحدى را. (سوره جن، آيه20).
(3) به درستى که آن کسانى که غير از خدا مى خوانيد، بندگانى مثل شما هستند. (سوره اعراف، آيه194).
(4) وکيست گمراه تر از آنکه مى خواند غير از خدا کسى را که پاسخ به او نمى دهد تا روز قيامت، وايشان (خوانده شدگان) از خواندن آنها (خوانندگان) غافلند. (سوره احقاف، آيه5).
(5) سوره آل عمران، آيه49.
(6) سوره مائده، آيه112.
(7) واگر ايشان، وقتى ظلم به خودشان کردند، آمدند نزد تو، پس از خدا طلب آمرزش کردند، وطلب آمرزش کرد پيامبر براى آنها، هر آينه مى يابند خدا را بسيار توبه پذير ورحيم. (سوره نساء، آيه64).
(8) همانا من از گل، پيکر مرغى را براى شما مى سازم وبر آن نفس قدسى مى دمم تا به امر خدا مرغى گردد وکور مادر زاد ومبتلاى به پيسى را به امر خدا شفا داده ومردگان را زنده مى کنم. (سوره آل عمران، آيه49).
(9) پس روزى دهيد ايشان را از آن. (سوره نساء، آيه8).
(10) واگر ايشان مى پسنديدند آنچه را خدا ورسول او ايشان را داده اند ومى گفتند، بس است خدا ما را، بزودى مى آورد ما را خدا از فضل خودش ورسول خدا. (سوره توبه، آيه59).
(11) وانکار نمى کنند مگر اينکه بى نياز کرده ايشان را خدا ورسول خدا. (سوره توبه، آيه74).
(12) سوره غافر، آيه60.
(13) سوره نساء، آيه32.
(14) سوره نساء، آيه64.
(15) سوره يوسف، آيه97 و98.
(16) مثل سرابى که شخص تشنه آن را در بيابان هموار وبى آب، آب پندارد وبه جانب آن شتابد، چون بدانجا رسد هيچ آب نيابد. (سوره نور، آيه39).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page