ادريس عشق، آينه دار جلال تو لقمان عقل کيست به پيش کمال تو؟
ازجذبه ي کلام تومسحور، صد کليم (ع) اعجاز مى کند سخن بى مثال تو!
شرمنده شد مسيح نجابت در آسمان از ارتفاع منزلتِ بى زوال تو
داوود(ع) پردهاى ز مقام تو را نواخت آتش گرفت زخمه اش ازشور وحال تو
خضر(ع) است جرعه نوش مِيِستان آن دو چشم تسنيم ديگرى ست دراشک زلال تو
ايّوب(ع) هم شکيب تو را آه ميکشد! يعقوب اشک، شعله وراز ابتهال تو
کارهزار يوسف صادق کند، عزيز! يک چشمه از تجلّى صبح جمال تو
اشکى فرو چکيد ز چشمت، بهار شد باغ بهشت، سبز شد از بوى شال تو
چشمان تو دو نقطه ى هستيست، نازنين! خورشيدچيست؟ عکس ظريفي زخال تو!
نبض زمان به حرمت نام تو ميتپد هر روز، روزگار تو هر سال، سال تو
پرميکشد به غمزه ى چشم توکهکشان هفت آسمان گره زده خود را به بال تو
دشت غزل بهارترين ميشود، اگر از آن کند عبور غزال خيال تو
نعمت ا... شمسى
تقديم به آبروى آفرينش آقا امام زمان
- بازدید: 644