ميجوشد از کوير، سراب بلا، مسيح با گامهاى خسته باران بيا مسيح
اين زخمهاى کهنه ى انسان قرن درد آخرکجا؟به دست که يابد شفا؟ مسيح
اينجا صداقت استکه مصلوب ميشود درپيش چشمهاى فريب وريا، مسيح
در سُربى تمامى آيينه سنگ ها سر باز مى کند همه زخمها، مسيح
روح بزرگ عشق ونجابت! نگاه کن درخون نشسته پيکرصلح وصفا مسيح
اما هنوز پنجره ها بسته نيستند خورشيد روزنى است ازآن روشن مسيح
ميآيد از نجابت حال وهواى عشق مى آيد از نهايت شهر خدا مسيح
سجاده ى ستاره بياور، اذان بگو تا بر امام عشق کنيم اقتدا مسيح
ما دل سپرده ايم به آيين آفتاب با ما بخوان تو نيز، سرود وفا مسيح
با اوبه استجابت موعود ميرسيم همراه با تنفس صبح دعا مسيح
جعفر رسول زاده
مسيح
- بازدید: 729