پرداختن به مفاهيم جامعه شناختي تبليغ در بخش نخست اين مقاله، به قصد آشنايي با اين مفاهيم و به عنوان مدخلي براي ورود به بحث و بررسي مفهوم تبليغ درقرآن و سنّت نبوي است.در اين مسير خود به خود امكان تطبيق و مقايسه ميان ديدگاه هاي جامعه شناختي تبليغ با آنچه در اسلام (قرآن و سنت نبوي) در اين خصوص مطرح است فراهم ميشود.
اسلام به عنوان يكي از اديان تبليغي (Missionary Religons)به اين مقوله توجّه خاصي دارد.در آيات متعددي از قرآن ـ مستقيم وغير مستقيم ـ به موضوع تبليغ، روشها وقوانين حاكم بر آن، گستردگي ومحدوديت آن و...پرداخته شده است. تبليغ به عنوان وظيف اصلي رسولان الهي ، تبليغ به عنوان يک وظيفه همگاني، گستردگي شعاع تبليغ، شيوهها و قوانين حاكم بر روند تبليغات، استقامت در اين راه، و سرانجام محدوديت هاي تأثير تبليغات، از موضوعات و عناويني هستند كه به تصريح يا تلميح و اشاره در قرآن مورد بحث قرار گرفتهاند.بررسي در سيره رسول اكرم (ص)نيز به عنوان اولين و بزرگترين مبلغ اسلام، مطالب قابل توجه اي در اين باره به دست خواهد داد. دراين مقاله به دليل محدوديت، سيره تبليغي پيامبر (ص)در سه سال اول بعثت، موسوم به سال هاي دعوت پنهان مورد بررسي قرار گرفته است.
تبليغ ؛تعريف، اقسام، بخشها و روشها
1)تعريف تبليغ
معادل انگليسي «تبليغ»، Propaganda برگرفته ازواژه لاتين Propgar و به معني «پخش كردن »، «منتشر كردن »و«چيزي راشناسانيدن »است.
يك تعريف ساد ديگر از تبليغ عبارت است از :«انتشار يك پيام به عموم كه به منظور رسيدن به هدفي طرح ريزي شده باشد».
در تعاريف فوق چند عنصر قابل تشخيص و تميزند:1-فراگيري انتشار پيام، 2-كوشش براي دست يابي به هدفي خاص، 3-عمل واقدام بر اساس طرح و برنامه اي قبلي.
به رغم روشنايي كه تعاريف فوق بر موضوع «تبليغ » ميافكند، به نظر ميرسد ؛اين موضوع بخصوص در جهان امروز ـ پيچيده تر ودقيقتر از آن است كه دو تعريف ابتدايي مذكور بتوانند تمامي جوانب آن را باز گو نمايند.از اين رو صاحب نظران در اين خصوص به بررسيهاي بيشتري دست زدهاند و اقسام تبليغ،بخش هاي آن و نيز روشهاي تأثير تبليغات را دقيقاً بررسي وبيان كردهاند.
2)اقسام تبليغ براساس اهداف مورد نظر
در اين تقسيمبندي تبليغ بر سه قسم است :
1-تبليغاتي كه هدف آن تغيير عقيدمخاطب بدون چشمداشت به تغيير عمل اوست. اين نوع تبليغات تنها با عقايد انسانها سرو كار دارد و براي رسيدن به اين هدف برنامه ريزي و اقدام ميكند.تبليغات با اين هدف، عبارت است از :
« تلاشي... كه به قصد انتشار عقيده يا عقايد معين صورت ميگيرد ».
2- تبليغاتي كه هدف آن تغيير عقيده ودر نهايت عمل مخاطبين است.
در اين نوع، تعريف تبليغات تفصيل بيشتري مييابد و شكل وشيوه ها ونيز وسايل ولوازم آن دست خوش دگرگوني هايي ميشود.ازآنجايي كه در چنين برداشتي از تبليغات، عقيده مبناي عمل است، تأثير گذاري بر عقايد مخاطبين تشديد ميشود، روشهاي مناسبت با آن اتخاذ ميگردد ونهايتاً تدابيري براي واداشتن مخاطبين به عمل واقدام صورت خواهد گرفت.لاسول اين نوع تبليغات را چنين تعريف كرده است :«اظهار عقايد يا رفتار هايي به وسيل افراد يا گروه هايي به قصد تأثير گذاري بر عقايد با رفتارهاي ديگر افراد ياگروه ها، و براي تحقق اهدافي از پيش تعيين شده وبا بهره گيري از تدابيري روان شناختي».
ميبينيم كه در اين تعريف دو عنصر رفتار ونيز بهرهگيري از روشهاي روان شناختي اضافه شده است.
3-تبليغاتي كه هدف از آن، تنها تغيير رفتار وعمل مخاطبين است، بدون چشمداشت به تغيير عقيدآنان.طرفداران اين نوع تبليغات معتقدند؛1- ميان عقيده و عمل انسان ضرورتاً تلازميوجود ندارد. 2-تغيير عقيدمردم، كاري است دشوار، پر خرج و نيزمحتاج به زماني بسيار طولاني. بنابراين مقدّمات، دراين نوع تبليغ، مبلّغ هيچ كاري بهانديشه هاي مخاطبان ندارد وتنها با دست انداختن به احساساتشان آنها رابه عملي ومطابق خواست خود وا ميدارد. اوج مهارت مبلّغ، در اين نوع تبليغات اين است كه مخاطبين رابه دست زدن به اعمالي برخلاف عقايدشان وا دار كند.
و چه بسا در اين راه از تحريف حقايق و واقعيت ها وتحميق مخاطبين نيز سود جويد.
مفاهيم، اهداف، شيوه ها ونتايج حاصله از اين نوع تبليغات كه به «تبليغات رفتاري »مشهور شده وامروزه بسيار نيز گسترش يافته است، درحال حاضر نقشي مهم در تعريف وتبيين مقول تبليغ ايفا ميكند.به گونهاي كه در بيشتر تعاريف به عمل آمده از تبليغات، نوعي نگاه منفي به اين موضوع به چشم ميخورد.آلن بيرو معتقد است :«امروز در تبليغات... هدف بيش از محتوا اهميت دارد ». دردايرةالمعارف هاي بريتانيكا وآمريكا نا نيز همين موضوع مشاهده ميشود.در بريتانيكا آمده است :« تبليغات، انتشار اطلاعاتي است مركب از حقايق، مطالب جدّي، شايعات، مطالب نيمه واقع و دروغها ». از نظر دريان كور اهداف مورد نظر اين نوع تبليغات عبارتند از :«اطاعت كوركورانه، انقياد در برابر هر نوع خودكامگي، ضد تبليغ، الحاق بيقيد و شرط، ميهن دوستي، وفاداري به حكومت وقت و....»
توماس سووه به جنبه هاي ديگري ازاين موضوع توجه كرده و اثرات اين نوع تبليغ رابر مخاطب بيان نموده است :
«تبليغات سعي ميكند روح انتقاد و انديشه كردن در صحّت و سقم وقايع راحذف كند.وعوام را به اين عادت دهد تاآنچه را كه از طرف مبلغان منتشر ميشود، بدون تعقّل باور كنند ».
عنصر اساسي در اين تعريف، حذف تعقّل از ذهن مخاطب است.
چنين وضعي برخي صاحب نظران را بر آن داشته تا در اين خصوص به چارهجويي برخيزند. آنان اصولاً تعاريفي مغاير با تعاريف فوق ارائه دادهاند و كوشيدهاند عناصر و مفاهيمي مثبت را به تعريف تبليغات وارد نمايند ؛به عنوان نمونه ؛آلن بيرو معتقد است :« تبليغات ميتواند ابزار آموزش تودهها در گذران حيات مدني باشد ».به همين منظور او نوعي نظارت بر امر تبليغ را توصيه ميكند. وي معتقد است ؛هدف تبليغات بايد «آگاه سازي، روشن كردن وآموختن باشد ».
3- بخشها وروشهاي تبليغ
صاحب نظران روند تبليغ رابه دو بخش تقسيم كردهاند :
پيش تبليغات(Pre -Propaganda)
تبليغات فعّال (Propaganda)
«پيش تبليغات »نوعي تبليغ آرام، مداوم و نامحسوس است كه هدف از آن «واداشتن افراد به تحرّك وتحريك پذيري (نه تحريك)است، تا بتوان نسبت به صدور عمل مناسب در زمان مناسب از آنان مطمئن بود».
فرايند پيش تبليغات، ابزار و لوازميويژه دارد و در آن از شيوههايي خاص و بيشتر روان شناختي بهره برده ميشود.مهمترين اين شيوه ها عبارتند از :
1- منع آگاهي ؛بازداشتن مخاطب از آگاهي نسبت به جوانب مختلف پيام وگاهي نيز القاي اخبار غير واقعي و عاري ازحقيقت .
2- تشنج آفريني ؛به اين دليل که تأثير تبليغات در زمان بحران و آشوب به نهايت مي رسد.
3- خلق اسطوره؛ اسطوره معمولاً مقدس، داراي وجود فراگير و جاري در تمامي شؤون حيات فرد، فارغ از قيود مادي و جسماني و داراي مفهومي محض و حالتي ذهني و تجلي دهنده همه آمال و آرزوهاي معتقدين به خود و نيز همه خوبيها و فضايل است.
4- تلقين وجهه و کسب اعتبار مبلّغ؛ به منظور استفاده از اين عامل به هنگام لازم.
هدف از تبليغات فعال،واداشتن مخاطب به عمل ويا کاهش مخالفت او به حداقل ممکن است و مهمترين روشهاي آن عبارتاند از:
استفاده از گرايشهاي اجتماعي؛ که باعث ميشود فرد و جامعه ادراکات و عواطف فعال و افعال خود را در جهت معيني به جريان بيندازد.
استفاده از ثروت، يعني جذب مخاطبين به وسيله تطميع
استفاده از مقام؛ گرايش به مقام تجلي نياز دروني انسانها به احساس قدر و منزلت است و تفويض مقام،شيوههاي مؤثر در جذب افراد به شمار ميآيد.
تحريک احساسات مذهبي؛ به منظور ايجاد اتحاد و يکدست کردن جامعه.
تحريک احساسات ملّي؛با هدفي مشابه.
تحريک احساسات حق جويانه؛ يعني وانمود کردن به دفاع از حقيقت از طرف مبلغ.
بهره گيري از:« تلقين وجهه »؛ يعني مردمي را که قبلاًبه شايستگي و کفايت فردي در کاري معين مطمئن شدهاند، قانع کردن به اين که وي در تمامي زمينهها اعتبار دارد . منزلت و اعتباري که قبلاً توسط برخي نقشهاي اجتماعي يا افراد در ذهن مردم کسب شده اند ،اين توانايي را دارند که تمامي اظهارات آنها را اعتبار ببخشند و. حتي روان شناسي ثابت کرده است که اين عامل گاهي موجب ميشود ؛پيامهاي بيمعني نيز با معني تلقي شوند .اگر چه تأثير آنها در تغيير عقايد فوري مؤثر است و تغييرات عميقتر محتاج به ارتباط مداوم پيام دهنده و پيام گيرنده است.
دو مناخ شمار ديگري از قوانين تبليغ را بر شمرده که بيشتر به نحوه و صورت پيام به هنگام القا مربوط شوند؛
1-ساده سازي؛ به اين معني که برنامه ها ،بيانيه ها، و هر آنچه حاوي پيام هستند، بايد ساده ، موجز،روشن و حاوي شعارهاو رهنمودهاي مشخص باشند.
2- زمخت سازي و قلب تصوير واقعي ؛يعني از بين بردن ظرافت ، زمخت کردن و يا اغراق براي تأثير بيشتر بر مخاطب .
3- هماهنگ و موزون سازي ؛ يعني مضمون اصلي رابه صورتهاي مختلف و خستگي ناپذير تکرار کردن و استدلال را با خواست و انديشه مخاطبين منطبق ساختن.
4- جابه جا سازي؛يعني تحريک احساساتي که از قبل وجود داشتهاند و شناسايي زمينهها در اعماق ذهن.
بر اين موارد بايد افزود :
5-در گير کردن مخاطبين در درخواستها ؛ يعني شرکت دادن فعالانه آنان در جريانهايي که براي به وجود آوردن تغيير طرز فکر به کار ميروند.
6- شناخت فرهنگ عمومي؛ضروري است مبلّغ ، فرهنگ عمومي گروههايي راکه در معرض تبليغ قرار ميگيرند،به خوبي بشناسد.
اکنون پس از اين بررسي مختصر پيرامون تبليغ و مفاهيم مربوط به آن ونيز بخشها و روشهايش در جهان امروز، بدون اين که بخواهيم به نقد مفصل آنها دست بزنيم و نسبتشان را با تبليغ در قرآن و سيره نبوي تبيين کنيم به صورتي کلّي ياد آور ميشويم که تبليغ در اسلام با برخي تعاريف ومفاهيم مطرح شده انطباق و با برخي نيز تفاوتهايي دارد:هدف تبليغ در قرآن و سيره پيامبر (ص) تغيير عقيده و نهايتاًعمل مطابق عقيده جديد است. ايمان بيعمل و نيز عملي که منطبق بر ايمان نباشد، هدف نهايي تبليغات در اسلام نيست. در تبليغ اسلامي نه تحميقي در کار است که ولْتکن منكم امةُيد عون الي الخير ...(بايد گروهي از شما به خير دعوت کنند. آل عمران؛ 40) و نه پيامبر ونه هيچ کس ديگر حق تغيير ودگرگون کردن پيامهايي راکه از جانب خداست ندارد؛ يا ايها الرسول بلّغ مما انزل اليک... (اي پيامبر آنچه را بر تو نازل شده ابلاغ کن. مائده؛ 66).
بررسي اجمالي که در ادامه بحث در آيات قرآن وسيره و سنت پيامبر(ص) صورت خواهد گرفت وجوه ديگري از اين انطباق و افتراق را خواهد نماياند.
تبليغ در قرآن
بررسي و تبيين تمامي توجهات و اشارات قرآن به تبليغ، مفاهيم مربوط به آن و نيز شيوهها و روشهاي آن، مستلزم بررسي دقيق وگستردهاي در اين کتاب است که انجام آن در اين نوشتار مقدورنيست. به همين خاطر به بررس مواردي معدود بسنده ميشود:
تبليغ وظيفه اصلي پيامبران است
مسؤوليت اصلي پيامبران رساندن پيام خداوند به مردم است و اين ماجرايي است که چهار محمل دارد: 1- مبدأ پيام؛ الله، 2- پيام که همان دين است، 3- رسانند پيام؛پيامبر، 4- مخاطبين، مردم.
در داستان نوح آمده است که نوح خطاب به اشراف و بزرگان قومش که او را گمراه ميخواندند، گفت: ولکنّي رسول من رب العالمين، اُبلّغکم رسالات ربي و انصح لکم... (من فرستادهاي از خداوند جهاني انم. پيام هاي پروردگار را به شما ميرسانم و شما را اندرز ميدهم. اعراف؛66) در داستان هود نيز همين عبارت تکرار شدهاست (رک: اعراف 8-65 و احقاف؛ 23) اين موضوع در داستان صالح و شعيب نيز با مختصري تفاوت تکرار شدهاست. (رک: اعراف؛ 192 و 161). در آيات 28 و 28 سوره احزاب صفت اصلي پيامبر اسلام و پيامبران پيش از او «رسانندگان رسالتهاي خداوند»قلمداد شدهاست: ما کان علي النبي من حرج فيما فرض الله له. سنة الله في الّذين خلوا من قبل... الذين يبلغون رسالات الله... (بر پيامبر در انجام دادن آنچه خدا بر او مقرر کردهاست، حرجي نيست. همچنان که خدا براي پيامبران پيشين -يعني کساني که رسالتهاي خداوند را ابلاغ ميکنند- نيز چنين نهاده بود).
در آي 66 سوره مائده ابلاغ پيام خداوند، مهمترين وظيف پيامبر به شمار آمده که در صورت عدم انجام آن، وظيفه نبوت خود را به انجام نرسانيده و رسالت خداوند را ادا نکرده است: يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته... (اي فرستاده، پيامي را که بر تو نازل شده به مردم برسان وگرنه رسالت خويش را به انجام نرساندهاي ).
2-تبليغ يک وظيف همگاني است
در تلقي قرآن،دعوت به اسلام و رساندن پيامهاي خداوند، علاوه بر پيامبر بر دوش ساير مسلمانان نيز نهاده شدهاست:
و انجام اين كار موجب سعادت و رستگاري آنان قلمداد گرديده است:
ولتکن منکم امة يدعون الي الخير ويا مرون بالمعروف وينهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (بايد در ميان شما گروهي باشند که به خير دعوت کنند و امر به معروف و نهي از منکر نمايند. اينان رستگارانند. آل عمران؛ 104)
گستردگي شعاع تبليغ
از نظر قرآن، تبليغ تعاليم دين عمومي است و محدود به مردم و سرزمين خاصي نميگردد. پيامبر نيز به عنوان مبلّغ پيام خداوند، بشارت دهنده و بيم دهنده هم مردم است: و ما ارسلناک الّاکافة للناس بشيراً و نذيراً... (تو را به پيامبري نفرستاديم، مگر بر همه مردم، مژده دهند و بيم دهنده. سباء؛ 28). خداوند همچنين پيامبر را امر ميکند که ناس (=عموم مردم) را مخاطب قرار دهد، نه گروه و دست خاصي را: قل يا ايها الناس اَنا لکم نذير مبين (بگو اي مردم من براي شما بيم دهندهاي آشکارم. حج؛ 49 )
شيوهها و قوانين تبليغ
1-4- آغاز دعوت با انذار ؛گفتهاند اولين آياتي که امر به تبليغ کردهاند، آيات اوّل سور مدّثر است: يا ايها المدثر،قم فانذر... (اي گليم بر خود پيچيده برخيز و بيم ده) خداوند در اين آيه محتواي دعوت پيامبر را مشخص نموده و از او مي خواهد دعوت خود را با انذار (= بيم دادن) آغاز کند. سه سال پس از بعثت و در آستان علني شدن تبليغ،خداوند پيامبر را مأمور تبليغ دين در ميان خويشاوندانش نمود و اين بار نيز امر به انذار کرد؛ انذر عشيرتک الاقربيين... (خويشاوندان نزديکت را بيم ده. شعراء؛ 214).
قوانين تبليغ امروزه نيز اثبات ميکنند؛ کساني که مورد اندرز قرار ميگيرند، آمادگي بيشتري جهت انجام عملي را دارند.اصولاً وقتي توجه کنيم که مخاطبين پيامبر در اين هر دو مورد غير مسلمانند ، اين امر تعجب برانگيز نيست.زيرا معقول نيست کساني را که مسلمان نيستند، بشارت داد. و جالب اين که خداوند بلا فاصله افزوده است: واخفض جناحک لِمَن اتبعک من المؤمنين (در برابر مؤمناني که از تو پيروي ميکنند بال فروتني فرود آور. شعراء؛ 215)
آري مشرکين را بايد انذار نموده و در برابر مؤمنين تواضع و فروتني نشان داد و اين دو اصل اساسي در شيوه تبليغ يک پيام در ميان معتقدان و غير معتقدان به آن است.
2-4- سود بردن از حکمت؛ سخن و عمل نيکو در تبليغ؛ قرآن چگونگي دعوت از مشرکان رابيان ميکند و ظرايف ودقايق سخن گفتن پيامبر با آنان را گوشزد مينمايد: ادع الي سبيل ربک بالحکمة و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن... (مردم را با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه با آنان مجادله کن. نحل؛ 125) خداوند در خصوص تبليغ اهل کتاب نيز همين شيوه را توصيه کردهاست: و لا تجادلوا اهل الکتاب الّا بالتي هي احسن (بااهل کتاب مجادله نکنيد مگر به نيکويي. عنکبوت؛ 46)
ميبينيم؛ پيامبر موظف شده که در تبليغ دين از بيهوده سخن گفتن و اتخاذ شيوههاي نامناسب دوري گزيند و بهترين راه و شيوه را در پيش گيرد. پيامبر مأمور است؛ حتي در صورت در خواست مشرکين آنها را پناه دهد ـبدون اين که آنان را به پذيرش دعوت خود مجبور نمايدـ و بدين وسيله زمين شنيدن کلام خدا را براي آنان فراهم کند: و ان احد من المشرکين استجارک فاجره حتي يسمع کلام الله... (هرگاه يکي از مشرکين به تو پناه آورد، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود. توبه؛ 60)
3-4- ياد آوري اشتراکات در دعوت اهل کتاب؛ قرآن علاوه بر توصيه به مجادله نيکو با اهل کتاب، از پيامبر و مؤمنين ميخواهد که به هنگام سخن گفتن با اهل کتاب مشترکات اسلام وانان را گوشزد نمايند تا از اين راه تفاهم ايجاد شود: و قولوا امنّا بالذي انزل الينا و انزل اليکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون (بگوييد؛ بر آنچه برماو شمانازل شده ايمان آوردهايم وخداي ماو شما يکي است وما در برابر اوگردن نهادهايم. عنکبوت؛ 46)
4-4- استقامت در راه تبليغ؛مهمترين عامل موفقيت و پيشبرد يک دعوت، استقامت و استواري مبلغ در اين راه است. اين است که خداوند پيامبر را در مسير دعوت به اسلام به صبر و شکيبايي وپرهيز از عجله و شتاب دعوت ميکند و وجه اشتراک او و ساير انبياي اولوالعزم را نيز همين استواري ميداند و اولوالعزم را نيز کساني معرفي ميکند که در راه ابلاغ پيام خداوند، از خود عزمي استوار نشان دادهاند: فاصبر کما صبروا اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم... (پس پايداري کن.همچنان که پيامبران اولوالعزم پايداري کرده بودند و درعقو بتشان شتاب مکن. احقاف؛ 35). در آيه اي ديگر نيز وقتي پيامبر را امر به دعوت به دين خدا ميکند،بلافاصله او را به استقامت وثبات ميخواند. فلذالک فادع واستقم کما امرت (براي اين دعوت کن و آن گونه که امر شدهاي استقامت نما. شوري؛ 15)
5-4- رساندن پيام با سخن زيبا و بليغ؛ وجود رابطهاي استوار ميان صورت و محتوا تأثير صورت مناسب دعوت در جذب و جلب عقول و دلها موضوعي است که اثبات آن چندان محتاج بحث و استدلال نيست. فصاحت و بلاغت بي نظير قرآن ـکه معجزپيامبر است ـخود ناظر به همين موضوع است اين است که خداوند اين امر را به پيامبر گوشزد مينمايد و از او ميخواهد،چنان با مردم سخن بگويد که تأثيرگذار باشد:... قل لهم في انفسهم قولاً بليغا (به ايشان سخني بگو که در جانشان تأثير بگذارد. نساء؛ 63)
سخن بليغ،سخني است که ما في الضمير را کاملاً بيان نمايد. يعني فرمي کامل براي ابلاغ يک سخن.
5-محدوديت تأثير تبليغ
تهي کردن زمين از مقامي شرور و از ميان رفتن همه بديها و گستردن خير و نيکي بر سرتاسر عالم تا کنون در تاريخ بشر به وقوع نپيوسته است وحتي والاترين پيامها و برجستهترين پيام آوران با به کار بستن مناسبت رين شيوهها و روشها و نشان دادن استقامت و پايداري فراوان، نتوانستهاند همگان را به خود جذب کنند و همواره گروهي از سر جهل يا غرض ويا دلايل و علت هاي ديگر از پذيرفتن دعوت حق سرباز زدهاند. و از آنجايي که حق داشتن عقيده ـ ولو باطل ـ براي هر انساني محترم و محفوظ است، خداوند نيز پيامبر را از ايجاد فشار بر اين چنين افرادي منع کردهاست. زيرا اصولاً در تلقي اسلام،اظهار ايماني که مبتني بر اعتقاد قلبي نباشد، نوعي نفاق به شمار آمده و مذموم است. خداوند در آيات متعددي به محدوديت تأثير تبليغات پيامبر (ص )ـ به رغم گستردگي و موفقيتهاي چشمگير آن ـ اشاره کردهاست: فذکّران نفعت الذکري،سينکر من يخشي (اگر پند دادنت سود کند،پند بده. آن که ميترسد پند ميپذيرد. (اعلي؛ 10-9)
پيامبر قادر نيست دلهاي مرده را شنوا سازد و آواز خود را به گوش کراني که از شنيدن حق گريزانند، برساند. کساني که چشم ميبندند ،به راه حق نميآيند. تنها کساني ميشنوند که ايمان آوردهاند: انک لاتسمع الموتي و لاتسمع الصّم الدعا اذا ولّوا مدبرين و ما انت بهادي العمي عن ضلالتهم ان تسمع الّا من يومن باياتنا فهم مسلمون (تو نميتواني مردگان را شنوا سازي و آواز خود را به گوش کراني که از تو روي ميگردانند،برساني. تو نميتواني کوران را از گمراهي شان راه نمايي. آواز خود را تنها به گوش کساني تواني رساند که به آيات ما ايمان آوردهاند و مسلمانند. (نمل؛ 81-80).
در آيهاي ديگر خداوند پيامبر را مورد سؤال قرار ميدهد که: افانت تسمع الصم اوتهدي العمي و من کان في ضلال مبين (آيا ميخواهي به کران سخن بشنواني يا کوران و آنهايي را که در گمراهي آشکار هستند راه بنمايي. زخرف؛ 40). به همين دليل است که قرآن پيامبران را مسؤول کفر و ايمان مردم نميداند. بلکه وظيفه آنان را تنها و تنها رسانيدن پيام خويش به مردم دانسته و بارها بر اين موضوع تأکيد کردهاست: انما علي رسولنا البلاغ المبين (برفرستاده ما رسانيدن پيام روشن خداست.)(مائده؛ 12/تغابن؛ 64/ عنکبوت؛ 18/نور؛ 54/نحل؛ 35و82/يس؛ 17/مائده؛5/آل عمران؛ 20)
قرآن تأکيد ميکند که پيامبر نگهبان مردم نيست که کفر و ايمان آنها را بپايد. بلکه تنها بايد پيام خداوند را به گوش آنان برساند: فان اَعرضوا فما ارسلناک عليهم حفيظاً ان عليک الّا البلاغ (اگر روي برگرداندند، تو را به عنوان نگهبان آنها نفرستاديم. بر تو تنها رسانيدن پيام است. شوري؛48).
پيامبر مسؤول نتيجه تبليغ خود که ايمان يا بي ايماني مردم است، نيست. امر دعوت و تبليغ را نبايد با امور ديگر در هم آميخت. خداوند در قرآن صريحاً به اين موضوع اشاره نموده که حساب کشي از تکاليف و وظايف پيامبر نيست: ... فانما عليک البلاغ و علينا الحساب (بر تو ابلاغ است و حساب رسي بر عهده ماست. رعد؛ 40) به همين دليل خداوند هرگونه اجبار و اکراه در تبليغ و دعوت به اسلام را مردود اعلام مينمايد: افانت تکره الناس حتي يکونوا مؤمنين (آيا تو مردم را به اجبار وا ميداري که ايمان بياورند؟) (يونس؛ 99)
سير تبليغي پيامبر (ص) در سال هاي دعوت پنهان (سه سال اوّل بعثت)
مورخان اسلامي دوران 23 ساله تبليغ اسلام توسط پيامبر (ص) را به دو دوره:
دوران دعوت پنهان، 2- دوران دعوت آشکار، تقسيم کردهاند. سه سال اول بعثت دوران دعوت پنهان است. يعني دوراني که در آن پيامبر علني و در مجامع قريش آيين خود را که مبتني بر توحيد خداوند و انکار بتها بود، تبليغ نميکرد. بلکه تنها با افراد و يا در جمع هايي کوچک از مسلمانان سخن ميگفت و تعاليم اسلامي را به آنان عرضه مينمود: خديجه اولين کسي بودکه به پيامبر ايمان آورد و اين حتي پيش از آن بود که پيامبر از طرف خداوند مأمور به تبليغ گردد. به فاصله چند روز پس از بعثت با ايمان علي(ع) وزيد بن حارثه که هر دو در خانه پيامبر ميزيستند،شمار پيروان پيامبر به سه نفر رسيد. اندک زماني بعد، اسلام از خانه پيامبر بيرون رفت. صاحب نظران معتقدند؛ اسلام ابوبکر، اين دين را از خانه پيامبر بيرون برد.
اگر روايتي را که بر اساس آن مرداني مانند طلحه، زبير، سعدبن ابيوقّاص، عثمان بن عفّان و عبدالرحمنبن عوف به دست و دعوت ابوبکر اسلام آوردهاند، بپذيريم ، ظاهراً بايد او را نخستين مبلغ بعد از پيامبر بدانيم و اين چند تن را از سبقت گيرندگان در اسلام. اسلام اندک اندک در مکه هوا دارا ني يافت که به دليل شمار اندکشان و حساسيت قريش، اولين تظاهر مسلماني ـنمازـ را مخفيانه و در کوهها و درههاي اطراف مکه به جا ميآورند و به احتمال زياد پيامبر نيز در همين مکانها با آنان سخن ميگفت و ارشادشان مينمود. در جريان يکي از همين نمازهاي پنهاني بود که ميان شماري از مسلمانان وعدهاي از مشرکين درگيري رخ داد و سعدبن ابي وقاص، مرد مشرکي را مجروح کرد. اين رخداد موجب حساسيت قريش گرديد و پيامبر از اين پس خانه ارقم را به عنوان پايگاه خود برگزيد و در آن جا با تازه مسلمانان ديدار ميکرد و با آنان سخن ميگفت. ظاهراً همراه با اقامت در خان ارقم کار تبليغ اسلام گستردهتر شد و شمار کساني که به اسلام روي آوردند، رو به فزوني نهاد. کما اينکه بسياري از کساني که در سالهاي دعوت پنهان به پيامبر گرويدند، در اين محل با او ديدار ميکردند و اسلام ميآوردند. در ميان اين عده نام شماري از بزرگترين صحاب رسول اکرم به چشم ميخورد. شمار مسلمانان تا پايان دوران دعوت پنهان بالغ بر 60 نفر بود که 10 تن از اين عده را زنان تشکيل ميدادند. يعني پيامبر توانسته بود به طور متوسط در هر سال بيست نفر را به اسلام جذب کند. اين آمار اگر چه چندان بالا نيست ولي اگر در نظر داشته باشيم که جمعيت قريش مقارن ظهور اسلام به تقريب بيش از 5يا 6 هزار نفر نبودهاست، قابل قبول به نظر ميرسد.
اکنون پس از آشنايي با روند گسترش اسلام در سالهاي دعوت پنهان، مشخصاً به سيره تبليغي رسول اکرم مي پردازيم. براي اين کار روشها، ويژگيها و قوانين حاکم بر تبليغ اسلام، توسط پيامبر در تاريخ و محدود فوق الذکر را بررسي خواهيم کرد:
1- چهل سالگي سني مناسب براي تبليغ
صاحب نظران معتقدند؛آنچه يک شخص هنگام دريافت يک پيام با خود همراه دارد، عامل مهمي براي تعيين اثر پيام روي اوست.نيز گفتهاند:
«وقتي تبليغ براي يک جمع انجام ميشود، بهترين راه کشف روش مشترکي است که بهترين راندمان را داشته باشد و بسياري از ضوابط اين تبليغ مشترک در فرهنگ عمومي آن جمع نهفته است. يعني اگر فرهنگ آن جمع را بشناسيم، بهتر ميتوانيم روي آن تبليغ کنيم...
اگر مبلغ بخواهد مؤثز باشد، بايد نهادهاي اصلي فرهنگي که قصد هجوم به آن را دارد... بشناسد».
بنابراين مبلغ بايد شناختي بسنده از جامعهاي که در معرض تبليغات قرار ميگيرد، داشته باشد و با نظامها، نهادها، قوانين، سنت ها، آداب و اشخاص آن آشنا باشد. آشنايي دقيق و عميق وبا يک جامعه نيز وقتي ميسر است که بتوان سالهاي متمادي در ميان آن زيست و از نزديک به آگاهي هايي دست اول پيرامون آن رسيد. پيامبر (ص) هنگام آغاز بعثت چهل ساله بود وتمامي اين سالها را نيز در ميان جامعهاي که تبليغ خود را درآن آغاز کرد، زندگي کرده بود. بنابراين فرهنگ آنرا ميشناخت و از نهادها، قوانين، آداب و... آن با خبر بود. به همين خاطر انتخاب اين سن براي آغاز تبليغ، يک مشکل اساسي بر سر راه تبليغ را که ناآشنايي مبلغ با جامعه و فرهنگ مردمي است که به جذب آنان نظر دارد، از سر راه او برداشت.
2-تنظيم شعاع تبليغ با تعداد پيروان و ميزان امکانات
دوره سه سال اول بعثت را دوران دعوت پنهان گفتهاند. منظور از دعوت پنهان اين نيست که قريش از کار پيامبر خبر نداشتند و نيز به اين معني نيست که محتواي پيام پيامبر در اين دوره با دورههاي بعد تفاوت داشت . تنها به تفاوت اين دوره با دوران بعد اين بود که پيامبر به هيچ وجه در مجامع عمومي شهر تبليغ نميکرد. و اين شيوهاي دقيقاً مطابق با شرايط خاص اسلام و مسلمانان بود؛ اسلام مراحل آغازين کار خود را ميگذراند و مسلمانان به لحاظ تعداد،اندک بودند. لذا تحريک قريش ممکن بود اسلام را درهمان گامهاي اول منکوب کند. اين بود که پيامبر در اين سه سال هيچ گاه پيامهاي خود را علني طرح نکرد و با اعلام توحيد خداوند و انکار بت ها حساسيت قريش را برنينگيخت. اين شيوه تبليغي، شيوهاي بسيار هشيارانه براي حفظ اسلام و تأمين امنيت مسلمانان بود.
3-سود جستن از «پيش تبليغات» در جذب
لاسولپيش تبليغات را اينگونه تعريف کرده است:
«اقداماتي آرام؛ مداوم و نا محسوس که منجر به ايجاد تحرک وتحريک پذري در فرد براي مطمئن شدن از انجام عملي مناسب در وقت مناسب از جانب او ميگردد».
در خصوص سيره تبليغي پيامبر(ص)، به دليل ناگهاني بودن بعثت و اين که او خود شخصاً تا پيش از اين، از آينده خويش خبر نداشت، نميتوان گفت که او از سر علم و عمد، در سالهاي پيش از بعثت دست به اقداماتي زده باشد که اين موضوع منجر به ايمان و عمل عدهاي پس از بعثت گردد. ولي بدون شک راست گويي، امانت داري،خوش خلقي، همسايه نوازي، نيکي با خويشاوندان و ساير اعمال و خصايل اخلاقي بر جستهاي که پيشتر از او سر زده بود، نوعي «وجهه» را حداقل در ميان نزديکان او برايش به وجود آورده بود. به بيان ديگر؛ اعتبار او درچشم نخستين مخاطبان به اندازهاي بود که آنان بي شک وترديد به او ايمان آوردند.
اسلام خديجه،ابوبکر و زيدبن حارثه گواه اين ادّعاست. بر اساس روايتهاي متعددي که در مآخذ تاريخ اسلام آمده است؛ خديجه در اولين لحظات اعلام بعثت پيامبر به او ايمان آورد. يعني وقتي که پيامبر هنوز مأمور به تبليغ نشده بود و او را نيز به اسلام دعوت نکرده بود. در توضيح اين نکته بايد ياد آور شد که آيات اوليه سوره علق ـ اولين آيات نازله بر پيامبر (ص) ـ متضمن دستوري براي تبليغ اسلام نيست و اوّلين بار با نزول آيات ابتداي سوره مدّثر بود، که پيامبر مکلف به تبليغ شد و ميدانيم که اين آيات پس از ايمان خديجه نازل شدهاست . بنابراين ميزان اعتبار و ارزش پيامبر در چشم خديجه به اندازه اي بود که او به محض شنيدن خبر نبوت، بيهيچ ترديدي در درستي سخن پيامبر، نبوت او را پذيرفت و تصديق کرد.
پذيرش اسلام توسط زيدابن حارثه نيز حاکي از اعتنا و منزلت والاي پيامبر در چشم اوست. او که سالياني را در خانه پيامبر زيسته بود، به حدي پيامبر در چشم اوست. او که سالياني را در خانه پيامبر زيسته بود، به حدي پيامبر را دوست داشت که پيش از بعثت، زندگي در کنار او را بر زندگي در کنار پدر خود ترجيح داد. اسلام ابوبکر نيز حاکي از «وجهه» و اعتباري است که پيامبر نزد او داشت؛ پيامبر ابوبکر را به اسلام دعوت کرد و او بي هيچ ترديدي پذيرفت.
روشن است که اين اسلام آوردن هاي فوري و بي ترديد، نشانه اعتبار و منزلت مبلغ اسلام در چشم مخاطبان اوست. اگر چه نميتوان گفت که اين تلقين اعتبار و منزلت و اعمالي که مبناي آن بوده است تعمداً وبا قصد و برنام خاصي اجرا شده باشد.
4-شروع دعوت با انذار و بيم
شروع دعوت با انذار مناسبترين شيوهاي بود که دعوت اسلام ميتوانست با آن آغاز شود، اذهان را آماده نمايد و آنان را به عمل وا دارد. برخي صاحب نظران معتقدند؛ اصولاً تنبيه و تحذير در امر تبليغ و تربيت مناسبتر از تشويق است. پيش از اين نيز آورديم که کساني را که مورد انذار قرار ميگيرند، بهتر از ديگران ميتوان به عمل واداشت. ردل فينگر معتقد است: « اگر يکي پيام ترس آورد بلافاصله دستور روشن يا پيشنهادي براي عمل بدهد، افراد بيشتري از توصيه پيروي خواهند کرد».
بنابر اين اتفاقي نيست که اولين دستور خداوند به پيامبر براي شروع تبليغ، امر به انذار و بيم دادن است:... قم فانذر (برخيز و بيم ده. مدثر؛ 2) و اولين دستور براي علني کردن دعوت نيز امر به انذار است: وانذر عشيرتک الاقربين (خويشاوندان نزديکت را بيم ده. شعرا؛ 214).
سادگي پيام
نقش سادگي پيام در تأثير تبليغات امروزه کاملاً به اثبات رسيدهاست. دو مناخ معتقد است:
«برنامهها، بيانيهها و اعلاميهها بايد ساده و موجز، روشن و حاوي شعارها و رهنمودهاي مشخص باشند»دقت و بررسي در پيام هاي اوليه ابلاغ شده توسط پيامبر که عمدتاً به معرفي دين جديد اختصاص دارد، سادگي و صراحت آنها را اثبات ميکند. عناصر و مواد اصلي پيامهااز اين قرارند (سخنان پيامبر (ص) خطاب به علي (ع)، ابوطالب، ورقه بن نوفل و ابوذر بررسي شده است ):
1-اسلام دين الله است .
2- اسلام دين انبياست .
3- اسلام دين ملائکه است .
4- اسلام دين ابراهيم است .
5- خداوند يکتاست .
6- به خداي يگانه ايمان بياوريد .
7- خداي يگانه را عبادت کنيد .
8-به لات و عزّي کافر شويد .
9-من فرستاد خدا به سوي بندگانش هستم.
مشاهده ميشود که محتواي اين پيامها براي مردم آن روز مکّه بسيار روشن، ساده و فارغ از هر گونه ابهام يا پيچيدگي هاي فلسفي و کلامي است و بررسي دقيق تاريخ اسلام نشان ميدهد که هم دوستان و هم دشمنان پيامبر آنها را به خوبي مي فهميدند و نسبت به آنها موضع ميگرفتند.
درگير کردن مخاطبان در درخواست ها
واگذاري کار و فعاليتي به مخاطبان در جريان تبليغ و در مسير تحقق اهداف آن، عامل مؤثري در تشديد تأثير تبليغ برخود اين افراد است. فردريک . ج. مک دانلد يکي از عوامل مهم در تغيير طرز فکرها را « شرکت فعالانه در جريانهايي که براي به وجود آوردن تغيير طرز فکر به کار ميروند »، ميداند.
در مواردي که در اين تحقيق مورد بررسي قرار گرفتهاند، دو مورد از درگير شدن مخاطبان پيامبر در درخواست هاي او را مشاهده ميکنيم: اولين مورد خديجه است؛ وي بلافاصله پس از شنيدن خبر بعثت پيامبر، نزد دايي خود ، ورقةبن نوفل که فردي مطلع نسبت به اديان يهود و مسيحيت بود و بت پرستي را ترک کرده بود، رفت و پيرامون اين ماجرا با او سخن گفت تا اطلاعاتي تازه به دست بياورد. ورقه نشانههاي نبوت را تصديق کرد و ايمان خديجه افزون شد. فرد ديگر ابوبکر بود. وي که از جمله اولين مسلمانان بود احتمالاً با کسب اجازه از خود پيامبر به دعوت شماري از دوستان نزديک خود دست زد و مرداني مانند عثمانبنعفّان، طلحه، زبير، سعدبن ابي وقاص و عبدالرحمان بن عوف تحت تأثير تبليغ او مسلمان شدند طبيعتاً نقشي که او در دعوت اين عده به مسلماني ايفا کرد و درگيري و مشارکت خود او که تازه مسلماني بود در تبليغ اسلام،تأثير پذيري او را نسبت به تبليغات پيامبر تشديد کرد.
7-فراهم کردن پايگاهي براي تبليغ منظم ومستمر
پيامبر تا پيش از درگيري سعدبن ابي وقاص با گروهي از مشرکان، داراي مکان و پايگاه ثابتي براي سخن گفتن با پيروانش نبود و ظاهراً در کوه ها و درههاي اطراف مکه با آنان سخن ميگفت. ولي پس از وقوع آن درگيري، در خانه ارقم که بر روي کوه صفا قرار داشت، با پيروانش ديدار و گفت و گو ميکرد .
تبليغ و تثبيت تعاليم اسلام در ميان تازه مسلمانان محتاج تماس مستمر و منظم پيامبر با آنان بود و خان ارقم امکان اين کار را فراهم ميکرد. اين بود که پيامبر سال هايي متمادي (تا حدود سال 6بعثت )به حضور در اين مکان و تماس مستمر و منظم با مسلمانان و ارشاد و تعليم آنان ادامه داد.
عبدالرحيم قنوات