شكايت اهل مدينه به فاطمه عليهاالسلام گران آمد. به جاى آنكه با فاطمه عليهاالسلام همدردى كنند واو را دلدارى دهند تقاضاى ترك گريه مى كنند. از فردا با حال نزار آن راه طولانى طى مى كرد و از مدينه خارج مى شد و دراحد كنار قبر حمزه مى گريست.
كم كم در اثر شدت مصائب واثرات ضرب و جرح، توان جسمى زهرا عليهاالسلام تمام شد. ديگر طاقت نداشت تا احد برود. دست حسنين عليهمالسلام را مى گرفت و به بقيع مى آمد و در سايه ى درختى گريه مى كرد. منافقين خبردار شدند و آن درخت را قطع كردند.
اميرالمومنين عليه السلام در خارج از بقيع سايبانى به نام «بيت الاحزان» براى فاطمه عليهاالسلام بنا كرد. هر روز صبح فاطمه عليهاالسلام را با حسنين عليهمالسلام به بيت الاحزان مى آورد و تا شب در آنجا گريه مى كردند. حضرت هنگام غروب مى آمد و آنان را به خانه باز ميگردانيد.
كار بجايى رسيد كه فاطمه عليهاالسلام در وطن خود هم غريب و زندانى شد. نه طاقت رفتن به بيت الاحزان را داشت و نه در خانه مى توانست گريه كند از هر طرف راه براى فاطمه عليهاالسلام مسدود شد و تنها راهى كه ماند آن بود كه ازخدا طلب مرگ كند. اين بود كه آخرين دعاى سوزناك زهرا عليهاالسلام «اللهم عجل وفاتى سريعا» بود معلوم است وقتى سيده النساء عليهاالسلام با آن سوز دل دعا كند مستجاب خواهد شد؛ و چه زود مستجاب شد.
بيت الاحزان فاطمه
- بازدید: 1109