ورود پيامبر به مكه

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در روز دوشنبه در مرّ الظّهران بودند. از آن‏جا حركت نكردند تا خورشيد غروب كرد. آن‏گاه حركت كردند تا مابين دو تنگه كُدى و كُداء رسيدند و نماز مغرب و عشا را در آن‏جا به جاى آوردند. اين در حالى بود كه چهارم ذى‏الحجه را پشت سر گذاشته بودند.(32)
صبح روز بعد، آن حضرت غسل كرد و پس از روشن شدن هوا وارد مكه شد. ورود وى از سمت عقبه در بالاى مكه (از جهت كُدى به سوى أبطح) انجام شد. وقتى كه به درب مسجدالحرام از باب بنى شيبه رسيد، رو به كعبه توقف كرد و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و بر پدرش ابراهيم درود فرستاد.(33) سپس در حالى كه بر ناقه خود، عضباء، سوار بود، وارد مسجد شد و با عصاى كوچك خود حجرالاسود را استلام كرد و آن‏گاه عصا را بوسيد.(34) پس از آن، هفت شوط به دور خانه خدا طواف كرد و بعد دو ركعت نماز در پشت مقام ابراهيم(35) به جاى آورد كه در ركعت اول، پس از حمد، سوره كافرون و در ركعت دوم، سوره توحيد را قرائت كرد.(36) سپس، وارد زمزم شد و از آب آن نوشيد. آن‏گاه رو به كعبه ايستاد و فرمود: «بار خدايا، از تو علم نافع و روزى واسع و شفا از هر درد و بيمارى را درخواست مى‏كنم.» پس از آن، به سوى حجرالاسود بازگشت تا آن را استلام كند و به اصحابش فرمود: بايستى آخرين عمل شما در كنار كعبه، استلام حجرالاسود باشد.
پس از استلام حجر به سوى صفا رفت و به اصحاب خود فرمود: از همان جايى آغاز كنيد كه خدا آغاز كرده است؛ زيرا كه مى‏فرمايد: «انّ الصّفا و المروة من شعائرالله.» از صفا بالا رفت و در بالاى آن رو به كعبه ايستاد(37) و خدا را به وحدانيت و بزرگى ياد كرد و فرمود: «لا اله الا الله وحده، أنجز وعده، و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده.» اين دعا را سه مرتبه تكرار كرد و ما بين آن هم، دست به دعا برمى‏داشت. سپس از صفا پايين آمد و بالاى مروه رفت و همين عمل را در آن‏جا هم تكرار كرد.(38)
از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه فرمود: «هرگاه رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از بلندى بالا مى‏رفت يا از سراشيبى فرود مى‏آمد و يا به سواره‏اى برخورد مى‏كرد و همچنين در آخر شب و پس از نماز، اين كار را انجام مى‏داد.»(39)
ملحق شدن على عليه‏السلام به رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله
پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله طى نامه‏اى از على عليه‏السلام خواسته بود كه از يمن عازم حج شود، اما متذكر نشده بود كه خودش براى چه نوع حجى حركت كرده است. على عليه‏السلام همراه با سپاهى كه از مدينه با وى عازم يمن شده بودند، به سوى مكه حركت كرد و سى و چهار شتر را براى قربانى در نظر گرفت. از نكات قابل توجه اين است كه مقدار زيادى حلّه (قطيفه) يمنى همراه آن حضرت عليه‏السلام بود.(40) او هنگامى كه به ميقات يَلَمْلَم رسيد، به همان نيت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله محرم شد و فرمود: «خدايا به همان نيت پيامبر تو محرم مى‏شوم.»
وقتى كه رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از راه مدينه به مكه نزديك شد، على عليه‏السلام نيز از راه يمن به مكه نزديك شده بود و در منطقه فتق در نزديكى طائف، ابورافع قبطى(41) را جانشين خود قرار داد و خودش براى ديدار پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيش افتاد. او آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را كه مشرف به مكه شده بود، ملاقات كرد و پس از ديدار و عرض سلام، آن حضرت را در جريان اقدامات خويش قرار داد و عرض كرد كه به شوق ديدن حضرت، از سپاه خود پيش افتاده است.
رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز بسيار خوشحال شد و با ديدن على چهره‏اش شكوفا گرديد. آن‏گاه پرسيد: با چه نيتى محرم شدى، اى على؟ جواب داد: اى رسول خدا، شما در نامه ننوشته بوديد كه با چه نيتى محرم مى‏شويد، براى همين من نيت خود را همانند نيت شما قرار دادم و گفتم: «خدايا به همان نيت پيامبر تو محرم مى‏شوم. و سى و چهار شتر را براى قربانى مشخص كرده‏ام.»
رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: اللّه اكبر! و من هم شصت و شش قربانى آورده‏ام. تو شريك من در حج و مناسك و قربانى‏ام هستى. بر همين احرام باقى باش و به سوى سپاهت برگرد و به سرعت آنان را بياور تا ان‏شاءالله در مكه جمع شويم.»
على عليه‏السلام با او خداحافظى كرد و به سوى سپاه خويش بازگشت. او آنان را ديد كه وارد مكه شده(42) و در كنار سدره جمع شده‏اند، در حالى كه حلّه‏هايى را كه در سپاه بوده است، پوشيده‏اند! وى به ابورافع نهيب زد كه واى بر تو، چه چيز باعث شده كه حلّه‏ها را به آنان بدهى، پيش از آن‏كه آن‏ها را تحويل رسول خدا بدهيم، در حالى كه، من چنين اجازه‏اى به تو نداده بودم؟! او جواب داد: آنان از من درخواست كردند كه با اين حلّه‏ها محرم شوند تا تميزتر باشند و بعدا آن‏ها را برمى‏گردانند، اما اميرالمؤمنين بدون هيچ‏گونه اغماضى، تمام حلّه‏ها را از سپاهيان پس گرفت و در عدل‏هايى بسته‏بندى كرد.(43) اين كار موجب شد كه عده‏اى از او دلگير شوند و نزد رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از او شكايت كنند.
خطبه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پس از انجام عمره
كلينى از امام صادق عليه‏السلام روايت مى‏كند: هنگامى كه حضرت از سعى خود فارغ شد، در مروه ايستاد و رو به مردم كرد و پس از حمد و ثناى خداوند، در حالى كه با دست مبارك به پشت خود اشارهمى‏كرد، فرمود: به درستى كه اين جبرئيل است كه به من دستور مى‏دهد به افرادى كه قربانى به همراه نياورده‏اند، بگويم كه از احرام خارج شوند. و اگر من نيز دوباره به حج بيايم، همين كار را انجام خواهم داد، اما از آن‏جا كه قربانى به همراه آورده‏ام، سزاوار نيست از احرام خارج شوم تا وقتى كه قربانى‏ها به قربانگاه خود برسند.
در اين هنگام، مردى برخاست و گفت: آيا مى‏گويى كه براى حج خارج شويم در حالى كه از سر و روى ما آبِ غسل مى‏چكد؟!
رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به‏وى‏گفت:توهرگز به اين ايمان نخواهى آورد!
پس از آن، سراقة بن مالك كنانى گفت: اى رسول خدا، دين ما را چنان به ما ياد بده كه گويى همين امروز متولد شده‏ايم. آيا اين چيزى كه ما را بدان امر فرمودى، براى همين سال است يا براى سال‏هاى آينده هم مى‏باشد؟
رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: اين حكم ابدى است و تا روز قيامت ثابت مى‏باشد. آن‏گاه انگشتان دو دستش را در هم داخل كرد و فرمود: تا روز قيامت عمره در حج داخل شده است.(44) سپس به جارچى امر فرمود كه اعلام كند: «هركس قربانى به همراه خود نياورده، مُحل شود و آن را عمره قرار دهد و هركس كه قربانى آورده، بر احرام خويش باقى بماند.»
بعضى از مردم از وى اطاعت كردند و عده‏اى از اجراى دستور آن حضرت امتناع ورزيدند! رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از آنان ناراحت شد و فرمود: اگر من نيز قربانى به همراه نياورده بودم، از احرام خارج مى‏شدم و آن را به عمره تبديل مى‏كردم، پس هر كسى كه قربانى نياورده از احرام خارج شود.
پس از اين، عده ديگرى از احرام خارج شدند. ولى بعضى همچنان بر احرام خويش باقى ماندند! بعضى از آنان مى‏گفتند: چگونه ممكن است كه رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آفتاب سوخته و غبارآلود باشد، ولى ما لباس بپوشيم.
از جمله كسانى كه با دستور رسول خدا مخالفت مى‏كرد، عمر بن خطاب بود. براى همين، آن حضرت او را فرا خواند و پرسيد: اى عمر، چه شده است كه تو را محرم مى‏بينم؟ آيا قربانى به همراه آورده‏اى؟ عمر گفت: نه! پرسيد: پس چرا مُحل نشده‏اى، در حالى كه دستور دادم كسانى كه قربانى نياورده‏اند، از احرام خارج شوند؟! جواب داد: اى رسول خدا، به خدا قسم تا وقتى كه شما محرم هستيد، از احرام خارج نمى‏شوم! پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به وى فرمود: تو به اين دستور الهى ايمان نمى‏آورى تا اين‏كه مى‏ميرى!(45)
ابن اسحاق با سند خود از عايشه روايت كرده است: پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به مردم دستور داد كه از احرام خارج شوند، مگر كسانى كه قربانى آورده باشند. به دنبال آن تمام كسانى كه قربانى نياورده بودند مُحل شدند و زنان وى نيز از احرام خارج شدند. همچنين از حفصه، دختر عمر، روايت كرده است: رسول الله به زنان خود دستور داد كه با اتمام اعمال عمره از احرام خارج شوند. زنانش از وى پرسيدند: اى رسول خدا، چه چيزى موجب مى‏شود كه شما از احرام خارج نشويد؟! جواب داد: من قربانى آورده‏ام و موهايم را تلبيد(46) كرده‏ام، از اين‏رو نبايد مُحل شوم تا شترهاى قربانى را نحر كنم.(47)
پس از آن، رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در مكه اقامت نكرد. از اين‏رو، امّ هانى، دختر ابوطالب، از وى پرسيد: اى رسول خدا، آيا در خانه‏هاى مكه اقامت نمى‏كنى؟ آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند: نه.(48) و به أبطح، كه بين مكه و منى واقع شده بود، رفت و همراه اصحابش تا روز ترويه،(49) يعنى بقيه روز سه شنبه و روزهاى چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه(50) را در آن‏جا اقامت كرد.
على عليه‏السلام كه از راه رسيد، طواف و نماز و سعى را به جاى آورد، ولى تقصير نكرد و به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ملحق شد و ديد كه آن حضرت هم تقصير نكرده است. سپس بر فاطمه عليهاالسلام وارد شد كه قربانى نياورده بود و براى همين به دستور رسول خدا مُحل شده بود. على عليه‏السلام مشاهده كرد كه وى لباس رنگين پوشيده و بوى خوش استعمال كرده است، از اين‏رو پرسيد: چرا چنين كرده‏اى؟! فاطمه پاسخ داد: رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ما دستور داده است كه چنين باشيم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page