حركت براى حجة‏الوداع

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ابودجانه انصارى يا شباع بن عرفطه غفارى(7) را جانشين خود در مدينه قرار داد و چهار روز مانده به آخر ذى‏القعده، از مدينه خارج شد.(8) افرادى كه براى انجام حج آن حضرت را همراهى مى‏كردند، به هفتاد هزار نفر يا بيش‏تر مى‏رسيدند.(9)
آن حضرت شصت و چهار يا شصت و شش(10) و بنا به قولى، صد نفر شتر(11) قربانى را براى اين حج در نظر گرفت و ناجية بن جندب أسلمى خزاعى را مسؤول نگهدارى و هدايت آن‏ها كرد.(12) پس از آن‏كه آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به شجره در ذى‏الحليفه رسيد، فرود آمد. اين‏جا ميقات اهل مدينه به سوى مكه بود. در آن‏جا پيامبر دستور داد كه افراد موهاى زايد بدن را زايل كنند و غسل به جاى آورند و در يك ازار و رداء مُحرِم شوند و كسانى كه رداء ندارند با إزار و عمامه محرم شوند و تحت الحنك‏هاى عمامه را بر شانه بيندازند.(13)
ازحوادث قابل ذكر در ميقات ذى‏الحليفه اين است كه پس از شهادت جعفر بن ابيطالب در موته، ابوبكر تيمى با بيوه او، أسماء بنت عميس ازدواج كرده بود. اسماء به پسرش محمد حامله بود و با وجودى كه وضع حملش نزديك بود، همراه شوهرش ابوبكر براى انجام حج حركت كرده بود. او وقتى كه به ذى‏الحليفه رسيد، وضع حمل كرد. از اين‏رو، فردى را نزد رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرستاد تا مسأله را از آن حضرت بپرسد. رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند: «غسل كن و استشفار بنما(14) و مُحرم شو.»(15) او هم استشفار كرد و كمربندى به كمر بست و محرم شد(16) و لبيك حج را گفت.(17)
ورود رسول الله به ذى‏الحليفه در وقت ظهر رخ داد. آن حضرت شب جمعه را در آن‏جا اقامت كرد تا اصحاب و قربانى‏ها به وى برسند. پس از آن‏كه زنانش، كه بر هودج‏هايى سوار شده بودند و تمام اصحاب و قربانى‏ها به وى رسيدند،(18) صبر كرد تا ظهر شد. سپس غسل كرد و از اقامتگاه خود خارج شد و به كنار شجره [درخت] رفت و در آن‏جا نماز ظهر(19) را به صورت دو ركعتى(20) به جاى آورد و آن‏گاه قصد حج كرد.(21) پس از آن فرمود كه يك قربانى بياورند. در سمت راست اين حيوان علامتى گذاشت و پيش از آن‏كه مُحرم شود، يك جفت نعلين بر گردن آن آويخت و تمام اين كارها را رو به قبله انجام مى‏داد. پس از آن به ناجية بن جندب امر فرمود تا بقيه قربانى‏ها را إشعار [علامت‏گذارى] كند. او اين كار را با همكارى دو جوان أسلمى انجام داد. سپس [ناجية بن جندب] از آن حضرت سؤال كرد: اگر يكى از قربانى‏ها از راه رفتن عاجز شد، آن را چه كنيم؟ فرمود: آن را نَحر كن و افسارش را به خونش آغشته كن و بر پهلوى راستش بزن، اما تو و همكارانت از گوشت آن نخوريد.(22) آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حركت كرد تا به بيداء رسيد. در آن‏جا مردم در دو دسته صف كشيدند و آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تلبيه حج(23) را به اين صورت تلقين فرمود: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، انّ الحمد و النعمة لك و الملك، لا شريك لك.»(24)
دو قطعه احرام پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از كرباس يمنى بود.(25) مردم چشم به پيامبر دوخته و منتظر بودند كه ببينند آن حضرت به چه كارى دستور مى‏دهد، يا چه كارى را انجام مى‏دهد، تا از او پيروى كنند.(26) بنابراين، همه مردم به قصد حج محرم شدند و هيچ‏كدام نيّت عمره نكردند و اصلاً نمى‏دانستند كه حج تمتع چيست(27) و به علاوه، عده زيادى از آنان بدون برداشتن قربانى همراه وى حركت كرده بودند.(28)
رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شب يكشنبه را در منزلگاه مَلَل به صبح آوردند. سپس حركت كردند تا به شرف السيّاله رسيدند. در آن‏جا پس از اقامه نماز مغرب و عشا، شام خوردند و سپس از سيّاله به سوى عرق الظبيه، در نزديكى روحاء حركت كردند. در عرق الظبيه نماز صبح را به جاى آوردند و به حركت خود ادامه دادند تا به روحاء رسيدند و در آن‏جا اطراق كردند. در اين‏جا، يكى از افراد طائفه بنى نهد گورخرى را كه صيد كرده بود، به رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هديه كرد. آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: آنچه كه توسط ديگران صيد مى‏شود، براى شما حلال است، مگر آنچه را كه خودتان صيد مى‏كنيد يا به دستور شما صيد مى‏شود.
سپس از بدر گذشتند و به منصرف رسيدند. در آن‏جا پيامبر نماز مغرب و عشا را به جاى آورد. پس از صرف شام، دوباره به حركت ادامه دادند تا به الاثابه كه قبل از جحفه واقع شده، رسيدند و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نماز صبح را در آن‏جا به جاى آورد. در اين‏جا، غلام ابوبكر شتر خود را، كه زاد و توشه ابوبكر بر آن بود، خواباند و خودش هم به خواب رفت. پس از آن، شتر برخاست و در حالى كه افسار را به دنبال خود مى‏كشيد، حركت كرد. پس از مدتى غلام بيدار شد و گمان كرد كه شترش در همان مسير كاروان حركت كرده و لذا به دنبال كاروان به راه افتاد و از ديگران درباره شتر خود پرس‏وجو مى‏كرد، اما كسى از آن خبر نداشت. كاروانيان به حركت خود ادامه دادند تا اين‏كه صبح روز سه‏شنبه پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به عرج رسيد و در خانه‏هايى كه در آن‏جا بود، فرود آمدند.
پيامبر اكرم در گوشه‏اى از محل اقامت خود نشسته بود كه ابوبكر آمد و در كنارش نشست. پس از آن، عايشه و سپس اسماء آمدند و در كنار حضرت نشستند و... تا اين‏كه كمى قبل از ظهر، غلام ابوبكر، حيران و سرگردان آمد. ابوبكر از او پرسيد: شترت كجاست؟ جواب داد: آن را گم كرده‏ام! ابوبكر برخاست و او را به باد كتك گرفت و دائما فرياد مى‏زد: چگونه از يك شتر هم نمى‏توانى محافظت كنى و آن را گم كرده‏اى؟ رسول اللّه تبسّمى كرد و فرمود: آيا از اين مُحرم و كارهايى كه انجام مى‏دهد، تعجب نمى‏كنيد؟!
در طول مسير خبر ورود رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به گوش بنى أسلم رسيد. بعضى از آن‏ها يك كاسه بزرگ را از حَيس (خرما و روغن مخلوط شده با آرد) پر كردند و براى پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آوردند و آن حضرت به همراه خانواده‏اش و ابوبكر و كسانى كه با وى بودند از آن غذا خوردند.
در اين سفر، صفوان بن معطّل در آخر كاروان حركت مى‏كرد تا اشياى به جاى مانده را بردارد و گمشدگان را راهنمايى كند. چيزى نگذشت كه او همراه با شتر ابوبكر از راه رسيد و آن را جلوى در اقامتگاه پيامبر خوابانيد و به ابوبكر گفت: نگاه كن كه چيزى كم نشده باشد. ابوبكر نگاه كرد و گفت: فقط يك كاسه بزرگ كم است، كه آن هم نزد غلام بود.
در اين ميان، بعضى از وسايل پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر شتر ابوبكر بار بود كه گم شده بود، براى همين شايع شد كه ناقه رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گم شده است، از اين‏رو، سعد بن عباده همراه پسرش قيس، ناقه‏اى را با اسباب و اثاثيه براى آن حضرت آوردند. آن‏ها پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را ديدند كه جلوى اقامتگاه خود ايستاده است. سعد گفت: اى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، مطلع شديم كه شترى، كه زاد و توشه‏ات بر آن بار بوده، گم شده است، براى همين شتر خود را آورده‏ايم تا از اين وسايل استفاده كنيد.
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: خداوند بارهايم را به من برگرداند. شما وسايل خود را ببريد. خداوند به شما خير و بركت عنايت فرمايد!
سپس از سعد بن عباده پرسيد: اى ابوثابت، مگر آن مقدار كه در مدينه از ما مهماندارى مى‏كنى برايت كفايت نمى‏كند؟!
سعد گفت: اى رسول خدا، خدا و رسول او بر ما منت دارند. به خدا قسم آنچه از اموال ما را كه برمى‏دارى، نزد ما محبوب‏تر از آن مقدارى است كه براى ما وامى‏گذارى. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: راست مى‏گويى اى ابوثابت! به تو بشارت مى‏دهم كه رستگار شدى!
روز چهارشنبه آن حضرت در سُقيا فرود آمد. صبح روز بعد به أبواء رسيد و در محل مسجدى كه در سمت چپ وادى ابواء و در جهت مكه قرار دارد، نماز به جاى آورد. سپس پيامبر حركت كرد تا به قلعه‏هاى يمن رسيد. در آن‏جا، حضرت براى استراحت زير درخت نشست. در روز جمعه، در جحفه فرود آمد و در مسجدى كه پايين‏تر از منطقه خم قرار دارد، نماز به جاى آورد. روز شنبه نيز به قُديد رسيد و در مسجد مشلّل و سپس در مسجدى كه در پايين لفتْ ساخته شده، نماز خواند. در لفت، پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از كنار هودج زنى گذشت كه فرزند كوچكش همراه وى بود. آن زن بازوى بچه را گرفت و از آن حضرت پرسيد: اى رسول خدا، آيا اين كودك هم مى‏تواند حج به جاى آورد؟ حضرت پاسخ داد: بله، و براى تو هم ثواب نوشته مى‏شود.
روز يكشنبه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به عسفان رسيد. پس از آن‏جا به سوى كراع الغميم حركت كرد. در اين سفر، عده زيادى پياده بودند، آن‏ها در غميم جلوى آن حضرت صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمدند و از سرعت حركت كاروان و سختى پياده‏روى شكايت كردند(29) و از حضرت درخواست كردند كه فكرى براى پيادگان هم بكند، تا آنان هم مقدارى از راه را سواره طى كنند. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود كه امكاناتى براى سواركردن همه آن‏ها ندارد، امّا به آنان توصيه فرمود كه دستارهايى به كمر ببندند و هروله كنان راه بروند تا به بدنشان فشار وارد نيايد. آنان اين دستور را انجام دادند و احساس راحتى كردند.(30)
ابن اسحاق با سند خود از عايشه روايت كرده است: هنگامى كه در سرف بوديم، من حائض شدم. بدين خاطر گريه مى‏كردم كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر من وارد شد و پرسيد: چه شده است؟! گفتم: حيض شده‏ام. به خدا كه دوست داشتم امسال به اين سفر نمى‏آمدم! آن حضرت فرمودند: اين حرف را نزن. تو تمام اعمالى را كه حجاج انجام مى‏دهند، مى‏توانى به جاى آورى و فقط كعبه را نبايد طواف كنى.(31)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page