ام ايمن قبل از آنكه شروع به شهادت كند، دو نكته مهم را متذكر مى شود. ابتداء مى گويد: از پيامبر شنيدم كه: «فاطمه سيده نساء اهل الجنه».
سپس سؤالى طرح كرد: آيا كسى كه بزرگ زنان اهل بهشت است ادعاى بغير حق مى كند؟. و اين نكته مهمى است كه در عنوان «مطالبه كردن حضرت» آن را بررسى كرديم كه فاطمه عليهاالسلام با آن مقام، هر چيزى را مطالبه نمود بايد عطا شود.
از اين كلام معلوم مى شود، در آن زمان براى صحابه ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نيز جاى سؤال بود كه چگونه كلام دختر پيامبر قبول نمى شود و از حضرت مطالبه شاهد مى گردد؟!
مطلب دومى كه ام ايمن متذكر شد، معرفى خودش است كه مى گويد: «من يكى از زنان اهل بهشت هستم، و شهادت نخواهم داد الا به چيزى كه از پيامبر شنيده ام».
با اين كلام ام ايمن مى خواهد بگويد: شهادت من با افراد ديگر از صحابه، فرق مى كند.
اينجاست كه خليفه ثانى اجازه سخن نمى دهد، و مى گويد: اين حرفها را كنار بگذار، و شهادت بده.
از اين قطع سخن معلوم مى شود كه هنوز ام ايمن مى خواست مقدماتى را مطرح كند و سپس شهادت بدهد.
چرا اجازه سخن نمى دهند؟ آيا احتمالى غير از اين است كه دوست ندارند حقائق كاملا آشكار شود و به سر زبانها بيفتد؟!
شايد از اين مى ترسيدند كه ام ايمن آن قدر بگويد كه مردم نيز از خواب بيدار شوند و به خليفه اعتراض كنند.
به هر حال ام ايمن (رحمه اللَّه عليها) آغاز شهادت مى كند. مى گويد: در خانه فاطمه عليهاالسلام بوديم كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم اميرالمؤمنين عليه السلام و مرا به عنوان شاهد بر اين هديه قرار داد [جزئيات آن را در حديث مطالعه فرموديد].
خليفه ثانى مى گويد: ام ايمن! تو يك زنى، شهادت يك زن چيزى را ثابت نمى كند. در اينجا عمر با آن مقدماتى كه ام ايمن متذكر شده بود، با جرأت تمام مى گويد: «تو يك زنى» و توجه نمى كند كه اين زن با زنان ديگر، و شهادتش با شهادت هاى ديگر فرق دارد، كسى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به بهشتى بودن او خبر داده، دروغ نمى گويد، شهادت ناحق نمى دهد و بالاتر از همه ى اينها، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نسبت غير واقع نمى دهد. تا اينجا مطالبه شاهد را- از حيث اينكه خدا فاطمه عليهاالسلام را تطهير نموده و پيامبر او را معيار حق قرار داده است- باطل و ناسازگار با كتاب خدا و سنت رسول خدا يافتيم، اما جاى بحث ديگرى نيز مى باشد كه آيا بنابر موازين شرعى از چه كسى بايد شاهد خواست؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بر مدعى است كه شاهد و بينه اقامه كند و بر مدعى عليه، سوگند لازم است [ وسائل الشيعه: 18/ 170- 171. (به بحث اميرالمؤمنين عليه السلام و فدك، از همين كتاب مراجعه شود). ]
در اين مورد زمينى در دست فاطمه عليهاالسلام بود آن را گرفتند و مدعى شدند كه مال بيت المال است و از حضرت مطالبه شاهد كردند و حال آنكه خود بايد اقامه شاهد مى كردند؛ چرا كه مدعى بودند.
پس از فاطمه عليهاالسلام كه خدا تطهيرش نموده و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم او را معيار حق قرار داده نمى توان در هيچ موردى مطالبه شاهد نمود و حال آنكه در چنين موردى از يك فرد معمولى نيز تقاضاى شاهد نمودن بر خلاف موازين شرع مى باشد.
شهادت ام ايمن
- بازدید: 727