به هر صورت با اجازه ى خليفه، بايد يك بخش، يا همه ى نظر زهرا را بپذيريم، زيرا كه براى مفهوم فتنه، مصداقى روشن تر از اين نيست كه فردى مانند صديق، در تمام دوره ى خلافتش، يا در ماههاى اوليه، يا حداقل در هفته هاى اوليه ى آن، كه فاطمه در آن ايام سخن مى گفت، بدون مستمسكى قانونى، بر امت تسلط جويد. و كليه ى شريان هاى حياتى جامعه را، در دست تصرف خود گيرد.
نمى دانم، آيا اصولا پى آمد و نتايج شوم استبداد، به خاطر آن خودخواهان شتابزده گذشت؟ آيا پيش بينى كردند كه بى توجهى به نظر كسانى كه طبيعتا، در امر خلافت صاحبنظر بودند، چه آثارى به بار خواهد آورد، و اگر آنان قيام كنند، و بنى هاشم نيز آماده ى مقابله شوند، چه خواهد شد، در حالى كه امكان اين فرض بسيار محتمل و بى اندازه قابل قبول بود؟ اگر چنين بود، چگونه جانب احتياط را نگرفتند و در مدتى كمتر از يكساعت خود را به مراد دل رسيده يافتند؟ و اصولا ما چرا اين واقعه را بيش از قهرمانان و دست اندركاران آن بستائيم؟ فاروق خود ماجراى سقيفه را چنان توصيف مى كند كه به نظر وى، هر كس به واقعه اى مانند سقيفه، و بيعت ابوبكر، بازگردد، و آن را تكرار كند، بايد كشته شود. اگر بخواهيم كه همين سخن او را مستند قرار دهيم، و كلام خليفه را موافق دستور اسلام بشناسيم، از مفهوم آن چنين برمى آيد، كه عمر موقف ابوبكر و ياران او را در سقيفه، محض فتنه و عين فساد مى شناسد زيرا تنها در مواردى مانند فتنه و فساد قتل انسانى جايز است. و بالاخره از همه ى اينها گذشته، اين واقعه براستى مادر فتنه ها بود، زيرا خلافت امر الهى را در مسيرى قرار داد كه به تصريح سيده عايشه، زمام آن به دست نيكوكار و بدكار مى افتاد، با توجه به اين كه بى ترديد عايشه از نظرات و مرام حزب حاكم پيروى مى كرد!
همين واقعه بود كه در تاريخ اسلام، چنان ميدانى براى خودخواهى ها و جاه طلبى ها به وجود آورد كه در عرصه ى گسترده ى آن احزاب گوناگون زاده شدند، غوغاى سياست بازى ها برخاست، جمعيت مسلمين به بدترين وجهى پراكنده، و به فرقه ها تقسيم شدند، و در نتيجه ى همين تفّرق و تحّزب، قدرت قاهر و شكوه و عظمتشان در تاريخ، از آنان سلب شد.
نمى دانم خواننده چه مى انديشد، درباره ى امتى كه در طول يك ربع قرن، بزرگترين كشور جهان را به وجود آورد، به سبب اين كه على (ع) رهبر مخالفان حكومت آن روزش، خار در چشم و استخوان درگلو داشت، و از معارضه اى كه موجوديت و وحدت امت را به خطر مى انداخت چشم پوشيد؟
به نظر من، اگر مصيبت جهانسوز كشت و كشتار عاشقان سلطنت و زمامداران سرمست از باده قدرت، مملكت اسلامى را قطعه قطعه نمى كرد، و دنياى اسلام اين همه، عرصه ى پيكارهاى خونين- كه در تاريخ كم نظير است- نمى شد و حكام بيداد، كه سرنوشت امت را به هيچ گرفتند، تمام امكانات آن را صرف عيش و نوش و لذت جوئى هاى خود نمى كردند، چه مجد و عظمت، و قدرت و اقتدارى كه در سرنوشت آن نبود!
اما متأسفانه صديق و فاروق به آن سوى چشم انداز زمان خود نگاه نكردند و پنداشتند كه حفظ و صيانت كيان اسلام در عهده ى توان آنهاست اما اگر كمى به تأمل و دقت نظر، چنان كه زهرا (ع) دردمندانه انديشيد، به تفكر مى نشستند، و بيش از موقعيت موجود، و پيش چشم خود را مطالعه مى كردند بى ترديد صداقت زهراى صديقه (ع) را در هشدارهايش درمى يافتند.
2نتيجه ى بحث
- بازدید: 685