بعضى گفته اند: خلافت با بيعت چند نفر از مسلمين تحقق مى يابد، و بى ترديد براى ابوبكر چنين شد. لكن اين حرفى است، كه هرگز منطق صحيح آن را نمى پذيرد، زيرا چگونه ممكن است افراد معدودى، در تمام شؤن جامعه اى صاحب نظر باشند، يا حيات جامعه اى به چنين رشته ى باريك و نامطمئنى بسته شود، و در صيانت مقام و مقدسات خود، به حكومتى اعتماد كند كه پديد آمده ى گروهى از شخصيت هاى عادى صحابه است، بى آن كه اجماع امت، و حكم الهى و دستور نبوى، آن را تأييد كند؟ در صورتى كه مى دانيم قرآن كريم در مورد همين مردم مى فرمايد:
منهم الذين يوذون النبى و يقولون هو اذن:
«و بعضى آنان هستند كه دائم پيغمبر را مى آزارند و مى گويند او خوب شخص ساده و زود باورى است» از آيه ى 61 توبه. و نيز: و منهم من عاهد الله لئن اتينا من فضله لنصدقن و لتكونن من الصالحين:
«و بعضى از آنها اين گونه با خدا عهد بستند كه اگر نعمت و رحمتى نصيب ما شد البته پيغمبر را تصديق كرده و از نيكان مى شويم (آيه ى 75 توبه) و نيز: فلما اتيهم من فضله بحلوا به و تولوا و هم معرضون، فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعده و بما كانوا يكذبون:
«و با اين عهد باز چون فضل و نعمت خدا نصيب آنها گشت، بر آن بخل ورزيدند و از دين روى گردانيدند و از حق اعراض كردند، در نتيجه ى اين تكذيب و نقض عهد خدا هم دل آنها را ظلمتكده ى نفاق گردانيد تا روزى كه به كيفر بخل و اعمال زشت خود برسند» آيات 76 و 77 از همان سوره و نيز در ميان آنها افرادى بودند كه خداوند تبارك و تعالى، آگاهى از اسرار درون و نفاق باطنشان را، به خود اختصاص داد و به رسول خدا (ص) فرمود: و من اهل المدينه مردوا على النفاق لا تعلمهم، نحن نعلمهم:
«و بعضى اهل شهر مدينه هم، منافق و بر نفاق ماهر و ثابتند، و شما از نفاقشان آگاه نيستيد، ما بر سريرت ناپاك آنها آگاهيم» از آيه ى 101 توبه.
بنابر اين وقتى جماعتى كه در ميان آنها، منافق، آزار دهنده ى رسول خدا و افرادى كاذب و ناراستگو وجود دارد، چگونه ممكن است كه راى يكى دو نفر از آنها- هر كه باشند- ملاك شناخت عالى ترين مقام حكومتى در دنياى اسلام گردد؟
علاوه بر اين مى گوئيم: خلافت صدق هرگز ناشى از نص پيامبر (ص)، منبعث از راى اكثريت، و مبتنى بر انتخاب مستقيم يا غير مستقيم مسلمانان نبد. زيرا درست است كه چند نفر از مسلمين، براى خلافت او كوشيدند و طايفه اى بر او گرد آمدند، و دسته هاى متعددى در مدينه، او را در راه پيروزى يارى كردند، اما همه ى اين ها گروهى از مسلمانان بودند، و هرگز چنان گروه اندكى نمى تواند حكومتى را بنيان گذارد كه امرش براى همه مطاع گردد، چون حكومتى كه مى خواهد مشروعيت خود را از راى امت به دست آورد، اولا: بايد رئيس آن حكومت نماينده ى همه، يا اكثريت امت باشد. ثانيا: با توجه به اين كه در ميان جامعه اسلامى، منافقينى وجود دارند كه به نص قرآن كريم، جز خداوند حكيم كسى آنها را نمى شناسد، بى شك تنزيه و تأييد گروه خاصى كه آن روز، تأسيس و تشكيل حكومت بدانان سپرده مى شود بايد از طريق نص يا امت صورت گيرد.
خلافت و اقليت
- بازدید: 703