بعضى معيار مشروعيت حكومت، و مبدأئى را كه اساس خلافت بايد بر آن استوار باشد، رأى اكثريت دانسته اند اما بايد بگوئيم كه قرآن، براى اكثريت ارزش و اعتبارى ندانسته، و هيچگاه آن را دليل و ميزان قابل اعتمادى نشمرده است چنان كه در آيات زير ملاحظه مى شود.
ان تطع اكثر من فى الارض يضلوك عن سبيل الله.
«اگر پيروى كنى از اكثر مردم زمين، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد: از آيه 116 انعام. و اكثرهم للحق كارهون:
«اكثر آنها از حق رو گردان و متنفرند.» از آيه 70 مؤمنون و ما يتبع اكثرهم الا ظنا:
«و اكثر اين مردم الا از خيال و گمان باطل خود، از چيزى پيروى نمى كنند.» از آيه 36 يونس. و لكن اكثرهم يجهلون:
«وليكن اكثر مردم نمى دانند.» از آيه 111 انعام. و نيز در صحاح اهل سنت از رسول خدا (ص) روايت شده است كه فرمود: «در حالى كه روز قيامت بركنار حوض ايستاده بودم ناگهان گروهى را ديدم. به محض اين كه آنها را شناختم، شخصى در فاصله ى ميان من و آنها ظاهر شد و گفت: ببين! گفتم: كجا را ببينم؟ گفت: آتش دوزخ را! گفتم: اينان چه كار كرده اند؟ گفت: بعد از تو مرتد شدند و به جاهليت گذشته ى خود باز پس گشتند،- تا آن جا كه گفت: چنان مى بينم كه از آنان تنها گروه بسيار اندكى نجات يابند. چنان كه گله اى بى سرپرست در بيابان رها شود و معدودى از آن رهايى يابد.»
اين اكثريت جهنّمى، كه پيامبر از آنان سخن مى گويد، نمى تواند مرجع تعيين قدرت و حكومت در اسلام باشد، زيرا بى شك خلافتى متناسب با طبيعت خود را، به وجود خواهد آورد.
اما وقتى بدانيم كه اكثريت تنها شامل ساكنين مدينه، كه قبلا دانستيم بيشتر آنان در زندگى جاودانه ى اخروى خود، دوزخى هستند، نيست، و براى حصول اكثريت، رأى همه ى مسلمانان لازم است. بايد بپرسيم كه آيا تنها مدينه، شهر مسلمان نشين بود، تا بتوانند نصاب لازم را براى اكثريت، در ميان مسلمانان شهرنشين داشته باشد؟ يا اين كه ابوبكر به مردم مدينه بسنده نكرد، و افرادى را به اطراف و اكناف كشور گسيل داشت، تا با مسلمانان نقاط مختلف، مشورت كنند، و از آنان نظر بخواهند؟ مى دانيم كه هرگز چنين امرى واقع نشد، و او حكومت خود را براى سراسر مملكت، لازم الاتباع دانست، به نحوى كه راه هرگونه اظهار نظر و بحث و مجادله اى، بر آنان بسته بود، و حتى كمتر مسامحه اى در امر فرمانبردارى، گناهى نابخشودنى به حساب مى آمد.
اكثريت و صلاح امت
- بازدید: 578