اما بحث، جاى آن دارد كه به توصيف خليفه از آن حالت، توجه كنيم. توصيف خالى از احساس و بى تفاوتى كه از آتش جانگذار دل هاى مردم، در آن روز، جرقه اى برآن نزده بود، و در سخنانى كه در ميان جمعيت گفت به طور كلى چيزى از آن فاجعه ى كبرى بر زبان او نرفت. تا جايى كه به سردى، و بر خلاف انتظار اظهار داشت: «اگر كسى محمد (ص) را مى پرستيد، بداند كه او در گذشت...» در صورتى كه آن حال و موقعيت از ابوبكر- كه مى خواست رهبرى مردم را در دست گيرد- چنان مطلبيد كه از آن فقيد اعظم حداقل به وجهى ستايش كند كه با عواطف و احساسات سرشار از ياد و حسرت آن روز، موافق باشد.
اما اين سؤال براى ما مطرح است كه چه كسى سيد موحدين (ص) را مى پرستيد، كه او مى گويد: «هر كه محمد (ص) را مى پرستيد، بداند كه او در گذشته است»؟ آيا از سخنان عمر فهميده مى شود كه او رسول خدا (ص) را مى پرستيده است؟ آيا مگر اجتماع آن روز، اجتماع مؤمنانى كه به زبان اشك خونين، از خاطرات رسول و پايدارى و دلبستگيش به دين الهى سخن مى گفت، موجى از ارتداد بود، تا ابوبكر اخطار كند عمر و بقاى دين الهى محدود به حيات محمد (ص) نمى شود زيرا او خداوند معبود نيست؟
به هر صورت سخنى كه ابوبكر در آن حال به مردم گفت، با وضع و موقعيت آنها نسبتى نداشت، و با نظر عمر بى ارتباط و با احساس و حالت آن روز مردم نيز، ناموافق بود. بايد بگوئيم كه پيش از ابوبكر هم، كسانى بودند كه با عمر به مناقشه پرداخته بودند، كه ذكر آن بعدا خواهد آمد.
احساس خليفه در هنگام رحلت رسول
- بازدید: 719