چگونه به قضاوت تاريخ بنشينيم؟

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

اگر براى رسيدن به تفكرى پربار و زاينده، و به تخصص و مهارتى فنى، در كليه ى انواع و موضوعات تحقيقات عقلى، بركنارى از باورها و ذهنيات، و تأمل و دقت در اظهار رأى، و آزاد انديشه، از شراط لازم شمرده شود، عيناً همين مقدمات از اساسى ترين شرايط و لوازم كار هر مورخى است كه بخواهد در بررسى احوال پيشينيان، تاريخ دقيق و قابل اطمينانى را بنويسد، تاريخى كه خطوط زندگى گذشتگان، را كه به گنجينه دار زمان سپرده شده است- ترسيم كند، و عناصرى از شخصيتشان را- كه در خود شناخته، يا معاصرينشان در آنان شناخته اند- تصوير نمايد، و زمينه ى لازم را براى تحقيقاتى جامع، درباره ى هر موضوعى، از موضوعات آن دوره ى خاص گذشته فراهم كند، تا به مدد آن تحقيقات، نوع تاريخى و اجتماعى آن دوره، و درجه ى ارزش و اهميّت آن از جنبه هاى مختلف، زندگى اجتماعى و زندگى فردى كه مدار تحقيق و مورد توجه محقق است شناخته شود. اين ابعاد تحقيق، حيات دينى، اخلاقى و سياسى و جنبه هاى ديگرى است كه يك جامعه ى انسانى از ائتلاف آنها به وجود مى آيد.

اما اين تحقيقات و پژوهش ها، آن گاه ما را به منزل مقصود مى رساند، كه موجوديت علمى خود را، از جهان واقعى انسان هاى مورد مطالعه كسب كند، نه اين كه ساخته و پرداخته ى دنياى ذهنيّات و باورها و عواطف مورخ باشد، دنيايى كه تعبد و تقليد محض از واقعيات، پيش ديده ى محقق مى گسترد نه آن كه خود احياناً با فرضياتى بى مأخذ، و حد سياتى سر به هوا، بنيان مى نهد، و تنها با خيال سبك پروزا به سوى آن بال مى گشايد، دنيايى كه برپايه ى تحقيق و استنتاجات مسلم بنا شده، و فارغ از آن قيد و بندى است كه بر دست و پاى نويسنده مى پيچد، چنان كه نمى تواند انديشه ى خود را بگونه اى كه در تحقيق علمى شايسته است، بكار گيرد. و قتى به پژوهش تاريخى مى پردازيم، اما واقعيت را- چنان كه هست- خوب و يا بد ثبت نمى كنيم، يا تحقيق خود را در شيوه هاى صد درصد علمى محدود نمى سازيم، يا احتمالات و فرضياتى را كه به كمك آن ها، مواد بى ارزش و مغشوش، از مسائل قابل تحقيق و بررسى، باز شناخته مى شوند، به كار نمى گيريم، بلكه تنها اسير عواطف و پيشداورى هايى مى شويم كه از ديگران به ما رسيده است، و ما تحت تأثير آن ها، در شناخت تاريخ نسل هاى گذشته خود اقدام مى كنيم. آن چه به دست آورده ايم، هرگز تاريخ زندگى انسان هايى نيست، كه روزى بر كره ى خاكى زيسته، و جزيى از كل بشريت بوده اند، و احساس و شعور و گوناگونى آنان را به اختلاف و نزاع مى كشانده، و انگيزه هاى مختلف خير و شر در دل آنها خلجان مى كرده است، بلكه چنان تاريخى، شرح احوال انسان هايى است، كه مخلوق ذهن ما هستند و ذهنيات ما آن ها را به دنياى دور دست خيال، پرواز داده است.

اما اگر بخواهيم، در كمال آزادى انديشه، بيان كننده ى واقعيت تاريخى دنياى انسان ها باشيم، و نه مانند قصه پردازى كه آن چه مى نويسد، پرداخته و الهام ذهن اوست، بايد عواطف خود را به كنارى بگذاريم و يا چنان مهار آن به دست گيريم، كه همواره در اختيار ما باشد، و در آن كسى و چيزى اثر نگذارد، و در همه ى احوال انديشه ى خويش را كه چراغ راه تحقيق ماست، از قيد تعلق به خود آزاد سازيم، زيرا پس از آن كه مسؤليّت پژوهش و جستجو در تاريخ را پذيرفتيم و در كار خود به امانت تعهّد كرديم، نبايد انديشه ى ما جزو ملك ما شمرده شود. با حصول اين شرايط است كه تحقيق ما به تمام معنى جامع الشرايء و مبتنى بر تفكر صحيح و استنتاج دقيق، ناميده مى شود.

متاسفانه عوامل گوناگونى كه نقادان تاريخ در تحقيقاتشان، از آزادى انديشه محروم ساخته فراوان بوده است. به عنوان مثال، همه- و به تعبير درست تر بسيارى از مورخان، تنها به بررسى ابعاد خاصى از زندگى كه مورد مطالعه ى آنها بوده است، بسنده كرده، و احياناً تاريخ را به قالبى ريخته اند كه تنها هنر زيباگويى آنها را بنماياند، مخصوصاً وقتى مورخ خوش سخن، خواسته است برداشت هاى خود را به تفصيل بيان كند. اما غالباً حاصل اين كار، صورت بى رنگ و رمقى از تاريخ است كه چيزى از دنياى آن جامعه را نشان نمى دهد، دنيايى كه حالات و شئون زندگى سرشار از كوشش، حركت و كار آن ها را تصوير مى كند.

خواننده در بحث هاى آينده، به تناسب حوصله ى موضوع- از همين دوره ى بحرانى كه در اين فصول مورد مطالعه ى ماست- از اين نوع تحقيقات نمونه هايى خواهد يافت. (منظور از دوره ى بحرانى، زمان و موقعيتى است كه بعد از رحلت رسول گرامى اسلام (ص) پيش آمد، و در آن دوره، مساله اى اساسى در تاريخ اسلام با شكلى تغييرناپذير، بنيان گرفت، و آن، نوع قدرتى بود كه مى بايست سرپرستى امور مسلمانان را به عهده گيرد...)

همه ى ما مى خواهيم كه تاريخ اسلام، در دوره ى نخستين و درخشان خود، به تمام معنى از هر شائبه اى پاك، و ساحت آن از آنچه حيات انسانى را به شرارت ها و هوسمندى ها مى آلايد، منزه باشد. مى دانيم كه تاريخ صدر اسلام، از نمونه هاى والا و برجسته ى تاريخ انسان، سرشار است.

طلوع اين عصر از لحظه اى آغاز مى شود كه بزرگترين تاريخساز، روزگار، براى گشودن ورقى تازه در تاريخ اين كره ى خاكى قيام كرد، و عقيده ى الهى را تا درجه اى ارتقاء داد كه هرگز حكمت الهى در عالم فلسفه و علم بدان دست نيازيده بود. در حقيقت نه تنها رسول خدا (ص) از نفحات روح مقدس خود، در كالبد آن

عصر دميد، و تاريخ صدر اسلام، تحت تأثير آن روح بزرك درونمايه اى الهى گرفت، بلكه ياران برگزيده ى او چنان سرشت خودى خود را، در جوهر الهى فانى كردند كه تنها روى دل به جانب آفريدگارى داشتند كه هستى از نور او روشنايى گرفته، و تابيده است، و به سوى او باز مى گردد. هم چنان كه معلم بزرگشان، در لحظه ى نزول اولين وحى الهى، تمام هستى را بديده ى فنا ديده بود و از هر سو نداى الهى را مى شنيد و در هرجا پرتو آثار خداوندى را مى ديد، و سراسر جهان به چشم او نمودارى از آيات شورانگيز الهى بود.

براستى در اين عصر، يعنى صدر اسلام، يكباره ارزش ها و امتيازات مادى فروريخت، فرمانده و فرمانبر در برابر قانون و اجراى آن يكسان شدند. ميزان ارزش معنوى و كرامت انسانى، تنها تقوى الهى يعنى: آراستگى روح، خويشتندارى و تعالى نفس تا برترين درجه ى انسانيت، شناخته شد. با معيارهاى ارزشى اين عصر، بزرگداشت غنى به سبب مالش، و خوار شمردن فقر به سبب تهيدستش، حرام و مردود، و تنها مايه ى امتياز انسان ها- بر طبق نص صريح قرآن كريم- نيروى كار آن ها شد كه: لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت: سوره ى بقره از آيه ى 286 «براى اوست آن چه كسب كرده و بر عليه اوست آن چه كسب كرده است»

در چنين زمانى مى بينيم كه انسانها به قصد جهاد در راه بهبود نوع، ايثارگرانه بر يكديگر سبقت مى گيرند مفهوم اين جهاد، براى هميشه مكتبى را كه بر اساس سعادت فردى در اين جهان بنياد شده، الغاء مى كند، و آن را از شمار كارهاى اسلامى خارج مى داند.

اين جا بايد بگويم: عصرى كه اين همه افتخارات در آن جمع شده، براستى در خور بهترين تقديس و تبجيل و اعجاب و تقدير است. اما آيا چرا من بايد در پيرامون موضوعى، كه نمى خواستم چندان سخن طولانى شود، بحث را گسترده كنم، در صورتى كه در كنار موضوع اصلى- كه به تفصيل مورد بحث است- نبايد در مسأله ى ديگرى افراط كرد؟ بايد گفت كه براستى همين مساله ى جنبى، حماسه ى اين عصر و داراى چنان جاذبه اى است كه مرا وادار مى كند كه به بحث مشروح بپردازم.

صدر اسلام، بى ترديد در معنويت و روحانيت، و در اعتدال و درستى، درخشانترين دوره ى تاريخى انسانى است. بلى اين را به خوبى مى دانم، و با كمال غرور، آن را قبول دارم. اما گمان نمى كنم اين امتياز، ما را از دقت و تعمق در تحقيقات علمى باز دارد! يا بررسى تاريخى موضوعى از اين دوره ى خاص- كه اكنون مورد بحث ماست- با آن موافق و مناسب نباشد. يا اصولا كسى بپندارد، تحقيق در مساله ى فدك، اگر بر اين مبنا و اساس صورت گيرد كه آنجا بر حسب موازين شرع، به ناچار يكى از طرفين دعوا- ابوبكر يا زهرا (ع)- بر خطا بوده است، يا بالاخره به شهادت سلسله ى حوادث جنبى خلافت و سقيفه، و شرايط حاكم بر آن، قصه ى خلافت و طرح سقيفه، واقعه اى بدون مقدمه و زمينه ى قبلى نبوده است، درخشش و شكوهمندى آن عصر را نقض مى كند. و چه پندار بدى است اين كه بسيارى از ما، در تبيين و تشريح افتخارات آن دوره، بر اين تصوريم، كه مردان آن روز- و به تعبير صريحتر ابوبكر و عمر و امثال آنان- كه از سرشناسان جامعه ى آن عصرند، نبايد مورد نقد و محاكمه قرار گيرند بدين دليل كه بانيان عظمت آن روز و ترسيم كنندگان خطوط طلائى آن دوره اند و تاريخ زندگى آنان، تاريخ آن روزگار است، و لذا چنان چه مزيّت و منقبتى از آنان سلب شود، چنان است كه شكوه و عظمت تاريخ صدر اسلام- كه مورد اعتقاد همه ى مسلمانان است- از آن گرفته شود.

مى خواهم، به اختصار از اين بحث- كه جاى تحقيق مفصلى دارد- بگذرم و بررسى دقيق، و بحث طولانى را به عهده ى فرصت و تاليف ديگرى بگذارم. اكنون تنها كافى است كه مطالبى مطرح كنم و از درجه ى واقعيت آن بپرسم.

درست است كه اسلام در زمان دو خليفه ى اول قدرتمند، فتوحات مسلمين پى در پى، زندگى جامعه ى اسلامى، هم سرشار از خير و بركات، و هم در تمامى زمينه ها از انگيزه هاى معنوى و روحانى درخشان و در پرتو تعليمات قرآن، در شكوفائى تمام بود، ولى آيا مى توان پذيرفت كه تنها عامل اين مواهب، وجود صديق و فاروق بر مسند حكومت بوده است؟

البته جواب كامل اين سؤال، اكنون از مجال و موضوع بحث ما خارج است، ليكن مى دانيم كه مسلمانان در عصر دو خليفه ى اول، در كار حمايت دين، به اوج غيرت و غرور، و در دفاع از عقيده، در كمال بى پروائى و جانبازى بودند. حتى تاريخ اين شاهد زنده را براى ما ثبت كرده است كه روزى عمر به منبر رفت و از مردم پرسيد: «اگر روزى شما را از كارهاى معروف به منكر بگردانيم، چه خواهيد كرد؟» شخصى از ميان جمع مسلمانان جواب داد: «در آن صورت تو را به توبه فراخواهيم خواند، و اگر توبه كردى، از تو مى پذيريم، و از خطايت در مى گذريم.» عمر گفت: «و اگر توبه نكردم؟» آن مرد جواب داد: «گردنت را خواهيم زد» عمر وقتى جواب او را شنيد، گفت: «سپاس خداى را، كه به امت ما مردانى داد كه اگر به كژى گرائيم، ما را براستى آرد.» و نيز مى دانيم كه افراد گروه مخالف- ياران على (ع) پيوسته مترصد و مراقب كارهاى خليفه حاكم بودند و آن روز، با كمتر اشتباه و انحراف حكومت، مى توانستند يكسره دنيايى را زير و رو كنند. كما اين كه روزى كه عثمان قصرى خريد، يا خويشانش را به ولايت مسلمين رساند، يا روزى كه از سيره ى والاى پيامبر (ص)، عدول كرد، بر او شوريدند، با آن كه مردم در زمان عثمان بسيار نرمتر، و مسامحه كارتر از زمان دو خليفه پيشين بودند.

از اين واقعه مى توان دريافت، كه حكام در چنان وضعيت حسّاسى بودند- كه اگر هم به فرض مى خواستند- هرگز مجالى براى تغيير و تبديل در اساس سياست، و مسائل عمده ى آن نمى يافتند، چون تمام كارهاى آنان تحت مراقبت و نظارت دائم مسلمانانى بود كه با كمال اخلاص، به اصول اسلامى اعتقاد داشتند، و خود را موّظف مى دانستند كه بر كار حكومت و حاكمين نظارت پيوسته داشته باشند، بعلاوه اگر حكام كارى به خطا مى كردند، در معرض اعتراض و انتقاد شديد گروهى قرار مى گرفتند كه همواره بر اين اصل پاى مى فشردند كه حكومت بايد برمبناى قواعد ناب اسلامى اعمال شود، و معتقد بودند: يگانه شخصى كه مى تواند روح اسلام را در قالب حكومت متبلور سازد، على (ع) وارث و وصى رسول خدا (ص)، و ولى مؤمنان بعد از آن حضرت است.

اما فتوحات اسلامى، در صدر كارها و حوادث اين دوره به حساب مى آيد، ليكن همه مى دانيم اين فتوحات براى حكومت موجود در زمان شيخين- بدان گونه كه معروف است- در تاريخ مجد و افتخارى ببار نمى آورد. زيرا وقتى همه ى كارهاى جنگ، و تهيه تجهيزات، و طرح و نقشه ى آن بگونه اى انجام مى گرفت كه نوعى كار گروهى امتى بود كه به حكم شخصيت كامل خود، آن را عملى باقى مى دانست، چگونه اين كار مى تواند ساخته ى دست حاكمى باشد كه شررى از آتش جنگ به دامن او نرسيده، و در كارها رأيى مستقل نداشته است، و تنها نقش او به صدور فرمان جنگ خلاصه مى شده كه آن هم، كمترين نقشى در پيروزى بازى نمى كرده است؟

اعلان جنگ خليفه ى آن روز چه در زمان فتح شام و چه در هنگام تسخير عراق و مصر، هيچ گونه قدرتى در حكومت، يا توانايى شخصى براى او اثبات نمى كند، تا اين كار نشانه تهيه ى تجهيزات، به وسيله ى وى محسوب شود، بلكه قوّت سخن پيامبر (ص) را مى نمايد، كه فتح كشورهاى ايران و روم را، و عده اى حتمى فرموده بود، و همين بشارت، دل و جان مسلمان را از غرور و آرزو، ايمان و يقين، سرشار مى ساخت. تا ريخ آن روز گوياى اين حقيقت است، كه بسيارى از آنان كه بعد از رسول خدا (ص) در زندگى عملى خود، گوشه نشينى اختيار كردند، تنها وقتى از انزوا خارج شدند كه اين بشارت هاى نبوى را به خاطر آوردند. اين بشارت و ايمان مرتكز در دل ها، نيرويى بود كه تمام شرايط لازم، و سپاهيان و تجهيزات جنگ را آماده مى كرد. امر ديگرى كه سبب كاميابى مسلمانان شد، و آن ها را در ميدان هاى جنگ، به پيروزى رساند- و هيچ گونه ارتباطى به حكومت شورا نداشت- از حسن شهرتى ناشى مى شد، كه رسول خدا (ص) در اطراف و اكناف جهان پراكنده بود، به گونه اى كه مسلمين به هر سويى به قصد فتح روى مى نمودند در پيشايش آن ها سپاهى معنوى به تبليغ و ترويج اصول اسلام، فاتحانه رفته و راه را هموار ساخته بود.

اما در موضوع فتوحات، مسؤليت و نقش ديگرى مطرح بود كه تنها وظيفه ى حاكمين بشمار مى آمد، و مسلمانان بقيه ى كارها را انجام مى دادند، اين وظيفه ى اختصاصى حكّام، عبارت بود از اين كه وقتى كشورى با نيروى مسلمين فتح مى شد، روح و معنوّيت اسلام را در آن گسترش دهند، و نمونه هاى والاى قرآنى را به مردم ارائه نمايند، و شعور وجدانى و شناخت دينى مردم را- كه برتر از شهادتين- است وسعت و عمق بخشند. اما نمى دانم در اين مورد، مى توانيم براى شيخين امتيازى قائل شويم؟ يا مانند پاره اى از محققان ترديد كنيم، و آن چه را كه تاريخ ممالك مفتوحه، در دوره ى اسلامى خود مى گويد بپذيريم؟

همه ى شرايط شيخين را در تكوين زندگى نظامى مؤثرى كه در روزگاران آنان به وجود آمد، و در بناى سياست خاص كه در پيش گرفتند، مساعدت و يارى كرد. اما نمى دانيم اگر ممكن مى شد كه آن دو، شرايط و موقعيت خود را، با على (ع) عوض كنند، وضع آنها چگونه بود؟ اگر صديق و فاروق در موقعيت على (ع) قرار مى گرفتند، و زمامدارى جامعه ى اسلامى در آن شرايء به آنان واگذار مى شد- شرايطى كه از هر جهت على را در پيش گرفتن سياست، و شيوه ى حكومتى جديد امكان مى داد، و برخوردارى از انواع خوشگذرانى ها و ناز و نعمت ها را ميسر مى ساخت- آيا آن دو، مانند على (ع)، خود را از آن مواهب و لذايذ، به سود اسلام و حق، محروم مى كردند و با تن آسائى و كامجويى به مخالفت برمى خاستند؟ على چنين كرد، و در اخلاص عمل و خداجويى محض، و صداقت و امانت در حكومت ضرب المثل تاريخ شد.

البته من نمى خواهم بگويم كه شيخين، در اعمال روش پسنديده در حكومت، و در پيش گرفتن اعتدال در سياست و زندگى، كاملا مجبور بودند، بلكه منظور من اين است كه خواه و ناخواه، شرايط حاكم بر آن روز چنين شيوه اى را ايجاب مى كرد، و به علاوه نمى خواهم به طور كلى آنان را در تاريخ بى اثر قلمداد كنم، و چگونه چنين كارى ممكن است! آنان بودند كه در آن روز، در ماجراى سقيفه، كليّه ى خطوط تاريخ اسلام را ترسيم كردند. تنها مقصد اين است كه آنها، مخصوصا، در بناى تاريخ زمان خود و در پيروزيهاى نظامى و معنوى آن دوره كم اثر بودند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page