چه عواملى زهراى بزرگ را به مبارزه برمى انگيخت؟

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

زهرا (ع) ببال خيال، به جهان زندگى گذشته خود، و به دنياى پدر بزرگش، پرواز كرد. جهانى كه بعد از رحلت پدر (ص)، در دل او خاطره اى بود، كه مدام به جان او نورى مى افشاند كه در فراز و نشيب زندگى، به انواع لطف و مهر، او را مدد و راهنمائى مى كرد، و در قلب او شادى و آرامش مى ريخت. او اگر چه از شمار زمان، چند روز يا چند ماهى از پدر دور مانده بود، اما از نظر روح، و خاطراتى كه وجودش را در برگرفته بود، لحظه اى از آن حضرت (ص) جدا نبود. و بدين ترتيب در اين لحظات دشوار خاطر او را، نيروى ايمانى يارى مى داد كه هرگز دلش نتپد، و توانى قامتش را به نيروى راستى برمى افراشت كه قيام كوبنده اش فرو نميرد، و پرتو جاودانه اى از نبوت محمّد، صلى الله عليه و آله، و روح والاى آن حضرت، چراغ راه او بود، كه راه راست و مستقيم را، به هدايت، در پيش پاى او بگذارد. زهراى بزرگ (ع)، در لحظه اى كه جوانه ى قيامش، باليدن مى گرفت، به كلّى از عالم مردم خالى و خارج شده، و با تمام وجود، در آن خاطره ى هميشه زنده، فرو رفته

بود، تا در آن موقعيّت بحرانى، از نور آن، روشنى و حرارت بوام گيرد و شعله اى سوزنده اقتباس كند.

او غرقه در خاطرات پدر (ص)، ناگهان سر برداشت و ندا در داد:

اى خوشبختى ها پيش من بيائيد خوشبختى هايى كه چنان به تيره بختى برگشتيد، كه هرگز شكيبى بر آن متصوّر نيست! پيش من بيا اى عزيزتر از جان و اى محبوب ترين من!... با من حرف بزن، و بار ديگر چون هميشه، از نور الهى خود بر من بباران!

پيش من بيا اى پدر عزيز من! اگر راز و نياز و مناجات من برايت خوشايند باشد، مى خواهم با تو راز و نياز و درد دل كنم، اى هميشه غمخوار من! من مى خواهم دريچه ى قلب مالامال از درد خود را بروى تو بگشايم، و غمهاى خود را براى تو باز گويم، و بتو خبر دهم كه دور از تو، سايه سلامت ابرى كه از سوز حرارت اين دنيا مرا حفظ مى كرد، از حمايت من دست كشيده است.

قَدْ كانَ بَعْدَكَ اَنْباءُ وَ هَنْبَثَةٌ
لَو كَنْتَ شاهِدَها لَمْ تكثُر الخَطْب

«بعد از تو چه خبرهاى ناگوار و چه مصيبت هاى طاقت فرسايى به من رسيد كه اگر بودى هيچ يك از آنها براى من اهميّتى نداشت.»

اى خاطرات عزيز روزهاى گذشته! پيش من باز آئيد، و حديث شورانگيز و دلنشين خود را با من بگوئيد، و به من شيوه اى در آموزيد، كه جنگى بى امان و كوبنده، عليه اين گروه قدرت طلب برپا سازم، گروهى كه به خواست و هوس خود مقام پدرم را غصب كردند، و به ناشايستگى به منبر او برنشستند، و حقوق مسلّم خاندان محمدى (ع) را نشناختند، و آن را پايمال هوس خود ساختند، و حتى حرمت خانه ى آنان را به اندازه اى نداشتند كه، به آتش زدن و تخريب آن پرداختند.

بمن بگوئيد! آيا مَشاهِد و غَزَوات پدرم رسول بزرگ اسلام (ص) از قهرمانى ها و دلاوريهاى برادر و داماد او در جهاد، حماسه ها نمى گويد، و برترى او را بر ديگران نمى نماياند؟ از پايدارى و مقاومت او در ركاب پيامبر (ص)، در سخت ترين لخظات، و حضور شجاعت آفرين او، در خطرناكترين ميدانهاى جنگ- كه فلان و فلان بيمناكانه و وحشت زده مى گريختند، و شجاعان از روبرويى و مقابله با دشمنان مى ترسيدند- داستان هاى غرورانگيز ندارد ؟ آيا بعد از اين همه سزاوار است، ابوبكر را بر منبر رسول خدا (ص) و مسند رهبرى امت اسلام بنشانيم و على (ع) را از مقامى كه بحق شايسته ى آنست فرود آريم؟

اى خاطرات عزيز پدر! به من باز گوئيد. آيا ابوبكر همان كسى نيست، كه وحى الهى او را براى ابلاغ آيات قرآن (سوره ى برائت) به مشركين، سزاوار و امين نشمرد، و براى اين مهّم على را برگزيد؟ آيا اين انتخاب جز اين معنى دارد كه على (ع) براى اسلام، نمونه اى والا و طبيعى، و داراى چنان توان و قابليّتى است كه اگر انجام دادن امرى، مستقيما براى پيامبر (ص) ميّسر نباشد، بايد به او واگذار شود؟

من آن روز سخت و دشوار را، به خوبى به خاطر دارم، روزى را كه پدرم (ص) على را در مدينه به جاى خود منصوب كرد، و به قصد جنگ حركت فرمود. در آن روز، ياوه سرايان چه شايعاتى پراكندند! و چگونه گروهى آن جانشينى را، به وجوهى كه دلخواهشان بود، تفسير كردند! اما على، در آن شرايء چون كوهى استوار در ايستاد، و هرگز آشوب و بلواى فتنه سازان و آشوبگران، نتوانست ذره اى سستى در او پديد آورد. در آن حال من مى كوشيدم كه او به پدرم بپيوندد، تا در مورد شايعات مردم با وى سخن بگويد.

اين بود كه على (ع) سرانجام به حضور پيامبر (ص) شتافت، و در بازگشت او را با چهره اى به نهايت خندان و شكفته ديدم، كه همسر خود، بشارتى بزرگ داشت، كه آن نه از مزايا و معانى دنيايى، بلكه نشانه دستيابى به مزيّتى آسمانى و افتخارى الهى بود. على براى من بيان كرد، كه چگونه پيامبر (ص) از او استقبال كرده، به گرمى خوش آمد گفته، و به او فرموده بود «تو براى من به منزله ى هارون براى

موسايى اما پس از من پيامبرى نخواهد بود [حديث منزلت در صحيح بخارى و مسلم و خصائص نسابى و مستدرك حاكم و جامع ترندى و مروج اللذهب وارد شده است.] » و ميدانيم هارون در حكومت شريك موسى بود، و رهبرى پيروان او را به عهده داشت، و جانشين وى شمرده مى شد، و مسلما وقتى به كسى هارون محمّد (ص) گفته شود، منظور اين است كه او سرپرست، ولّى مسلمانان، و جانشين محمّد (ص) بعد از او است. و زهرا (ع) چون در سير جريان افكار خود، به اينجا رسيد، فرياد زد: اين همان رجعت و بازگشت به گذشته است كه خداوند در قرآن، مسلمان را از آن بيم داده، آنجا كه فرموده است: و َ ما مُحمدٌ اِلاّ رَسُولٌ قَد خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أفَاِنْ مَاتَ اَو قُتِلَ اِنْقَلَبْتُم عَلى اَعْقابِكم؟

«و محمّد نيست مگر پيغمبرى از طرف خدا، كه پيش از او نيز پيغمبرانى بودند، و از اين جهان در گذشتند اگر او نيز به مرگ يا شهادت درگذشت، باز شما به دين جاهليّت خود رجوع خواهيد كرد آيه ى 144 سوره ى آل عمران» و دريغا كه اكنون آنان كسانى بودند، به آئين گذشتگان خود بازگشته، و منطق جاهلى، سايه ى سياه و شوم خود را بر انديشه ى آنها گسترده! چنان كه وقتى دو گروه از آنان در سقيفه، با يكديگر به تفاخر سخن مى گفتند، يكى گفت:

قبيله ى ما، هم داراى عزّت و قدرت، و هم از شمار افراد و جمعيّت بيشتر است. و بايد جانشين پيامبر از ميان ما انتخاب شود. ديگرى پاسخ داد:

چه كسى مى تواند در به دست گرفتن قدرت، و جانشينى محمد (ص) با ما به ستيز برخيزد ؟ زيرا دوستان و اعضاى خاندان او ما هستيم و جانشينى او حق ماست و دردا! كه به اين گونه كتاب و سنّت محمدى (ص) در مقياسهاى جاهلى فر و افتاده بود. آن گاه زهرا (ع) چنين گفت:

اى آئين والاى محمّدى (ص) كه از لحظه ى تولد، مانند خون در رگ، در وجود من جارى شدى همان كسى كه در مكّه به منزل گاه تو- كه محمد (ص) آن را به عنوان پايگاه دعوت، و ابلاغ رسالت برپا داشته بود- حمله كرد، اكنون به خانه اهل بيت و خاندان او يورش مى آورد، و به آن آتش مى زند، و نزديك است...

اى روح بزرگ مادر من! تو با زندگى سراسر جهاد و مبارزه خود، در خدمت رسول بزرگوار (ص)، درسى فراموش نشدنى به من آموختى، و من در رنجهاى هميشگى على، به پيروى از تو، خود را خديجه ى ديگرى خواهم كرد.

لبيك! لبيك! اى مادر عزيز من! صداى تو را كه پيوسته مرا به مبارزه با زورمندان و حكومت گران فرا مى خواند از اعماق جان خود مى شنوم.

هم اكنون، به پيش ابوبكر خواهم رفت، و به او خواهم گفت:

«كار بسيار ناصوابى كرده اى. به تو بگويم كه اكنون خلافت را مانند مركبى مهار كرده، و جهاز برنهاده، در اختيار بگير! اما بيگمان روز حشر تو، فرا خواهد رسيد. و بدان! كه عادلترين حاكم، خداوند و داد خواه ترين مدعى، محمد (ص) و بهترين ميعادگاه قيامت است» و مسلمانان را هم از عواقب شوم كارهايشان، آگاه خواهم ساخت، و آينده ى تاريكى را كه بدست خود بنيان نهاده اند، به آنها خواهم نماياند. به آنان خواهم گفت:

«بى شك نطفه ى فتنه بسته شده است، و بسى نگذرد كه آبستن حوادث بزايد، و به شير دادن درآيد. آن گاه از پستان فتنه ريز آن، قدح هاى مالامال از خون تازه و جوشان بدوشند، و در آن جاست كه تباهكاران به زيان درمانند و آيندگان، ويرانى اساس شومى را، كه پدرانشان پى ريخته اند، دريابند.» و آن گاه به سوى ميدان پيكار حركت كرد، در حالى كه در جان او، دين محمّد (ص)، روح خديجه، و قهرمانى على (ع) جوش مى زد، و آتشى كه از غم آينده ى تاريك امت اسلامى، بر دلش افتاده بود، شعله ورتر مى شد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page