صلابت امام كاظم عليه السلام در مقابل هارون

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

آنچه در پيش رو داريد، فرازهايى از تلاش‌ها، پيام‌ها و گفتارهاى امام كاظم(عليه‏السلام) در زمينه صبر، مقاومت، قاطعيت، صلابت و صراحت لهجه در مقابل ستمگران و دشمنان است. 


تلفيق عرفان و مبارزه
بى‏ترديد براى استوارى و مقاومت در راه عقيده، پشتوانه ‏اى قوى و نيرومند لازم است. طبق آموزه ‏هاى قرآنى بهترين پشتوانه هر انسان حقيقت ‏طلبى، اتّكا به حضرت پروردگار است. و ميان برترين و نزديك‏ترين راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنويت است. خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»(1)؛ «از صبر و نماز يارى بجوييد.»
حضرت كاظم(عليه‏السلام) با پيروى از اين رهنمود در مقابل نيروهاى باطل، از صبر و بردبارى و نماز و عبادت يارى مى‏جست؛ «كانَ يُحْيى الْلَيْلَ بِالسَّهْرِ اِلَى السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَليفَ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزيرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثيرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ(2)؛ آن حضرت شب‌ها را تا سحر بيدار بود و شب‏زنده‏داري‌هايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏هاى طولانى، اشك‌هاى ريزان، مناجات بسيار، و ناله‏ ها و زاري‌هاى مداوم در حال عبادت.»
برخورد با صلابت
از آنجايى كه اولياى خدا به امدادهاى خداوندى باور قطعى دارند، در برخوردهاى خود با دنياپرستان و طاغوت‌هاى زمان بى‏واهمه و با قاطعيت و صلابت رفتار مى‏كنند و آنان با داشتن سرمايه ايمان به غير از خداوند متعال از هيچ قدرت و نيرويى نمى‏هراسند كه: «فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»(3)؛ «هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مى‏ترسد و نه از ظلم [و ظالم] هراسى دارد.» پيشواى هفتم نمونه بارزى از اين اولياى الهى است.
آن حضرت شب‌ها را تا سحر بيدار بود و شب‏ زنده ‏داري‌هايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏ هاى طولانى، اشك‌هاى ريزان، مناجات بسيار، و ناله ‏ها و زاري‌هاى مداوم در حال عبادت.»
اينك مواردى را در اينجا با هم مى‏خوانيم:
الف) سخن امام به مهدى عباسى
مهدى، سومين خليفه عباسى، در يك اقدام عوام‌فريبانه اعلام كرد كه هر كسى كه حقوقى بر گردن نظام حكومتى دارد، مى‏تواند براى رسيدن به حق خود اقدام نمايد. او در يك حركت ظاهرى مشغول اداى حقوق مردم شد. امام كاظم(عليه‏السلام) نيز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوى ذيل ميان خليفه و پيشواى هفتم به وقوع پيوست:
ـ حقوق شما چيست؟
ـ فدك.
ـ محدوده فدك را مشخص كن تا به شما باز گردانم.
ـ حدّ اول آن، كوه احد، حدّ دوم عريش مصر، حدّ سوم سيف البحر(درياى خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمين عراق] است.
ـ همه اينها؟!
ـ آرى!
خليفه آنچنان ناراحت شد كه آثار غضب در چهره‏اش پديدار گشت، و با ناراحتى شديد گفت كه مقدار زيادى است، بايد بينديشم. امام كاظم(عليه‏السلام) با اين سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم(عليه‏السلام) است و زمام حكومت بر دنياى اسلام بايد در دست اهل بيت(عليهم‏السلام) باشد. (4) 
پيشواى دلها
روزى در كنار كعبه، هارون الرشيد حضرت كاظم(عليه‏السلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آيا تو هستى كه مردم مخفيانه با تو بيعت مى‏كنند و تو را به رهبرى خويش برمى‏گزينند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دل‌هاى مردم حكومت مى‏كنم، و تو بر جسم‌هاى آنان!»
امام كاظم(عليه‏السلام) با اين سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم(عليه‏السلام) است و زمام حكومت بر دنياى اسلام بايد در دست اهل بيت(عليهم‏السلام) باشد. 
هشدار به متكبران
هارون، سلطان گردنكش و متكبرى بود كه خود را از همه چيز و همه كس بالاتر مى‏دانست و حتى در خيال باطل خود بر ابرها مى‏باليد و به وسعت حكومت خويش مى‏نازيد كه: اى ابرها! بباريد كه هر كجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب، بر زمين‌هاى تحت حكومت من خواهد باريد و خراج و ماليات آن سرزمين را به نزد من خواهند آورد.
زمانى امام هفتم(عليه‏السلام) به كاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسيد: اين دنيا چيست؟ امام فرمود: اين دنيا سراى فاسقان است. سپس با تلاوت آيه 146 سوره اعراف به وى هشدار داد كه: «سَاَصْرِفُ عَنْ آياتِىَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ اِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ اِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ اِنْ يَرَوْا سَبيلَ الْغَىِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً»(5)؛ «به زودى از آيات خود دور خواهم نمود كسانى را كه به ناحق در روى زمين ادعاى بزرگى مى‏كنند و اگر آنان هر آيه‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى‏آورند و اگر راه رشد و كمال را ببينند، به سوى آن حركت نمى‏كنند، ولى اگر راه ضلالت و گمراهى را ببينند، به سوى آن خواهند رفت.»
هارون پرسيد: دنيا خانه كيست؟ حضرت فرمود: دنيا براى شيعيان ما مايه آرامش و براى ديگران آزمايش است.
در آخر اين گفتگو، هارون با درماندگى تمام پرسيد: آيا ما كافريم؟ امام هفتم(عليه‏السلام) پاسخ داد: نه، ولى چنان هستيد كه خداوند متعال فرموده است: «الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ الله‏ِ كُفْرا وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»(6)؛ «كسانى كه نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را در محل تباهى فرود آوردند.» (7) 
سلام بر تو اى پدر!
هارون وارد مدينه شد و به همراه جمع كثيرى به حرم پيامبر(صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله) رفت. او در مقابل قبر شريف رسول خدا(صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله) ايستاد و با كمال افتخار چنين سلام داد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ؛ سلام بر تو اى پسر عمو! در اين هنگام، حضرت موسى بن جعفر(عليهماالسلام) كه در ميان اهل مدينه حضور داشت، نزديك آمد و براى تحقير خليفه غاصب چنين سلام داد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ الله‏ السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَه؛ سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى پدر!» در اين حال، هارون از شدت خشم به خود پيچيده و دنيا در نظرش تيره و تار شد؛ چرا كه حضرت كاظم(عليه‏السلام) به اين وسيله شايستگى خود را براى جانشينى رسول خدا(صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله) و عدم لياقت هارون بيان داشت. (8)
روزى در كنار كعبه، هارون الرشيد حضرت كاظم(عليه‏السلام) را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام گفت: آيا تو هستى كه مردم مخفيانه با تو بيعت مى‏كنند و تو را به رهبرى خويش برمى‏گزينند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَ اَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دل‌هاى مردم حكومت مى‏كنم، و تو بر جسم‌هاى آنان!» 
نامه‏اى از زندان
حضرت موسى بن جعفر(عليهماالسلام) با اين كه مدت‌هاى مديدى را در زندان‌هاى مختلف نظام طاغوتى هارون سپرى كرد و در شكنجه‏ گاه‌هاى ترسناك، به دست شقى‏ترين مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقايق الهى لحظه‏اى باز نايستاد.
آن حضرت در فرصت‌هاى مناسب گفتارهاى بيدارگرانه و هشدارآميز خود را به گوش سردمداران دنياپرست نظام حكومتى رسانده، به ايفاى نقش خطير خويش در جامعه اسلامى پرداخت. امام در يكى از نامه‏هاى حماسى خويش كه از زندان به كاخ هارون ارسال نمود، چنين نگاشت: «اى هارون! هيچ روز سخت و پر محنتى بر من نمى‏گذرد، مگر اين كه روزى از راحتى و آسايش و رفاه تو كم مى‏گردد؛ اما بدان كه هر دو، رهسپار روزى هستيم كه پايان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زيانكار و بيچاره خواهند بود.» (9)
ممكن است اين پرسش به ذهن آيد كه امام هفتم(عليه‏السلام) با آن شرائط خفقان چگونه نامه‏ها و سخنان خود را به سمع و نظر ديگران مى‏رسانيد؟
بررسى اوضاع تاريخى آن عصر نشان مى‏دهد كه اكثر زندانبانان و مأمورين آن پيشواى الهى با اندكى ارتباط و برخورد با ايشان، به حقيقت و معنويت امام پى برده و از هواخواهان و دلدادگان امام مى‏شدند و اين مسئله سبب شده بود كه گفته‏ ها، نوشته‏ ها و افكار و انديشه و سيره حضرت بر تاريخ پوشيده نماند. 
_____________________________________________
1- بقره/45.
2- الانوار البهيه، ص205.
3- جنّ/13.
4- رجوع شود به اصول كافى، كتاب الحجه، باب الفئ والانفال.
5- اعراف/146.
6- ابراهيم/28.
7- هدايتگران راه نور، ص700.
8- بحارالانوار، ج48، ص135.
9- تاريخ بغداد، ج13، ص32.
عبدالکريم پاک نيا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page