مددخواهى از انصار

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

ثم رمت بطرفها نحو الانصار فقالت:
يا معشر الفتية، و اعضاد الملة، و انصار الاسلام! ما هذه الغميزة فى حقى؟ و السنة عن ظلامتى؟ اما كان رسول الله- صلى الله عليه و آله- ابى، يقول: «المرء يحفظ فى ولده»؟ سرعان ما احدثتم، و عجلان ذا اهالة، و لكم طاقة بما احاول، و قوة على ما اطلب و ازاول! اتقولون مات محمد- صلى الله عليه و آله-؟ فخطب جليل استوسع وهيه، واستنهر فتقه، وانفتق رتقه، و اظلمت الارض لغيبته، و كسفت النجوم لمصيبته، و اكدت الامال، و خشعت الجبال، و اضيع الحريم، و ازيلت الحرمة عند مماته، فتلك و الله النازلة الكبرى، والمصيبة العظمى، لا مثلها نازلة لا بائقة عاجلة اعلن بها كتاب الله- جل ثناؤه- فى افنيتكم فى ممساكم و مصبحكم، هتافا و صراخا و تلاوة و الحانا، و لقبله ما حل بانبياء الله و رسله، حكم فصل و قضاء حتم: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسول افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين». [سوره ى آل عمران، آيه ى 144.]
ايها بنى قيلة! ءاهضم تراث ابى؟ و انتم بمراى منى و مسمع، و منتدى و مجمع؟! تلبسكم الدعوه، و تشملكم الخبرة و انتم ذو والعدد والعدة والاداة والقوة و عندكم السلاح والجنة توافيكم الدعوة. فلا تجيبون، و تاتيكم الصرخة فلا تغيثون، و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخير والصلاح، والنجبة التى انتجبت، والخيرة التى اختيرت! قاتلتم العرب، و تحملتم الكد و التعب، و ناطحتم الامم، و كافحتم البهم، فلا نبرح او تبرحون، نامركم فتاتمرون حتى دارت بنارحى الاسلام و در حلب الايام، و خضعت نعرة الشرك، و سكنت فورة الافك، و خمدت نيران الكفر، و هدات دعوة الهرج و المرج، و استوسق نظام الدين؛ فانى جرتم بعد البيان، و اسررتم بعد الاعلان؟ و نكصتم بعد الاقدام؟ و اشركتم بعد الايمان؟ «الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدءوكم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين». [سوره ى توبه، آيه ى 13.]
الا و قد ارى ان قد اخلدتم الى الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، و خلوتم بالدعة، و نجوتم من الضيق بالسعه، فمججتم ما وعيتم، و دسعتم الذى تسوغتم، «فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد». [سوره ى ابراهيم، آيه ى 8.] الا و قد قلت ما قلت على معرفة منى بالخذلة التى خامرتكم و الغدرة التى استشعرتها قلوبكم، و لكنها فيضة النفس، و نفثة الغيظ، و خور القناء، و بثة الصدور، و تقدمه الحجة. فدونكموها فاحتقبوها دبرة الظهر، نقبة الخف، باقية العار موسومة بغضب الله و شنار الابد، موصوله «بنار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة» [سوره ى همزه، آيه ى 6- 7.]، فبعين الله ما تفعلون «و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون» [سورى شعراء، آيه ى 227.] و انا ابنه «نذير لكم بين يدى عذاب شديد» [سوره ى سبا، آيه ى 46.]، «فاعملوا انا عاملون وانتظروا انا منتظرون». [هود، آيه ى 121- 122.]
آنگاه روى سخن خود را متوجه انصار كرده، فرمود:
اى مردان با نفوذ و اى بازوان ملت و اى پشتيبانان اسلام! كسانى كه اسلام در دامن آنان بالندگى يافته است، شما را چه شده كه در بازگرفتن حق من، سستى روا مى داريد؟ و چرا ديده به هم نهاده ايد و از ستمى كه بر من روا مى دارند، تغافل مى ورزيد؟ مگر نه اين است كه به گفته ى پدرم: «احترام فرزند، نگاهداشت و حرمت پدر است». چه زود فاجعه آفريديد و چه سريع، رنگ عوض كرديد؟ با آنكه در شما توان آن هست كه مرا در مطالبه ى حقى كه در باز پس گيرى آن فرياد مى زنم و تلاش مى كنم، يارى كنيد.
آيا مى انگاريد كه محمد- كه درود خدا بر او و خاندانش باد- از دنيا رفت (و همه چيز تمام شد؟). آرى، از دنيا رفت و جانش را به خدا سپرد. چه مصيبت بزرگى و چه اندازه سترگى است! سستى و رخنه اى كه در بناى اسلام (بر اثر فقدان او) پديد آمد، بسيار عميق است. شكافى كه هرگز پر نخواهد شد و هر روز بر وسعت آن، افزوده مى شود.
با غروب خورشيد محمد، زمين، تاريكستان شد و خورشيد و ماه گرفت و اختران، پراكنده شدند. با مرگش شاخ اميد، بى بر و كوهها زير و زبر شد و حرمتها تباه و حريمها بى پناه گشت. خداى را كه اين حادثه، بسى سنگين و گرانبار بود و اين مصيبت، بس ناگوار و بزرگ، و به راستى سنگين و بى نظير و در مقايسه با حادثه هاى ديگر جبران ناپذير، (اما نه چنان بود كه شما تقدير الهى را ندانيد.) قرآن، كتاب خداى برتر از ثنا و تحسين- كه در خانه هاى شما و در دسترس شماست و هر بامداد و شامگاه (شب و روز)، آن را با لحنهاى گوناگون مى خوانيد. شما را پيش تر، از اين قضاى حتمى الهى با خبر ساخت كه مرگ، فرمان قطعى خداوند و سرنوشت محتوم و سنت جارى و ثابت در زندگى پيامبران است. «محمد جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى آمدند و گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده ى خود برمى گرديد؟ و هر كس از عقيدى خود بازگردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند، و به زودى خداوند، سپاسگزاران را پاداش مى دهد». اى پسران قيله! [قيله، نام زنى است كه تبار قبيله ى «اوس» و «خزرج» به او مى رسد.] دور از شان شماست كه پيش چشم شما ميراث پدرم را ببرند و ببلعند و حرمتم را نگاه ندارند و شما فرياد دادخواهى مرا بشنويد و از حال و كار من، آگاه شويد (و سكوت كنيد).
فرياد مظلوميت منبه گوش شما مى رسد، ولى پاسخ نمى دهيد و مرا يارى نمى كنيد، و اين در حالى است كه ساز و برگ و سلاح و توان يارى مرا داريد؛ و با آنكه در يارى و حمايت از دين، به جنگاورى معروف و به نيكى و صلاح، شهره ى آفاق ايد، شما نخبگان اين امت و برگزيدگان مردمى هستيد كه به حمايت ما اهل بيت برخاستيد.
شما با سلحشوران و جنگاوران و دلاوران عرب، كارزار كرديد و در راه خداوند، سختى ها و رنجها را به جان خريديد و با مشركان و قهرمانان قلدر و ياغى و بى منطق، مبارزه كرديد و همواره در پيروى ما بوديد. آنچه فرمان مى داديم، به گوش جان مى شنيديد و با خلوص تمام، بدان عمل مى كرديد، تا آنكه چرخ اسلام به محور ما به گردش درآمد و شير در پستان روزگاران، فزونى يافت و خيرها و بركتها به سوى جهان اسلام، سرازير شد و نعره هاى نخوت زاى عربده كش هاى فريبكار، فروكش كرد و آتش كفر، به خاموشى گراييد و فراخوان به آشوب و فتنه، در نطفه خفه شد و مشركان، تار و مار گشتند و نظام دين، محكم و استوار گرديد.
اكنون چه شده است كه سرگردان و حيران و وامانده ايد و بعد از آن همه زبان آورى، دم فروبسته، خاموش ايد و بعد از بستن پيمان، اينك آن را مى شكنيد؟ مرگ و ذلت بر مردمى كه پيمانها را گسستند و عهد و حكم خدا را به كار نبستند و آهنگ بيرون كردن پيامبر صلى الله عليه و آله را نمودند. چرا (با اين همه فجايع كه مرتكب شدند) با آنان درگير نشديد و از حقيقت، دفاع نكرديد؟ آيا از اينان مى ترسيد، با آنكه سزاوارتر بود كه از خدا بترسد، اگر به او ايمان داريد.
(علت اين ترس و وحشت، روشن است.) جز اين نيست كه به تن آسايى خو كرده و به سايه ى امن و خوشى پناه برده ايد و به خلوت زندگى راحت طلبانه راه يافته ايد و سرانجام، سر به راه انحطاط نهاده، سزاوارترين و نيرومندترين و آگاه ترين كس را از عرصه ى اداره ى جامعه اسلامى كنار زديد؛ و مى بينم كه در خلوت خويش خزيده ايد و غرق در آرامش و خوشگذرانى هستيد و از تنگناى انجام مسئوليت ها خود را رهانيده، راحت طلبى را برگزيده ايد و آنچه را كه در درون ذخيره كرده بوديد، بيرون انداختيد (جام گواراى ايمان و عشق به خداوند را كه نوشيده بوديد، ناخواسته بالا آورديد و بعد از ايمان آوردن، كفر ورزيديد). «اگر شما و هر كه در روى زمين است، همگى كافر شوند، بى گمان، خدا بى نياز ستوده است».
هش داريد! گفتنى ها را گفتم. با شناخت كاملى كه از شما دارم، ما را يارى نخواهيد كرد؛ چرا كه در چنگال ذلت و زبونى گرفتاريد و دلبرده ى نيرنگ و خدعه ايد، و مى دانم كه پيمان شكنى، راه و رسم شماست و و در ژرفناى جانتان رسوخ كرده است. اما چه كنم كه دلم خون است و از سوز دل، اين سخنان را به زبان آوردم. آرى! براى اين بود كه گفتنى ها را گفته باشم و حجت را بر شما تمام كرده باشم. اين شتر و اين بار (خلافت). بگيريد؛ ببريد؛ دو پشته بارگيرى كنيد و تنگ زينش را محكم ببنديد؛ اما بدانيد كه پشت اين سوارى زخم شده و پاى آن، سخت فرسوده شده و تاول زده است. داغ ننگ جاودانه و نشان خشم خداوندى بر آن نهاده شده است و هيچ گاه شما را آسوده نمى گذارد تا به آتش افروخته ى خداوند بسوزاند. آتشى كه راه مى جويد تا آشكار شود و سر برآورد و شراره مى كشد تا يكسره بر دلها چيره شود.
آنچه مى كنيد، در محضر خداست «و كسانى كه ستم كرده اند، به زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت. من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب سختى كه در پيش است، هشدار مى داد. (حال كه چنين است) پس هر كارى كه مى خواهيد بكنيد و ما نيز كار خودمان را مى كنيم. به انتظار بنشينيد (تا ميوه ى تلخ درختى را كه كشتيد، بچينيد و كيفر كارى را كه كرديد، ببينيد). ما نيز به انتظار مى نشينيم.
1. فاطمه ى عليهاالسلام با آوردن اوصافى چون: «مردان با نفوذ»، «بازوان ملت»، «پشتيبانان اسلام» و «كسانى كه اسلام در دامن آنان بالندگى يافته است» براى انصار، از يك سو به يادآورى خاطرات شكوهمند گذشته و رشادتها و فداكارى ها و پايدارى هاى آنها در پذيرش دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله و مددكارى آن حضرت در راه گسترش ايمان و عمل صالح و تثبيت حاكميت اسلام پرداخت و از سوى ديگر، به توبيخ و سرزنش آنان، به دليل تغافل و ناديده انگاشتن ظلمى كه به «اهل بيت» پيامبر شده بود، پرداخت.
على عليه السلام درباره ى گذشته ى انصار فرمود:
هم والله ربوا الاسلام كما يربى الفلو مع غنائهم بايديهم السباط والسنتهم السلاط. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 5، ص 782.]
به خدا قسم كه ايشان با ثروتشان اسلام را چون كره ى اسب از شير گرفته كه تربيت مى كنند، با دست پر سخاوت و زبانهاى تيزشان تربيت كردند.
2. «يا معشر الفتية» در پاره اى از نسخه ها «يا معشر البقية» آمده است و در پاره اى ديگر، «يا معشر النقية». اى مردان بانفوذ، اى جوانمردان، اى يادگاران گذشتگان! انگيزه ى اين سستى و سهل انگارى از يارى من، و چشم پوشى از حق من و ناديده گرفتن دادخواهى من، چيست و چرا؟!
مگر سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيديد كه فرمود: «احترام به فرزند، نگاهداشت حرمت پدر است؟». چه زود رنگ باختيد و چه زود به چنين وضعى درآمديد، با آنكه در شما توان آن هست كه مرا در مطالبه ى حقى كه در باز پس گيرى آن، فرياد مى زنم، يارى كنيد.
آيا عذرتان اين است، كه مى گوييد: پيامبر خدا از دنيا رفت و همه چيز تمام شد و ما هيچ گونه رسالتى نداريم؟ آرى! او از دنيا رفت و مرگ او مصيبتى جانگداز بود. با رفتن او شكافى عميق به وجود آمده است كه همواره در حال فزونى است و هرگز، التيام نپذيرد. زمين از فقدان او تاريك و كوهها زير و زبر شد و آرزوها بر باد رفته اند.
على عليه السلام به هنگام غسل آن بزرگوار، از سنگينى اين مصيبت عالم سوز، چنين ياد مى كند:
پدر و مادرم فدايت باد، اى رسول خدا! آنچه با مرگ تو قطع شد، با مرگ هيچ كس قطع نشد و آن، نبوت و اخبار آسمانى بود. غم مصيبت تو همگان را به سوگ نشانده، و دليل تسليت براى همه ى مرگها و مصيبتها شده است. اگر اين امر نبود كه تو دستور به صبر و شكيبايى فرموده اى و از بيتابى نهى كرده اى، آن قدر بر تو مى گريستيم كه سرچشمه ى اشكهايمان خشك شود و درد و غم پيوسته و حزن و اندوهمان هميشه باقى باشد. گرچه اينها نيز براى از دست دادن تو اندك است؛ اما مرگ، چيزى است كه نمى توان آن را برگرداند و دفع كرد. پدر و مادرم فدايت باد! ما را در حضور پروردگارت ياد كن و از خاطرمان مبر. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 4، ص 220.]
آيا اكنون كه آن بزرگوار از دنيا رفته و جهان اسلام در مصيبت فقدان او مى سوزد، سزاوار است كه حرمتها شكسته شود و حريمى بر جاى نماند؟ و اين بى حرمتى ها تا آنجا پيش برود كه ديگر هيچ نماند و راه و رسمى را كه از سوى خداوند ترسيم كرده است، فراموش كنيد و احكام جاهليت را به جاى احكام الهى برگزينيد؟ و آيا مى دانيد كه اين بى حرمتى ها و سهل انگارى ها در يارى حق، چه فتنه ها و مصيبت هايى را در پى دارد؟
من ارچه در نظر يار خاكسار شدم           رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند
چون پرده دار به شمشير مى زند همه را           كسى مقيم حريم حرم نخواهد ماند
(حافظ)
در اينجا دختر بزرگوار رسول خدا آيه ى 144 از سوره ى آل عمران را تلاوت فرمود كه بيان كننده ى رويدادهاى ناگوار پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله است: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين. و محمد، جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى آمده و گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده ى خود برمى گرديد؟ و هر كس از عقيده ى خود برگردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند، و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
با توجه به حصرى كه در آيه وجود دارد «و ما محمد الا رسول» و استفهام انكارى و سرزنش آميز «افان مات» و همچنين تعبير دقيق و پر معناى «انقلبتم على اعقابكم»، روشن مى شود، كه مقصود آيه، روى گرداندن از جنگ و فرار از جبهه ى احد نسيت؛ بلكه بار معنايى ژرفتر و سنگين ترى را با خود دارد و آن عبارت است از «ارتجاع و بازگشت به جاهليت». بدين معنا كه مسلمانان سطحى نگر كه تنها مجذوب شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و در پرتو شخص او پيش مى رفتند و از خود، چنان قدرت ايمانى و انقلابى پيش برنده اى نداشتند، همين كه چهره ى نورانى آن حضرت در كشاكش جنگ، پنهان شد و منافقان، شايعه ى كشته شدنش را پراكندند، در معرض جاذبه هاى جاهليت و انقلاب قهقرايى قرار گرفتند: «انقلبتم على اعقابكم» و به گمان باطل خود، پنداشتند كه هر گاه پيامبر صلى الله عليه و آله به مگر طبيعى يا شهادت از دنيا برود، راه و رسم و انديشه ى او نيز از بين خواهد رفت. بدين روى، قرآن كريم، با استفهام انكارى و سرزنش آميز، پوچى اين پندار نادرست را به كسانى كه دلبسته ى دوران تاريك جاهليت، و دلبرده ى آداب و رسوم آن بودند، اعلام كرده، فرمود: شما و يا هر كس ديگر به دوران ارتجاع تاريك جاهليت برگرديد، نورانيت اين حقيقت متعالى و رسالت جهانى، سينه ى تاريكى ها را مى شكافد و پيش مى رود، محمد صلى الله عليه و آله بميرد يا بماند.
مصطفى را وعده كرد الطاف حق           گر بميرى تو، نميرد اين سبق
من كتاب و معجزه ت را رافعم           بيش و كم كن را ز قرآن مانعم
من تو را اندر دو عالم حافظم           طاعنان را از حديثت رافضم
رونقت را روز روز افزون كنم           نام تو بر زر و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو           در محبت قهر من شد قهر تو
من مناره پر كنم آفاق را           كور گردانم دو چشم عاق را
چاكرانت شهرها گيرند و جاه           دين تو گيرد ز ماهى تا به ماه
تا قيامت باقى اش داريم ما           تو مترس از نسخ دين اى مصطفى
اى رسول ما تو جادو نيستى           صادقى، هم خرقه ى موسيستى
هست قرآن مر تو را همچون عصا           كفرها را دركشد چون اژدها
تو اگر در زير خاكى خفته اى           چون عصايش دان، آنچه گفته اى
قاصدان را بر عصايت دست نى           تو بخسب اى شه مبارك خفتنى
تن بخفته، نور تو بر آسمان           بهر پيكار تو زه كرده كمان
[مثنوى، دفتر سوم، بيت 1197] 1212. براى توضيح بيشتر، به آيه ى مورد بحث در تفسير پرتوى از قرآن مراجعه شود. .
3. نهضت هاى انقلابى ساير پيامبران نيز يك جنبش ارتجاعى را به دنبال داشته و با ارتداد روبه رو گشته است. تاريخ و قرآن، از بسيارى رجعتها كه پس از پيامبران رخ داده ياد مى كنند. رجعت معروف اوان نهضت حضرت موسى عليه السلام هم در تاريخ و هم در قرآن، به تفصيل آمده و آن، رجعت يهود در غيبت چهل روزه ى موسى عليه السلام، به گوساله پرستى است: و اذ واعدنا موسى اربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون. [سوره ى بقره، آيه ى 51.] . و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آنگاه در غياب وى، شما گوساله را به پرستش گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد.
خداوند در سوره ى اعراف، آيه ى 141 تا 155 به تفصيل درباره ى اين جنبش ارتجاعى و عقب گرد جاهل، سخن گفته است و در سوره ى بقره، از رجعت پيروان پيامبران پس از ايشان ياد مى فرمايد:
تلك الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من كلم الله و رفع بعضهم درجات و اتينا عيسى ابن مريم البينات و ايدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الذين من بعدهم من بعد ما جاءتهم البينات ولكن اختلفوا فمنهم من آمن و منهم من كفر و لو شاء الله ما اقتتلوا ولكن الله يفعل ما يريد. [سوره ى بقره، آيه ى 253.]
برخى از آنان پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم، دلائل آشكار داديم و او را به وسيله ى روح القدس، تاييد كرديم؛ و اگر خدا مى خواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلائل روشن كه بر ايشان آمد، به كشتار يكديگر نمى پرداختند؛ ولى با هم اختلاف كردند. پس بعضى از آنان، كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان، كسانى بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر خدا مى خواست، با يكديگر جنگ نمى كردند؛ ولى خداوند، آنچه را مى خواهد، انجام مى دهد.
در اين آيه ى شريف، ارتجاع در شديدترين و زشت ترين شكل آن، مجسم شده است؛ زيرا از مرحله اساسى و خطرناك رجعت (كه تغيير روش مؤمن در قبال مؤمن و تبديل روش مسالمت جويانه ى نصيحت و ارشاد به جنگ و كشتار باشد) ياد گرديده و براى رساندن وقوع رجعت، دو فعل «اقتتل» و «اقتتلوا» به كار رفته است. در نهضت اسلام نيز- چنانچه صديقه ى طاهره عليهاالسلام بدان اشاره فرمود- رويدادهاى ناگوارى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله رخ داد كه نمونه اى ديگر از بازگشت به جاهليت بود و اين حركت ارتجاعى و انحطاطى، زمينه ى انحرافها و رويدادهاى تلخ ديگرى شد كه يكى پس از ديگرى در طول تاريخ پديد آمدند و به تغيير نظام سياسى، اجتماعى جامعه ى اسلامى انجاميد. [در اين زمينه به كتاب انقلاب تكاملى اسلام، ص 400 به بعد، مراجعه شود.]
اميرالمؤمنين عليه السلام، در جايى كه از سرنوشت اقوام گذشته و علل انحطاط آنان ياد مى كند، به مردم مدينه هاى «رس» و بازگشت ارتجاعى آنان از سنتهاى پيامبران و سنتهاى جاهلى جباران عهد پيشين اشاره مى نمايد:
ان لكم فى القرون السالفة لعبرة... اين العمالقة و ابناء العمالقة؟ اين الفراعنة و ابناء الفراعنة؟ اين اصحاب مدائن الرس الذين قتلوا النبيين و اطفاوا سنن المرسلين، و احيوا سنن الجبارين؟ [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 3، خطبه 181.]
همانا در چگونگى گذشت روزگاران پيشين براى شما عبرتهاست. كجايند عمالقه و فرزندان آنها؟ و كجايند فرعونها و فرزندان آنها؟ مردم شهرهاى «رس» كه پيامبران را كشتند و انوار سنتهاى فرستادگان خدا را خاموش كردند و شيوه هاى ستمكاران و جباران را زنده ساختند، كجايند؟ و در جاى ديگر، از جنبش ارتجاعى و چرخش انحطاطى امت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله چنين ياد مى كند:
(چون) خداوند، پيامبرش را به سوى خويش فراخواند، گروهى به گمراهى نخست خويش بازگشتند و راههاى باطل و آراى فاسد، آنها را به هلاكت كشانيد، و بر دوستانى جز خدا و رسول او اعتماد كردند، و پيوند خود را با غير از خويشاوندان پيامبر صلى الله عليه و آله برقرار ساختند، و از كسانى كه به دوستى آنان فرمان داده شده بودند، دورى گزيدند، و بناى استوار دين را از جاى خود منتقل كردند، و در جايى كه شايستگى نداشت، بنيان نهادند: «و نقلوا البناء عن رص اساسه، فبنوه فى غير موضعه». [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 3، خطبه ى 149.]
4. اى پسران قيله! از شان شما دور است كه پيش چشم شما ميراث پدرم را ببرند و حرمتم را نگاه ندارند، و شما نيز فرياد دادخواهى مرا بشنويد، ولى بدان پاسخ ندهيد و مرا در باز پس گيرى حقم يارى نكنيد...
حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش پايانى گفتار خويش، با خطاب و به گروه انصار فرمود: در حالى كه جمعيت شما و قدرت و توان و ساز و برگ و امكانات شما فراوان است و مى توانيد در احقاق حق من و جلوگيرى از ستمى كه بر ما خاندان پيامبر روا مى دارند، ما را يارى دهيد، پس چرا خوارى و ذلت در وجود شما رخنه كرده و مكر و حيله فريبكاران، بر قلبهايتان چيره شده است؟ بدانيد كه من، با وجود همه ى خوارى و پستى يى كه شما را فراگرفته و ايمانتان ضعيف گشته است، «گفتنى ها را گفتم» و حجت را بر شما تمام كردم. اكنون، اين شما و اين فدك؛ ولى بدانيد كه ننگ حق كشى را بر خود خريديد و خشم خدا را برانگيختيد، و آتش دوزخ را كه بر جانها احاطه دارد، پذيرا شديد. آنچه مى كنيد در محضر خداست «و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون».
آرى! چشم خدا بيدار است. به زودى آنان كه ستم كردند، خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت. خواهيد فهميد كه اين انحرافها و ستمها چه رويدادهاى خونبار غم انگيزى را در پى دارد. حال كه چنين است، هر كارى كه مى خواهيد بكنيد ما نيز به وظيفه ى خود عمل مى كنيم و در برابر ستم، فرياد مى كشيم؛ اگر چه اكنون ديوار ظلم، آن چنان بلند است كه به گوشها نمى رسد؛ ليكن اين فرياد، امروز فضاى مدينه را مى آكند و فردا و فرداهاست كه طنين موجهاى آن، گوشهاى آزادگان عالم را مى نوازد. شما منتظر باشيد تا ميوه ى تلخ درختى را كه كشتيد، بچينيد. ما نيز به انتظار مى نشينيم.
سخن درباره فاطمه را با آنچه كه از ذهن لطيف عالم فرزانه آيه الله حاج ميرزا خليل كمره اى (ره) بر قلم شيواى او تراويده است، به پايان مى بريم:
فاطمه، تنها دخترى است از خاندان انبيا عليهم السلام كه جهان را بانگ بيدارباش مى زند: كه با اين ديوار كج، اين خانه ويران مى شود. من دختر آن كسى هستنم كه از خطرها جهان را آگاهانيد. كارى بكنيد كه خانه ويران نشود، يا وقتى ويران شد، بر سر شما فرود نيايد. دزدان غارتگر، هر گاه دو پشته بارگيرى كرده باشند؛ ولى بار هم بدبار باشد، وسيله ى نقليه ى آنها هم مركبى باشد كه هر چند زين كرده است، پشت آن زخم و پاى آن از تاول، سوراخ شده در معرض گرفت و گيرند. گاه مركب بين راه، زير بار مى خوابد؛ گاه مهتاب مى زند؛ گاه صاحب مال به سراغ مال مى آيد، و گاه، هر سه جهت به هم دست مى دهد. شايد اينها انتظار زهرا عليهاالسلام بود. شايد در انتظار بود كه مهتاب بزند و دزد، رسوا شود. [فاطمه زهرا عليهاالسلام، ملكه ى اسلام، ص 46.]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page