پيامدهاى ناگوار پس از رحلت پيامبر

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

فلما اختار الله لنبيه دار انبيائه، و ماوى اصفيائه، ظهر فيكم حسيكة النفاق، و سمل جلباب الدين، و نطق كاظم الغاوين، و تبغ خامل الاقلين، و هدر فنيق المبطلين، فخطر فى عرصاتكم، و اطلع الشيطان راسه من مغروره، هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجيبين، و للعزة فيه ملاحظين ثم استهضكم فوجدكم خفافا و احمشكم فالفاكم غضابا، فوسمتم غير ابلكم، و اوردتم غير شربكم؛ هذا و العهد قريب، والكلم رحيب، والجرح لما يندمل، والرسول لما يقبر، ابتدارا زعمتم خوف الفتنة، «الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين». [سوره ى توبه، آيه ى 49.]
پس زمانى كه خداوند بر فرستاده اش (محمد صلى الله عليه و آله) خانه ى پيامبران و آرامگاه برگزيدگانش را برگزيد (به ملكوت اعلى و مقام قرب خداوند پيوست)، خارهاى پر گزند نفاق و دورويى سر برآورده، پرده ى ديانت، دريده شد و كالاى دين، بى خريدار گشت و گمراهان، به سخن درآمدند و فرومايگان گمنام، به صحنه آمدند و دلاوران مشرك و كافر، به ياوه گويى پرداختند و در ميان شما دم مى جنبانيدند و شيطان، از كمينگاه خويش سر برآورد و شما را به خود فراخواند و ديد كه چه زود، فراخوان او را پاسخ گفتيد، و در پى او، سبك مغزانه دويديد و در دام تزوير و فريبش خزيديد. و چه زيبا و هنرمندانه با ساز او رقصيديد. هنوز دو روزى از مرگ پيامبرتان نگذشته و سوز سينه ى ما خاموش نگشته است كه آنچه نبايست، كرديد و آنچه از آنتان نبود، برديد و چه سريع، بدعتى بزرگ پديد آورديد. به گمان خود، خواستيد فتنه برنخيزد و خونى از پس آن نريزد؛ ولى در آتش فتنه افتاديد و آنچه را از پيش كشته بوديد، بر باد داديد، و «قطعا دوزخ، جاى كافران است و منزلگاه بدكاران»
نكاتى كه از اين قطعه از خطبه به دست مى آيد:
1. دشمنان اسلام، در يك تقسيم بندى اجمالى به دو دسته ى «كافران» و «منافقان» تقسيم مى شوند. تمايز بين اين دو دسته، به لحاظ اثرى است كه در بازگرداندن مومنان، بويژه پس از رحلت پيامبر اكرم، به روشها و سنتها و نظامهاى جاهلى داشته و دارند. كافران، دشمنانى هستند كه خصومتشان را نسبت به اسلام و مسلمانان، آشكار كرده اند. به همين سبب، خطر تاثير آنان در جامعه ى اسلامى كمتر بوده است؛ اما منافقان، در حقيقت كافرانى هستند كه چون با استتار و تظاهر به مسلمانى به درون جامعه ى اسلامى راه يافته اند، نقش تخريبى و ارتجاعى خطيرى را در بازگرداندن جامعه به سنتهاى جاهلى ايفا مى كنند، در حدى كه نقش كافران در اين زمينه، در مقايسه ى با آنان، ناچيز است. بدين روى، خداوند متعال در قرآن كريم، حساب عمده اى را براى كافران در دفتر ارتجاع و ارتداد، نگشوده است و به عكس، ستون بزرگى را به منافقان اختصاص داده است. براى نمونه، در سوره ى بقره، مخاطبان قرآن را به سه گروه مؤمنان، كافران و منافقان تقسيم كرده است و سپس در دو آيه، به توصيف صفات و رفتار كافران پرداخته است؛ اما در سيزده آيه، رفتار منافقان را توصيف و بررسى كرده و در حدود يكصد و پنجاه آيه و سوره اى را به اين امر، اختصاص داده است. روشن است كه اين گونه برخورد با منافقان، بيان كننده ى خطر بزرگى است كه از سوى آنان، جامعه ى دينى را تهديد مى كند. از اميرالمؤمنين على عليه السلام روايت شده كه پيامبر اكرم فرمود:
انى لا اخاف على امتى مومنا و لا مشكرا. اما المومن فيمنعه الله بايمانه، و اما المشرك فيقمعه الله بشركه، ولكنى اخاف عليكم كل منافق الجنان عالم اللسان، يقول ما تعرفون و يفعل ما تنكرون. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 4، ص 741.]
من بر امتم، از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را خداوند به دليل ايمانش از خلافكارى ها بازمى دارد، و مشرك را به سبب شركش ذليل و خوار مى كند؛ اما از منافق بر شما مى ترسم كه در دل، دو رو، و از جهت زبان، داناست؛ مى گويد آنچه را كه شما مى پسنديد، و انجام مى دهيد، كارى را كه شما نمى پسنديد.
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است:
لست اخاف على امتى غوغاء تقتلهم و لا عدوا يجتاجهم ولكنى اخاف ائمة مضلين ان اطاعوهم فتنوهم و ان عصوهم قتلوهم. [نهج الفصاحه، ص 472. براى آگاهى بيشتر، به كتاب انقلاب تكاملى اسلام، بخش جنبش و انقلاب ارتجاعى مراجعه شود.]
بر امت خويش، نه از آشوبى كه آنان را به خون كشد، مى هراسم و نه از دشمنى كه بر سرزمين آنان بتازد (چرا كه دشمن شناخته شده است و او را با مقاومت و پايدارى، از سرزمين خود مى رانند)؛ اما بر امت خويش از پيشوايان گمراه كننده در هراسم؛ زيرا كه از آنان فرمان برند، ايشان را به كفر مى كشانند و اگر از فرمانشان سرپيچى كنند، آنان را مى كشند.
فاطمه عليهاالسلام به افشاى ماهيت نفاق پرداخته و نقاب از چهره ى گمراهان گمراه كننده، برافكنده است، گمراهانى كه همواره در پنهانى به سوى مقاصد خويش گام برمى دارند و براى دريدن پرده ى ديانت و تباه كردن كالاى دين و بى رغبت كردن مردم به آن، سر از مخفيگاه هاى خود، برآورده، به جان دين افتاده اند؛ همچون «ابوسفيان» و «آل اميه» و غوغا سالارانى كه با اسلام دشمنى ديرينه داشتند و با تظاهر به مسلمانى، در انتظار فرصت بودند و اكنون، مجال انتقام يافته اند. على عليه السلام در مورد آنها مى فرمايد:
قو الذى فلق الحبة و برا النسمة ما اسلموا ولكن استسلموا و اسروا الكفر، فلما وجدوا اعوانا عليه اظهروه. [شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 4، ص 663.]
پس سوگند به خدايى كه دانه را شكافته و آفريدگان را به وجود آورده است، اينها اسلام نياورده اند؛ بلكه اظهار اسلام كردند و كفر را پنهان داشتند، و هنگامى ياورانى پيدا كردند، آن را آشكار كردند.
2. شيطان از كمينگاه خويش، سر برآورد و شما را به خود فراخواند و ديد كه چه زود، فراخوان او را پاسخ گفتيد». فاطمه عليهاالسلام به سياست بازان فرصت طلبى اشاره دارد كه به لحاظ رعايت مصالح سياسى خود و منافع ناشى از آن، در «سقيفه» گرد هم آمده، با تعيين خليفه، فلسفه ى سياسى و مسير خلافت اسلامى را كه به طور رسمى و در حضور انبوه عظيمى از مسلمانان از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اعلام شده بود، تغيير دادند و با يورش تبليغاتى خود، حتى قدرت تفكر و تصميم گيرى را از مردم گرفته، آنان را سبك مغزانه، در دام تزوير و فريب سردمداران «سقيفه» گرفتار كردند. مولا على عليه السلام درباره ى اين فاجعه ى انحطاطآور، در شكوايبه ى خود چنين مى گويد:
(اى ابن عباس!) آگاه باش. به خدا سوگند، فلانى (ابوبكر بن ابى قحافه)، پيراهن خلافت را بر تن كرد، با اينكه مى دانست مقام من نسبت به خلافت، به منزله ى استوانه ى سنگ آسياست. علوم و معارف الهى، از ناحيه ى من سرازير مى شود و هيچ پرواز كننده اى به اوج كمالات من نمى رسد. با اين حال، چون از خلافت منع شدم، جامه اى غير از آن پوشيدم و از آن اعراض كردم. مى انديشيدم كه با دست بريده، حمله كنم يا بر ظلمت شديدى كه پيران را فرسوده، كوچك سالاران را پير مى كند و در اين حالت، مؤمن رنج مى برد تا خدا را ملاقات كند، صبر كنم. ديدم صبر كردن بر اين ستم، اولى تر است. بنابراين، صبر كردم، در حالى كه گويا در چشم خار و در گلويم، استخوان بود. ميراث خود را تاراج رفته مى ديدم، تا اولى درگذشت و خلافت را پس از خود، به فلانى (پسر خطاب) سپرد. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 1، ص 503.]
3. فاطمه عليهاالسلام خطاب به مهاجران و انصار مى فرمايد كه هنوز چند روزى بيشتر از رحلت جانسوز رسول خدا نمى گذرد و هنوز سوزش سينه ى «اهل بيت» او ا اين داغ بزرگ، خاموش نگشته است كه فرصت طلبانه از كمينگاه هاى خويش به درآمديد و سامانى را كه پدرم به زندگى مردم و سلوك معنوى آنان داده بود، بر هم زديد و رهبرى ما را كه تبلور نهادهاى سياسى و اجتماعى و ضامن بقاى آنها بود، ناديده گرفته، به جاى اينكه ما را در اين مصيبت سنگين، تسليت گوييد و در مراسم خاكسپارى آن فقيد بزرگ اسلام، ما را يارى دهيد، شتابناك، به دنبال تعيين «خليفه» رفتيد، به بهانه اينكه مبادا جامعه ى اسلامى در فقدان رهبرى، دچار تفرقه گردد و گويى پيامبر صلى الله عليه و آله از پيش، چاره اى نينديشيده است! «فو سمتم غير ابلكم و وردتم غير شربكم؛ بر شتر ديگرى داغ نهاديد و از غير آبشخور خود، وارد شديد». اين جمالت، كنايه از آن است كه از حد و مرز خود، تجاوز كرده، جهانمدارى و خلافت را بدون استحقاق و شايستگى، مركب سوارى خويش كرديد و با زر و زور و تزوير، بر حريم ديگران وارد شديد.
آرى! كارهايى كه كرديد و بدعتهايى كه در دين خدا نهاديد، پيشگيرى از بروز فتنه ها نبود؛ بلكه آنچه اتفاق افتاد، اجابت دعوتى بود كه از سوى شيطان (كه همواره به بسط فتنه و فروانداختن آدميان در ميان آن مى انديشد)، انجام گرفت. به تعبير ديگر، پيروزى از هواهاى نفسانى و شيطان درونتان بود كه سوداى قدرت و حكومت در مغزتان مى پروراند.
نفس و شيطان، هر دو يك تن بوده اند در دو صورت، خويش را بنموده اند [مثنوى، دفتر سوم، بيت 4053.] . و روشن است كه اين خود، آغاز هر فتنه اى است كه فرجام آن، درافتادن در قعر جهنم است. «الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحبطة بالكافرين». [سوره ى توبه، آيه ى 49.]
اصولا بدعتهاى ويرانگر در جامعه اسلامى، به طور ناگهانى و يا بر اثر آگاهى مردم، از حق و حقيقت بروز نكرده و هيچ گاه بر مقدمات منطقى نيز متكى نبوده است؛ بلكه بروز و ظهور آنها را بايد در هوا و هوسهاى شيطانى و عوامفريبانه ى فتنه انگيزان دنياطلب، جستجو كرد و اين، نكته اى بسيار پر اهميت كه اميرالمؤمنين على عليه السلام بدان اشاره فرموده است:
انما بدو وقوع الفتن الهواء تتبع، و احكام تبتدع، يخالف فيها كتاب الله، و يتولى عليها رجال رجالا على غير دين الله. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 2، ص 285.]
همواره منشا فتنه و فساد، پيروى از خواهش هاى نفسانى و دستوراتى است كه بر خلاف شريعت، ابداع شده تا با كتاب خدا مخالفت شود. در اين مخالفت، گروهى از گروهى ديگر، كه همان دستورات ابداعى و نوآورى در دين بود، پيروى كردند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page