گذرى بر نقش پيامبر در تعالى امت و نقل پاره اى از فداكارى ها على

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

فانقذكم الله تبارك و تعالى بمحمد- صلى الله عليه و آله- بعد اللتيا و التى و بعد ان منى ببهم الرجال و ذوبان العرب و مردة اهل الكتاب، «كلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله» [سوره ى مائده، آيه ى 64.]، او نجم قرن للشيطان، و فغرت فاغرة من المشركين قذف اخاه فى لهواتها، فلا ينكفى حتى يطا صماخها باخمصه، و يخمد لهبها بسيفه، مكدودا فى ذات الله، مجتهدا فى امر الله، قريبا من رسول الله، سيد اولياء الله، مشمرا ناصحا، مجدا كادحا، و انتم فى رفاهية من العيش، وادعون فاكهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر و تتوكفون الاخبار، و تنكصون عند النزال، و تفرون عند القتال. تا آنكه خداى تبارك و تعالى به بركت وجود (پدرم) محمد- كه درود خدا بر او و خاندنش باد- شما را از خاك مذلت بيرون كشيد و سرتان را به او رفعت برافراشت، بعد از آن همه رنجها كه ديد و سختى ها كه كشيد. وقتى شما را رهايى بخشيد كه با رزم آوران ماجراجو و سركشان درنده خو و جهودان دين به دنيافروش و ترسايان حقيقت نانيوش (اهل كتاب) كه از هر سوى بر وى تاختند و با او نرد مخالفت مى باختند، درآويخت. هر گاه كه آنها آتش جنگ را افروختند، اراده ى بى برگشت خدا آن را خاموش ساخت؛ يا هر گاه كه ستاره ى وسوسه ى شيطان صفتان ظاهر مى گرديد و فتنه ى عظيمى بر پا مى كردند و آتش فتنه، دهان مى گشود توطئه اى از سوى دشمنان، صورت مى گرفت و يا اژدهايى از مشركان دهان مى گشود و آتش فتنه اى به پا مى گشت، برادرش على را در كام آنان مى انداخت؛ و او از نبرد با آنان بازنمى گشت، تا آنكه بر سر و مغز آنان مى نواخت و كارشان را با دم شمشير مى ساخت؛ و او (على) اين همه رنج و مشقت را براى خدا مى كشيد و براى انجام دادن فرمان خداوند، سخت مى كوشيد.
او وابسته ترين و نزديك ترين كس به رسول خدا بود و سيد و بزرگ و سالار دوستان خداوند، كه با همه ى آنان كه با پيامبر صلى الله عليه و آله به جنگ برخاسته بودند، در پيكار بود و در جهت سربلندى و بالندگى اسلام، صميمانه و سختكوشانه و تلاشگرانه، دامن همت بر كمر نهاده، از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى هراسيد. با اين همه، شما در زندگى راحت و در بستر امن و آسايش و در نهايت خوشگذرانى و آرامش، غنوده بوديد و در انتظار رويدادى ناگوار براى ما. مردمانى بوديد كه در شرايط بحرانى، عقب نشينى كرده، از عرصه ى جنگ فرار مى كرديد.
فاطمه عليهاالسلام، پس از يادآورى پاره اى از نابسامانى هاى اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى دوران جاهليت، از قبل حاكميت نظام قبيله اى و نداشتن نظام سياسى متناسب با شان آدمى، و تعصبهاى قومى و جنگ و خونريزى و غارتگرى و زنده در گور كردن دختران در ميان برخى از قبايل و آيين بت پرستى و...، به نقش حياتى حضرت محمد صلى الله عليه و آله در تحول و دگرگونى جامعه جاهلى به جامعه مدنى معنوى بر محوريت توحيد، و پردازش امتى سربلند و بالنده از مردمى كژانديش و منحط پرداخته و به رسم قرآن كريم در يادآورى نعمتها، ياد و خاطره ى نعمت وجود پدرش را زنده كرده، مردم غفلت زده و مرعوب از قدرت را به حفظ حرمت پيامبر صلى الله عليه و آله و پاسدارى از دستاورد وحى، فرامى خواهد.
خداوند، در قرآن كريم اين گونه به تلاشهاى پيامبر اسلام اشاره مى كند:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ. [سوره ى آل عمران، آيه ى 102- 103.]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا آنگونه كه حق پروا كردن از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نميريد؛ و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد. آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند، نشانه هاى خود را براى شما روشن مى كند، باشد كه شما راه يابيد.
آنگاه به حكايت پاره اى از فداكارى ها و جوانمردى ها و صلابتهاى همسرش على عليه السلام مى پردازد و اندكى از بسيار را كه براى مخاطبانش نيز روشن بود، بازگو مى كند تا شايد خفتگان را بيدار كند و بيخبران را آگاه سازد.
على عليه السلام خود، شرح فداكارى هاى جوانمردانه اش را چنين بازگو مى كند: و لقد علم المتسحفظون من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله انى لم ارد على الله و لا على رسوله ساعة قط و لقد واسيته بنفسى فى المواطن التى تنكص فيها الابطال، و تتاخر فيها الاقدام، نجدة اكرمنى الله بها. [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 3، ص 796.]
از اصحاب محمد صلى الله عليه و آله، آنانى كه نگهبانان اسرار اويند، مى دانند كه من هرگز لحظه اى از فرمان خدا و پيامبرش سرپيچى نكرده ام؛ بلكه در موقعيت هايى كه دليران در آن پشت مى كنند و گامها در آن واپس مى رود، با او مواسات كردم، و اين، به سبب شجاعتى است كه خداوند مرا به آن گرامى داشته است.
به راستى اين على كيست كه اين چنين مظلوم مانده است؟ مظلوم در برابر قدرت طلبى ها، جهالت ها، بى عدالتى ها و حق كشى ها، و فاطمه عليهاالسلام، آنچنان دردمندانه و خشمگينانه بر كسانى كه حق او را كه- حق انسان مظلوم است- به تاراج برده اند، مى تازد و كلماتش را چون تازيانه، بر ذهن و دل آنان فرود مى آورد و قصه ى جوانمردى ها و فداكارى هاى او را مى سرايد؟ و سكوت مرگبار شب تاريك «جاهليت باز برگشته» را مى شكند و پاره اى از عظمتهاى شگفت آور او را، كه دوست و دشمن، مظهر العجائبش مى دانند، فرياد مى كشد؟ آيا او تنها سرباز فداكارى است كه در راه آرمان و هدف متعالى اش سرسختانه مبارزه مى كرد؟ آيا يك قهرمان شكست ناپذيرى است كه فروتنانه، با ديگر انسانها ارتباط برقرار مى نمود، و در اوج قدرت، سينه ى تاريك شب را مى شكافت و در كنار يتيمان و خاك نشينان، بر روى خاك مى نشست؟ و آيا تنها يك زمامدارى بود كه با شناخت واقع بينانه اى از انسان و جهان، با حفظ حرمت و كرامت والاى انسان، به عدالت گسترى مى پرداخت و عالى ترين نمونه ى حكومت بر جامعه ى انسانى را تحقيق بخشيد؟ و آيا تنها بنده ى عاشقى بود كه در ميان خون و شهادت، عاشقانه غلتيد خود را نباخت و خويشتن خويش را فراموش نكرد و با نگاهى تيز و ژرف به سوى «ابديت و جاودانگى»، با فريادهاى خون آلودش، سرود رهايى «فزت و رب الكعبة» را سر داد؟ آرى! همه ى اين شگفتى ها بود؛ ليكن اينها نبود؛ چه، اقيانوس عظيمى كه غواصان معرفت به هر زاويه اش بروند، به ساحل شخصيت او راه نمى يابند. اينجا پهنه اى، ژرفايى و عظمتى است بيگانه با نهايتها. چه بيشمار اندشيمندان و فرزانگان و ژرف نگرانى كه خاموش ماندن را سخت تر دانستند و سكوت را گوياتر شمردند، و چه بسيار فرهيختگان و سخنوران و شاعران كه قهرمانان بزرگ و پيروز پهنه هاى سخن و سخنورى بودند؛ ليكن در اين پهنه ى بيكران و عرصه ى سترگ، نيارستند پويند... هنگامى كه به ابوالطيب متنبى، شاعر بزرگ عرب، مى گويند: «چرا در ثنا گسترى على، چيزى نمى سرايى؟». مى گويد: درباره ى خورشيد، چه بگويم؟ خورشيد، يعنى خورشيد... و تركت مدحى للوصى تعمدا اذ كان فضلا مستطيلا شاملا و اذا استطال الشى ء قام بنفسه و صفات ضوء الشمس تذهب باطلا
من از ذكر مدايح وصى پيامبر، بعمد خاموش نشسته ام؛ چه، نمى توان جهانى را در بيانى گنجايند.
آن عظمت كه به ذات خويش قائم است، چه نيازى به مدح دارد؟ آيا بيهوده نيست معرفى آفتاب عالمتاب؟ [كلام جاودانه، ص 22- 20.] .
ابن ابى الحديد، شارح نهج البلاغه مى گويد:
چه بگويم درباره ى مردى كه دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضيلتهاى او را انكار كنند، و ناگزير، به برترى شخصيت او اعتراف كردند. تو خود مى دانى كه بنى اميه، بر زمامدارى جهان اسلام، سلطه يافتند و با هر گونه فكر و فريب، در خاموش كردن شعاعهاى شخصيت على كوشيدند، و بر بالاى منبرها (گويندگان دين به دنيا فروش، كه با ترازوى دين، كالاى دنيا مى خريدند)، به ترويج هر گونه لعن و افترا درباره ى او پرداختند و هر كس كه شخصيت او را مى ستود، تهديد كرده، به زندان افكندند و سرانجام، او را با شكنجه و آزار، مى كشتند و نشر و نقل هر روايتى را كه فضيلت او را بازگو مى كرد، ممنوع ساختند. حتى از ناميدن كودكان به نام على نيز جلويگرى كردند. با اين همه، جز بر عظمت على و گسترش بزرگى هاى او نيفزود و در حقيقت، نابكارى هاى خاندان اموى در محو عظمتها و شگفتى هاى شخصيت بى منتهاى على عليه السلام، چونان پوشانيدن آفتاب عالمتاب بود با كف دست. [شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 16- 17.] و علامه اقبال لاهورى، چه زيبا در وصف آن حضرت مى سرايد:
مسلم اول، شه مردان، على           عشق را سرمايه ى ايمان، على
او ولاى دودمانش زنده ام            در جهان مثل گهر تابنده ام
نرگسم وارفته ى نظاره ام           در خيابانش چون بو آواره ام
 زمزم ار جوشد ز خاك من، از اوست           مى اگر ريزد ز تاك من، از اوست
خاكم و از مهر او آيينه ام           مى توان ديدن نوا در سينه ام
از رخ او فال، پيغمبر گرفت           ملت حق از شكوهش فر گرفت
زير پاش اينجا شكوه خيبر است            دست او آنجا قسيم كوثر است
از خود آگاهى يداللهى كند           از يداللهى شهنشاهى كند
ذات او دروازه ى شهر علوم            زير فرمانش حجاز و چين و روم
[كليات اشعار اقبال لاهورى، ص 33- 34.] .
فاطمه عليهاالسلام همچنين به راحت طلبى ها و شادخوارى هاى كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان را در عرصه هاى سخت و سرنوشت ساز، در محاصره ى انبوه عظيمى از دشمن، تنها مى گذاشتند و به هنگام رويارويى با دشمن، فرار را بر قرار و پايدراى برمى گزيدند، اشاره كرده است؛ همانانى كه به تعبير ايشان، اكنون بر مركب قدرت، سوارند و بى باكانه، در حالى كه پوشش خلافت را «تقمص» كرده اند، به هر سو كه مى خواهند، مى تازند و بر امت پدرش حكم مى رانند. اين نهيب زهرا عليهاالسلام بر آنان است كه:
با اين همه، شما در زندگى راحت و در بستر امن و آسايش و در نهايت، خوشگذرانى و آرامش، غنوده بوديد و در انتظار رويدادى ناگوار براى ما مردمانى بوديد كه در شرايط بحرانى، عقب نشينى كرده، از عرصه ى جنگ فرار مى كرديد.
ابن اثير، در تاريخ خود مى نويسد: و جود پيامبر، از هر طرف مورد هجوم دسته هايى از ارتش قريش قرار گرفت. هر دسته اى كه به آن حضرت حمله مى آورد، على به فرمان پيامبر، به آنها حمله مى كرد و با كشتن برخى، موجبات تفرق آنها را فراهم مى ساخت. اين جريان، چند بار در «احد» تكرار شد. در برابر اين فداكارى، امين وحى نازل گرديد و فداكارى على را نزد پيامبر ستود و گفت: «اين نهايت فداكارى است كه اين افسر از خود نشان مى دهد، رسول خدا، ايمن وحى را تصديق كرد و گفت: من از على، و او از من است. [فروغ ابديت، ج 2، ص 61 (به نقل از: تاريخ كامل، ج 2، ص 107.]

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page