خلقت نورانى

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

جهان از كتم عدم پاى بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستى بر قامتش دوخته نشده بود. نه عالمى حادث بود و نه مخلوقى موجود. تنها خدا بود و خدا بود و خدا بود. خدا قادر بود و منبع تمامى خيرات كمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آنهم نه احسانى از روى نياز همچون نيكيهاى مخلوقاتش. چون كمال مطلق بود مى بايست اظهار قدرت خود كرده به آفريدن دست يازد. پس دست به كار تصويرگرى شد و هستى را ايجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسيد. هدف از خلقت انسانكه بازگشتن به خود آدمى است كمال بود، و كمال در عبادت و بندگى خداوند نهفته:

«خَلَقَهُم لِيَأمُرَهُم بَالعِبادَةِ» [ : شيخ صدوق: علل الشرايع/ تصحيح اعلمى،ج 1: ص 24 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 5: ص 314/ ح 5 (فرموده ى حضرت صادق ( عليه السلام)). ] .

خداوند آدميان را آفريد تا آنان را به عبادت فرمان دهد. و عبادت آدميان چيزى جز قرار گرفتن در سايه رحمت الهى نبود: «وَ لَو شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاَس اُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُختَلِفِينَ إلاّ مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذالِكَ خَلَقَهُم...» [ هود: 11: 119-118. ] و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه ى مردم را دريك امّت گردآورده بود، ليك همواره گونه گون خواهند بود، مگر بر آنهايى كه رحمت آورد؛ چه آنها را براى همين آفريده است.

«خَلَقَهُم لِيَفعَلُوا ما يُستَحَبُّونَ بِهِ رَحمَتَهُ فَيَرحَمهُم » [ شيخ صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 24 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 5: ص 314/ ح 5 (فرموده ى حضرت صادق (عليه السلام). ] خداوند آنها را آفريد تا اعمالى را كه رحمتش موجب مى گردد انجام دهند و آنها را مشمول رحمت خويش سازد. كه نتيجه ى اين عبادت، شناخت بهتر وكاملتر ذات حقّ بود. پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود براى آفريدگار:

«ما اُرِيدُ مِنهُم مِن رِزقٍ وَ مااُرِيدُ أن يُطعِموُنِ» [ : ذاريات، 51: 57. ] هرگز از آنها روزى نخواهم و قصد اطعام كردنم را ندارم.

حضرت بارى مشيّتش براين تعلّق گرفت تا بر روى زمين موجودى بر جاى نهد كه بايسته ى جانشينى او باشد. موجودى به نام انسان كه نسبت به ديگر موجودات از ظرفيّتهاى ويژه ايى برخوردار بود. پس فرشتگانش رامخاطب ساخته فرمود:

«وَ إذ قالَ رَبُكَّ لِلملائِكَةِ إنِّي جاعِلٌ فِي الأرضِ خَليِفَةً قالوا أتَجعَلُ فِيها مَن يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِكُ الدماء وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إنِّي أعلَمُ مالا تَعلَمُونَ » [ بقره، 2: 30. ] و آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من (مشيّتم براين قرار گرفته تا) در زمين جانشين برگمارم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! عزم بر اين دارى كه كسانى برگمارى كه فساد كنند و در زمين خونها بريزند؟ حال آنكه ما به تسبيح و تقديس تو دلمشغوليم. پروردگار فرمود: من مى دانم آنچه را شما نمى دانيد.

بدين منظور و همچنين براى اظهار نهايت قدرت خود و ايجاد شريفترين مخلوق در عبوديّت و بندگى، در غامضِ علمِ خود، دو هزار سال پيش از آفرينش ديگر مخلوقات، خمسه ى طيّبه را بيآفريد. [ شيخ صدوق: فضائل الشيعه، خطى، ص 49: ح 7 (و) ] استرآبادى: تأويل الايات، ج 2: ص 508/ ح 11 و ج 1: ص 396/ ح 26 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 11: ص 142/ ح 9 و ج 15: ص 21/ ح 34 و ج 39: ص 306/ ح 120 و ج 35: ص 69/ ح 3 (و) بحرانى: البرهان، ج 4: ص 64/ ح 3 و ج 3: ص 23/ ح 4 (و) طوسى: كتاب الامالى، ج 1: ص 311 و ج 2: ص 312/ ح 2 (و) ابن شاذان: المائة منقبة، ص 17 (و) كراجكى: كنز الفوائد، 80 ( و) طبرسى: الاحتجاج، ج 1:ص 340.

البته احاديث در اين باب فراوان است كه دربرخى از آنها هزار سال (كلينى: الاصول من الكافى، ج 1: ص 441/ ح 5 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 15: ص 19/ ح 29، ج 25: ص 340/ ح 24 و ج 57: ص 195/ ح 141 (و): مشارق انواراليقين، ص 41) و در بعضى چهار هزار سال (اربلى: كشف الغمّه، ج 2 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 43: ص 52) و در برخى هفت هزار سال (صدوق: علل الشرايع، ج 1: ص 246/ ح 11 (و)مجلسى: بحارالانوار، ج 15: ص 7/ ح 7- به نقل از علل الشرايع- (و) بحرانى: مدينة المعاجز، صص 203 و 237 (و) همو: حلية الابرار، ج 1: ص 494 (و) طبرى: دلائل الامامة، ص 59) و در برخى چهارده هزار سال (صدوق: اكمال الدين، ج 2: ص 335/ ح 7 (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 15: ص 23/ ح 40، ج 25: ص 15/ ح 29 و ج 51: ص 144/ ح 9 (و) حر عاملى: اثبات الهداة، ج 2: ص 404/ ح 254 (و) طبرسى: اعلام الورى ص 408) آمده است.
فيِ الذّرِ كَوَّنَهَا البارِيّ وَ صَوَّرَها           من قَبلِ إيجادِ خَلقِ اللُّوحِ وَ القَلَمِ

حضرت بارى تعالى فاطمه (عليهاالسّلام) را در عالم ذَر ايجادش نمود و پيش از آفرينش لوح و قلم به تصويرگرى او پرداخت. [ در حديث دارد كه خداوند خمسه ى طيّبه را پيش از آفرينش لوح و قلم، عرش و فرش، جنّ و ملك، ظلمت و نور، خورشيد و ماه، و بهشت و دوزخ بيافريد (رك ص 32)، (رك استر آبادى: تأويل الايات الظاهرة، ج 1: ص 137/ ح 16- به نقل از المصباح- (و) مجلسى: بحارالانوار، ج 15: ص 10/ح 11 و ج 37: ص 82/ ح 51- به نقل از تأويل الايات-). ]
علّت غايى بر كون و مكان دانى كيست؟           سبب خلقت پيدا و نهان دانى كيست؟
جان پنهان شده در جسم جهان دانى كيست؟           نقطه دايره رفعت و شأن دانى كيست؟

فاطمه مظهر اِجلال خدا جلّ و جلال (صغير اصفهانى) هر موجودى به نوبه خود مظهر اسمى از اسماء حسناى خداوند سبحان مى باشد و مظهر اتم و اكمل آن وجود چهارده نور پاك (عليهم السّلام) است؛ زيرا تكرارى در نظام هستى وجود ندارد. با اين وجود، چون مظاهر جزيى كثرت آنها آشكار و وحدت آنها نهان است جهان مشتركى را مى توان يافت كه آنها را همگنان سازد، و هر چه هستى محدودتر باشد همتاها از فراوانى بيشترى برخوردارند. امّا هستى اگر وسيع شد و تا به مرز هستى محض رسيد؛ آنگاه است كه نه همانند خواهد داشت:(لَيسَ كَمِثلِهِ شَي ءٌ) [ شوروى: 42: 11 مانندى براى او وجود ندارد. ] و نه همتايى براى آن وجود صرف مى توان فرض نمود: (وَ لَم يَكُن لَهُ كُفُواً اَحَدٌ) [ اخلاص، 112: 4 هيچكس همتاى او نيست ] در قلمرو امكان، مظهر آن اسم اعظم، وجود مبارك پيامبر است كه احدى در محدوده امكان همانند او نيست: (ثُمَّ دَنى فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوسَينِ أوأدنى فَأوحى إلى عَبدِهِ ما أوحى ما كَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى) [ نجم، 53: 11 ] 8 سپس نزديك شد و بسيار نزديك شد. تا به مقدار دو كمان، يا نزديكتر. و خدا به بنده خود هر آنچه را كه بايد وحى كند وحى كرد. دل آنچه را كه ديد دروغ مپنداشت.

پس از وجود پيامبر، معصومين پاك در اين رتبه قرار دارند، كه در اين ميان فاطمه (عليهاالسّلام) ريشه اين درخت تناور است:

«الشّجَرَةُ الطَّيِبَةُ رَسُوُل اللَّهِ (صلّى اللَّه عليه وآله)، وَ فَرعُها عَلِىُّ (عليه السلام) ،وَ عُنصُرِ الشّجَرَةِ فاطِمَةُ (عليهم السّلام)، وَ ثَمَرَتُها أولادُها (عليهم السلام)، وَ أغصانُها وَ أوراقُها شِيعَتُها [ طريحى: مجمع البحرين، ماده «شجر» (به نقل ازامام باقر (عليه السلام). ]».

آن درخت پاك پيامبر خداست، كه فرعش على، ريشه اش فاطمه، ميوه اش فرزندان فاطمه، و برگها و غنچه هايش شيعيان فاطمه هستند. كه شايد سبب در مكّنا بودن حضرتش به امّ ابيها از اين جهت باشد؛ چرا كه عنصر نبوّت است و درخت نبوّت به سبب اوست كه بارور مى گردد و برگ و گل مى دهد و به ثمر مى نشيند:
خواندش پدر امّ ابيها كه نور او           فيض نخست و صادر اوّل، ز مصدر است
زين رو، زجمع اهل كسا، نام فاطمه           در گفته ى خداى تعالى مكرّر است

(سيّد محمد على رياضى يزدى)
هِىَ قُطْبُ دائِرَةِ الوجُوِد وَ نُقطَةٌ           لَمّا تَنَزَّلَت اُكثِرَت كَثَر اتُها
هِيَ أحمِدُ الثّانِيَ وَ أحمَدُ عَصرِها           هِيَ عُنصُر التوَّحِيدِ فِي عَرَصاتِها
هِيَ مِشكاةُ نُورِاللَّهِ جَلَّ جَلالُهُ           زَيتُونَةٌ عَمِّ الوَرى بَرَكاتُها

1) او قطب دايره امكان و دايره ى پرگار است، كه چون ازمقام خود پايين آيد ديگر وجودها از او تكثير شوند.

2) او احمد دوم و احمد دورانش است. او جرثومه ى توحيد در زمانش مى باشد.

3) او چراغدان نور خداوند و بوته ى زيتونى است كه جهان سرشار از بركات اوست. بارى، چون خداوند در غامض علم خود، پيش از آفرينش هر موجودى از موجودات، نور مبارك او و ديگر اصحاب كسا (كه درود بى شمار برآنان باد) را بيآفريد [ حتى سبزوارى دركتاب جامع الاخبار (چ آل البيت، ص 46: ح 49) روايتى نقل مى كند كه خداوند پيش از آنكه كسى در قالب بشرى بگنجاند چهارده معصوم و شيعيانشان را برگزيد و آنان را در زير چتر آمرزش خود قرار داد. ] دست به كار آفرينش آدم ابوالبشر (على نبينا و اله عليهماالسلام) شد؛ چرا كه اين انوار در صلب آدم بودند كه درقالب جسدى مى گنجيدند. پس آدم و ذراريش به كاكل وجود اين انوار از كتم عدم رداى وجود به بر نمودند:
اى مهين بانوى نُه خانه ى خلاّق قدم           سرّ ناموس رسول مدنىّ خاتم
اى تو خاتون همه كشور ملك و ملكوت           اى تو بانوى همه ملك عرب تا به عجم
تو اگر سلسله جنبان نشدى هيچ نبود           كى به هستى ز عدم خانه كسى داشت قدم
اى تو آن دختر زيبا كه به يكتايى تو           مادر دهر نياورد و نيارد به شكم
دختر اينگونه به صلب ازليّت ناياب           نيست فرزند چنين دختر حق را به رحم
نه به پشت قدم اين نقش و نه در بطن حدوث           پس از اين نقش مجرّد فَلَقَد جَفَّ قَلَم

[ جَفَّ، يَجِفُّ و يَجَفُّ، جُفُوفاً و جِفافاً خشك شد. (ابن منظور: لسان العرب، ج 2: ص 306). ] (مير محمد تقى رضوى)

كه اين مطلب تعداد فراوانى از احاديث و روايات، ازعامّه و خاصّه، كه برخى از آنها داراى تواتر معنوى هستند، دلالت دارد كه ما براى تيمّن و تبرّك به يكى از آنها اشاره مى كنيم:

خداوند آدم و حوّا را چون بيافريد آن دو در بهشت بناى خودنمايى گذاشتند. آدم به حوّا گفت: خداوند آفريده اى را به نيكويى ما نيافريده است! در اين هنگام خداوند جبرئيل را وحى نمود تا آدم و حوّا را به فردوس اعلى برد. چون آن دو به فردوس اعلى درآمدند ديدگانشان متوجه بانويى شد كه برسكويى از سكوهاى بهشت قرار گرفته، تاجى از نور بر سر نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زيبايى و درخشندگى دارد كه از زيبايى او بهشت منوّر گرديده است. آدم، چون اين رخ زيبا را نظاره نمود به جبرئيل گفت: اى دوست من، جبرئيل! اين بانويى كه از حسن منظرش بهشت مزيّن است ، كيست؟ جبرئيل در پاسخ گفت: او، فاطمه، گرامى دخت پيغامبراست، كه از اولاد تو در آخر الزمان مى باشد. [ اربلى: كشف الغمّه، ج 1: ص 456 (به نقل ازابن خالويه دركتاب «الآل»). ] حقيقت آنست كه پنج تن مقدّس رمز خلقتند:

يا أحمَدُ! لَو لاكَ لَما خَلَقتُ الأفلاكَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُكَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُكما. [ميرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از كشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرين، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفينةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرك سفينةالبحار، ج 3: ص 334 (حديث قدسى) شايد در نظر نخست اين روايت احتياج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندكى دقّت، لطافت تعبير به كار رفته در آن اشكار مى گردد.

همچنانكه مى دانيد كنيه ى حضرت زهرا (عليهاالسّلام) «امّ ابيها» است. در سبب مكّنا شدن حضرتش به اين كنيه با مدد از روايتى كه از امام باقر (عليه السّلام)نقل شده است] و ما آن را در سطور بالا ذكر نموديم كه حضرت فرمودند ريشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و يا روايتى كه ذهبى در كتاب ميزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مى كند كه حضرت مى فرمايند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ ثَمَرُها» (يعنى من درخت، فاطمه ريشه آن، على لقاح آن ، و حسن و حسين ميوه ى آن هستند) آشكار مى گردد كه خلقت پيامبر، على، حسن و حسين (عليهم السّلام) درعالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (عليهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِيقٌ جِدّاً.

اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين نمى آفريدم و اگر على نبود تو را نمى آفريدم و اگر فاطمه نبود شما را نمى آفريدم (يعنى شمايان رمز خلقتيد). و فاطمه حوريّه اى بود كه چند صباحى لباس آدميان در بر نمود: [ خطيب بغدادى: تاريخ بغداد، ج 5: ص 86. ]
طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق           كه دراين دامگه حادثه چون افتادم
من مَلَك بودم و فردوس بَرين جايم بود           آدم آورد در اين دير خراب آبادم

(حافظ [ ديوان حافظ، به تصحيح: خانلرى، ج 1: ص 636/ غزل 310. ] ).

فاطمه براى پدر و ديگر مردمان گلى بود [ عبدالرحمن شافعى: نزهة المجالس، ج 2: ص 222 ] .كه رايحه ى خوشش حيات آفرين دلها بود و خدايش او را خير كثير خواند:
نور دل و ديده ى پيمبر، زهراست           امّ الحسنين و كفو حيدر، زهراست
آن خير كثير را كه از فرط كمال           ايزد بستود و خواند كوثر زهراست

(محمود شاهرخى«جذبه»)

پس جاى شگفتى نيست كه او بار غم ابتر بودن را از چهره ى پدرش، محمّد (كه درود و سلام خداوندى بر او و خاندان پاكش باد) بزدايد؛ چرا كه فرزندان پسر پيامبر چندى نمى پاييد كه رخت بر مى بستند و اين خود بهانه اى به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز اين سخن شوند كه در پس محمّد نامى از او نمى ماند:

(بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ إنّآ أعطَيناكَ الكَوثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانحَر إنَّ شانِئكَ هُوَ الأبتَرُ. صَدَقَ اللَّهُ العَلِىُّ العَظِيم) [ كوثر، 108: 4-1. ] بنام خداوند بخشنده مهربان. ما كوثر به تو ارزانى داشتيم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى كن. همانا كه بدخواه تو بى عقب و ابتر است. راست گفت خداوند برتر بزرگ. [ مرحوم علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبائى در كتاب الميزان في تفسيرالقرآن (ج 20: صص 371-370)در باب كلامى نغز عرضه داشته اند. ايشان مى فرمايند: ] «با در نظرگرفتن ابتر و نيز با در نظرگرفتن اينكه آيه ى آخراز باب قصر قلب است، چنين بدست مى آيد كه منظور از كوثر تنها و تنها كثرت ذريّه ايست كه خداوند تبارك و تعالى به آن جناب عرضه داشته است. و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرت ذريّه، كه كثرت ذريّه يكى از مصاديق خير كثير است. اگر مراد، مسأله ى ذريّه خواه به صراحت و يا به طور ضمنى نبود، كلمه ى أنَّ در آيه ى آخر بى فايده بود؛ چرا كه اين كلمه علاوه بر تحقيق تعليل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم چونكه بدگوى تو اجاق كور و يا شخص بى خير است».
مصطفى را وعده كرد الطاف حق           گر بميرى تو نميرد اين سَبَق
رونقت را روز، روز افزون كنم           نام تو بر زّر و نقره بر زنم
منبر و محراب سازم بهر تو           در محبّت قهر من شد قهر تو

(مولوى [ مولوى: مثنوى/ به تصحيح نيكلسن، ص 68. ] )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page