و العدل تنسيقا للقلوب. و براى نظم دلها عدالت را (مقرر كرد).
آدمى با مراجعه ى به وجدان خود، پاره اى از افعال، مانند عدل و احسان را نيكو يافته و فاعل آنها را ستايش مى كند و در مقابل، افعالى چون ظلم و خيانت و نظاير آنها را ناپسند يافته و فاعل آنها را نكوهش مى نمايد. بدين معنا كه بدى ظلم و خوبى عدالت، از بديهيات است؛ چنانكه دانمشندان مى گويند هر كس به طور مستقل و بدون نياز به استدلال مى فهمد كه ظلم، پديده اى زشت و زيانبار، و عدالت زيبا و نيكوست؛ وليكن بر اثر شدت حرص و خودخواهى بشر و غوغاى زندگى، آدميان از درك همين بديهيات غافل مانده اند؛ از اين رو، همواره نيازمند گفتارها و نوشتارهايى هستند كه آنها را از اين غفلت برهاند و اصولا پيامبران و خيرخواهان بشر، آمده اند تا اين بديهيات را يادآورى كنند. براى همين، پيامبران الهى را «مذكر» و كتابهاى آسمانى را «ذكر» مى نامند.
از جمله آثار ظلم در جامعه ى بشرى، پراكندگى دلها و پديد آمدن طبقات ناهمگون اجتماعى است. طبقه ى ظالم و طبقه ى مظلوم، به تعبير مولا اميرالمؤمنين عليه السلام «كظة ظالم؛ پرخورى و برخوردارى ستمگران» و «سغب مظلوم؛ گرسنگى و محروميت ستمديدگان» كه به دنبال خود، ثروت اندوزى و اشرافيگرى و زندگى هاى شادخوارانه در يك سو، و انواع فقر و محروميت و گرسنگى در سوى ديگر در پى دارد و در نهايت، دلهاى پر كينه و پر نخوت كه تعفن آن، تعادل جامعه را به هم مى ريزد، بر خلاف عدالت كه مايه ى آرامش دلها و در نهايت، نظم و هماهنگى با يكديگر است؛ چرا كه در تعريف عدالت آمده است:
العدل يضع الامور مواضعها. [نهج البلاغه، تحقيق: محمد عبده، ص 258 (به نقل از: جامعه سازى قرآن، ص 77).]
عدالت، چيزها را در جاى مناسب خود قرار مى دهد.
آرى! در پرتو عدالت، هر يك از افراد جامعه، از حقوق طبيعى خود، آنچنان كه بايد برخودار مى شوند و اين برخوردارى همگانى، دلها را به يكديگر نزديك مى كند و آنها را در جبهه ى واحدى قرار مى دهد. به اميد آن روز!
حكمت عدالت
- بازدید: 621