و الصلاة تنزيها لكم من الكبر. و براى وارستن شما از كبر، نماز را (مقرر كرد).
كبر: بزرگى فروختن؛ نخوت؛ بزرگ داشتن و بهتر دانستن خود از ديگرى.
معتقدان و دوستان، از چپ و راست منتظر كبر رها نمى كند كز پس و پيش بنگرى
كبر، عبارت است از حالتى كه آدمى خود را بالاتر از ديگران ببيند و اعتقاد برترى خود را بر غير، داشته باشد. كبر، صفتى در نفس و باطن و از براى اين صفت، در ظاهر، آثار و ثمرات چندى است كه اظهار آن آثار را تكبر گويند و آن آثارى است كه باعث حقير شمردن ديگرى و برترى بر آن گردد؛ مانند: مضايقه داشتن از همنشينى با او، يا همخوارگى با او، يا امتناع در پهلو نشستن با او، يا رفاقت با او، و انتظار سلام كردن و توقع ايستادن او، و پيش افتادن از او در راه رفتن، و تقدم بر او در نشستن، و بى التفاتى با او در سخن گفتن، و به حقارت با او تكلم كردن، و پند و موعظه او را بى وقع دانستن و امثال اينها؛ و از جمله آثار كبر است: خرامان و دامن كشان راه رفتن.
و بدانكه كبر از اعظم صفات رذيله است و آفت آن، بسيار و غائله آن، بى شمار است. چه بسيارند از خواص و عوام كه به واسطه ى اين مرض به هلاكت رسيده اند و بسى بزرگان ايام كه به اين سبب، گرفتار دام شقاوت گشته اند. اعظم حجابى است آدمى را از وصول به مرتبه ى فيوضات، و بزرگتر، پرده اى است از براى انسان از مشاهده ى جمال سعادت؛ زيرا كه اين صفت، مانع مى گردد از كسب اخلاق حسنه، چون به واسطه ى اين صفت، آدمى بر خود بزرگى مى بيند كه او را از تواضع و حلم و قبول نصيحت، و ترك حسد و غيبت و امثال اينها منع مى كند؛ بلكه خلق بدى نيست؛ مگر اينكه صاحب تكبر، محتاج به آن است به جهت محافظت عزت و بزرگى خود؛ و هيچ صفت نيكى نيست، مگر اينكه از آن عاجز است، به سبب بيم فوت برترى خود و از اين جهت، آيات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حيز شمار و تذكار است. «يطبع الله على كل قلب متكبر جبار؛ [سوره ى غافر، آيه ى 35.] خدا بر دل هر متكبر زورگويى، مهر مى نهد»، و مى فرمايد: «انه لا يحب المتسكبرين؛ [سوره ى نحل، آيه ى 23.] خداوند، گردنكشان را دوست نمى دارد». [جامع السعادات، ملا احمد نراقى، ص 287] 288.از آنجا كه كبر از عجب و خودپسندى كه برخاسته از «نفس اماره»، مايه مى گيرد، خداى سبحان، براى رام كردن و تمرين دادن و مغلوب ساختن آن، و پاك سازى روح و جان آدمى و كدورت و زنگار كبر، نماز را مقرر كرده است. على عليه السلام در توصيف نماز مى فرمايد:
امر نماز را مواظب باشيد و برآن محافظت كنيد، و زياد به جا آوريد، و به وسيله ى نماز به خداوند تقرب جوييد؛ زيرا نماز، وظيفه اى است كه بر مؤمنان واجب و معين گرديده است. آيا پاسخ دوزخيان را به هنگامى كه از آنها پرسش شد: «چه چيز شما را به دوزخ درآورد؟» نمى شنويد كه گفتند: «از نمازگزاران نبوديم». نماز، گناهان را به مانند برگ درختان مى ريزد، و همچون قيد و بندى كه از گردن برداشته شود، انسان را از گناه رها مى سازد. پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله نماز را به چشمه ى آب گرمى تشبيه فرموده كه بر در خانه ى كسى باشد و او در شبانه روز پنج بار خود را در آن بشويد؛ پس بى گمان، ديگر چركى بر او باقى نمى ماند، گروهى از مؤمنان، حق نماز را شناخته اند كه زيب و زيورها، و نور چشمها، يعنى مال و فرزند، آنها را از آن بازنمى دارد و خداوند سبحان مى فرمايد: «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة» [سوره ى نور، آيه ى 37:... مردانى كه تجارت و داد و ستد، آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات، غافل نمى كند.] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با اينكه به بهشت مژده داده شده بود، براى اجراى دستور خداوند كه فرموده است: وامر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها؛ [سوره ى طه، آيه ى 132:... و خانواده ى خود را به نماز دستور ده و بر آن، شكيبا باش.] خود را در اين باره به رنج مى افكند و كسانش را به نماز فرمان مى داد و بر آن شكيبايى مى كرد». [شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، ج 3، ص 838 (خطبه 190).]
حكمت نماز
- بازدید: 669