ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذيادة لعباده عن نقمته و حياشة منه الى جنته.
از پس (آفرينش و فراخوان به بندگى)، پاداش را در گرو فرمانبردارى نهاد، و نافرمانان را از كيفر، بيم داد تا بندگان را از عذاب خويش برهاند و به سوى بهشت خود بكشاند.
الثواب: ثواب به معناى پاداش عمل آدمى است، راغب درباره ى ثواب مى نويسد:
ما يرجع الى الانسان من جزاء اعماله فيسمى الجزاء ثوابا تصورا انه هو هو.
چنانكه در مفردات آمده است، اصل اين واژه، يعنى «ثوب» به معناى بازگشت هر چيزى به حالت اولى خود كه بوده است، يا به حالت مقدرى كه در مقام انديشه منظور شده مى گويند. ثواب، عبارت است از پاداشى كه در برابر عمل به انسان برگشت دارد و به تعبير ديگر، پاداش عمل آدمى است كه بر او داده مى شود و اينكه از پاداش به ثواب تعبير شده، به لحاظ آن است كه ثواب، همان عمل است:
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره.
پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند، آن را خواهد ديد. را غب همچنين مى گويد: و الثواب يقال فى الخير و الشر، لكن الاكثر المتعارف فى الخير. [مفردات، ص 179- 180.] و اژه ثواب، هم در خير به كار مى رود و هم در شر؛ ليكن به طور متعارف و در بيشتر موارد، در خير كاربرد دارد.
عقاب: در المحجة البيضاء درباره ى عقاب آمده است:
العقوبة و هى جزاء الشر من العقب، و هى مؤخر القدم لانه يجى ء بعقب العمل، و اصله لمطلق الشى ء المتاخر لكنغلب استعماله فى جزاء عمل الشر قبال الثواب. [المحجة البيضاء، ص 419.]
عقاب و عقوبت، به معناى كيفر بدى هاست كه ريشه ى آن، «عقب» يعنى پشت و پاشنه ى پاست، و عقوبت را در كيفر و جزا به كار برده اند، براى اينكه به دنبال هر عملى كه از آدمى بروز كند، مى آيد و معناى اصلى آن، عبارت است از هر چيزى كه در انتها و پايان قرار مى گيرد؛ ليكن در كيفر كارهاى بد و زشت و ناروا شهرت يافته است؛ همچنان كه ثواب، به عنوان پاداش كارهاى نيك آمده است.
ذيادة «الذود و الذياد: السوق و الطرد و الدفع و الابعاد؛ گسيل داشتن، راندن، دور كردن و بازداشتن».
حياشة: مصدر حاش يحوش است. حاش الابل؛ شتران را در يك جا جمع كرد و به سويى سوق داد. براى پس راندن بندگان از فروافتادن در گودال نكبت و عذاب، گويى بر كناره ى گودالى ايستاده و آنها را از سقوط در آن بازمى دارد و پس مى راند و همچون كدبانوى خانه كه مرغان خانگى را به سوى آشيانه مى راند، آدميان را به سوى بهشت گسيل مى دارد.
فاطمه عليهاالسلام به دو هدف حكيمانه ى الهى در تعيين پاداش و كيفر، اشاره فرموده است كه اين دو، بندگان خدا را از عذاب الهى بازمى دارد و در بهشت او جاى مى دهد. نكته مهم اينكه آنچه در اين دو هدف منظور شده، سود و منفعت بنده است نه معبود؛ چرا كه در پيش گفته شد كه خداى سبحان با آفريدن جهان و انسان، هيچ گونه سرمايه اى را در معرض سودآورى قرار نداده است تا بندگى بندگان و كارهاى نيك آنان، براى خدا باشد، و چون غنى مطلق است و هر چه كمال و جمال و جلال و شكوه و قدرت و علم و زيبايى و عزت و خير است، در اوست و جز او هر چه هست، نقص و نادارى، بلكه هيچ است و هيچ، بنابراين، سركشى و عصيان آدميان نيز هيچ گونه گردى بر جمال كبريايى او نمى نشاند:
لانه لا تضره معصية من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه. [نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 224.]
از نافرمانى آنكه او (خدا) را عصيان كند، بدو زيانى نرسد، و طاعت آن كس كه فرمانش را برد، بدو سودى ندهد. و آنچه در دستورهاى الهى آمده، بر اساس مصالح بندگان اوست و به تقواى الهى برگشت دارد كه شريف ترين و بالاترين وسيله ى تقرب آدمى به خداوند است كه نهايى ترين هدف آفرينش انسان است. [در ارتباط با حكمت تكاليف الهى در آينده بحث خواهيم كرد.]
ما برى از پاك و ناپاكى همه از گرانجانى و چالاكى همه من نكردم امر تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم [مثنوى، دفتر دوم، بيت 1775] 1776. .
در اينجا لازم است براى توضيح و تبيين هر چه بشيتر اين قسمت از گفتار فاطمه عليهاالسلام به دو نكته ى اساسى اشاره شود:
حكمت پاداش و كيفر
- بازدید: 664