توحيد و يگانگى خداوند، به عنوان اولين اصل اعتقادى، دارايمراتبى است كه بر سبيل اجمال، بررسى مى شود:
1. توحيد ذاتى: يعنى شناختن ذات حق به يگانگى و اينكه اولا: ذات مقدس خداى تعالى بسيط است و داراى اجزاى بالفعل يا بالقوة نيست. حتى مركب از وجود و ماهيت نيز نيست و به تعبير دقيق فلسفى آن، «توحيد در وجوب وجود» است؛ يعنى تنها اوست كه هستى اش وابسته به حقيقتى ديگر نيست و ديگر موجودات به او وابسته اند و بر اثر اراده ى او پديد آمده اند.
ثانيا اين حقيقت، دويى بردار نيست: «لا ثانى له» و مثل و مانند ندارد: «ليس كمثله شى ء». [سوره ى شورا، آيه ى 11.]
در سوره ى اخلاص، به هر دو معناى توحيد ذاتى، بر سبيل توصيف خداوند و به مقتضاى بلاغت قرآن، اشاره شده است:
قل هو الله احد، يعنى حقيقت حق تعالى، بسيط و هيچ يك از اجزا (عقلى، و همى و خارجى) را ندارد. «احدى الذات» است و همه ى ماسوى در تمامى نيازهاى وجودى به او نيازمندند و در حركت ذاتى و كمالى خود، او را مى جويند و انديشه هاى فطرى و آزاد، همواره او را درمى يابند و با تعبير «و لم يكن له كفوا احد»، هر گونه همانندى و همتايى را از ذات و صفات مقدس الهى، نفى مى نمايد و با بيانى بليغ، آن هستى مطلق را كه منشا همه ى هستى هاست و معروف و مشار اليه «هو» كه از هر حد و قيد و تعين آزاد است و براى شان و مرجع محدود و ملفوظى نيست، به يگانگى توصيف مى كند و مى نماياند كه آن حقيقت مطلق و منبع كمال و جمال و معبود بحق «الله» يگانه، دويى بردار نيست: «لا ثانى له» و هيچ موجودى در مرتبه وجود ا و نمى باشد: «قال النبى صلى الله عليه و آله: كان الله و لم يكن معه شى ء؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خدا بود و هيچ موجودى در مصاحبت مرتبه ى او نبود».
عارف صاحبدلى كه حقيقت اين تعبير زيبا را دريافت، فرمود: حال نيز چنين است؛ يعنى هيچ گاه، هيچ موجودى در رتبه ى حق مطلق نبوده و نخواهد بود. [شرح توحيد صدوق، ج 2، ص 415، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 56.]
بنابراين، ذات مقدس حق تعالى، بدون آنكه استناد به غير و نياز به ماسوى داشته باشد، «بذاته لذاته» است و در اصطلاح فلسفى آن، «واجب الوجود بالذات» است:
يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد. [سوره ى فاطر، آيه ى 15.]
اى مردم! شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى نياز ستوده است.
2. توحيد صفاتى: به معناى درك و شناسايى ذات حق به يگانگى عينى با صفات و يگانگى صفات با يكديگر است. به تعبير ديگر، توحيد ذاتى، نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند است و توحيد صفاتى، به معناى نفى هر گونه كثرت و تركيب از خود ذات. بدين معنا كه ذات خداوندى در عين اينكه به اوصاف كماليه (جلال و جمال) متصف است، داراى جنبه هاى گوناگون عينى و خارجى نيست؛ زيرا اختلاف ذات با صفات و صفات با يكديگر، لازمه ى محدوديت وجود است و براى وجودى كه «لا يتناهى» است، همان طور كه دومى قابل تصور نيست، كثرت و تركيب و اختلاف ذات با صفات نيز متصور نيست. به تعبير ديگر، صفات زايد بر ذات نيستند؛ بلكه مصداق آنها همان ذات مقدس حق تعالى است و همگى آنها عين يكديگر و عين ذات هستند.
على عليه السلام در مقام ثنا و ستايش و توصيف خداوند، با تعبيراتى جامع و برتر از بلاغت، از يك سو نامتناهى بودن صفات را تعليم مى فرمايد:
الحمد لله الذى لا يبلغ مدحته القائلون، و لا يحصى نعماءه العادون و لا يودى حقه المجتهدون الذى لا يدركه بعد الهمم، و لا يناله غوص الفطن، الذى ليس لصفته حد محدود، و لا نعت موجود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا اجل ممدود. [نهج البلاغه، خطبه 1.]
سپاس خداى راست كه ثنايش، فزون از نيروى سخنوران، دهش هايش بيرون از گنجايش شمارشگران و اداى حقش، فراتر از توان سختكوشان است. هم او كه هيچ انديشه ى دور پروازى، شناختنش را فرا چنگ نياورد، و هيچ هوش ژرف بينى به ژرفايش راه نيابد؛ او كه ويژگى اش را نه مرزى پايان پذير، نه تعريفى آماده، نه زمانى سنجيدنى، و نه پايانى شناختنى است. و از سوى ديگر، عينيت صفات با ذات را مطرح كرده: و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه. [نهج البلاغه، خطبه 1.] و نقطه ى اوج اخلاص، زدودن صفتها از اوست.
3. توحيد افعالى: به معناى درك و شناخت نسبت به اينكه آفريننده و گرداننده اى جز خداى تبارك و تعالى نيست و جهان با همه ى نظام و سنن، علل و معلولات و اسباب و مسببات آن، فعل او و ناشى از اراده ى تخلف ناپذير اوست. موجودات عالم، همچنان كه در ذات و صفات، استقلال ندارند. در حوزه ى تاثير و تاثر و كنش و واكنش ها نيز وابسته به اويند و على الاصول، هر كننده و سببى، حقيقت و هستى و تاثير و فاعليت خود را از او مى گيرد و در اصطلاح عارفانه ى «لا موثر فى الوجود الا الله»، تعبيرهاى دينى «لا حول و لا قوة الا بالله» و «ماشاءالله لا قوة الا بالله» [سوره ى كهف، آيه ى 39.] «و قل الحمد لله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا» [سوره ى اسراء، آيه ى 111.] نيز بيان كننده ى اين مرتبه ى از توحيد است.
4. توحيد در عبادت (توحيد در الوهيت): بدين معنا كه جز ذات مقدس الله، هيچ موجودى سزاوار پرستش نيست. به تعبير استاد شهيد مطهرى:
توحيد در عبادت، يعنى يگانه پرستى. به عبارت ديگر، در جهت پرستش حق يگانه شدن... مراتب سه گانه ى توحيد (ذاتى و صفاتى و افعالى)، توحيد نظرى و از نوع «شناختن» است؛ اما توحيد در عبادت، توحيد عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحيد، تفكر و انديشه ى راستين است و اين مرحله از توحيد، «بودن» و «شدن» راستين. توحيد نظرى، بينش كمال است و توحيد عملى، جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظرى، پى بردن به يگانگى خداست و توحيد عملى، «يگانه شدن» انسان است. توحيد نظرى، ديدن است و توحيد عملى، رفتن. [مجموعه آثار، ج 2، ص 104] 105.
مراتب توحيد
- بازدید: 685