حديث عشق و رضامندى

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

عاشقان در سيل تند افتاده اند           بر قضاى عشق دل بنهاده اند
(مثنوى، دفتر ششم)
قرآن كريم كه يگانه كتاب توحيد (ذاتى، صفاتى و افعالى) است و براى سوق دادن انسانها به بالاترين مرحله ى تكامل فكر و نشر انديشه و عقيده ى توحيدى و اصلاح دنيا و آخرت انسان است و در تمام سوره هاى آن بجز سوره ى برائت (توبه)كه آياتش نماد خشم و قهر خداوند نسبت به مردم لجوج و كينه ورز و اعلام بيزارى و قطع رابطه ى رحمت و مغفرت و تعهد با مشركان و جريانهاى ضد دينى است: «براءة من الله و رسوله الى الذين عاهدتم من المشركين»، با نام و ياد خداوند رحمان و رحيم آغاز مى گردد، تا مخاطبانش دريابند كه تعاليم و معارف جامع اين تذكره ى الهى، از مبدا خير و بركت و از مصدر حق و رحمت، نشئت گرفته است:
تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا. [سوره ى فرقان، آيه ى 1.] .
بزرگ و خجسته است كسى كه بر بنده خود، فرقان (كتاب جدا كننده ى حق از باطل) را نازل فرمود، تا براى جهانيان، هشدار دهنده اى باشد.
دستور اكيد بر آغاز كردن هر گفتار يا نوشتارى، يا هنگام شروع به هر كارى (فكرى، قلبى و عملى)، بدين منظور است كه چهره ى جان و ذهن آدمى را از هر چه جز خداست، برگرداند، تا اين كه همه ى جهان (غيب و شهود) و حوادث آن را با بينش توحيدى، ارزيابى كند و از پراكندگى فكرى كه به تجزيه ى شخصيت آدمى منتهى مى شود- به وحدت و هماهنگى، و از تشويق و نگرانى روحى به آرامش و اطمينان برسد. حضرت يوسف عليه السلام در برخورد با زندانيان هم بند خود، به آثار عميق روحى وحدت معبود در پرتو توحيد اشاره كرد و فرمود:
يا صاحبى السجن ءارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار. [سوره ى يوسف، آيه ى 39.] .
اى دو رفيق زندانى ام، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه ى مقتدر؟ و در سوره ى زمر، آيه ى 29 آمده است:
ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء متشاكسون و رجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا الحمد لله بل اكثرهم لا يعلمون.
خدا مثلى زده است: مردى است كه چند خواجه ى ناسازگار در مالكيت او شركت دارند (و هر يك او را به كارى مى گمارند)، و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مثل يكسان اند؟ سپاس خداى را (نه)، بلكه بيشترشان نمى دانند.
اكنون جاى اين پرسش است كه چرا حضرت زهرا عليهاالسلام در گفتار مهم و تاريخى خود و در اين يادگار نفيس و ماندگار كه تفسيرى جامع از حقايق ناب و معارف عميق دين، بلكه تبيين و تقريرى دوباره از اسلام است، بر خلاف سنت جارى سخنوران، كه سخن خود را به پيروى از قرآن با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز مى كردند، بر گونه اى ديگر به ستايش خداوند پرداخته و با زيباترين و جامع ترين و دلرباترين تعبيرها، خداى بزرگ را توصيف كرده و نعمتهاى بى پايان و بى زوال او را به گونه اى شايسته و درخور، برشمرده است كه از طاقت و توان هر سخنور ستايشگرى در هر مرتبه و منزلت از بلاغت و فصاحت كه باشد، بيرون است؟
حقيقت اين است كه در جوامع روايى شيعه و سنى، هر دو تعبير «الحمد...» و «بسم الله...» از سوى اولياى خداوند، در هر دو قلمرو گفتار و نوشتار آمده است.
در برخى از روايات از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است:
كل كلام لا يبدا فيه بالحمد لله، فهو اجذم.
كل امر ذى بال لم يبدا فيه، بالحمد و فى رواية بحمد الله، فهو اقطع. [سنن ابى داوود، ج 4، ص 261.]
همچنين آمده است:
كل امر ذى بال لم يبدا فيه به بسم الله الرحمن الرحيم فهو ابتر. [رياض السالكين (شرح صحيفه)، ج 1، ص 224.]
هر كار مهم و هر اقدام نيكويى (فكرى، قلبى و عملى) كه بى نام خداوند و يا بدون حمد و ثناى او آغاز گردد، داراى خير و بركت نخواهد بود و نتيجه ى مطلوب و مقبولى نخواهد داد.
اى نام تو بهترين سرآغاز           بى نام تو نامه كى كنم باز
اى ياد تو مونس روانم           جز نام تو نيست بر زبانم
اى كارگشاى هر چه هستند           نام تو كليد هر چه بستند
(نظامى)
پاسخ اول: فاطمه عليهاالسلام گفتار خويش را با ستايش و ثناى خداوند و توصيف نعمتهاى او آغاز كرد؛ زيرا از يك سو، ستايش خداوند (سوره ى حمد) سرآغاز و ديباچه ى قرآن كريم است و از سوى ديگر، كليد گنجينه ى ياد خداوند و ابزار افزونى بخشش ها و دليل و راهنماى شناختن دهش هاى اوست:
الحمد لله الذى جعل الحمد مفتاحا لذكره، و سببا للمزيد من فضله و دليلا على آلائه و عظمته. [نهج البلاغه، خطبه ى 156.] .
سپاس خداوندى را كه حمد و سپاس را براى ياد خويش، كليدى، براى افزونى بخشش، ابزارى، و بر داده ها و عظمت خود، دليلى قرار داد.
بسا معناى «ذكر» در سخن بالا، نه ياد، بلكه قرآن باشد. در اين صورت، اين سخن، اشاره اى است به افتتاح قرآن با حمد. [فرهنگ آفتاب، ج 4، ص 2186.] .
پاسخ دوم: حمد و ستايش با توجه به گستردگى معنايى كه دارد، تعريف و توصيفى است گويا و جامع از جمال و جلال و كمال خداوند كه «بسم الله الرحمن الرحيم»، جلوه اى از اين ستايش زيباست:
الحمد لله المتجلى لخلقه بخلقه، و الظاهر لقلوبهم بحجته. [نهج البلاغه، خطبه 107.]
سپاس خداى را كه به آفرينش مخلوقاتش بر آفريدگان خود، نمودار است و هستى وى- با دليل روشن- بر دلهاى آنها پديدار.
پاسخ سوم: فاطمه عليهاالسلام درصدد احياى معارف توحيدى است كه بخش اصلى و هدف عالى بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است و اين اقدام آگاهانه و مدبرانه اش، جز براى حمد و ستايش خداوند و ارج نهادن نعمتهاى او نيست.
پاسخ چهارم: دختر بزرگوار پيامبر صلى الله عليه و آله گفتار شورانگيز و افشاگرانه و حماسى خود را به ستايش خداى محمود بياراست، تا حديث رضامندى و خشنودى خويش را از آنچه كه پيش آمده، بازگو كند.
مگر نه اين است كه رژيم روى كار آمده بر مبناى سقيفه، در تلاش است تا توان اقتصادى را نيز از خاندان على عليه السلام و زهرا عليهاالسلام بگيرد و بدين وسيله، اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را از هر سو با گرفتارى روبه رو كند؟ فاطمه عليهاالسلام نيز از يك سو، خود را در كوران آزمايش عظيم خداوند مى بيند و از سوى ديگر، در محاصره ى نعمتهاى بى زوال خداوند و غرقه در درياى دهش هاى انبوه او مى بيند. آيا جز اعلام رضامندى و خرسندى از آنچه پيش آمده، در خور شان بانوى اكرم اسلام است؟ «غرق در بحر، چه انديشه كند طوفان را؟».
حق اين است كه اولاى خداوند و پاكان و برگزيدگان عالم، بويژه آل محمد صلى الله عليه و آله در برخورد با مشكلات و مصائب، صبورى و استقامت را پيشه ى خود ساخته و هيچ گاه خود را نباخته اند و آميختگى كامروايى ها و ناكامى ها، خوشى ها و سختى ها و زشتى ها و زيبايى ها را لازمه ى زندگى دنيا مى دانند و انسان را نيز آفريده در درد و رنج و محنت: «لقد خلقنا الانسان فى كبد». [سوره ى بلد، آيه ى 4.]
على عليه السلام در توصيف دنيا فرمود:
دار بالبلاء محفوفة، و بالغدر معروفة، لا تدوم احوالها و لا تسلم نزالها، احوال مختلفة، و تارات متصرفة، العيش فيها مذموم، والامان منها معدوم، و انما اهلها فيها اغراض متسهدفة، ترميهم بسهامها، و تفنيهم بحمامها. [نهج البلاغه، خطبه 217.]
(دنيا) سرايى است فروپوشيده به درد، و پر آوازه به خيانت. نه حالاتش را دوامى است و نه فرود آمدگانش را سلامتى، با چگونگى هايى گونه گون و دورانهايى ديگرگون. زندگى در آن، مذموم و امنيت در آن، معدوم است. مردمش در آن، تخته ى نشان اند كه با پيكانهايش به سويشان نشانه مى رود و با مرگ به تباهى شان مى كشاند.
بدين روى، مصائب و گرفتاريها را با خرسندى از خداوند و با گشاده رويى و صلابت، استقبال مى كنند؛ چرا كه: «رضا الله رضانا اهل البيت نصبر على بلائه و يوفينا اجور الصابرين»، شعار آنان است و «ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم، ثم الامثل فالامثل»، تعليمشان.
دلبر، آسايش ما مصلحت وقت نديد           ورنه از جانب ما دل نگرانى دانست
عاشقان و شيفتگانى هستند كه در رهايى خلق از جور ستم پيشگان، جفاى ارباب بى مروت دنيا را تحمل مى كنند، دم درنمى كشند و هيچ گاه زبان به گله و شكوه از روزگار و حوادث تلخ آن نمى گشايند:
لاف عشق و گله از يار زهى لاف دروغ           عشقبازان چنين مستحق هجران اند
وصف رخساره ى خورشيد ز خفاش مپرس           كه در اين آينه صاحب نظران حيران اند
عشق ورزانى هستند كه در طوفان بلاخيز درياى زندگى، بر موجهاى مصيبت، سوارند و اراده و تدبير و اختيار خود را يكسره تسليم اراده و تدبير و اختيار خداى خويش كرده و دل بر قضاى او نهاده اند:
عاشقان در سيل تند افتاده اند           بر قضاى عشق، دل بنهاده اند
مجذوبان، سالكانى هستند كه سر از پا نمى شناسند و زمزمه ى مناجاتشان، تقاضاى فناى تدبير و اختيارشان، در تدبير و اختيار خداست:
الهى اغننى بتدبيرك لى عن تدبيرى و باختيارك عن اختيارى. [مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.]
اى اله من! قبله گاه من! با تدبير و اختيار خود، مرا از تدبير و اختيارم بى نياز گردان.
فاطمه عليهاالسلام خود ازنخبگان عرصه ى عبوديت و از پيشتازان قلمرو محبت و عشق به خداوند و از مجذوبان سالكى است كه عروج به معراج قرب را با قدم بندگى طى كرده و از راه يافتگان به محفل انس و حريم عزت و قدس الهى است. آنچنان غرق در جذبه ى جمال محبوب است كه نه تنها در رويارويى با نامرادى ها و نامردمى ها خود را نمى بازد؛ بلكه اين تخلكامى ها را در راه رضاى معبود و محبوب خويش، چون شهدى گوارا به جان خريدار است؛ زيرا گذشته از آنكه يادگار پيامبرى است كه در راه ارشاد و هدايت خلق فرمود: «ما اوذى نبى مثل ما اوذيت»، [بحارالانوار، ج 39، ص 56.] مرشد و مربى دلباخته اى است كه چونان شمعى مى سوزد تا خورشيد تابناك نبوت كه جلوه ى كامل «الله نور السموات و الارض» است، تا ابد روشن و تابناك بماند.
اگر چه پدر، صاحب لواى «حمد» است، ليكن شرايط اجتماعى اقتضا مى كند كه فاطمه و نه شخص ديگر، در آن شرايط ويژه به نيابت از پدر، با سرافرازى و شجاعتى بى نظير، زبان به ستايش خداوند ستوده بگشايد و نعمتهاى بى شمار او را در برابر آن جمعيت ناسپاس، شكر بگزارد كه: «الحمد لله على ما انعم، و له الشكر على ما الهم...».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page