ديدگاه فقهى

(زمان خواندن: 12 - 24 دقیقه)

ديدگاه فقهى

ديدگاههاى دو خليفه
تأليف: نجاح الطائى
مترجم: رئوف حق پرست

ديدگاه عمر و ابوبكر درباره ى قضاوت
عمر در قضاوت خود در جاهاى بسيارى بر رأى خاص خود اعتماد كرد و موقعى كه مدعى را به سوى زيد بن ثابت براى قضاوت در مسأله ى خود فرستاد گفت: اگر ميخواستم تو را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش ارجاع دهم، ارجاع مى دادم اما تو را به رأى خويش ارجاع مى دهم و رأى، راهنماست.
و همين سخن خود را نظريه اى قرار داد كه براساس آن در قضاوت عمل مى كرد، و كسى كه در قضاوت عمر تحقيق كند در مى يابد كه در ارث و طلاق و ازدواج موقت و موارد ديگر نظريات او بر رأى استوار است.
و با اين بيان، نظريه ى رأى، از پايه هاى افكار خليفه ى دوم عمر بن الخطاب است. او و ابوبكر نخستين كسانى بودند كه اين نظريه را ايجاد نموده و بدان عمل كردند. زيرا ابوبكر در قضيّه ى قتل مالك بن نويره بدست خالد گفت: او اجتهاد كرد و خطا نمود. و با وجود آنكه ابوبكر به موارد اندكى اكتفا كرد، عمر اين عرصه را توسعه داد، و بر آن جرأت كرد و جرأت او در موارد متعددى ظاهر گرديد. و هنگامى كه ابوبكر عمر را متولى قضاوت نمود يك سال صبر كرد و حتى دو مرد براى شكايت نزد او نيامدند.(512)
مسعودى مى گويد: وقتى عمر قاضى ابوبكر شد در مدت يك سال يك نفر نزد او نيامد.(513)
عمر قدرت خواندن نداشت زيرا چون بر خواهر خود هجوم برد، او را زد و دو زخم بر سر او وارد كرد سپس با كتف (استخوان پهنى كه بر آن مطالب خود را مى نوشتند) خارج و شخص باسوادى را پيدا كرد و براى عمر خواند و عمر نمى توانست بنويسد.(514)
و از آن جائى كه عمر مطابق رأى شخصى عمل مى كرد طبيعى بود قضاوتهايش مختلف باشد! تا جائيكه روايت شده است كه درباره ى جد (پدربزرگ) به هفتاد صورت قضاوت نمود و به روايتى به صد صورت قضاوت نمود.(515)
سپس عثمان و پادشاهان بنى اميه بر همين نظريه پيش رفتند، براى همين عمر حدّ مغيرة بن شعبه را در زنا تعطيل كرد همانطورى كه ابوبكر حدّ خالد را در زناى با همسر مالك بن نويره تعطيل نمود و عمر اعتقاد داشت كه بلوغ به وَجَب است و هركس قدّ او به شش وجب مى رسيد احكام را بر او جارى مى كرد و هركس از شش وجب كمتر بود گرچه چند انگشت، او را رها مى كرد، رأى ابن زبير نيز همين بود.(516)
 شروع اذان
در كتاب سيره ى حلبيه به نقل از ابى العلاء آمده است كه: به محمد بن الحنفيه گفتم: ما مى گوئيم كه اذان زمانى شروع شد كه مردى از انصار رويائى در خواب ديد.
گفت: محمد بن الحنفيه از اين سخن بشدت برآشفت و گفت: شما قصد نابود كردن چيزى كرديد كه اصلِ در احكام اسلام و در معالم دين شماست، و گمان كرديد كه از رويائى كه يكى از انصار در خواب ديد و احتمال صدق و كذب دارد و گاهى رويايى باطل است بوجود آمده.
گفتم: اين حديث بين مردم مشهور شده است. گفت: بخدا سوگند باطل است. طحاوى از هارون بن سعد از زيد بن على بن الحسين (عليه السلام) از پدران خود از على (عليه السلام) نقل مى كند كه: رسول خدا در شبى كه بمعراج رفت اذان را فرا گرفت و نماز بر او واجب شد.(517)
نظريه ى عمر درباره ى نماز با نبود آب
در قرآن كريم آمده است كه: (وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى...)(518) يعنى «و اگر بيمار بوديد يا آنكه در سفر باشيد يا قضاى حاجتى دست داده باشد يا با زنان مباشرت كرده ايد و آب براى تطهير و غسل نيافتيد در اين صورت به خاك پاك تيمم كنيد آنگاه صورت و دستها را مسح كنيد كه خدا بخشنده و آمرزنده است».
و در حديثى متواتر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خاك پاك وسيله ى طهارت مسلمان است، اگرچه ده سال آب پيدا نكند. يعنى فاقد آب قبل از تيمم بايد در چهار طرف به اندازه پرتاب دو تير در زمين هموار از آب جستجو كند، و اگر نيافت بايد تيمم كند. ولى عمر بن الخطاب در اين مسأله مخالفت كرد زيرا از خواندن نماز با نبود غسل و وضو منع كرد. و با وجود فرمايش حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) به او و شهادت عمار بر مطلب، بخارى نقل كرد كه مردى نزد عمر آمد و گفت: من جنب شدم و آب پيدا نكردم...؟ عمر گفت: نماز نخوان ـ و عمار ياسر آنجا حاضر بود ـ پس عمار گفت: اى اميرمؤمنان آيا بياد نمى آورى كه با هم در جنگى بوديم و هر دو جنب شديم و آب پيدا نكرديم، اما تو نماز نخواندى، و اما من خود را در خاك غلطاندم و نماز خواندم. و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: براى تو كافى بود دو دست را بر زمين بزنى سپس فوت كنى سپس صورت و دو دست خود را مسح كنى. پس عمر گفت: از خدا بترس اى عمّار، گفت: اگر درباره اش سخن نگويم... عمر گفت: تو را به حال خود رها مى كنيم».
در اينجا گفتگوئى ديگر بين عبدالله بن مسعود و ابوموسى اشعرى وجود دارد. شقيق بن سلمه مى گويد: نزد عبدالله بن مسعود و ابوموسى اشعرى بودم ابوموسى گفت: اى اباعبدالرحمن: اگر مكلَّف جنب شود و آب پيدا نكند چه كند؟ عبدالله گفت: نماز نخواند تا آب بيابد.
ابوموسى اشعرى گفت: با قول عمار هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به ايشان فرمود: «تو را كفايت مى كند» چه مى كنى؟
گفت: آيا نديدى عمر به اين قانع نشد؟
ابوموسى گفت: از قول عمار بگذريم، با اين آيه چه مى كنى؟ (و آيه ى سوره ى مائده را برايش تلاوت كرد).
راوى مى گويد: عبدالله نتوانست جواب دهد و ندانست چه بگويد.(519)
و ابوحنيفه طبق قول عمر فتوى داد، در حاليكه ائمه ى مذاهب ديگر براساس آيه ى قرآن و قول عمار عمل كردند. زيرا ابوحنيفه مى گويد غيرمسافرِ سالم اگر آب نداشته باشد تيمم نمى كند و نماز هم نمى خواند و با آيه ى هشتِ سوره ى مائده (اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى...)كه معنى آنرا دانستيم استدلال كرد و گفت: دلالت آيه صريح است در اينكه به صرف نبود آب اگر مكلف مسافر يا بيمار نباشد نمى تواند تيمم نمايد و حال كه تيمم اختصاص به مسافر و بيمار دارد، بنابراين سالم غيرمسافر در اين حالت واجب نيست نماز بخواند چون فاقد غسل و وضو است و نمازى براى فاقد طهور (غسل و وضو) وجود ندارد. و اماميه طبق قول عمار و موافق با آيه عمل كردند، و آنان در اين مسأله با سه مذهب ديگر (مالكى و شافعى و حنبلى) موافق هستند.
نماز تراويح
بخارى در كتاب خود به نقل از عروة بن الزبير از عبدالله بن عبدالقارى نقل مى كند كه گفت: شبى با عمر بن الخطاب به مسجد رفتيم كه ناگهان ديدم مردم پراكنده و متفرق هستند، يكى فرادى مى خواند، يكى نماز مى خواند و ديگران به او اقتدا كرده اند. پس عمر گفت: بنظرم مى رسد اگر همه اينها را بر يك نمازخوان جمع كنم بهتر است. و سپس اقدام كرد و همه را بر اُبىّ بن كعب جمع نمود. پس از آن شبى ديگر با او رفتم و مردم مشغول نماز با قارى خود بودند. عمر گفت: خوب بدعتى است و كسانى كه بجاى عمل به اين بدعت مى خوابند بهتر از كسانى هستند كه نماز مى خوانند.(520)
و مردم كوفه از اميرمؤمنان على (عليه السلام) خواستند امامى را نصب كند تا با آنان نافله ى ماه رمضان را به جماعت بخواند، حضرت آنان را منع كرد و آگاه كرد اين كار خلاف سنّت است، پس حضرت را رها كردند و يك نفر را مقدم كردند و به جماعت نماز خواندند. حضرت فرزند خود حسن (عليه السلام) را فرستاد و چون با تازيانه داخل مسجد شد، بطرف درها دويدند و فرياد و اعمراه سردادند.
در حاليكه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اَيُّهَا النّاس، نماز نافله در شب ماه رمضان به صورت جماعت بدعت است، آگاه باشيد، در ماه رمضان در نافله جماعت نخوانيد و نماز ضحى نخوانيد، زيرا اندكى از سنّت بهتر از بسيار از بدعت است. آگاه باشيد هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى راه به سوى آتش دارد.
تعداد تكبيرات نماز ميّت
سيوطى مى گويد: عمر اولين كسى بود كه مردم را در نماز ميّت بر گفتن چهار تكبير جمع كرد.
طحاوى مى گويد: همين عمر، امر را دراين باره به چهار تكبير بازگرداند.(521)
و هيمنطور اجماعى را كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در تعداد تكبيرات بر ميّت بوجود آوردند حجت است گرچه خلاف آنرا از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بدانند، و آنچه را انجام دادند و بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ى نماز ميت بر آن اجماع كردند حجت است. گرچه از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مخالفت با آنرا دانسته باشند.
احمد بن حنبل از عبدالاعلى روايت مى كند كه گفت: پشت سر زيد بن ارقم بر جنازه اى نماز خواندم و او پنج تكبير گفت، پس عبدالرحمن بن ابى ليلى به سويش برخاست و دست او را گرفت و گفت: آيا فراموش كردى؟
گفت: نه لكن پشت سر حضرت ابوالقاسم (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز خواندم و حضرت پنج تكبير گفت و من اينرا ترك نمى كنم!(522)
از اين مطالب بخوبى ظاهر مى شود كه نماز بر جنازه از پنج تكبير تشكيل مى شود ليكن عمر دوست داشت آنرا، بخاطر مصلحتى كه آنرا بيان نكرد، چهار تكبير قرار دهد!(523) و اين پديده ى ديگر از پديده هاى مخالفت عمر با نص الهى است، عبدالله بن عباس گفت: مى بينم آنان هلاك خواهند شد، مى گويم پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود و آنها مى گويند: عمر و ابوبكر نهى كردند.(524)
نظريه ى عمر در مورد سه طلاقه كردن
در قرآن كريم آمده است كه (الطَّلاقُ مَرَّتانِ...)(525) يعنى: «طلاقى كه شوهر در آن ميتواند رجوع كند دو مرتبه است، يا رجوع كند به خوشى و سازگارى يا رها كند به نيكى و خيرانديشى و حلال نيست كه چيزى از مهر آنان را به جور و ستم بگيريد... پس اگر (بار سوم) زن را طلاق دهد روا نيست كه آن زن و شوهر ديگر بار رجوع كنند تا اينكه زن با ديگرى شوهر كند پس اگر (شوهر دوم) او را طلاق داد، پس باكى بر آن دو نيست كه رجوع كنند، اگر بدانند كه حدود الهى را اقامه مى كنند، اين است احكام خدا كه براى مردم دنيا بيان مى كند» بنابراين شوهر ميتواند قبل از طلاق سوم به زوجه ى خود رجوع نمايد و با تحقق طلاق سوم بر او حلال نخواهد بود تا آنكه با شخص ديگرى ازدواج نمايد. و در سنن مسلم به نقل از ابن عباس و با أَسناد متعدد و مختلف آمده است كه گفت: در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و زمان ابوبكر و دو سال از خلافت عمر، طلاق سه تائى (در يك مجلس) يك طلاق شمرده مى شد. پس عمر بن الخطاب گفت: «مردم درباره ى امرى كه در آن ميتوانند تأنّى كنند ميخواهند عجله كنند خوب است آنرا اجازه دهيم و بعد از آن اجازه داد.»(526)
مسلم در سنن خود نيز ذكر مى كند كه: ابوالصهباء به ابن عباس گفت: كمى وقت خود را بده، آيا طلاق سه گانه (در يك مجلس) در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)و ابوبكر يك طلاق شمرده نمى شد؟ گفت: چنين بود. و چون زمان عمر پيش آمد مردم پشت سر هم و بدون فاصله طلاق دادند و او آنرا اجازه داد.(527)
و نسائى از روايت مخرمة بن بكير از پدرش از محمود بن لبيد نقل مى كند كه: به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ى مردى كه زن خود را سه مرتبه با هم طلاق داده خبر دادند، پس حضرت غضبناك برخاستند سپس فرمودند: آيا با كتاب خدا بازى مى شود و من در ميان شما هستم!... تا آنكه مردى به پا خاست و عرض كرد: اى رسول خدا ميخواهيد او را بكشيم؟(528)
علامه رشيد رضا حديث حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) را كه در سنن مسلم و احمد كه همگى از ابوداود نقل كرده اند و در سننِ نسائى و حاكم و بيهقى نيز نقل شده است، ذكر كرد و گفت: از قضاوت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) برخلاف حديث بيهقى، حديث ابن عباس است كه گفت: ركانه همسر خود را در يك مجلس سه طلاق داد، و بر او به شدت محزون گرديد، پس رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد چگونه او را طلاق دادى؟ گفت: سه بار، فرمود: در يك مجلس؟ گفت: آرى، حضرت فرمود اين يك طلاق است اگر خواستى او را بازگردان.(529)
از اين حديث بدست مى آيد كه طلاق سه گانه در يك مجلس يك طلاق شمرده مى شود، و محمود شلتوت رئيس سابق جامع الازهر، همين قول را پذيرفت، در حاليكه عمر با نص الهى ذكر شده در قرآن كريم مخالفت كرد و طلاق سه گانه در يك مجلس را سه طلاق به حساب آورد و در اين صورت زن بر شوهر خود حلال نمى شود مگر آنكه با مردى ديگر ازدواج نمايد!
منتقل كردن مقام ابراهيم از جايگاه خود
در قرآن كريم آمده است كه (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إبْراهيمَ مُصَلّى)(530) يعنى «مقام ابراهيم را جاى پرستش ـ نماز ـ قرار دهيد».
مقام ابراهيم سنگى است كه ابراهيم و اسماعيل (عليهما السلام) براى ساختن كعبه بر آن ايستادند، و اين سنگ به بيت الله الحرام چسبيده بود و حُجاج بعد از طواف نزد آن نماز مى خواندند، و اولين كسانى كه قبل از اسلام جاى آنرا از جائى كه ابراهيم (عليه السلام)قرار داده بود تغيير دادند، عربها بودند. و بعد از بعثتِ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)و فتح مكه بدست او، مقام ابراهيم را به همان جائى كه جدش ابراهيم قرار داده بود بازگرداند. و اين كار باطل كردن و پايان دادن به كارى شمرده مى شد كه رجال جاهليت، همان بت پرستان بعنوان انحراف از فعل ابراهيم (عليه السلام) انجام داده بودند.
اين مقام در زمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و زمان ابوبكر در جاى خود باقى بود و هنگامى كه عمر خلافت را بدست گرفت، مقام همچنان در همان جائى كه سه پيغمبر يعنى ابراهيم (عليه السلام) و اسماعيل (عليه السلام) و محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) قرار داده بودند، باقى ماند. اما در سال هفدهم آنرا از جاى خود منتقل نمود.(531) لكن عمر از سببى كه او را بر آن داشت تا مقام ابراهيم را از مكان خود كه چسبيده به حرم بود، يعنى در جائى كه ابراهيم و اسماعيل و محمد (صلى الله عليه وآله وسلم)قرار داده بودند، منتقل كند، پرده برنداشت. عمر با اين كار خود، قريش را كه مقام را از كعبه دور كرده بودند، و بعد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آنرا برگرداند، راضى نمود.
نظريه ى عمر در متعه ى حج و متعه ى زنان
در كتاب خداى تعالى آمده است كه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِه...)(532) يعنى «پس چنانچه شما از آنها بهره مند شويد آن مهر معين كه مزد آنهاست به آنان بپردازيد» و (فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ...)(533) يعنى «هركس از عمره ى تمتع به حج بازآيد قربانى كند با آنچه مقدور اوست و هركس به قربانى تمكن نيافت...».
و در صحيح تِرمذى آمده است كه: از عبدالله بن عمر درباره ى متعه ى حج سؤال شد، گفت: متعه ى حج حلال است. سؤال كننده گفت: پدرت از آن نهى نمود، گفت: بنظر تو اگر پدرم نهى كرده باشد و رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) انجام داده باشد، آيا امر پدرم را پيروى كنيم يا امر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را؟
مرد گفت: مسلماً امر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را، گفت: رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آنرا مسلماً انجام داد.(534)
و ابن حاتم گفت: «مردى يعنى عمر به رأى خود آنچه ميخواست نظر داد»(535) و به همين مطلب سعد بن ابى وقاص(536) و عمر بن الخطاب تصريح كردند.(537) در مسند احمد بن حنبل در قسمتى از حديث ابن عباس آمده است كه گفت: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)تمتع كردند، و عروة بن الزبير (بن العوام) گفت: ابوبكر و عمر نهى از متعه ى در حج كردند. ابن عباس گفت: عُريَّه (مُصغر عروه) چه مى گويد؟ گفت: مى گويد ابوبكر و عمر از متعه نهى كردند، ابن عباس گفت: بنظرم هلاك خواهند شد، مى گويم: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود و آنها مى گويند: ابوبكر و عمر نهى كردند.(538)
و درباره ىِ عمره ىِ تمتع در كتاب مسلم آمده است كه: در حجة الوداع در مكّه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) حلّيّت متعه ى در حج را در مقابل بيش از صد هزار مرد و زن اعلان نمود. و هنگامى كه اين مطلب را اعلان كرد سراقة بن مالك بن خثعم به پا خاست و عرض كرد: اى رسول خدا، اين تمتع براى فقط امسال است يا تا ابد؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) انگشتان خود را يكى پس از ديگرى درهم فرو برد و فرمود: عمره در حج داخل شد و عمره در حج تا ابدالاباد داخل شد.(539)
و در صحيح مسلم به نقل از سعيد بن المسيّب آمده است كه:
على و عثمان در عسفان اجتماع كردند، عثمان از متعه و عمره منع مى كرد، پس على (عليه السلام) به او فرمود: چه ميخواهى كه نسبت به امرى كه رسول خدا انجام داد از آن نهى مى كنى؟
عثمان گفت: كارى به ما نداشته باش. على (عليه السلام) فرمود: نمى توانم تو را رها كنم.(540)
اعراب جاهلى بين حج و عمره فاصله مى انداختند، سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)بين ايندو جمع كرد و ابوبكر نيز چنين كرد. و بين اين دو را عمر و عثمان جدائى و فاصله انداختند. عمر گفت: «مُتْعَتانِ كانَتا عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) وَ أَنَا أَنْهى عَنْهُما وَ اُعاقِبُ عَلَيْهِما، مُتْعَةُ الْحَجِّ وَ مُتْعَةُ النِّساءِ» يعنى دو متعه در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)وجود داشتند و من از آندو نهى مى كنم و بر آندو مجازات مى كنم، متعة ى حج و متعة ى زنان.(541)
و همچنين گفت: اى مردم سه چيز در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) وجود داشتند و من از آنها نهى مى كنم و حرام مى نمايم و بر آنها مجازات مى كنم متعه ى حج و متعه ى زنان و حَىَّ عَلى خَيْرِالْعَمَلِ.(542)
و امام على (عليه السلام) فرمود: اگر عمر مردم را از متعة (ازدواج موقت) نهى نمى كرد، بجز شقى و بدبخت احدى زنا نمى كرد.(543)
و مقصود ما از اينكه عمر متعه ى حج و متعه ى نساء را منع كرد اين نيست كه او مخالف نكاح است، زيرا مى بينيم كه او در حال روزه در ماه رمضان با كنيزى نكاح كرد.(544) بلكه مقصود آنست كه او هر وقت ميخواست، چيزى را حلال يا حرام مى كرد.
و راغب اصفهانى ذكر مى كند كه: «عبدالله بن زبير، ابن عباس را بخاطر حلال شمردن متعه (ازدواج موقت) سرزنش كرد، ابن عباس گفت: از مادرت بپرس چگونه با پدرت ازدواج كرد. او سؤال كرد و در پاسخ مادرش گفت: تو را متولد نكردم مگر با ازدواج موقت»(545)
و برغم اعتراف اسماء به ازدواج متعه با زبير باز هم دست اموى مطلب را تغيير داد و گفت: زبير با او در مكّه ازدواج كرد، و چند فرزند براى او متولد كرد و پس از آن او را طلاق داد و پيوسته همراه فرزندش عبدالله در مكه بسر مى برد تا عبدالله كشته شد!(546)
و عمر به جدائى حج و عمره فتوى داد، زيرا از عبدالله بن عمر نقل شده است كه عمر بن الخطاب گفت: بين حج و عمره ى خود جدائى اندازيد، زيرا براى حجِ هر كدامتان كامل كننده تر است و عمره بستن در غير ماههاى حج براى عمره ى او كامل كننده تر است.(547)
اولين كسى كه اين سنتها را گذاشت عمر بود
1- اولين كسى كه در مكه و بصورت انفرادى و قبل از اسلام آوردن قرار گذاشت محمد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را بكشد.
2- اولين كسى كه در جاهاى متعدد با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مخالفت كرد: در حديبيه، در نماز خواندن بر ابن اُبى، خوددارى از رفتن در سپاه اسامه، بازداشتن از آوردن ورق و دواة براى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در روز پنج شنبه.
اولين كسى كه گفت: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نمرده است.
اولين كسى كه مخفيانه شخصى را بسوى ابوبكر فرستاد تا او را از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آگاه كند.
اولين كسى كه دعوت به رفتن به طرف سقيفه كرد و با ابوبكر تا آن جا همراهى كرد.
اولين كسى كه با ابوبكر در سقيفه بيعت كرد.
اولين رافضى، چون جانشينى على (عليه السلام) را براى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نپذيرفت.
بنابراين، او اولين كسى است كه نوشتن وصيت نبوى را از جانب رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)منع كرد.
اولين كسى كه جماعتى را براى به آتش كشيدن خانه ى فاطمه (عليها السلام)رهبرى كرد و دعوت به سوزاندن خانه ى او كرد.
اولين كسى كه امام على بن ابى طالب (عليه السلام) را بين بيعت با ابوبكر و كشته شدن مخيّر كرد.
اولين كسى كه خلافت ابوبكر را بصورت رسمى رد كرد و گفت: بيعت با او اشتباه بود.
اولين كسى كه دعوت به قتل خالد بن وليد و ابن عبادة كرد.
اولين كسى كه با وصيّت او با خليفه اى بيعت كردند.
اولين كسى كه معاويه را والى شام نمود.
اولين كسى كه ابوهريره را والى بحرين نمود، و اولين كسى كه او را به دروغ و سرقت متهم كرد.
اولين كسى كه خالد بن وليد را عزل كرد و به حيات سياسى او خاتمه داد.
اولين كسى كه حقوق مالى را طبقاتى نمود.
اولين كسى كه در خلافت خود ديوان ها را تدوين كرد.
اولين كسى كه عراق و شام و مصر و ايران را فتح كرد.
اولين كسى كه نظريه ى عدالت اصحاب را رد كرد و واليان خود را به سرقت و دروغ و فسق و امورى ديگر متهم كرد.
و آمده است كه: او (عمر) اولين كسى بود كه قيام ماه رمضان را احداث كرد. و اولين كسى كه بر هجو كردن مجازات كرد، و اولين كسى كه بر خوردن شراب هشتاد ضربه شلاق زد، و اولين كسى كه متعه و... را تحريم نمود، و اولين كسى كه مردم را در نماز ميّت بر چهار تكبير جمع كرد... و اولين كسى كه در مقدار ارث نقص بوجود آورد و اولين كسى كه زكات اسب گرفت و مقام ابراهيم را به جاى فعلى آن آورد و از كعبه دور كرد...(548)
و از نظريات اين دو (ابوبكر و عمر):
ابوبكر ارث دادن پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را فقط به فاطمه (عليها السلام) منع كرد و فدك را از آنحضرت گرفت،(549) و خليفه عمر دست به سينه ايستادن در نماز را واجب كرد. و بسم الله را از آن حذف كرد. و آمين را بر آن اضافه كرد. و در تشهد اول نماز يك سلام گفتن را واجب كرد.(550) و اقدام به جمع كردن دو نماز مغرب و عشا نمود.(551) و مسح بر چكمه را جايز كرد.(552)
عمر پوشيدن حرير را فقط براى رفيق مقرّب خود عبدالرحمن بن عوف جايز كرد.(553)
و اولين كسى كه ماليات عُشر را در اسلام وضع كرد عمر بود. و اولين كسى كه اقدام به اضافه كردن «الصَّلوةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» در اذان كرد.(554)
و اولين كسى كه گريه بر مرده را حرام كرد.(555)
و اولين كسى كه نظام كم آوردن (عول) ارث را احداث كرد.(556)
و اولين كسى كه زكات اسب را واجب كرد.(557)
و اولين كسى كه اقدام به تبديل اسمهائى كرد كه به نام پيامبران بودند.(558)
و اولين كسى كه روزه گرفتن ماه رجب را منع كرد!(559)
و اولين كسى كه اقدام به محدود كردن مهر زنان نمود.(560)
و اولين كسى كه از متعه ى حج و متعه ى زنان منع كرد.
________________________________________
[512]- تاريخ طبرى 2/617، الكامل، ابن اثير 2/617، چاپ مؤسسه الاعلمى بيروت
[513]- التنبيه والاشراف، مسعودى 254، تاريخ طبرى 2/617، المنتظم 4/70
[514]- المغازى النبوية، زهرى ص 45
[515]- كنزالعمال، كتاب الفرائض 9/15
[516]- كنزالعمّال 3/116، المصنف 10/178
[517]- مشكل الاثار، طحاوى، و ابن مردويه طبق نقل متقى هندى ص 277 از جزء ششم كنزالعمال حديث 397، مستدرك حاكم 3/171، شرح تجريد، قوشجى، اواخر مبحث امامت و او از ائمه ى اشاعره در علم كلام است.
[518]- نساء: 43
[519]- سنن بخارى، البداية و النهايه، ابن رشد 1/63، چاپ 1935، المغنى، ابن قدامة 1/234 چاپ سوم، تفسير ابن كثير 4/505، سنن نسائى 1/169، سنن ابن ماجه 1/188 سنن بيهقى 1/209
[520]- صحيح بخارى، با حاشيه سندى 1/342
[521]- تاريخ الكامل 15/29، تاريخ الخلفاء 137
[522]- مسند احمد 4/370 صحيح مسلم باب «الصلوة على القبر...، صحيح نسائى كتاب الجنازه، عدد تكبيرات...
[523]- صحيح مسلم باب الصلوة على القبر از كتاب جنائز، صحيح نسائى، عدد تكبيرات بر جنازه ها از كتاب الجنازه
[524]- مسند احمد 1/337، جامع بيان العلم و فضله، ابن عبدالبر اندلسى، باب «فضل السنة و مباينتها لاتاويل العلماء»
[525]- سوره بقره، 230-229
[526]- سنن مسلم جلد 1 باب طلاق سه تائى، حاكم و ذهبى هم آنرا نقل كرده اند
[527]- سنن مسلم جلد اول باب طلاق الثلاث 1/575، بيهقى 7/336
[528]- تحرير المراة، قاسم بك امين المصرى 172، و سعيد بن المسيب و جماعتى گفتند: طلاق سه گانه بكلى باطل است زيرا بازى است و «انت طالق» فقط جدى است و بازى در آن نيست.
[529]- سيره ابن اسحاق 2/191، به تفسير كشاف زمخشرى مراجعه كنيد
[530]- بقرة، 125
[531]- تاريخ الخلفاء سيوطى، حياة الحيوان، دميرى، در ماده ى الديك، كامل ابن اثير 2/537 طبقات ابن سعد 3/204، شرح نهج البلاغه 3/113، دلائل النبوة بيهقى 2/62
[532]- سوره ى نساء، آيه 24
[533]- سوره ى بقره، آيه ى 196
[534]- صحيح ترمذى 1/157
[535]- صحيح مسلم 2/898 ح 1226
[536]- شرح موطأ مالك، زرقانى ص 178
[537]- مسند احمد 1/49
[538]- مسند احمد بن حنبل 1/337، جامع بيان العلم و فضله، ابن عبدالبر باب فضل السنة و مباينتها لأَقاويل العلماء
[539]- صحيح مسلم 1/467، شرح معانى الاثار 2/147
[540]- صحيح مسلم 1/475
[541]- تفسير فخر راى 4/42 در تفسير آيه ى «فما استمتعتم به...»
[542]- شرح تجريد، الامام القوشجى، از نقل امام احمد بن حنبل 1/49
[543]- تفسير فخر رازى 4/41
[544]- انساب الاشراف 2/905
[545]- محاضرات الادباء 2/214، المسائل الصاغانيه، شيخ مفيد 35، صحيح مسلم، موضوع متعه
[546]- المعارف، ابن قتيبة ص 173
[547]- شرح معانى الاثار 2/147
[548]- تاريخ الخلفاء، سيوطى 137
[549]- تاريخ طبرى 3/95، تاريخ ابن اثير 2/106، 107
[550]- الصراط المستقيم، نباطى، متوفاى 877 هـ، چاپ كتابخانه مرتضويه
[551]- طبقات ابن سعد
[552]- تفسير عياشى 1/46، 297
[553]- صحيح مسلم 3/24 ح 1646
[554]- سنن ترمذى 1/64
[555]- عمدة القارى 4/87، الاستيعاب، ابن عبدالبر، شرح حال حمزه و شرح حال زيد، شرح نهج البلاغه 3/387، سنن بخارى، باب الجنائز 154
[556]- الميراث عند الجعفريه، شيخ ابو زهره مصرى، روضه، شهيد ثانى، تلخيص ذهبى، المستدرك 4/340، كتاب الفرائض
[557]- صحيح بخارى، ابواب زكات
[558]- طبقات ابن سعد 5/51، 1/54، 5/69، عمدة القارى 7/143
[559]- كنزالعمال 4/341، مجمع الزوايد، هيثمى 3/191
[560]- به نقل از صاحبان سنن. و ابن حبّان و حاكم و احمد و دارمى و ابن ابى شيبة و طبرانى همگى از طريق محمد بن سيرين از ابى العجفاء نقل كرده اند

پیوندها:

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page