روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله) در مسجد نشسته بود. اصحاب به دورش حلقه زده بودند. پيرمردى عرب با لباسهاى ژوليده و حالتى رقت بار از راه رسيد، ضعف و پيرى توان را از او زدوده بود. پيامبر (ص) بسويش رفت و جوياى حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا (ص) فقيرى پريشان حالم. گرسنه ام، مرا طعام ده،برهنه هستم مرا بپوشان، بينوايم گرهى از كارم بگشا.
پيامبر (ص) فرمود: اكنون چيزى ندارم ولى «راهنماى خير چون انجام دهنده آنست.» [الدال على الخير كفاعله.] سپس او را به منزل فاطمه (عليهاالسلام) راهنمايى كرد. پيرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه (ع) را طى كرد و فاقه و دردش را براى فاططمه (ع) بيان كرد. زهرا (ع) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزى نداريم، سپس گردن بندى را كه دختر «حمزه بن عبدالمطلب» به او هديه كرده بود باز كرد به پيرمرد فقير داد و فرمود: اين را بفروش انشاءالله به خواسته ات برسى.
مرد بينواى عرب گردن بند را گرفت و به مسجد آمد. پيامبر (ص) همچنان در ميان اصحاب نشسته بود. عرض كرد: اى پيامبر خدا (ص) فاطمه (ع) اين گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نيازمنديم برسانم.
پيامبر (ص) گريست. عمار ياسر عرض كرد يا رسول الله! آيا اجازه ميدهى من اين گردن بند را بخرم؟
پيامبر فرمود: هر كس خريدارش باشد خدا او را عذاب ننمايد. عمار ياسر از اعرابى پرسيد: گردن بند را چند مى فروشى؟
مرد بينوا پاسخ داد: به غذايى از نان و گوشت كه سيرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و يك دينار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.
عمار پاسخ داد: من اين گردن بند را به بيست دينار طلا و غذايى و لباسى و مركبى از تو خريدم. عمار مرد را به خانه برد او را سير كرد، لباسى به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و 20 دينار طلا هم به او داد. آنگاه گردن بند را با مشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پيچيد و به غلام خود گفت: اين را به رسول خدا (ص) تقديم كن، خودت را هم به او بخشيدم.
پيامبر (ص) نيز غلام و گردن بند را به فاطمه (ع) بخشيد. غلام نزد فاطمه آمد، آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
غلام خنديد. فاطمه (ع) راز خنده اش را پرسيد؟
پاسخ داد: اى دختر پيامبر (ص)! بركت اين گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سير كرد برهنه اى را پوشاند فقيرى را غنى كرد پياده اى را سوار نمود بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به صاحب خود برگشت. [اهل البيت توفيق ابوعلم ص 139- بحارالانوار ج 43 ص 56.]
گردن بند با بركت
- بازدید: 594