رسول خدا (صلى الله عليه و آله) يكسال پس از رحلت خديجه در مكه با زنى بنام «سوده» دختر «زمعة بن قيس» ازدواج كرد. سوده زن مسلمانى بود كه با شوهرش به حبشه هجرت كرد و پس از بازگشت به مكه همسرش «سكران بن عمرو» وفات يافت، پس از گذشت مدتها پيامبر (صلى الله عليه و آله) او را به عقد خود درآورد. او زنى سالمند، سنگين وزن و كندحركت بود. پس از ازدواج با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به آن حضرت گفت: «من زنى سردمزاجم و به مردان علاقه اى ندارم تنها مى خواستم افتخار همسرى با شما نصيبم شود». [طبقات ج 8 ص 52/ 56.] سوده در مجموع با فاطمه (عليهاالسلام) به نيكى رفتار مى كرد.
پس از سوده پيامبر (صلى الله عليه و آله) عايشه را در مكه به عقد خود درآورد و هشت ماه پس از هجرت به مدينه با او عروسى كرد. [طبقات ج 8 ص 58.] عايشه دخترى جوان بود كه به حكم غريزه طبيعى حسادت زنانه بر او غالب گشته و از اين رو نسبت به فاطمه (عليهاالسلام) و مادرش خديجه حسادت مى ورزيد.
محدث بزرگ اهل سنت امام بخارى- متوفاى 256- روايت مى كند كه عايشه گفته است: «با آنكه خديجه را نديده بودم هيچيك از زنان پيامبر (ص) چون خديجه مورد رشك و حسادتم واقع نشد». [صحيح بخارى ج 2 ص 277.]
اما رسول خدا (ص) هيچگاه نيكيهاى خديجه را فراموش نكرد. گاه آن حضرت گوسفندى را قربانى مى كرد و گوشت آن را بنام خديجه قسمت مى كرد. [صحيح بخارى ج 2 ص 277.]
هرگاه پيامبر (ص) به ياد خديجه مى افتاد حالش دگرگون مى شد روزى عايشه كه از رفتار پيامبر (ص) حسادتش تحريك شده بود گفت: چقدر از آن پيرزن قريشى ياد مى كنى مدتهاست كه او مرده و خداوند بهتر از او را به تو ارزانى داشته است!
چهره پيامبر برافروخت و فرمود: نه هرگز خدا نيكوتر از او را به من نداده است. زيرا بگاهى كه تمامى مردم رسالتم را انكار مى كردند خديجه به من ايمان آورد و آن وقت كه دروغگويم مى شمردند مرا تصديق كرد و هنگامى كه مردم مرا در تنگناى مالى گذاشتند مرا شريك دارائى انبوهش كرد و خداوند از خديجه به من فرزندانى ارزانى داشت. [مسند امام احمد حنبل ج 6 ص 117/ 118.] شايد اين گفتگوها او را بيشتر به ياد مادر مهربانش مى انداخت.
ياد مادر
- بازدید: 717