رسول خدا(ص)به هوش آمد و نگاهى به اطراف خود کرده فرمود:
«ایتونى بدواة و کتف لأکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا». (4)
[براى من دوات و کتفى (5) بیاورید تا نامهاى براى شما بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.]
برخى از حاضران برخاسته تا آنچه را خواسته بود بیاورد،ولى عمر او را برگردانده گفت:برگرد او هذیان مىگوید!کتاب خدا ما را بس است.
سر و صدا بلند شد برخى مىگفتند:بروید و آنچه را خواسته بیاورید،برخى نیز به طرفدارى عمر جنجال به راه انداختند و چون سر و صدا زیاد شد رسول خداخشمناک شده و فرمود:برخیزید که این اختلاف در نزد پیغمبر شایسته نیست و در نقل دیگرى است که برخى گفتند:
اى رسول خدا آیا دوات و کتفى که خواستى براى تو نیاوریم؟فرمود:آیا پس از این سخنان که گفتید؟!و سپس روى خود را از آنها برگرداند و بدین ترتیب کراهت خود را از حضور آنان بدانها فهمانید. (6)
مردم برخاستند و تنها نزدیکان آن حضرت مانند على(ع)و عباس و فرزندش فضل و سایر خاندان و نزدیکانش ماندند.آنان نیز پس از ساعتى رفتند.در اینجا گفتهاند:پیغمبر فرمود:برادرم و عمویم را بازگردانید و چون على(ع)و عباس حاضر شدند،رسول خدا(ص)رو به عمویش عباس کرده فرمود:
عموجان آیا وصیت مرا مىپذیرى،و به وعدههاى من عمل مىکنى،و دین مرا مىپردازى.عباس گفت:اى رسول خدا من پیرمردى هستم عیالوار و تو مردى هستى که در کثرت جود و بخشش با باد برابرى مىکنى،من کجا مىتوانم وعدههاى تو را به عهده گیرم؟
رسول خدا(ص)رو به على(ع)کرده فرمود:اى برادر تو وصیت مرا قبول مىکنى؟و همان سخنان را به وى فرمود...؟على(ع)عرض کرد:آرى اى رسول خدا(ص)حضرت فرمود:پس نزدیک بیا.على(ع)جلو رفت و رسول خدا(ص)او را به سینه چسبانید و انگشتر خود را بیرون آورد و فرمود:پس این را بگیر و در دست کن،سپس شمشیر و زره و لباس جنگ خود را خواسته به آن حضرت داد و دستمال مخصوصى را نیز که در وقت جنگ بر دل خود مىبست به على(ع)داد و به او فرمود:
ـ اینک به نام خدا به خانهات بازگرد.
- پینوشتها -
4.و در نقل ابن ابى الحدید این گونه است که فرمود:«ایتونى بداوة و صحیفة اکتب لکم کتابا لا تضلون بعدى».
5.کتف،استخوان پهنى است که در شانه حیوانات چهارپاست و زمانهاى قدیم براى نوشتن به جاى کاغذ از آنها استفاده مىکردند.
6.بخارى و دیگران از ابن عباس نقل کردهاند که بارها مىگفت:
«ان الرزیة کل الرزیة ما حال بیننا و بین کتاب رسول الله»[بزرگترین مصیبتها همان بود که میان مسلمانان و نامهاى که پیغمبر مىخواست بنویسد حایل شدند.]
عمر بن خطاب مانع نوشتن نامه رسول خدا(ص)مىشود.
- بازدید: 1200