رسول خدا(ص)از همسرش خدیجه چهار دختر داشت به نامهاى:زینب،رقیه،أم کلثوم،فاطمه(س)و زینب را در زمان حیات خدیجه و درخواست او به أبى العاصـخواهر زاده خدیجه شوهر داد،و این جریان قبل از بعثت رسول خدا(ص)بود و پس از اینکه آن حضرت به نبوت مبعوث گردید،دختران آن حضرت و از آن جمله زینب به پدر بزرگوار خود ایمان آورده و مسلمان شدند،اما ابو العاص با کمال علاقهاى که به همسر خود زینب داشت اسلام را نپذیرفت و به همان حال کفر باقى ماند و چون رسول خدا(ص)به مدینه هجرت فرمود زینب به ناچار در مکه و خانه شوهر خود ماند و از او اطاعت مىنمود.
جنگ بدر که پیش آمد ابو العاص نیز در این جنگ شرکت کرد و به دست یکى از مسلمانان به نام خراش بن صمه اسیر گردید و همراه اسیران دیگر او را به مدینه آوردند.هنگامى که مردم مکه براى آزاد کردن اسیران خود پول و اموال دیگر به مدینه مىفرستادند،زینب نیز مالى تهیه کرد و از آن جمله گردن بندى را نیز که خدیجه در شب عروسى و زفاف او با أبى العاص به وى داده بود روى آن مال گذارده و به مدینه فرستاد.همین که آن اموال به مدینه رسید چشم رسول خدا(ص)در میان آنها به گردن بند خدیجه افتاد و سبب شد تا خاطره خدیجه و محبتها و فداکاریهاى آن همسر مهربان در دل آن حضرت زنده شود و در ضمن به حال دخترش زینب نیز که براى استخلاص شوهر خود ناچار شده یادگار مادر را از دست بدهد رقت کرد و تمایل خود را به آزادى ابو العاص و بازگرداندن آن اموال به دخترش زینب به مسلمانان اظهار فرمود و آنان نیز اطاعت کرده بر طبق میل آن حضرت عمل کردند و ابو العاص را بدون فدیه آزاد کردند،اما چنانکه برخى گفتهاند:با او شرط کردند زینب راـکه زنى مسلمان بود و بر طبق قانون اسلام بر مرد مشرک و کافرى چون ابو العاص حرام بودـبه مدینه بفرستد و او نیز پذیرفت و رسول خدا(ص)نیز زید بن حارثه و مردى از انصار را مأمور کرد براى آوردن زینب به حوالى مکه بروند،چون به مکه رفت وسایل حرکت زینب را فراهم کرده و هودجى براى او ترتیب داد و او را به برادر خود کنانة بن ربیع سپرد تا جایى که قرار بود به زید بن حارثه و رفیقش بسپارد و کنانه مهار شتر زینب را به دست گرفت و چون به راه افتاد سر و صدا بلند شد و مردم مکه که بیشتر داغدار کشتگان خود بودند حاضر نبودند که روز روشن دختر محمد(ص)را با آن ترتیب از مکه بیرون ببرند و آنها انتقامى نگرفته باشند و به همین منظور گروهى از اوباش را تحریک کردند تا مانع حرکت زینب شوند و از آن جمله شخصى به نام هبار بن اسود بن مطلب و شخص دیگرى به نام نافع بن عبد القیس بودند که پیش از دیگران خود را به هودج زینب رسانده و هبار با نیزهاى در دست بدان هودج حمله کرد.کنانه نیز تیرى به کمان نهاد و خود را آماده جنگ با آنها کرد که بالاخره ابو سفیان و جمعى از قریش وقتى وضع را چنان دیدند و خطر جنگ و اختلاف تازهاى را مشاهده کردند دخالت نموده و کنانه را قانع کردند تا زینب را به خانه بازگرداند و پس از آرام شدن سر و صدا و گذشتن چند روز،شبانه و دور از انظار مردم او را از مکه خارج سازد.
اما همان حمله هبار به هودج سبب وحشت زینبـکه در آن وقت حامله بودـگردید و موجب شد تا پس از بازگشت به خانه بچه خود را سقط کند و روى همین جهت هنگامى که رسول خدا(ص)مکه را فتح کرد خون چند نفر را که یکى همین هباربود هدر ساخت که هر کجا او را یافتند به جرم این جنایتى که کرده بود او را به قتل رسانند. (13)
- پینوشتها -
13.اما هبار وقتى از این جریان مطلع شد از مکه گریخت و پس از جنگ حنین خود را به مدینه رسانید و ناگهان پیش روى آن حضرت در آمده و شهادتین بر زبان جارى کرد و مسلمان گشت و اسلامش پذیرفته شد.و ابو العاص نیز پس از چند سال به مدینه آمد و مسلمان شده و رسول خدا(ص)نیز دوباره زینب را به عقد او در آورد. .
ابو العاص بن ربیع
- بازدید: 698