به ترتیبى که گفته شد هر دو گروه آماده جنگ شده بودند و به منظور مقاتله و کارزار پیش مىرفتند،رسول خدا و همراهان پیش از قرشیان به چاههاى بدر رسیدند ودر کنار اولین چاه فرود آمدند،در اینجا ابن هشام و دیگران نوشتهاند که:«حباب بن منذر»یکى از مسلمانان که به وضع آن بیابان آشنا بود پیش آمده گفت:اى رسول خدا آیا به دستور خدا در اینجا فرود آمدى و وحیى در این باره بر تو نازل شده و قابل تغییر نیست یا روى مصالح جنگى است؟
فرمود:نه!وحیى در این باره نازل نشده و روى مصالح است!
عرض کرد:پس دستور دهید مردم همچنان تا آخرین چاه پیش روند و در آنجا منزل کنیم و روى چاههاى آب را ببندیم و حوضى درست کرده آن را پر از آب کنیم تا در نتیجه چاههاى آب در اختیار ما باشد و بدین ترتیب برترى بر دشمن داشته باشیم.
پیغمبر این رأى را پسندید و دستور داد بر طبق گفته او عمل کنند.
اما برخى این حدیث را مخدوش دانسته و گفتهاند:با سابقهاى که ما از پیغمبران الهى و اوصیاى آنها داریم که رسمشان نبوده در هیچ مقطعى حتى در سختترین شرایط جنگى،آب را به روى دشمن ببندند (7) و بخصوص اختلافى که در این نقل هست این روایت قابل خدشه و تردید بوده،و پذیرفتن آن مشکل است.
و نیز همانها نقل کردهاند که:پس از فرود آمدن لشکر،سعد بن معاذ پیش آمده عرض کرد:اى رسول خدا گروهى از ما که نمىدانستند خواهى جنگید همراه ما نیامدهاند و ما در دوستى تو از آنها محکمتر نیستیم،اینک بهتر آن است در پشت جبهه جنگ سایبانى براى تو فراهم سازیم و چند اسب تندرو نیز در آنجا آماده کنیم که اگر ما شکست خوردیم شما به وسیله یکى از آن اسبان خود را به یثرب رسانده و به کمک آنها تبلیغ دین و جهاد با دشمنان را دنبال کرده و از خود دفاع کنى!رسول خدا(ص)او را دعا کرده و این کار نیز انجام شد و ابو بکر نیز نزد پیغمبر آمده در آن سایبان و«عریش»جاى گرفت.
ولى با توجه به روایت طبرى (8) که مىگوید:آن حضرت را در هنگام جنگ مشاهده کردند که شمشیر برهنهاى در دست داشت و به دنبال مشرکان مىرفت و این آیه رامىخواند:
«سیهزم الجمع و یولون الدبر»
و روایت واقدى در مغازى که گوید:در هنگام جنگ آن حضرت در وسط اصحاب و یاران بود (9) و روایت دیگر طبرى و سیره حلبیه و کتاب البدایة و النهایة (10) که از امیر المؤمنین(ع)نقل شده که فرمود:
«لما کان یوم بدر اتقینا المشرکین برسول الله(ص)و کان اشد الناس بأسا و ما کان احد اقرب الى المشرکین منه(ص)...»
[چون روز بدر شد ما از حمله مشرکان به رسول خدا پناه مىبردیم و آن حضرت از همه بیشتر تلاش و شهامت داشت و کسى از آن حضرت به مشرکان نزدیکتر نبود.]و روایت دیگرى که در نهج البلاغه (11) از آن حضرت نقل شده که درباره همه جنگها به طور عموم به همین مضمون مىفرمود:
«کنا إذا احمر البأس اتقینا برسول الله(ص)فلم یکن احد اقرب الى العدو منه»
و با توجه به اینکه در آن موقعیت از کجا مىتوانستند این مقدار شاخه خرما در آن بیابانى که درخت خرما نبود پیدا کنند،چنانکه ابن ابى الحدید گفته است...این حدیث نیز مورد تردید و خدشه است و الله اعلم.
بارى کارها انجام شد و لشکر مسلمانان خود را آماده جنگ با قریش کردند در این وقت سپاه مجهز قریش از راه رسید و چون از تپهاى که رو به روى مسلمانان بود سرازیر شدند رسول خدا(ص)سر به سوى آسمان بلند کرده گفت:
[بار الها این قریش است که با تمام نخوت و تکبر خود به سوى ما مىآیند تا به دشمنى با تو برخاسته و رسول تو را تکذیب کنند،پروردگارا من اینک چشم به راه نصرت و یارى تو هستم همان نصرتى که به من وعده دادهاى،پروردگارا تا شام نشده آنان رانابود کن!]
- پینوشتها -
7.چنانکه در جنگ صفین امیر المؤمنین(ع)حاضر نشد پس از گرفتن شریعه فرات از دست دشمن چنین کارى انجام دهد و دستور داد مانع برداشتن آب از آنها نشوند،به شرحى که در زندگانى آن حضرت خواهد آمد.
8.تاریخ طبرى،ج 2،ص .172
9.مغازى واقدى،ج 1،ص .78
10.تاریخ طبرى،ج 2،ص 135،سیره حلبیه،ج 2،ص 123،و البدایة و النهایة،ج 6،ص .37
تصمیم به جنگ
- بازدید: 643