خرابه هجران - (بخش اول)

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

 « اَللَّهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ »
« خدايا ! من به سبب ذكر تو به سوى تو تقرّب مى جويم »

تعلّق بيش از اندازه ى قلب به امور مادى ، تا جايى كه آن امور چون حجابى سنگين بين عبد و رب شوند ، ميل بى اندازه به شهوات ، فرو رفتن در كام لذّات ، صرف همه ى دقايق و آنات و روزها و شب ها و هفته ها و ماه ها براى بدست آوردن متاع حيات دنيا ، نشست و برخاست با بى خبران و غافلان ، جدا ماندن از اعمال شايسته و خيرات ، اسراف در پوشاك و خوراك ، تبذير در هزينه كردن اموال ، بى خبر بودن از مردم و اقوام ، سستى داشتن از انجام واجبات ، آلوده بودن به محرّمات ، تهى بودن از معارف و واقعيات ، همه و همه از نشانه هاى زيستن در خرابه ى هجران است . خرابه اى كه ، جز مار و مور ، دغل كارى و حيله گرى ، حيوان صفتى و پستى ، شيطنت و بدمستى ، غارت و راهزنى ، دروغ و پشت هم اندازى ، ريا و خودنمايى ، غيبت و تهمت ، ربا و غصب ، شهوت و خيانت ، آلودگى و دنائت ، زنا و سرقت ، قتل و شرارت ، كبر و نخوت ، حرص و طمع ، بخل و حسد ، كينه و دشمنى ، خشم و غضب و گناه و معصيت چيزى در آن يافت نمى شود !!
خرابه اى كه ، گنج انسانيت در كُنج آن به دست شياطين مى افتد و عمر گرانمايه در آن ضايع مى شود و سرمايه هاى معنوى انسان بر باد مى رود و حالت پوچى و پوكى بر آدمى حاكم مى گردد و خسارت و زيان ابدى دامن گير بنى آدم مى شود و پرده ى ناسپاسى و شرك و كفر و نفاق بر چهره ى قلب مى افتد . خرابه اى كه ، بازار داد و ستدش در اختيار شياطين جنّى و انسى است و اكثر مردمش به صورت انسان و به سيرت حيوانند ، ظاهرش چون گور كافر پر از زينت و زيور ، و باطنش آكنده از عذاب دردناك دوزخ است . خرابه اى كه ، آدميانش به آثار ظاهر ، انسان و به كردار ، حيوان ، همه سرگرم قيل و قال و بى خبر از وجد و حال ، تصديقشان از تصور مبرّا و تحقيقشان از حقيقت جدا ، گروهى بيهوده پرداز و از دست داده پر و بال پرواز ، همه كر و كور و با گمان و خيال هم آغوش و از ايمان و يقين دور . خرابه اى كه ، ساكنانش از جرعه ى گناه مدهوش و با شاهد فسق و فجور هم آغوش ، پرده ى عصمت از ميان برداشته و رايت شهوت از هر كرانه افراشته ، همه در بستر هوا و هوس خفته ، مردان نابكار زنان بدكار را در بر گرفته ، دخترانش مكار و پسرانش غدّار و جوانانش بى هويت و بيكار و پيرانش فاسق و بدكردار ، به اطوار موشند و به كردار خرگوش ، يكى به صورت ، مار و آن ديگر به سيرت ، كژدم ، آن ، به دندان مى گزد و اين ، به دُم ، نام اين خرابه ، طبيعت و پادشاهش ، جهل و سپاهش ، رذايل و موادّش ، حرام و كارش به تحليل بردن و نابود كردن انسان!!
كشور وصال
بر گرفتار خرابه ى هجران ، به فتواى عقل و شرع واجب است بار سنگين تعلقات بى ثمر را از دوش قلب بر زمين نهد ، و بال پرواز براى سفر و هجرت به سوى كشور وصال بگشايد ، و با عشق و همت به حركت درآيد ، و با كمك گرفتن از قدرت «ذكر» به آن كشور ، كه كشور معرفت و فضيلت ، صدق و درستى ، امانت و راستى ، حق و حقيقت ، وفا و صفا ، شور و حال ، بندگى و عبادت ، شرافت و كرامت ، محبّت و صميميت ، زهد و قناعت ، صبر و توكّل ، بصيرت و استقامت ، ورع و پاكدامنى ، پارسايى و تقوا ، واقعيت و عزت و احسان و عدالت است درآيد و مزه ى شيرين مقام قرب به حق را بچشد ، و گُل وصال محبوب را ببويد و به اخلاق معشوق آراسته شود ، و به همنشينى رفيقانى چون انبيا و صديقين و شهدا و صالحين نايل آيد .
قرآن، در رابطه با اين سفر و اين هجرت آگاهانه و حركت عاشقانه ، كه حركت و هجرت از همه ى زشتى ها و بدى ها به سوى همه ى خوبي ها و نيكى هاست مى فرمايد :
( وَمَن يُهاجِرْ فِى سَبِيلِ اللّهِ يَجِدْ فِى الأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَسَعَةً وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَرَسولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ المَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَكانَ اللّهُ غَفُوراً رَحيماً )(1) .
« و هركس در راه خدا هجرت كند ، پناهگاه هاى بسيار ، و فراخى و گشايش در زمين مى يابد و هركس از خانه اش براى هجرت به سوى خدا و رسولش بيرون آيد ، آنگاه مرگ او را در رسد مسلماً پاداشش بر عهده ى خداست و خدا بسيار آمرزنده و مهربانيش هميشگى است » .
در بيابان طلب بسيار مى بايد گذشت *** وز دو عالم در سراغ يار مـى بايد گذشت
سال ها در خواب غفلت بگذراندى عمر را *** مـدتى هم با دل بـيمار مـى بايد گذشت
اندر اين دريا كه موج اوست تيغ آبدار *** از تلاش گـوهر شـهوار مـى بايد گذشت
چون متاع عمر را بسيار ارزان مى خرند *** از زيان و سود اين بازار مى بايد گذشت
آفتاب عشق عالم را منور مى كند *** تا به كِى در سايه ى ديوار مى بايد گذشت
* * *
ذكر
اهل تحقيق مى گويند ، در كلمه ى نورانى « بذكرك » « باء » به معناى سببيت است . بنابراين معناى جمله مى شود : خدايا! من به سبب ذكر تو ، به تو تقرب مى جويم .
معانى ذكر
براى كلمه ى « ذكر » سه معنا بيان شده است : 1 ـ توجّه و ياد قلبى و باطنى نسبت به حضرت حق . 2 ـ قرآن . 3 ـ پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) .
توجه و ياد قلبى و باطنى
ياد و توجه و ذكر و تذكر ، ضد غفلت است . غافل از خدا ، از اين كه عمرش تباه شود و دچار محرمات و معاصى گردد و حقوق مردم را پايمال كند و از عبادت و بندگى محروم ماند و به حرام خوارى دچار آيد و دست شقاوت و محروميت و بدبختى گريبانش را بگيرد ، باك نخواهد داشت . ولى كسى كه ياد خداست و دلش خانه ى ذكر محبوب است و قلبش براى او مى تپد و به اين حقيقت آگاهى دارد كه : حضرت حق براى هدايت بندگان انبيا را فرستاد و كتابهاى آسمانى را نازل كرد و براى حسنات پاداشى چون بهشت قرار داد و براى سيّئات كيفرى چون دوزخ مقرر كرد ، شبانه روزش را در عبادت و بندگى ، خدمت به انسان ها ، دورى از محرمات ، حفظ حقوق مردم ، رعايت تقوا و پاكدامنى ، تحصيل علم و معرفت ، به دست آوردن معاش حلال از راه كسب مشروع ، حلّ مشكلات دردمندان ، رفع حاجت نيازمندان و دستگيرى از مستمندان مى گذراند ، و در همه ى اين امور جز خوشنودى حق و پاداش الهى را نمى طلبد .
اين ذكر و توجه ، كه امرى باطنى و قلبى است ، آن چنان قدرتى براى آراسته شدن به حسنات به انسان مى دهد ، كه انسان پس از مدتى اندك به عرصه گاه قرب دوست مى رسد و شاهد وصال را به آغوش جان مى گيرد و لذت مناجات و عبادت و خدمت به بندگان را مى چشد .
قوم يونس كه دچار غفلت سنگين بودند ، با راهنمايى مردى عالم و عاشقى عارف ، متذكر حق شدند و به ياد خدا افتادند و با كمك گيرى از ياد دوست پرده ى غفلت را از برابر ديده ى قلب كنار زدند و سر به بيابان گذاشتند و صورت بر خاك ذلت نهادند و با آب ديدگان ، غبار از چهره ى جان شستند و وجودشان را به توبه ى واقعى آراستند و با اين واقعيات ، ابر صاعقه زا و مرگبار را از ديار خود راندند و به عرصه گاه قرب دوست نشستند و باقيمانده ى عمر را در درستى و راستى و عبادت و بندگى سپرى كردند و سپس در آغوش خوشنودى و كرامت و رحمت حق جان دادند و قدم به سراى آخرت گذاشتند ، تا در آنجا براى ابد در بهشت رضوان جاى گيرند .
گناهكاران و فاسقان و فاجرانى كه عاقبت به خير شدند و دست از گناه شستند و از وادى ضلالت ، به بوستان هدايت ، هجرت كردند و از شيطنت و حيلت دست باز داشته ، به عرصه ى سلامت و امنيت آمدند و با عبادت و بندگى همه ى گذشته ى تاريك خود را جبران كردند ، از بركت ياد و توجه قلبى به اين مقامات رسيدند و با توبه و بازگشت خود به خدا ، براى آيندگان اسوه و سرمشق شدند و حجت حق را بر همگان تمام كردند .
چهره هاى باعظمتى چون آسيه ، اصحاب كهف ، بهلول نبّاش ، حرّ بن يزيد ، فضيل عياض و . . . كه صفحات تاريخ حيات را با نور قلب خود روشنى بخشيدند ، از گروه متذكران و از طايفه ى يادكنندگان حقند ، كه با توجه به خدا و ياد محبوب ، روزگار تيره ى خود را منوّر ساختند و دامن حيات از دست شيطان كشيدند و به دامان رحمت دوست دست انداختند و خود را سريع تر از حركت نور از حضيض پستى به اوج قلّه ى كرامت و درستى ، و قرب رحمت و وصال رساندند .
آرى آرى آنكه مرد حق بود *** از غم دنياى دون مطلق بود
خود نپويد راه جز راه خدا *** رو نيارد جز به درگاه خدا
شسته از دنيا و عقبى جمله دست *** در مقام قرب حق دارد نشست
و انكه از دنياى دون مسرور شد *** از مقام قرب ايزد دور شد
نه ز دنيا كام وى حاصل شود *** نه به وصل دوست او واصل شود
بگذر از اين كهنه زال و شاديش *** پا منه در حجله ى داماديش
رو بجو در كنج عزلت گوشه اى *** خوش بدست آر از قناعت توشه اى
باش قانع تا نيفتى در طمع *** كز طمع با ذلت آمد مرد ، مع
قرآن
خداى مهربان در آيات متعددى ، از قرآن مجيد به عنوان « ذكر » ياد كرده از جمله :
( إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظونَ )(2) .
« ما ذكر را نازل كرديم و خود حافظ و نگاهبان آن هستيم » .
قرآن مجيد ، در بردارنده ى معارف و احكام و فرامينى است كه بكارگيرى آن ها سعادت دنيا و آخرت انسان را تضمين مى كند .
قرآن ، كتاب زندگى است و انسان چيزى را از نظر راهنمايى در تمام زواياى حيات نياز ندارد ، مگر اين كه در آن بيان شده است .
قرآن ، انسان را به پابرجاترين و استوارترين راه هدايت مى كند و عمل كننده ى به آياتش را به اجر كريم بشارت مى دهد .
توجه باطنى به قرآن و انديشه در آيات اين كتاب ، بيمارى خطرناك جهل را معالجه و قلب را تبديل به كانون معرفت مى كند .
عمل به آياتِ بيان كننده ى خوبيها و اجتناب از زشتى هايى كه قرآن انسان را نسبت به آنها هشدار مى دهد ، مايه ى نجات و زمينه ساز كرامت و سبب قرب به خداست .
عمل به قرآن ، انسان را به همه ى حسنات آراسته مى كند و از همه ى سيّئات دور نگاه مى دارد و در برابر خطرات دنيايى و آخرتى به انسان مصونيت مى دهد .
دانش گذشته ، و آگاهى نسبت به آينده ، و دواى دردها ، و نظم امور زندگى در قرآن است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) به وسيله ى قرآن از بدترين مردم ، بهترين مردم را ساخت و عرب جاهلى و عجم دور از حقيقت را از لبه ى پرتگاه جهنم نجات داد و به مرزهاى خوشبختى و سعادت و بهشت آخرت رساند .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ المُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَمَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَمَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الجَنَّةِ وَمَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء : 100 .
2 ـ حجر : 9 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page