موانع استجابت دعا - (بخش اول)

(زمان خواندن: 16 - 32 دقیقه)

« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ »
« خدايا ! براى من بيامرز گناهانى كه دعا را از مستجاب شدن باز مى دارد »

موانع استجابت دعا
حضرت سجاد (عليه السلام) هفت گناه را از موانع استجابت دعا مى داند :
1 ـ نيت بد .  2 ـ صفات پنهانى زشت .  3 ـ دو رويى و نفاق با برادران دينى .  4 ـ باور نداشتن و از دست رفتن اوقات آنها .  5 ـ به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا گذشتن و از دست رفتن اوقات آنها . 6 ـ ترك نيكى و صدقه كه وسيله ى تقرب به خداست . 7 ـ به كار بردن كلمات زشت و ركيك در گفتار با مردم و آلوده بودن زبان به فحش و ناسزا(1) .
نيت بد
نيت ، به معناى قصد و آهنگ و اراده است . اسلام از انسان مى خواهد نسبت به همه ى انسانها و حتى حيوانات و موجودات زنده نيت و آهنگ خير داشته باشد. براى همه خير و خوشى و سعادت و سلامت بخواهد و نيتش اين باشد كه تا جايى كه قدرت دارد به مردم خوبى كند و در مقام رفع مشكلات مردم باشد . نيت خير و آهنگ پاك و قصد صحيح ، از چنان ارزشى برخوردار است كه به آن ثواب و پاداش داده مى شود !!
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده : بنده ى مؤمن تهى دست مى گويد : پروردگارا ! به من رزق و روزى عطا كن تا از خوبى و نيكى و برنامه هاى خير چنين و چنان كنم . چون خدا نيت او را در اين زمينه ، نيت صادقانه بداند پاداشش را به مانند اين كه همه ى موارد نيتش را عمل كرده براى او در پرونده اش ثبت مى كند ، زيرا خدا واسع و كريم است(2) .
روايت شده : مردى در حال گرسنگى به تپه ى شنى عبور كرد ، در باطن خود گفت : اگر اين شن ها طعام بود آن را ميان مردم تقسيم مى كردم ، خدا به پيامبرشان وحى كرد كه به او بگو : مسلماً صدقه ات را پذيرفت و خوبى نيتت را قبول كرد و پاداشت را چنانچه اين شن ها طعام بود و صدقه مى دادى عطا كرد(3) .
انسان واجب است از قصد بد و نيت شر و آهنگ شيطانى نسبت به همه ى انسانها و بلكه همه ى موجودات بپرهيزد ، زيرا نيت فاسد و آهنگ آلوده و قصد بد درون را تاريك مى كند و باطن را آلوده مى سازد و زمينه ى گناه و معصيت و ستم و تعدى به بندگان خدا را فراهم مى آورد .
صفات پنهانى زشت
صفاتى هم چون نفاق ، سوء ظن ، كينه ، عجب ، ريا ، كبر ، غرور ، بخل ، حرص ، طمع ، حسد و محبت به دشمنان خدا ، گناهان بسيار خطرناكى هستند كه علاوه بر آثار شوم دنيايى و عذاب آخرتى ، مانع از مستجاب شدن دعا هستند .
امام باقر (عليه السلام) درباره ى منافق مى فرمايند :
بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْداً هُمَزَةً لُمَزَةً يُقْبِلُ بِوَجه وَيُدبِرُ بِآخَرَ(4) .
« بد بنده ايست بنده ى عيب جو و بدگو و آبرو بر ، با يك چهره به دوستى مى آيد و با چهره ى ديگر به دشمنى پشت مى كند » .
سوء ظن

سوء ظن و بدگمانى به خدا و اولياء الهى و مردم مسلمان ، از گناهان بسيار زشت است كه در عين پنهان بودنش در قلب ، در پرونده ى انسان ثبت مى شود و در قيامت به حساب او مى آيد و سبب عذاب مى شود ; مگر اين كه بدگمان در دنيا به توبه ى واقعى موفق شود .
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ . . . )(5) .
« اى اهل ايمان از بسيارى از گمانها و پندارها در حق ديگران اجتناب كنيد كه برخى گمانها و پندارها گناه است . » .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : سوگند به آنكه شايسته ى پرستش جز او نيست ، خدا هيچ مؤمنى را پس از توبه و آمرزش خواهيش عذاب نكند جز به خاطر بدگمانيش به خدا و كوتاهيش در اميدوارى به رحمت حق و بداخلاقى و غيبت كردنش از مردم مؤمن(6) . انسان مؤمن كه درونش آراسته به ايمان و باطنش داراى حسنات اخلاقى و ظاهرش همراه با عمل شايسته است ، بايد به رحمت و پاداش خدا اميدوار و خوش گمان باشد و از پندار غلط و گمان بد نسبت به حق بپرهيزد . گنهكارانى كه راه توبه به روى آنان باز است و زمينه ى جبران گناهان براى آنان فراهم است و با توجه به اين كه حضرت حق در قرآن وعده ى آمرزش گناه كاران را داده ، نبايد نسبت به پروردگار در پذيرش توبه بدگمان باشند ، بلكه بر آنها هم واجب است باطن خود را به حسن ظن بيارايند و از اين رهگذر خود را در معرض رحمت الهيه قرار دهند . حديث شناس كم نظير ، علامه ى مجلسى در شرح حديث حسن ظن و سوء ظن به خدا ، مى گويد :
« هنگام طلب آمرزش ، خوش بين باشد كه خدا او را مى آمرزد و چون توبه و بازگشت به حق كند ، بداند كه خدا او را مى پذيرد و هنگامى كه از روى حقيقت دعا كند يقين به اجابت داشته باشد و چون از خدا نسبت به كارى كمك خواهد بداند كه خدا كار او را كفايت كند و چون عملى براى خدا انجام دهد بداند كه خدا آن را قبول مى كند ، اين همه حسن ظن به خدا ، و ضدّش بدگمانى به حضرت اوست كه از گناهان كبيره به حساب آمده و به آن وعده ى عذاب داده شده »(7) .
امورى كه انسان از اهل ايمان و مسلمانان مى بيند و ظاهر آن امور خوشايند و خوش منظره نمى باشد ، حق ندارد نسبت به آنان گمان بد و سوء ظن ببرد ، بلكه تا جايى كه ممكن است لازم است عمل مؤمن و كار مسلمان را حمل بر صحت و درستى كند .
به عنوان مثال : اگر كسى مؤمنى را در مجلس گناه ببيند ، مجلسى كه همه گونه آلات لهو و لعب و ابزار قمار و وسائل شرابخوارى فراهم است ، نبايد تعجب كند و از دل آه سرد برآرد و دست بر دست بزند و گمان كند آن مؤمن دست از ايمان شسته و در زمره ى اهل فسق و فجور قرار گرفته ، كه اين سوء ظن و گمان بد از نظر قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) حرام و موجب عذاب و كيفر الهى است ، بلكه برابر با دستور پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) بايد در باطن خود با آرامش و اطمينان بگويد : خوشا به حال برادر مؤمنم كه خداى مهربان به او توفيق عطا كرده تا در اين مجلس براى امر به معروف و نهى از منكر حاضر شود و به چاه افتادگان و گمراهان را نجات بخشد ; اى كاش چنين توفيقى نصيب من هم مى شد ، تا بتوانم بيمار گناه را مداوا كنم و اسير شيطان را از اسارت نجات دهم و از اين رهگذر به پاداشى بزرگ و ثوابى عظيم برسم .

كينه
بر هر مسلمانى لازم است نسبت به همه ى انسان ها محبت و علاقه داشته باشد ، مگر نسبت به كسانى كه خداى قهار اجازه نمى دهد .
كينه ى به مردم ، سبب محروميت انسان از صله ى رحم ، نيكى و نيكوكارى و انواع امور خير مى شود . كينه ى به مردم ، دل را آلوده و روح را تاريك و انديشه را ظلمانى و آدمى را از رحمت خدا دور مى كند . رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَا كَادَ جَبرئيلُ يَأْتِينِى إِلاَّ قَالَ : يَا مُحَمَّدُ إِتَّقِ شَحْنَاءَ الرّجالِ وَعَداوَتَهُم(8) .
« نشد كه جبرئيل نزد من آيد جز اين كه گفت : اى محمد از بغض و دشمنى كردن با مردم بپرهيز » .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : رَأسُ الجَهلِ مُعَاداةُ النَّاسِ(9) .
« سر نادانى دشمنى با مردم است  » .
و نيز آن حضرت فرمود : مُعاداةُ الرِّجالِ مِنْ شِيَمِ الجُهّالِ(10) .
« دشمنى با مردم از اخلاق نادانان است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : إيّاكَ وَعِدوَاةُ الرِّجالِ ; فَإنَّها تُورِثُ المَعَرَّةَ وَتُبدِى العَورَةَ(11) .
« از دشمنى با مردم بپرهيز كه سبب هلاكت و موجب آشكار شدن عيب هاست » .
عُجب
به خود باليدن و از عمل خود راضى بودن و خود پسنديدن و با اين امور بر ديگران فخر فروختن ، گناه بسيار زشتى است .
انسان مملوك خداست ، حيات و مرگش به دست خداست ، رزق و روزيش از جانب خداست ، توفيق بندگى و عبادتش عنايت خداست و هر كار خير و عمل صالحى انجام دهد به خواست خداست ، با توجه به اين حقايق جا ندارد كه حالت شيطانى عجب و خودپسندى را به خود راه دهد . امام صادق (عليه السلام) فرمود :
مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَكَ(12) .
« هركه دچار خودپسندى شود به هلاكت مى رسد » .
و آن حضرت فرمود :
مرد دانايى نزد عابدى آمد و به او گفت : چگونه نماز مى خوانى ؟ پاسخ داد : از چون منى مى پرسند كه چگونه نماز مى خوانى ؟ من از ابتدا چنين و چنان خدا را عبادت مى كنم . گفت : گريه ات چگونه است ؟ گفت : به اندازه اى گريه مى كنم كه اشكم روان شود . آن دانا گفت : به راستى اگر بخندى و از خدا ترسان باشى بهتر است كه گريه كنى و به خود ببالى ، راستى هركه بر خود ببالد هيچ كردارى از او بالا نرود(13) .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
خداى عز و جل به داود فرمود : اى داود ! گنهكاران را مژده ده و صدّيقان را بترسان . عرض كرد : چگونه گنهكاران را مژده دهم و صديقان را بترسانم ؟ فرمود : اى داود ! به گنهكاران مژده ده كه من توبه پذيرم و از گناه عفو مى كنم و صديقان را بترسان كه مبادا به اعمال خود عجب ورزند و خودپسند شوند ، زيرا من هيچ بنده اى را پاى حساب قرار ندهم جز آنكه هلاك باشد(14) .
ريا
خودنمايى در عمل و انجام عبادت و كار خير به خاطر جلب نظر مردم حرام و مورد خشم خداست .
قرآن مجيد ، گروهى از نمازگزاران را به سبب ريا مورد نفرت قرار داده مى فرمايد :
( فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُم عَن صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ )(15) .
« واى بر نمازگزاران، آنانكه از نمازشان غافلند، آنان كه پيوسته ريا مىورزند ».
شخصى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد : نجات در چيست ؟ فرمود : انسان به خاطر جلب نظر مردم به عبادت برنخيزد(16) .
در روايت آمده : شخصى در جهاد كشته مى شود و شخصى ثروتش را در راه خدا انفاق مى كند و شخصى قرآن قرائت مى كند، خدا به هر يك از آنان مى گويد : تو در برنامه ى جهاد دروغ گفتى ، خواسته ات اين بود كه گفته شود فلانى شجاع است ، و تو در مسئله ى انفاق دروغ گفتى ، خواسته ات اين بود كه گفته شود فلانى اهل جود و سخاست ، و تو در قرائت قرآن دروغ گفتى ، خواسته ات اين بود كه بگويند فلانى قارى قرآن است ،سپس رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : به اينان پاداش نمى رسد و خودنمايى و رياى آنها اعمالشان را بر باد داد !! (17)
در حديثى از رسول خدا آمده :
إِنَّ اللّهَ تَعالَى يَقولُ لِلْمَلائِكَةِ : إِنَّ هَذا لَم يُرِدنِى بِعَمَلِهِ فَاجْعَلُوهُ فِى سِجّين(18) .
« خدا به فرشتگان مى گويد : اين شخص به كردارش مرا قصد نداشته ، بنابراين او را در جهنم قرار دهيد » .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : ترسناك ترين چيزى كه نسبت به آن بر شما مى ترسم شرك اصغر است . گفتند : يا رسول اللّه ! شرك اصغر چيست ؟ فرمود : ريا(19) .
و نيز آن حضرت فرمود : خدا عملى كه در آن به اندازه ى ذرّه اى از ريا باشد نمى پذيرد(20) .
شدّاد بن اوس مى گويد : رسول خدا را ديدم گريه مى كند . گفتم : سبب گريه ى شما چيست ؟ فرمود : بر امّتم از شرك مى ترسم ، اينان بت و خورشيد و ماه و سنگ را نخواهند پرستيد ، ولى با اعمالشان به ريا و خودنمايى دست خواهند زد(21) .
كبر
سركشى و گردنكشى چه در برابر حق ، چه در برابر مردم ، چه در برابر دستورات خدا و انبيا و امامان و چه در برابر خيرخواهان دلسوز ، حالتى ابليسى و اخلاقى شيطانى است . ابليس ، به خاطر تكبرش از دستور حق براى هميشه از رحمت حق محروم و براى ابد از پيشگاه پروردگار رانده و مورد لعنت قرار گرفت و عذاب هميشگى بر او قطعى و حتمى شد . تيره بختى و بدبختى و شقاوت متكبّر به اندازه ايست كه از دايره ى محبت خدا خارج است .
( . . . إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ )(22) .
براى متكبر و سنگينى گناهش همين بس كه قرآن مجيد او را اهل دوزخ به حساب آورده و فرموده :
( . . . فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ )(23) .
« دوزخ جايگاه بدى براى متكبرين است » .
آرى ! خود را از ديگران بزرگتر ديدن و خود را در همه ى امور محور و ميزان حساب كردن و امتناع از پذيرفتن دستورات حق و روى گردانى از عبادت و بندگى و چهره در هم كشيدن در برابر هر حقّ و حقيقتى بر پايه ى اين هدف كه من بهتر مى فهمم ، از گناهان كبيره و معصيت هايى است كه پروردگار به آن وعده ى عذاب دردناك داده است . كبر و فخرفروشى به مردم به سبب علم و دانش و عمل و عبادت و حسب و نسب و زينت و جمال و ثروت و مال و قوّت و قدرت و كثرت يار و ياور و رفيق و دوست ، امرى بسيار قبيح و عملى فوق العاده زشت است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
العِزُّ رِدَاءُ اللّهِ وَالْكِبْرُ إِزَارُهُ فَمَن تَنَاوَلَ شَيْئاً مِنهُ أَكَبَّهُ اللّهُ فِى جَهَنَّمَ(24) .
« عزت و عظمت و شرف و برترى و بزرگ منشى ويژه ى خداست ، كسى كه چيزى از آن را به خود بگيرد ، خدا او را در دوزخ مى اندازد » .
حضرت باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند :
لا يَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ فِى قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ كِبْر(25) .
« كسى كه در دلش هم وزن ذرّه اى از كبر باشد وارد بهشت نمى شود » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنَّ فِى جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَى إِلَى اللّهِ عَزَّ وَجلَّ شِدَّةَ حَرِّهِ وَسَأَلَهُ أَنْ يَأذَنَ لَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ(26) .
« به راستى در جهنم سرزمينى است ويژه ى متكبرين كه به آن « سقر » گفته مى شود، از شدت حرارتش به خدا شكايت مى كند و مى خواهد كه به او اجازه ى نفس كشيدن بدهد ، پس نفس مى كشد و در نتيجه جهنم را مى سوزاند » .
عبدالاعلى مى گويد : به حضرت صادق گفتم : كبر چيست ؟ فرمود : بزرگترين درجه ى كبر اين است كه حق را سبك شمارى و مردم را خوار پندارى . گفتم : سبك شمردن حق چيست ؟ فرمود : آن را نفهميده گيرى و بر اهل آن طعنه و سرزنش زنى(27) .

غرور
فريفته شدن به امور مادى و امور معنوى كه ريشه در غفلت انسان نسبت به حقايق دارد ، امرى بسيار زشت و حالتى فوق العاده خطرناك است .
آنان كه به بيمارى انكار حقايق گرفتارند ، فريفته ى دنيا و زر و زيور آن مى شوند و از اين حقيقت غفلت دارند كه دنيا ، سرايى زودگذر و از دست رفتنى است و روزى بايد در خاك گور قدم نهند و خوراك ماران و موران شوند و روحشان در عرصه ى برزخ در گرو اعمال ناپسندشان رود و در قيامت اسير عذاب دردناك جهنم شوند . اينان ، به خيال باطل خود دنيا را نقد و آخرت را نسيه مى پندارند و با همه ى وجود به دنيا مى آويزند و آخرت را از ياد مى برند و لذات دنياى از دست رفتنى را يقين مى دانند و به لذات آخرت شك مى ورزند و حاضر نيستند وعده ى خدا و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و امامان را نسبت به آخرت بپذيرند و بر اساس ايمان و اعتقاد قدم بردارند و از معاصى بپرهيزند و به حسنات اخلاقى آراسته شوند . اينان ، توجه به اين معنا ندارند كه بر اساس آيات قرآن ، آخرت ميوه و محصول همه ى حركات باطنى و ظاهرى انسان در دنياست و به فرموده ى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) دنيا مزرعه ى آخرت و بلكه خود آخرت است و دنيا و آخرت دو ماهيت جداى از يكديگر نيستند ، آخرت به صورتى ديگر همان دنياست و اينان به خاطر جهل به اين حقيقت ، پنداشته اند دنيا نقد و آخرت نسيه و لذات دنيا يقينى و لذات آخرت آميخته با شك و ترديد است !!
جاهلان از اهل ايمان و بى خبران از آيات قرآن ، بر اساس اعتقادشان به كرم حق و رحمت واسعه ى خدا ، فريفته مى شوند و مى گويند : چون نعمت هاى خدا به انسان گسترده و رحمتش فراگير و لطفش شامل همه ى موجودات است ، نيازى نيست كه در بندگى و عبادت بكوشيم و در كسب ورع و تقوا خود را به زحمت اندازيم و تلخى دورى از گناهان را بچشيم ، گناهان ما نسبت به رحمت خدا چون ذرّه در برابر اقيانوس بى كران است و ما به سبب ايمان به او و محبت به انبيا و امامان اميد نجات داريم و گناهانمان را موجب دورى از حق و دچار شدن به عذاب نمى دانيم . اينان توجه به اين حقيقت ندارند كه شيطان و هواى نفس ، انسان را با سخنان و عناوينى كه ظاهرش پسنديده و باطنش مردود است فريب مى دهد .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ ، وَالأحْمَقُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواهَا وَتَمَنَّى عَلَى اللّهِ(28) .
« هشيار و زيرك كسى است كه با نفسش مخالفت ورزد و براى پس از مرگ عمل كند ، و نادان كسى است كه نفسش از هواها پيروى كند و بر خدا آرزوى باطل و بيجا ورزد » .
اينان به اين معنا دقت نمى كنند كه همان خداى كريم ، همان خدايى كه داراى رحمت واسعه و عفو فراگير و آمرزش و غفران است ، در بسيارى از آيات قرآن به گناهكاران حرفه اى و تهى دستان از عمل خير و خطاكاران مغرور ، وعده ى عذاب قطعى داده و رحمتش را براى اهل تقوا و عاملان به دستورات قرآن و صالحان و كوشندگان در راه ايمان و اسلام قرار داده و فقط آنان را مجاز دانسته كه به رحمت خدا اميدوار باشند .
( إِنَّ الَّذِينَ ءامَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ . . . )(29) .
« قطعاً اهل ايمان و آنان كه به خاطر خدا از ديار خود هجرت كردند و در راه خدا به جهاد برخاستند ، اينان به رحمت خدا اميد مىورزند . » .
اميد به رحمت خدا ، با پيوسته بودن معصيت و ترك واجبات الهيه ، در حقيقت فريفته شدن به رحمت خداست و اميدى باطل و نابجاست .
به امام صادق (عليه السلام) گفته شد : قومى به انواع گناهان آلوده اند و مى گويند اميدواريم ، و پيوسته در گناهند تا آنان را مرگ فرا رسد . فرمود : اينان گروهى هستند كه در اميدها و آرزوها دچار نوسان و اضطرابند ، نسبت به اميدشان دروغ مى گويند ، اينان اميدوار نيستند ، كسى كه اميد به چيزى دارد آن را دنبال مى كند و هركس ترسان از چيزى است از آن مى گريزد(30) .
على (عليه السلام) فرمود :
سُكرُ الغَفْلَةِ وَالغُرورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِن سُكْرِ الخُمُورِ(31) .
« بهوش آمدن از مستى غفلت و غرور ، سخت تر از بهوش آمدن از مستى شراب است » .
و فرمود :
إِنَّ مِنَ الغِرَّةِ بِاللَّهِ أَن يُصِرَّ العَبْدُ عَلَى المَعْصِيَةِ وَيَتَمَنَّى عَلَى اللّهِ الْمَغْفِرَةَ(32) .
« از فريفته شدن به خدا اين است كه انسان بر ارتكاب گناه پافشارى ورزد و آمرزش را بر خدا آرزو كند ! »
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به ابن مسعود فرمود :
لا تَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَلا تَغْتَرَّنَّ بِصَلاحِكَ وَعِلْمِكَ وَعَمَلِكَ وَبِرِّكَ وَعِبَادَتِكَ(33) .
« پسر مسعودم! به خدا مغرور مشو و به آراستگى و دانش و عمل و نيكى و بندگيت فريفته مباش » .
بخل
چه قبيح و زشت است كه انسان از مواهب و نعمت هاى مادى و معنوى حضرت حق برخوردار باشد ، ولى از انفاق در راه خدا و صدقه و زكات ، بخل ورزد .
ثروت و مالى كه از طريق درآمد مشروع در اختيار انسان است ، امانتى الهى است كه انسان اجازه دارد برابر با شأن و شخصيتش از آن استفاده كند و مازاد آن را به دستور حضرت حق در اختيار محتاجان و نيازمندان ، فقيران و مسكينان ، دردمندان و از پا افتادگان قرار دهد . انسان و آنچه در اختيار اوست مملوك خداست و تصرف مملوك در دارايى مالك بايد هماهنگ با خواسته ى مالك باشد ، مملوك اگر بر اساس هوا و هوس و شهوات و خواسته هاى خود در دارايى مالك تصرف كند ، بايد به انتظار عتاب و عذاب مالك باشد . انباشتن ثروت كه خلاف خواسته ى خداست و جز از راه بخلورزى و پيمودن راه شيطان ميسّر نمى شود ، گناهى بزرگ و سبب شقاوت و تيره روزى و عامل تاريكى باطن و باعث عذاب قيامت و دور ماندن از رحمت خداست . بخل ، حالتى شيطانى و صفتى حيوانى و رذيلتى از رذايل اخلاقى است ، كه در قرآن مجيد و روايات مورد مذمّت قرار گرفته و دارنده ى آن انسانى ناسپاس و سزاوار عذاب معرّفى شده :
( الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ ما ءَاتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكافِرينَ عَذَاباً مُهِيناً )(34) .
« كسانى كه بخل مىورزند و مردم را وادار به بخل مى كنند و آنچه را خدا از احسانش به آنها عطا كرده پنهان مى دارند « كيفرش را خواهند ديد » و خدا براى كافران عذابى خوار كننده مهيا كرده است » .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
حَرَّمْتُ الجَنَّةَ عَلَى المَنَّانِ وَالبَخِيلِ وَالقَتَّاتِ(35) .
« بهشت بر منّت گذار و بخيل و سخن چين حرام شده است » .
حضرت على (عليه السلام) شنيد مردى مى گويد : بخيل معذورتر از ستمگر است . فرمود : دروغ گفتى ، ستمگر توبه مى كند و از خدا مغفرت مى طلبد و حقوق مالى مردم را برمى گرداند و بخيل هنگامى كه بخل مىورزد ، از زكات و صدقه و صله ى رحم و پذيرايى ميهمان و هزينه كردن در راه خدا و امور خير خوددارى مى كند و بر بهشت حرام است كه بخيل در آن وارد شود (36) .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
خَصْلَتَانِ لاَ تَجْتَمِعَانِ فِى مُسلِم : البُخلُ وَسُوءُ الخُلْقِ(37) .
« دو خصلت در مسلمان قرار نمى گيرد : بخل و اخلاق بد » .
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنْ كَانَ الخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَاذَا ؟ (38)
« اگر جايگزينى مالى كه در راه خدا مصرف شده از جانب خداى عز و جل حق است ، پس بخل ورزيدن براى چيست ؟ » .
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود :
البَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ(39) .
« بخيل كسى است كه از انجام آنچه خدا بر او واجب كرده ، بخل ورزد » .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : سخى ، نزديك به خدا ، نزديك به مردم و نزديك به بهشت است و بخيل ، دور از خدا ، دور از مردم و دور از بهشت است .
حرص
رغبت شديد و ميل فراوان به ثروت و مال و به آنچه بيش از نياز و احتياج است ، انسان را دچار اختلال فكرى و روانى مى كند و سبب مى شود كه از حدود و احكام الهى چشم بپوشد و از مرزبندى هاى اخلاقى دست بردارد و از نظام انسانيت خارج گردد و چون آتش سركش به اموال و حقوق مردم افتد و به گناه حرام خوارى و غارت مال مردم و شهوات افسار گسيخته دچار شود!! ياد خدا و فكر قيامت و ترس از عذاب الهى و رعايت مسائل اخلاقى و مهرورزى به مردم و توجه به حق و حقوق ديگران ، انسان را از آلوده شدن به حرص و رغبت بيش از اندازه به امور مادى حفظ مى كند . درحالى كه خداى مهربان سفره اى كامل از انواع نعمت ها براى انسان مهيّا كرده و براى بدست آوردن آنچه كه مورد نياز اوست كانال هايى از كار و فعاليت برايش مقرر فرموده و از اين راه رزق و روزيش را ضامن شده و تا آخرين لقمه ى روزيش را نخورد از دنيا نمى رود ، حرص ورزى چرا؟!
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : أَغنَى النَّاسِ مَن لَم يَكُن لِلْحِرصِ أَسِيراً(40) .
« بى نيازترين مردم كسى است كه اسير حرص نباشد » .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در وصيتش به حضرت على (عليه السلام) فرمود :
يَا عَلِىُّ ! انهَاكَ عَن ثَلاثِ خِصَال عِظَام : الحَسَدِ وَالحِرْصِ وَالكِذْبِ(41) .
« تو را از سه خصلت كه در زشتى بزرگ است نهى مى كنم : حسد ، حرص و دروغ » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : هنگامى كه نوح از كشتى پياده شد ، ابليس نزد او آمد و گفت : در روى زمين انسانى بر من منّتى بزرگتر از تو ندارد ، از خدا بر ضدّ اين بدكاران عذاب خواستى ، در نتيجه سبب راحت من شدى ، آيا تو را به دو خصلت آگاه نكنم ؟ از حسد بپرهيز كه بر سر من آورد آنچه را آورد ، و از حرص دورى كن كه بر سر آدم آورد آنچه آورد ! (42)
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : حريص ميان هفت بلاى دشوار است : فكرى كه بدنش را زيان مى زند و وى را سودى نمى دهد ، غصه و اندوهى كه پايان ندارد ، رنجى كه جز با مرگ از آن راحت نمى شود ، هنگام راحت دچار رنجى سخت است ، ترسى كه عاقبت در آن افتد ، حزنى كه خوشى را بر او تلخ مى كند ، حسابى كه از عذاب خدا به خاطر آن رهايى نيابد مگر اين كه خدا او را عفو كند ، عذابى كه از آن گريزگاه و چاره بدست نياورد(43) .
طمع
علاقه و محبت به آنچه در دست مردم است و آرزوى آن كه به آن برسد و اظهار آن علاقه به كيفيتى كه ديگران را وادار به پرداخت كند و درخواست و سئوال از مردم به نظر اهل تحقيق « طمعورزى » است .
امام چهارم (عليه السلام) فرمود :
رَأَيْتُ الخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِى قَطْعِ الطَّمعِ عَمّا فِى أَيدِى النَّاسِ(44) .
« همه ى خير را ديدم در بريدن طمع از ثروت و مال و مقامى است كه در دست مردم است » .
سعدان به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد :
الَّذِى يُثْبِتُ الإيمَانَ فِى العَبْدِ ؟ قَالَ : الوَرَعُ . وَالَّذِى يُخْرِجُهُ مِنه ؟ قَالَ الطَّمَعُ(45) .
« چيزى كه ايمان را در عبد پابرجا مى كند چيست ؟ فرمود : پاكدامنى و پارسايى ; و چيزى كه ايمان را از او بيرون مى آورد كدام است؟ فرمود: طمع » .
امام هادى (عليه السلام) فرمود :
الطَّمَعُ سَجِيَّةُ سَيِّئَةٌ(46) .
« طمع صفت زشتى است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِن أَرَدتَ أَنْ تَقَرَّ عَيْنُكَ وَتَنالَ خَيرَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ، فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمَّا فِى أَيْدِى النَّاسِ(47) .
« اگر مى خواهى شاد و خوشحال باشى و به خير دنيا و آخرت برسى ، از آنچه در دست مردم است قطع طمع كن » .
حضرت على (عليه السلام) فرمود :
مَنْ أَرَادَ أن يَعِيشَ حُرّاً أَيّامَ حَيَاتِهِ فَلا يُسْكِنَ الطَّمَعَ قَلْبَهُ(48) .
« كسى كه مى خواهد همه ى دوران زندگيش آزاد زيست كند ، طمع را در قلبش جاى ندهد » .
حسد
از صفات فوق العاده زشت و خصلت هاى بسيار بد ، حسد است .
اهل تحقيق مى گويند : حسد اين است كه : نعمتى را در دست كسى مشاهده كنى و آرزوى از بين رفتنش را داشته باشى ! حسد ، در حقيقت ناخشنودى از قضاى حكيمانه حق نسبت به نعمتى است كه به ديگران عنايت شده !
كبر و خودخواهى و عشق به رياست و برترى جويى و ناپاكى درون و بخل ، از عوامل پديد آمدن حسد در قلب انسان است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنَّ الحَسَدَ يَأْكُلُ الإيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الحَطَبَ(49) .
« مسلماً حسد ايمان را مى خورد ، چنان كه آتش هيزم را مى خورد » .
و نيز آن حضرت فرمود :
آفَةُ الدِّينِ الحَسَدُ وَالعُجْبُ وَالفَخْرُ(50) .
« آفت دين ، حسد ، خودبينى و فخر فروشى است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : پيامبر خدا هر روز از شش چيز به خدا پناه مى برد : شك ، شرك ، نخوت ، خشم ، تجاوز و ستمگرى و حسد(51) .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حالى كه موسى با پروردگارش مناجات مى كرد و سخن مى گفت ، ناگهان مردى را در سايه ى عرش خدا ديد ، گفت : پروردگارا ! اين مردى كه عرش بر سرش سايه انداخته كيست ؟ فرمود : اين از كسانى است كه بر مردمى كه خدا از احسانش به آنها عطا كرده حسد نورزيد(52) .
محبت به دشمنان خدا
دوست داشتن دشمنان خدا ، ناشى از بيمارى قلب است . انسان بايد خوبي ها و خوبان را دوست داشته باشد و به بدي ها و بدكاران دشمنى ورزد ، اگر حالت قلب جز اين نشانه گيرد ، دليل بر بيمارى اوست و اين بيمارى بايد با آيات قرآن و روايات درمان شود ، و گرنه عواقب خطرناكى در دنيا و آخرت به دنبال خواهد داشت . قرآن ، پيامبر و پيروانش را سخت گير به كافران و در حوزه ى ايمان نسبت به يكديگر رحيم و مهربان مى داند :
( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ . . . )(53) .
« محمد پيامبر خداست ، و كسانى كه با اويند ، با كافران سخت گير « و » با هم ديگر مهربانند »
قرآن به مؤمنان مى گويد :
( . . . لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَعَدُوَّكُم أَوْلِيَآءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَد كَفَروا بِما جَآءَكُم مِنَ الْحَقِّ )(54) .
« دشمنان من و دشمنان خود را به ولايت و سرپرستى مگيريد كه با آنان طرح محبت دراندازيد ، آنان به قرآنى كه به سوى شما آمده كفر مى ورزند » .
قرآن در سوره ى مجادله مى فرمايد :
گروهى كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند نمى يابى كه با مخالفان خدا و رسولش دوستى كنند ، گرچه مخالفان پدران يا پسران يا برادران يا خويشاوندانشان باشند(55) .
دورويى و نفاق با برادران دينى
زشتى نفاق و ناپاكى و خباثت منافق و پستى و دنائت انسانى كه نسبت به برادران دينى ، دورو و دوچهره است ـ با يك رو در برابر اهل ايمان اظهار ايمان مى كند و با روى ديگر بر ضد آنان دشمنى مى ورزد ـ به اندازه اى است كه خداى قهّار در قرآن مجيد بدترين و شديدترين عذاب و پست ترين جاى دوزخ را سزاوار آنان دانسته است .
منافق ، كسى است كه پيوسته با ارتباط با دشمنان ، براى مؤمنان مشكل و سختى به وجود مى آورد و اسرار اهل ايمان را به شيطان صفتان خائن ، و فرعون مسلكان ظالم ، منتقل مى كند . منافق ، بيمارى است كه درمانش بسيار سخت و علاجش گاهى غير ممكن است . منافق ، ايمانش بر زبان و كفرش پا بر جاى در قلب و روحش آلوده و اخلاقش فاسد و كردارش ناپسند و انديشه اش شيطانى و حالاتش ابليسى و كارش حيله گرى و انسانى پست و آلوده و موجودى خطرناك و فاسد است . گذشته از آيات قرآن كه در سوره هاى متعدد نشانه هاى اين خائنان به دين و ملت را بيان مى كند ، روايات مهمى در كتاب هاى حديث آمده كه به چند روايت كه بيانگر وضع اين نابكاران است اشاره مى شود :
حضرت رضا (عليه السلام) در جواب نامه ى محمد بن فضيل كه مسأله اى از حضرت سئوال كرده بود ، درباره ى منافقان نوشتند :
لَيسُوا مِن عِتْرَةِ رَسُولِ اللّهِ ، وَلَيْسُوا مِنَ المُؤمِنِينَ وَلَيْسُوا مِنَ المُسْلِمِينَ يُظْهِرُونَ الإيمَانَ وَيُسِرّونَ الكُفرَ وَالتَّكذِيبَ ، لَعَنَهُمُ اللّهُ(56) .
« دو چهره ها كه نسبت به خدا و آيين اسلام و پيامبر و در رابطه ى با مسلمانان نيرنگ مى زنند ، از عترت رسول خدا و از گروه اهل ايمان و از زمره ى مسلمانان نيستند ، ايمان آشكار مى كنند و به ظاهر خود را مؤمن جلوه مى دهند و كفر و تكذيب خود را پنهان مى دارند ، خدا همه ى آنان را لعنت كند » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
مِنْ عَلامَاتِ النِّفَاقِ : قَسَاوَةُ القَلْبِ وَجُمُودُ العَيْنِ وَالإصْرَارُ عَلَى الذَّنبِ وَالحِرصُ عَلَى الدُّنيَا(57) .
« از نشانه هاى نفاق : سنگدلى ، و خشكى چشم از اشك ، و پافشارى بر گناه ، و رغبت بيش از اندازه به دنياست » .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
كسى كه باطنش با ظاهرش يكى نباشد ، منافق است ، هركه باشد و هرگونه باشد و  در هر سرزمينى باشد و در هر رتبه و مقامى باشد(58) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ معانى الاخبار : 269 .
2 ـ محجة البيضاء : 8 / 106 ، كتاب النية و الصدق و الاخلاص .
3 ـ محجة البيضاء : 8 / 104 ، كتاب النية و الصدق و الاخلاص .
4 ـ ثواب الاعمال : 269 ، عقاب من كان ذاوجهين . . . ; قلب سليم : 61 .
5 ـ حجرات : 12 .
6 ـ كافى : 2 / 71 ، باب حسن الظن باللّه . . . ، حديث 2 ; بحار الانوار : 67 / 365 ، باب 59 ، حديث 14 .
7 ـ بحار الانوار : 67 / 365 ، باب 59 ، ذيل حديث 14 .
8 ـ كافى : 2 / 301 ، باب المراء و الخصومة . . .  ، حديث 5 .
9 ـ غرر الحكم : 461 ، حديث 10570 ; ميزان الحكمه : 2 / 874 ، الجهل ، حديث 2859 .
10 ـ غرر الحكم : 462 ، حديث 10578 ; ميزان الحكمه : 7 / 3508 ، العداوة ، حديث 12030 .
11 ـ اختصاص : 230 ; ميزان الحكمه : 7 / 3508 ، العداوة ، حديث 12037 .
12 ـ كافى : 2 / 313 ، باب العجب ، حديث 2 .
13 ـ كافى : 2 / 313 ، باب العجب ، حديث 5 .
14 ـ كافى : 2 / 314 ، باب العجب ، حديث 8 .
15 ـ ماعون : 4 ـ 6 .
16 ـ 20 ـ محجة البيضاء : 6 / 139 ـ 141 ، كتاب ذمّ الجاه والرياء . .
21 ـ محجة البيضاء : 6 / 139 ـ 141 ، كتاب ذمّ الجاه والرياء .
22 ـ نحل : 23 .
23 ـ نحل : 29 .
24 ـ بحار الانوار : 70 / 213 ، باب 130 ، حديث 3 .
25 ـ كافى : 2 / 310 ، باب الكبر ، حديث 6 .
26 ـ كافى : 2 / 310 ، باب الكبر ، حديث 10 .
27 ـ كافى : 2 / 311 ، باب الكبر ، حديث 12 .
28 ـ مجموعه ى ورّام : 1 / 243 ، باب محاسبة النفس .
29 ـ بقره : 218 .
30 ـ سفينة البحار : 3 / 319 ، فى الخوف والرجاء .
31 ـ غرر الحكم : 266 ، ذم الغفلة ، 5750 ; ميزان الحكمه : 9 / 4268 ، الغرور ، حديث 14831 .
32 ـ مجموعه ى ورام : 2 / 72 ; ميزان الحكمه : 9 / 4272 ، الغرور ، حديث 14857 .
33 ـ مكارم الاخلاق : 451 ، الفصل الرابع ; ميزان الحكمه : 9 / 4272 ، الغرور ، حديث 14858 .
34 ـ نساء : 37 .
35 ـ وسائل الشيعه : 9 / 452 ، باب عدم الجواز المَنّ . . . ، حديث 12481 .
36 ـ بحار الانوار : 70 / 302 ، باب 136 ، حديث 13 .
37 ـ بحار الانوار : 70 / 301 ، باب 136 ، حديث 9 .
38 ـ بحار الانوار : 70 / 300 ، باب 136 ، حديث 1 .
39 ـ كافى : 4 / 45 ، البخل والشح ، حديث 4 .
40 ـ امالى صدوق : 20 ، حديث 4 .
41 ـ بحار الانوار : 70 / 162 ، باب 128 ، حديث 10 .
42 ـ بحار الانوار : 70 / 163 ، باب 128 ، حديث 17 .
43 ـ مصباح الشريعه : 22 .
44 ـ بحار الانوار : 70 / 171 ، باب 129 ، حديث 10 .
45 ـ بحار الانوار : 70 / 171 ، باب 129 ، حديث 12 .
46 ـ بحار الانوار : 69 / 199 ، باب 105 ; ميزان الحكمه : 7 / 3310 ، الطمع ، حديث 11188 .
47 ـ خصال : 1 / 121 ، حديث 113 ; ميزان الحكمه : 7 / 3310 ، الطمع ، حديث 11197 .
48 ـ مجموعه ى ورام : 1 / 49 ، باب الطمع ; ميزان الحكمه : 7 / 3312 ، الطمع ، حديث 11213 .
49 ـ كافى : 2 / 306 ، باب الحسد ، حديث 2 .
50 ـ كافى : 2 / 307 ، باب الحسد ، حديث 5 .
51 ـ بحار الانوار : 70 / 252 ، باب 131 ، حديث 14 .
52 ـ بحار الانوار : 70 / 255 ، باب 131 ، حديث 25 .
53 ـ فتح : 29 .
54 ـ ممتحنه : 1 .
55 ـ مجادله : 22 .
56 ـ بحار الانوار : 69 / 175 ، باب 103 ، حديث 1 .
57 ـ اختصاص مفيد : 228 .
58 ـ مصباح الشريعه : 25 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page