لازم است به گوشه اى ديگر و پرده اى عجيب تر از رحمت واسعه ى الهيه نسبت به انسان نظر اندازيم ، شايد اين شگفتى حجاب غفلت را از آيينه ى دل ما بردارد و جان ما را به نورانيتش نورانى كند و سبب شوق بيشتر در باطن ما به سوى عبادتى خالص گردد و نفرت ما را از گناه و معصيت ، تا جايى كه به ما مصونيت بخشد ، افزون كند . ماشين مغز انسان از نظر علم ، حيرت انگيزترين ماشين هاست و وظايفى را انجام مى دهد كه پرقدرت ترين ماشين هاى ساخته ى بشرى از انجام آنها ناتوان است .
يكى از وظايف مغز ، ثبت و ضبط وقايع گوناگون است كه نيروى حافظه را تشكيل مى دهد . حافظه ى انسانى فقط به قسمت كوچكى از مغز ارتباط دارد . براى نشان دادن قدرت حافظه مثالى آورده اند :
فرض كنيم مردى پنجاه سال از عمرش گذشته باشد و بخواهد خاطرات خود را بدون كم و زياد بنويسد ، براى درج اين خاطرات معادل 160 ميليون نسخه ى روزنامه به قطع بزرگ كه در بيست صفحه و سراسر با حروف ريز چاپ شده باشد نياز خواهد بود . مكانيسم به ياد آوردن خاطرات گذشته ، از بسيارى از جهات ، مانند نوارهاى ضبط صوت است ، فرقى كه دارد اين است كه : نيروى برقِ نوارهاى مغز ، از اعصاب بدن تأمين مى شود و هيچ گونه احتياجى به چرخيدن ندارد . مطابق حساب دقيق ، اگر بخواهند ماشينى بسازند كه كم و بيش كار يك مغز انسانى را انجام دهد ، بايد دستگاهى دو برابر بزرگترين ساختمانهاى جهان تهيه كنند ، و براى تهيه ى نيروى برق آن تمام برق حاصله از بزرگترين آبشار جهان را به آن اختصاص دهند ، و چون ناگزير لامپ هاى الكترونى و سيم هاى اين ماشين گرم مى شود ، بايد تمام آب آن آبشار براى خنك كردن آن گرداگرد ماشين بگردد و با اين همه كار ، ماشين اختراعى نخواهد توانست تمام وظايف مغز يك انسان معمولى را از نظر تفكر و انديشه انجام دهد . فرمان مكيدن شير از پستان مادر ، از مغز كودك به دو لب صادر مى شود و كودك با خاطرى آرام و بدون اشتباه از شير مادر تغذيه مى كند .
در پيكر مادر يك كارخانه ى شيميايى اتوماتيك وجود دارد كه خون را به صورت يك غذاى بسيار لطيف و سودمند و گوارا تبديل مى كند ، كه براى تغذيه ى نوزاد و دستگاه هاى گوارش وى مناسب است . فرآورده ى پرارزش اين كارخانه در دو مخزن روى سينه ى مادر جمع مى شود و از نوك آن به وسيله ى مكيدن نوزاد بيرون مى آيد و جزء بدن وى مى گردد . اندازه ى حجم نوك آن مخزن با اندازه ى دهان بچه تناسب دارد ، نوك مخزن داراى سوراخ هاى بسيار ريزى است ، كه بوسيله ى مكيدن كودك باز شده و به طور معمول خود بخود بسته مى شود ، تا شير به هدر نرود . پس از آن كه جنين در رحم مادر قدم مى گذارد ، كارخانه ى شيرسازى سر از خواب برمى دارد و كم كم شروع به كار مى كند ; هر چه جنين رشد كند فعاليت اين كارخانه رو به افزايش مى رود تا در وقت ولادت شيرى كه با مزاج نوزاد سازگار باشد آماده شود . پس از ولادت ، هر چه كودك بزرگتر شود و دستگاه گوارش وى نيرومندتر گردد اين كارخانه در محصول خود تغييراتى مى دهد! اين حقايق شگفت انگيز و واقعيات حيرت آور و فعل و انفعالات و تغيير و تحولات كه همه و همه در راه بهره ورى انسان انجام مى گيرد ، جز جلوه ى رحمت خدا و مهر بى پايان او و رأفت و لطف فراگيرش چيز ديگرى است ؟!! اين انسان است كه با دقت و تأمل و تفكر و انديشه ى در اين امور بهت آور ، بايد در راه سپاس گذارى از حضرت محبوب قدم بگذارد و هر لحظه براى جلب فيوضات بيشتر ، و بخصوص فيوضات معنوى ، دست گدايى به پيشگاه او بردارد و با همه ى وجود بگويد : اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْء .
دستگاه تنفس
ريه ها در يك دوره ى زندگى معتدل در حدود 500 ميليون بار عمليات قبض و بسط انجام مى دهند .
در دستگاه تنفس ، صدها هزار غدّه وجود دارد كه از آن مايع چسبنده اى ترشح مى شود . كار اين غده ها جذب ذرات زيان آورى است كه در گرد و غبار وجود دارند كه در حين تنفس داخل بدن انسان مى شوند . اگر اين مايع نبود ، ذرات مزبور در ظرف چند لحظه لوله هاى تنفس را مى بستند و منجر به مرگ مى شدند .
در لوله هاى تنفس ، موهاى بسيار ريزى وجود دارد كه آنجا را پيوسته تميز و پاكيزه مى كنند . اين موها در مدت يك ثانيه ، 12 بار تمام لوله ها را جاروب مى كنند و ذرات زيان بخش را به جهاز هاضمه مى رسانند و در آنجا تأثير خود را از دست مى دهند . لوله هاى تنفس ، 750 ميليون كيسه هاى ريوى را به هواى تصفيه شده مى رسانند كه در كربن و اكسيد خون ، به اكسيژن حيات بخش تبديل مى شود . دستگاه تنفس با اين حجم كوچك و كار عظيم و فعل و انفعال حيرت آور ، يكى از اجزاء « كل شىء » است كه رحمت الهيه آن را فرا گرفته و به آن احاطه ى كامل دارد .
پوست
پوست بدن داراى منافع بسيار زيادى است كه به بعضى از آنها اشاره مى شود :
1 ـ در پوست سوراخ هاى بسيار ريز و ذره بينى وجود دارد كه مقدارى از تنفس انسان به وسيله ى آنها انجام مى شود ، اگر اين سوراخ ها بسته شود انسان زنده نمى ماند .
2 ـ داراى غدّه هايى است كه ايجاد عرق مى كنند و آن را از بدن بيرون مى دهند تا حرارت بدن هميشه منظم باشد و بالا نرود .
3 ـ داراى غدّه هاى روغنى است كه پيوسته موها و خود را تازه و نرم نگاه دارند .
4 ـ در برابر حمله ى ميكروب هاى خارجى خط دفاعى كشور بدن است .
5 ـ سم هايى را كه در بدن پيدا مى شود به وسيله ى عرق دفع مى كند و در اين كار به كليه ها كمك مى دهد .
6 ـ از بيرون آمدن مايع هاى سودمند بدن جلوگيرى مى كند .
7 ـ مركز حسّ لامسه است . همان حسّى كه سردى ، گرمى ، زبرى ، صافى ، نرمى ، سفتى ، ضخيمى و نازكى اجسام را به ما گزارش مى دهد . پوست ، جسمى است كه رحمت خدا او را فرا گرفته و اگر اتصال به رحمت خدا نداشت ، اين همه فعل و انفعال سودمند در جهت حيات انسان در آن انجام نمى گرفت .
اى كه درد مرا تويى درمان *** اى كه راه مرا تويى پايان
كمر خدمتت به دل بستم *** هر چه گويى به جان برم فرمان
داده ام تن به خدمت تو به دل *** داده ام دل به طاعت تو به جان
هر چه خواهى بيار بر سر من *** يك دمم از درت وليك مران
به خيال تو زنده است اين سر *** به هواى تو زنده است اين جان
گر نه در سر خيال توست مقيم *** ور نه در جان هواى توست روان
نيستم من ، به جز تن بى سر *** نيستم ، غير قالب بى جان
يكدم ار وصل تو دهد دستم *** مى دهم در بهاش جان و جهان
نه جهان خواهم و نه جان ، جانا *** هم جهان « فيض » را تويى هم جان(1)
سيستم دفاعى بدن
خداى تعالى هنگامى كه پيكر انسان را آفريد ، از باب محبت و لطف و رأفت و رحمتش در برابر دشمنان مهاجم ، يعنى ميكروبها و بيماريها ، پنج خط دفاعى براى وى قرار داد :
1 ـ پوست ، كه سراسر بدن را مانند قلعه اى فرا گرفته است .
2 ـ بافت هاى لنفاوى ، كه عبارتند از : بافت هاى پنبه مانندى كه زير پوست بدن قرار دارند و كِرِم رنگ مى باشند و گاهى تغيير رنگ مى دهند . اين بافت ها در بعضى نقاط بدن ضخيم و در بعضى نقاط ديگر نازك مى باشند . اگر دشمن ، از پوست گذشت با مقاومت نسج هاى لنفاوى روبرو مى شود .
3 ـ پرده هاى مخاط ، پرده ى مخاط عبارت است از : پرده اى كه پاره اى از اعضاى بدن را احاطه كرده و رنگ آن متناسب با خود عضو بوده و وظيفه ى آن دفاع از عضو مى باشد . بعضى از اعضا ، مانند قلب ، داراى دو پرده ى مخاط مى باشند : يكى پرده اى كه بيرون قلب را احاطه كرده است و آن را « مخاط خارجى » مى نامند و ديگر آن كه در درون قلب است و آن را « مخاط داخلى » گويند .
4 ـ ترشى معده ، اگر دشمن از خطوط مقدم دفاعى بدن گذشت و به درون معده راه يافت ترشى معده او را نابود مى كند .
5 ـ گويچه هاى سپيد ، موجودات كروى شكلى هستند كه با ميكروب هاى خبيثى كه از خطوط دفاعى بدن گذشته اند و داخل خون شده اند ، به جنگ برمى خيزند ، تا همگى را به ديار نيستى رهسپار كنند . نكته ى قابل توجه اين كه : اين گويچه هاى سپيد ، با ميكروبهاى پاك و طيّبى كه وارد كشور بدن مى شوند همه نوع همكارى را دارند(2) . مگر نه اين است كه رحمت الهيه و رأفت رحمانيه ، همه ى اينها را فرا گرفته كه اينگونه بشر را از حوادث و آفات حفظ مى كنند و او را در مسير حيات با فعل و انفعالات خود يارى مى دهند . به راستى انسان چه اندازه مورد رحمت خداست ؟ رحمتى كه ظاهر و باطن و ذره ذره وجود او را فرا گرفته و يك لحظه او را تنها نمى گذارد ؟!!
--------------------------------------------
1 ـ ديوان فيض كاشانى : 2 / 1139 ، غزل 801 .
2 ـ نشانه هايى از او : 88 ـ 133 .