عظمت شهيد كربلا
عظمت مصيبت و مظلوميت سيدالشهداء (عليهالسلام) كه زمين و زمان را در عزا فرو برده است بايد در وجود مقدس و مطهر ابا عبدالله الحسين (عليهالسلام) جستجو شود. علاوه بر آنكه بسياري, وسعت مصيبت آن امام مظلوم را در شدت و فجيع بودن مصائب وارده بر حضرت ميدانند، بزرگي مصيبت در اين است كه شخصيت والا و بيهمتاي عالم اسلام به دست تبهكاراني مثل يزيد به شهادت ميرسد، بنابراين بزرگي مصيبت حضرت رابطهي مستقيم با عظمت شخصيت حضرت دارد.
شهادت امام حسين بن علي (عليهماالسلام) اهانت به دين بود،اهانت به پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود، اهانت به خداوند بود، كسي ميتواند به مصيبت سيدالشهداء (عليهالسلام) پي ببرد كه بيشتر با شخصيت والاي آن حضرت آشنا باشد. از اين روست كه امام زمان (عليهالسلام) در زيارت ناحيه ميفرمايد: « به جاي اشك، بر تو ـ اي حسين ـ خون ميگريم». زيرا حضرت بهتر از هر كسي، به مقام والاي حجت حق و عظمت مصيبت جد غريبش آشناست.
ـ بزرگترين جنايت
در ميان صفحات خاموش تاريخ وقايعي آرميدهآند كه گوياي فجيعترين، جانگدازترين، مصيبات و بلايا ميباشد، ولي هيچ واقعهاي چون جنايتِ به شهادت رساندن حضرت اباعبدالله الحسين (عليهالسلام) مورد اهتمام خداوند هستي و خالق آسمان و زمين واقع نشده است.
ـ عزاداري هزاران سال پيش از ولادت
داستان شهادت حضرت سيدالشهداء (عليهالسلام) يكي از اسرار خلقت و رموز آفرينش است، و پيامبران الهي توسط وحي همواره از اين موضوع جانگداز مطلع ميشدند، و اين خبر بزرگ را به ملتهاي خود نقل مينمودند.
ـ عزاداري آدم پيامبر (عليهالسلام)
وقتي كه آدم (عليهالسلام) نظر به ساق عرش نمود و نامهاي مقدس پنج تن آل عبا (عليهمالسلام) را مشاهده كرد، جبرئيل به او آموخت كه آن اسمهاي مبارك را بر زبان بياورد، پس چون عطر نام حسين (عليهالسلام) در دهانش پيچيد اشگش جاري گرديد و دلش شكست، سؤال كرد: اي جبرئيل چرا در وقت ذكر اين اسم، قلب من ميشكند و اشكم جاري ميشود؟ پس جبرئيل مصيبت آن حضرت را بيان نمود و فرشتگان حاضر، با آدم شنيدند و گريستند.
ـ عزاداري نوح پيامبر (عليهالسلام)
چون كشتي نوح به گرداب كشتي اهل بيت (عليهمالسلام), كربلا رسيد به تلاطم افتاد و نوح از غرق شدن ترسيد، جبرئيل نازل شد و قضيهي كربلا را بيان نمود، نوح و اصحاب كشتي گريستند و بر قاتلش لعن كردند.
ـ عزاداري موسي و خضر (عليهماالسلام)
زماني كه موسي با خضر در مجمعالبحرين ملاقات نمود، گفتگوي از فضايل آل محمد (صلي الله عليه و آله) و مصيبتهاي ايشان نمودند تا اين كه به قضيهي امام حسين (عليهالسلام) رسيدند، صداي ايشان به ناله و گريه بلند شد.
ـ عزاداري سليمان (عليهالسلام)
چون بساط سليمان با عزت و جاه، بر فراز مقتل سيدالشهداء (عليهالسلام) رسيد، باد آن بساط را در هم پيچانيد و به سوي زمين آورد، سليمان باد را بر اين حركت مؤاخذه نمود، باد گفت: يا نبي الله اين جا زمين شهادت سرور جهانيان است, و مصائب آن غريب و بيياور را بيان كرد.
ـ عزاداري حضرت ابراهيم (عليهالسلام)
وقتي كه ابراهيم مأمور به ذبح پسر شد، ذبح عظيمي جايگزين اسماعيل گرديد، خطاب آمد: اي ابراهيم جعمي كه خود را از امت خاتم الانبياء (صلي الله عليه و آله) گمان ميكنند، هر آينه فرزندش حسين (عليهالسلام) را به ظلم و دشمني مانند گوسفند خواهند كشت. و به اين عمل مستحق غضب و سخط من ميشوند. ابراهيم نالهاي كرد و دلشكسته گريست، وحي رسيد: اي ابراهيم مصيبت فرزندت را به غم و اندوه بر حسين (عليهالسلام) جايگزين نمودم، و درجات رفيعهي اهل مصائب را از براي تو واجب كردم.
و اين است تفسير: « وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ »
«قرباني بزرگي را جايگزين او كرديم».
ـ عزاداري حضرت اسماعيل (عليهالسلام)
وقتي اسماعيل گوسفندان خود را به شريعهي فرات فرستاد، شبانش او را خبر داد كه گوسفندان چند روز است آب نميآشامند، اسماعيل از خداوند سبب آن را سؤال نمود. خطاب آمد: از گوسفندان بپرس. سؤال كرد: شما را چه شده كه آب نميآشاميد؟ به زبان فصيح گفتند: به ما خبر رسيده كه امام حسين (عليهالسلام) سبط حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) در اين جا با لب تشنه كشته ميشود،ما به جهت حزن بر او آب نميآشاميم.
ـ عزاداري حضرت زكريا (عليهالسلام)
زكريا از خداوند خواست كه اسامي مقدس آل عبا (عليهمالسلام) را تعليم او نمايد، جبرئيل او را تعليم داد، زكريا هر وقت آن اسما را ذكر ميكرد غبار اندوه و غمش برطرف ميشد و چون به نام حسين (عليهالسلام) ميرسيد گريه راه گلويش را ميگرفت و دلش به طپش ميافتاد، عرض كرد: خدايا چرا وقتي نام آن چهار بزرگوار را ذكر مينمايم از همّ و غصه ميرهم، و چون امام حسين (عليهالسلام) را ياد ميكنم اشكم ميريزد و دلم ميسوزد؟ پس خداوند او را از قضيه آن حضرت خبر داد.
ـ عزاداري حضرت عيسي (عليهالسلام)
چون عيسي بن مريم علیه السلام با حواريين به سرزمين كربلا گذشت،آهوان گرياني را ديد،بر اين منظره همگي گريستند، پس حضرت مسيح علیه السلام، كربلا و امام حسين (عليهالسلام) را بر ايشان معرفي نمود،و مدت طولاني گريست تا اين كه به صورت بر زمين افتاد و غش كرد.
ـ امام حسين (عليهالسلام) مقتداي انبياء (عليهمالسلام)
پيامبراني كه به فجيعترين صورت شهيد شدند، به جهت آگاهي از عظمت مصيبت سيدالشهداء (عليهالسلام) افتخار اقتدا به آن حضرت را داشتند. مجالس سوگواري سيدالشهداء (عليهالسلام) از مراحل پيش از ولادت در كنار پيامبر (صلي الله عليه و آله) آغاز شد و تا رحلت، آن بزرگوار ادامه يافت، به گونهاي كه شمارش آنها مشكل و غير ممكن مينمود،چرا كه از همان زماني كه ولادتش به پيامبر (ص) گزارش شد، شهادت افتخار آفرين او هم گزارش گرديد كه موج اندوه در دل او پديد آورد.
ـ پيامبر(ص) در كربلا
ام سلمه ميگويد: شب هنگامي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از ما غايب شدند چون بازگشتند چهرهي مضطرب و گرد آلود داشتند در حاليكه دستشان را مشت كرده بودند، پرسيدم: يا رسول الله چرا اين گونه پريشان احوال هستيد؟ فرمود: مرا به نقطهاي از عراق به نام كربلا بردند و در آنجا شهادتگاه فرزندم حسين (عليهالسلام) و جمعي از فرزندان و اهل بيتم را به من نشان دادند. آنگاه حضرت, مقداري از خاك كربلا به ام سلمه سپرده و فرمودند هرگاه تبديل به خون شد بدان حسينم را شهيد نمودهاند.
ـ عزاداري اميرالمؤمنين امام علی (عليهالسلام) در كربلا
ابن عباس ميگويد: هنگام حركت اميرالمؤمنين عليهالسلام به سوي صفين من همراه آنحضرت بودم وقتي در ساحل فرات و دشت نينوا پياده شديم ، حضرت امير عليهالسلام به صداي رسا پرسيد: « ابن عباس آيا اين سرزمين را ميشناسي؟» گفتم: نميشناسم. فرمود: «اگر ميدانستي اينجا كجاست تا همانند من نميگريستي از آن نميگذشتي», اين را گفت و آنقدر گريست كه سيلاب اشكش از محاسن شريف بر سينه ريخت و ما نيز گريستيم...
ـ سوگواري حضرت فاطمه (سلاماللهعليها)
مجلس عزاي سيدالشهداء (عليهالسلام) از سوي مادرش فاطمه (عليهااسلام) همه روزه در آسمانها بر پا ميشود و در آن به شيوه مخصوصي بر او سوگواري ميكنند. در اين مجلس آسماني ، دخت گرامي پيامبر از فراز آسمانها بر شهادتگاه فرزندش نظاره ميكند و در سوگ او به گونهاي شيون مينمايد كه تمامي موجودات آسمانها و زمين و درياها و فرشتگان سوگوار ميگردند. آنگاه پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) او را آرامش ميبخشد, و او بر زائران و ارادتمندان و شيفتگان امام حسين عليهالسلام دعا ميكند
ـ امام صادق عليهالسلام در عزاي شهيد كربلا
امام ششم عليهالسلام از ابوهارون خواست تا همان گونه كه خودشان بر حسين عليهالسلام سوگواري ميكنند در حضورش با مرثيه سرايي به سوگواري پردازد، او نيز ضمن اشعاري حزن انگيز گفت: امرر علي جدث الحسين فقل لاعظمه الزكيه بر شهادتگاه امام حسين(عليهالسلام) گذر كن و به استخوان هاي پاك و مطهرش بگو, صداي گريه امام عليهالسلام بلند شد و ابوهارون از ادامه مرثيه خودداري كرد. همين گونه تا شروع به مرثيه ميكرد سيلاب اشك, امام صادق عليهالسلام را امان نميداد تا سرانجام چنين ادامه داد : يا مريم قومي واند بي مولاك و علي الحسين فاسعدي ببكاك اي مريم اي بانوي بزرگ بپاخيز و بر سرورت امام حسين (عليهالسلام) نوحه سرايي كن و مرا با نثار اشك و گريه در سوگواري بر سالار خوبان همنوايي نما . امام صادق عليهالسلام خود به شدت گريست و خاندانش با شنيدن اين جملات گريستند و فرياد «يا ابتاه» فضاي خانه را پر كرد.
ـ ترسيم دعبل از مجلس عزاداري امام رضا عليهالسلام
دعبل ميگويد: روزهاي عزاي سالار شهيدان (عليهالسلام) (محرم) محضر مولايم امام رضا عليهالسلام شرفياب شدم, در حاليكه اصحاب, اطرافشان حلقه زده بودند, آنحضرت محزون و اندوهناك نشسته بودند. تا نظر حضرت بر من افتاد فرمود: «آفرين بر تو اي دعبل, مرحبا بر تو كه ما را به دست و زبان ياري ميكني» و مرا در كنار خويش بنشاند و بعد از بيان عظمت عزاداري سيدالشهداء (ع) امر فرمود مرثيهاي در سوگ سالار شهيدان بخوانم, آنگاه برخاسته پردهاي آويخت تا زنان نيز بر جدمظلومش بر سر و سينه زده, بگريند. سپس فرمود: «اي دعبل شروع كن» و من با چشماني اشكبار آغاز كردم:
افاطم لو خلت الحسين مجدلا و قدمـات عـطـشـانـاًبشـط فرات
اذا للـطـمت الخد فاطم عنده و اجريـت دمع العين في الوجنات
اي دخت گرامي پيامبر (صلي الله عليه و آله)! اگر با چشم خود ميديدي فرزند گراميت حسين (عليهالسلام) با بدن قطعه قطعه و با لب تشنه در ساحل فرات جان داده, بر صورت ميزدي و به سوگواري ميپرداختي و باران اشك بر گونهات جاري ميساختي.
سوگوار حقيقي
«لا بكين عليك بدل الدموع دما»
و اين آخرين يادگار خاندان عصمت و طهارت ولي عصر و بقية الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه در مصيبت جد مظلومش ميگويد: «اگر زمانه مرا به تاخير انداخت ونبودم كه جانم را فدايت و روحم را سپر بلايت كنم, شب و روز در عزاي تو ميگريم بطوري كه اشك چشمم به خون مبدل ميگردد» .