فتاده مرغ دلم ز آشيان در اين وادى
كه هر كجا رود افتد به دام صيّادى
دلا دل از هم بر گير و خلوتى بپذير
مدار از همه عالم اميد امدادى
مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود
ملاذ حاضر و بادى علىّ الهادى
شَها تو شاهد ميقات لى مع اللّهى
تو شمع جمع شبستان ملك ايجادى
صحيفه ملكوتى و نسخه لاهوت
ولىّ عرصه ناسوت بهر ارشادى
مقام باطن ذات تو قاب قوسين است
به ظاهر از چه در اين خاكدان اجسادى
كشيدى از (متوكّل ) شدائدى كه به دهر
نديده ديده گردون ز هيچ شدّادى
گهى بِه بركه درّندگان ، گهى به زندان
گهى به بزم مى و ساز ياغى عادى
ز سوز زهر و بلاهاى دهر، جان تو سوخت
كه بر طريقه آباء و اجدادى (61)
منقبت دهمين ستاره هدايت
- بازدید: 512