آراستن رجس نجس يزيد پليد بارگاه خود را و احضار نودن اهل اهل بيت‏ عليهم السلام را در آن

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

پس از وارد شدن اهل بيت عليهم السلام به شام تار و اسكان دادن ايشان را در آن خرابه روز بعد يزيد لعين ابتداء دستور داد بارگاه را آراستند، پرده‏هاى رنگارنگ آويخته و فرشهاى ملون و زربفت گستردند، تختى مرصع به جواهر هفت رنگ كه قبلا دستور تهيه‏اش را داده بود در صدر بارگاه نهادند و اطراف آن كرسى‏هاى زرين و سيمين نهاده و شال‏هاى كشميرى بر آن كرسى‏ها انداختند و فرمان داد از داخل بارگاه درى به حرمش باز كرده و مقابل آن درب پرده لطيف و رقيق زنبورى سلطانى آويختند تا اهالى حرمش يعنى زنهاى آل ابو سفيان از پس آن پرده صحنه بارگاه و آمدن اسراء را مشاهده كنند و سپس خود پليدش نفيس‏ترين البسه خويش را در بر كرده و زيورهاى ذى قيمت سلاطين را بر خود آراست تاجى مرصع به انواع جواهرات رنگارنگ بر سر نهاد و بر فراز آن تخت نشست و دستور داد انواع و اقسام شراب‏ها را در بارگاه چيده و آلات قمار و شطرنج و نرد را حاضر كردند و هر يك از سفراء روم و ايلچيان فرنگ را كه قبلا دعوت كرده بود بر كرسى‏ها نشاند و تمام اكابر و وزراء و اعيان و رجال مملكتى در اطراف و چهار گوشه بارگاه روى كرسى‏ها و تخت‏ها قرار و آرام گرفتند و مطربان و نوازندگان را در مجلس آوردند و هر كدام به نوعى به تغنى و نواختن ساز مشغول شدند سپس امر كرد اسراء را بياوريد.
فراشان و غلامان ريختند در آن خانه خراب كه اهل بيت ختم مأب را به مجلس شراب ببرند چنان شيونى در مرد و زن اسيران افتاد كه ناله ايشان به آسمان رفت خواهى نخواهى با زنجير و ريسمان آل الله را بيرون آوردند همه را مانند گوسفند به يك ريسمان بسته بودند حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) مى ‏فرمايد يكسر ريسمان بگردن من بود و سر ديگر به بازوى عمه‏ام زينب هر وقت ما كوتاهى در رفتن مى ‏كرديم كعب نيزه و تازيانه مى ‏خورديم زيرا كه در ميان خيل اسيران هم دختران كوچك بودند و هم زنهاى بلند قامت زنها قدمها را بلند و اطفال كوچك بر مى ‏داشتند زنها كه مى ‏ايستادند كعب نيزه و تازيانه مى ‏خوردند صداى ناله ايشان بلند مى ‏شد و چون زنان و محترمات حركت مى ‏كردند اطفال به روى هم مى ‏ريختند و روى زمين مى ‏افتادند در اين وقت سنگدلان و دژخيمان آن پليد با تازيانه و كعب نيزه بچه‏ها را از روى زمين بلند مى ‏كردند و با اين وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را وارد مجلس آن زنديق نمودند.
فرد

يكى به تازيانه همى  زد به عابد بيمار    رخ مسكين ز سيلى يكى كبود نمود

مرحوم جودى عليه الرحمه در همين مقام فرموده:

براى بردنشان سوى بارگاه يزيد    چو در خرابه رسيدند ظالمان عنيد
 يكى عمامه سجاد را ز فرق ربود    رخ سكينه ز سيلى يكى نمود
 يكى بسان اجل تاخت بر سر زينب     ز سر كشيد يكى كهنه معجر زينب
 يكى به شانه كلثوم تازيانه زدى      رقيه را دگرى كعب نى به شانه زدى
عروس را يكى اندر طناب گيسو بست    تن چو موى وى آن تيره روى با مو بست
 گشاده ظالمى  آنگاه بر تعدى دست    ز كينه ده تن ايشان به يك طناب ببست
 تمام را چو به يك ريسمان ز كين بستند    كشان كشان سوى بزم يزيد آوردند
 ولى به يك كشش ريسمان بهر معبر    تمامشان بفتادند روى يكديگر
 عمارتى كه در او بود جاى آن غدار    نشانده بود در او هفت در جهنم دار
 ز هر درى كه گذشتند آل پيغمبر    زدند كعب نى و سنگ و چوبشان بر سر
 رسيد بر در هفتم چو زينب افكار    نشست روى زمين با دو ديده خونبار
 بگفت زين عبارتش كه اى كشيده تعب     چه روى داده كه جان ببينمت رسيده به لب
 بگوى حالت خود با من از جان نوميد    چرا به خاك افتادى چو پرتو خورشيد
 جواب گفت كه اى نور ديدگان ترم    قسم به جان تو و روح اطهر پدرم
 ز سنگ قوم جفاپيشه سر ندارم من      ز كعب نيزه عدوان كمر ندارم من
گشاى چشم به بزم يزيد كافر بين    به هر كناره بپا شور روز محشر بين
 ببين به كرسى و كرسى نشين اين محمل    ببين به خلق تماشائى اندر اين منزل
 سر برهنه چسان من بر بزم عام روم     چسان مقابل اين زاده حرام روم
چگونه روى نمايم به اين پريشانى     به مجلسى كه يهود است و گبر و نصرانى
چسان روم سوى بزمى  كه خلق با دل شاد    به هم كنند ز قتل حسين مبارك باد
 چسان به بارگهى رو كنم من مضطر    كه نيست بر در و بامش به جز تماشاگر
 جهان به ديده جودى از اين الم شب شد    كه آستين به رخ آخر حجاب زينب شد

بارى سرهاى شهداء از پيش روى اسيران و اسراء از قفا سر و سينه زنان وارد بارگاه آن پليد شدند مردم تماشائى از اراذل و اجانب اطراف و جوانب اسيران را گرفته بودند كف مى ‏زدند رقص مى ‏كردند هلهله مى ‏نمودند ناسزا مى ‏گفتند زنها از پشت بام بى حيائى مى ‏كردند و سنگ و آجر پرتاب مى ‏كردند خاك و خاكستر مى ‏پاشيدند عليا مكرمه در آن ميان با سر برادر خطاب مى ‏كرد و مى ‏گفت يا اخى اين صبرى و مهجتى قد اذيبت بمصاب على الجليل جليل.
و فى مقتل ابى مخنف ثم اقبلوا بالرأس الى باب يزيد فوقفوا ثلث ساعات يطلبون الأذن من يزيد فلأجل ذلك سمى  باب الساعات اسيران را با سرها آوردند به در دارالاماره يزيد لعين رسانيدند و در آنجا سه ساعت نگاهداشتند منتظر بودند از جانب يزيد اذن برسد و بخاطر همين آن درب، به باب الساعات معروف شد.
و جهت آنكه اهل بيت عليهم السلام را سه ساعت نگاه داشتند آن بود كه هنوز مهمان‏هاى يزيد از وزراء و سفراء و ايلچينان جملگى نيامده بودند و در اين مدت توقف خيلى بر اهل بيت عليهم السلام سخت گذشت.
سهل گويد آن زمان كه اسيران را درب دارالأماره نگاهداشته بودند پنج زن در غرفه خانه يزيد نشسته بودند تماشا مى ‏كردند ميان آن زنان عجوزه و فرتوته‏اى بود مجدوبة الظهر آن عجوزه قدى خميده داشت هشتاد سال از سن نحسش گذشته بود ديد سر پر نور امام (عليه السلام) بر نيزه پاى غرفه اوست فوثبت و اخذت حجرا فضربت به راس الحسين آن سليطه جست و سنگى برداشت و آن را بطرف سر مطهر امام (عليه السلام) پرتاب كرد، سنگ آمد و به سر بريده امام (عليه السلام) خورد.
در نسخه ديگر آمده:
آن پيره زال سنگى برداشت و به دندانهاى امام (عليه السلام) زد.
سهل گويد امام زين العابدين (عليه السلام) طاقت اين مصيبت نياورد سر بلند كرد عرض كرد اللهم عجل بهلاكها و هلاك من معها خدايا اين عجوزه را با همراهان او هلاك كن سهل گويد بخدا قسم هنوز كلام امام (عليه السلام) تمام نشده بود كه تمام غرفه بزير آمد آن پنج زن و مافيها به درك رفتند.
بارى در خبر است كه وقتى اسراء به دارالاماره رسيدند تمام جمعيت از فراش و غلام و غير ايشان صداى تكبير بلند نمودند، صداى تكبير به گوش يزيد پليد رسيد پرسيد چه خبر است؟
گفتند: سر حسين (عليه السلام) را آوردند.
آن پليد خنديد و اظهار سرور كرد و گفت:
چه خوب انتقام خود را از آل پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كشيدم، به تلافى سرهاى پدر سر فرزندان پيغمبر را بريدم.
مرحوم طريحى در منتخب مى ‏نويسد:
در اين حال كه اسراء را با سرهاى بريده در دارالاماره نگاهداشته بودند مروان حكم ملعون پيدا شد چشمش كه به سر بريده امام (عليه السلام) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدكنان، پاى طرب كوبان از روى تكبر به اطراف دامن خود نظر مى ‏كرد و ناسزا مى ‏گفت و مى ‏رفت ولى برادرش كه مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى  كه آمد و چشمش به سر بريده آقا افتاد زار زار گريست و رو كرد به مردم و گفت:
اى ظالمان شما كه ديگر روى پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نخواهيد ديد مگر آنكه گريبان شما را بگيرد و با شما مخاصمه كند، قسم به خدا ديگر در شهر نخواهم ماند و روى يزيد را نخواهم ديد.
بارى در كامل السقيفه آمده: ان الحجب خرجوا طالبين لاحضار الروؤس.
حجّاب بيرون آمده گفتند: يزيد سرهاى شهداء را خواسته.
ناگاه در ميان ملاء عام در بين آن همه ازدحام سرها را از نيزه‏ها فرود آوردند و طشتى از طلا حاضر كرده و سر بريده پسر فاطمه را در ميان آن طشت نهادند و ساير سرها را در ميان طبق چيده و به حضور آن پليد بردند.
ابو مخنف مى ‏نويسد: سهل گفت من هم داخل آن جماعت شدم ببينم به سر مطهر امام (عليه السلام) چه مى ‏رسد سر منور آقا را از نيزه بزير آوردند در ميان طشتى از ذهب گذاردند و تغطى بمنديل ديبقى روپوشى از پرده ديبقى بر روى سر مطهر امام انداختند و حكى بعض اهل السير بعد ان غسلوه و سر حوا لحيته اول سر مطهر آقا را خوب شستند محاسنش را شانه زدند بعد رو ببارگاه نهادند امراء كوفه كه همراه سرها و اسيران آمده بودند سرها را برداشته به حضور بردند و چون وارد بارگاه شدند بعد از تعظيم سر امام (عليه السلام) را برده روى تخت مقابل يزيد نهادند و سرهاى ديگر را هم به ترتيب چيدند بعد يزيد از امراء كوفه واقعه كربلاء را پرسيد.
بعضى از اهل خبر مى ‏نويسند: متكلم زجر بن قيس بود و برخى ديگر گفته‏اند متكلم شمر ملعون بود و حق آن است كه همان زجر ملعون ابتداء به كلام كرد زيرا وى شخصى فصيح و بليغ بود.
در كامل السقيفه مى ‏نويسد: يزيد پليد بنا كرد پرسيدن از سرها، مى ‏گفت اين سر كيست؟
جواب مى ‏دادند كه اين سر فلان پسر فلانست باسم و رسم معرفى مى ‏كردند بعد يزيد رو بسر امام حسين (عليه السلام) آورد چنانچه شيخ در ارشاد مى ‏فرمايد لما وضعت الرؤس بين يزيد و رأس الحسين (عليه السلام) آن ولدالزنا سر آقا را خطاب كرد و گفت:

تفلق هاما من رجال اعزة     علينا و هم كانوا اعق و اظلما

سرهائى از مردمان عزيز را كنديم كه بر ما ظلم كرده بودند.
يحيى برادر مروان حكم در مجلس حاضر بود، اين اقوال و افعال يزيد را نپسنديد و گفت:

لهام بارض الطف ادنى قرابة    من آل زياد العبد ذى الحسب الرذل
 امية امسى نسلها عدد الحصى     و بنت رسول الله ليس لها نسل

يعنى: اين سرهائى كه در زمين طف بريده شده قرابت و نزديكى كمى  با ابن زياد كنيززاده رذل و نانجيب داشتند، بنى اميه بايد شب كنند در حالى كه اولاد آنها به عدد سنگريزه‏ها باشند ولى دختر رسول خدا را نسلى نباشد و همه را بكشند.
فضرب يزيد فى صدر يحيى بن الحكم و قال له اسكت، يزيد زد به سينه يحيى و به او گفت: ساكت باش و غلط مكن.
صاحب كامل السقيفه مى ‏نويسد: يحيى از مجلس نكبت بار يزيد بيرون آمد و از ميان مردم غائب شد و ديگر كسى او را نديد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page