نقل مسلم گچكار در شهر كوفه

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 از مسلم گچكار نقل شده كه گفت: پسر زياد ملعون مرا براى اصلاح دارالاماره و مرمت آن خواست، من در كوفه به بنائى و گچكارى و تعمير دارالاماره پرداختم و هنگامى  كه درهاى قصر را گچكارى مى ‏كردم فاذا بالزعفات قد ارتفعت من جنبات الكوفة ناگاه ديدم از اطراف كوفه و جوانب آن صداى مهيب و آوازهاى غريب بلند شد بانگ كوس است كه از عرش برين مى ‏گذرد چنان غلغله و ولوله بر سر پا بود كه گويا زلزله بر زمين افتاده بود از خادمى  كه در نزد من بود پرسيدم چه شده كه مى ‏بينم كوفه از صداى ضجه از جاى كنده شده خادم گفت الساعة اتوا برأس خارجى كه سر يك خارجى را كه بر اميرالمومنين يزيد ملعون خروج كرده بريده‏اند و مى ‏آورند پرسيدم من هذا الخارجى نام آن خارجى را مى ‏دانى كيست گفت آرى حسين بن على است مسلم گفت چون اين را شنيدم از خادم جدا شدم و لطمت بوجهى حتى خشيت على عينى ان تذهبا چنان با دست گچ آلوده بصورت خود زدم گفتم آه چشمهاى من كور شد بعد دستهاى خود را شستم و از قصر بزير آمدم تا به كناسه كوفه رسيدم ديدم مردم تماشائى آنقدر ازدحام دارند كه راه نيست و همه انتظار آوردن اسراء و سرها را دارند در اين اثنا ديدم اذا قبلت نحو اربعين شقة(96) تحمل على اربعين جملا فيها الحرم و النساء و اولاد فاطمة عليها السلام قريب چهل شتر كه جهاز آنها پاره چوب بود و بيكديگر بسته بودند و اولاد فاطمه و ذرارى رسولخدا و حريم سيدالشهداء را بر آن نشانيده بودند و بر هر شترى دو پاره چوب بسته بودند و آن اسيران دل خسته و آن كبوتران حرم پر شكسته را بر روى آنها نشانده بودند.
شعر

ديدم زنان چند بجمازه‏ها سوار    سرها برهنه همچو اسيران زنگبار
 هر زن چو جان گرفته در آغوش دخترى    هر دخترى بچهره درخشنده اخترى
در آن ميان دختركى همچو آفتاب     از گيسوان افكنده برخسار خود نقاب
هر دم زدى بسينه و ناليد از جگر     نوعى كه بر فلك زدى از ناله‏اش شرر
بنگر بمن كه بى كس و بى يارم اى پدر         در دست ناكسان جفا كارم اى پدر
بودم ترا چو جان عزيزى ولى كنون يكدم    خوار و ذليل كوچه و بازارم اى پدر
 بيا به شمر بكن التماس      كان جورپيشه كم كند آزارم اى پدر

اذا بعلى بن الحسين عليهما السلام على بعير بغير وطاء و اوداجه تشخب دما مسلم مى ‏گويد كه ناگاه چشمم بر امام بيمار افتاد ديدم كه با حال نزار بر شتر برهنه سوار و نيز اعضايش از جفاى اشرار مجروح بود و خون از رگهاى گردنش جستن مى ‏كرد چه اينكه شخب آن پستانى را گويند كه از شير پر شده باشد بمحض رسيدن دست و اشاره انگشتان شير از او جستن نمايد اينجا هم مسلم گچكار گويد خون همانطور از رگهاى آن عليل بيمار جستن مى ‏كرد و با حالت زار بيقرارى مى ‏كرد.
و هو يقول بصورت حزين، با ديده گريان مى ‏فرمود:
شعر

يا امة السؤلا سقيا لريعكم     يا امة لم تراعى جدنا فينا

اى بدترين امت شما را خدا خير ندهد كه رعايت حرمت جد مادر حق ما نكرديد.

تسيرونا على الاقتاب عادية     كاننا لم نشيد فيكم دينا

اين حق ما بود كه اولاد پيغمبر را بر روى چوبهاى شتران بنشانيد و بصورت اسير وارد شهر و ديار كنيد ما مگر مشيد دين و آئين شما نبوديم و صار اهل الكوفة يناولون الأطفال الذين على المحافل بع التمر و الخبز و الجوز اهل كوفه را ديدم كه بر اطفال خردسال خرما و جوز و پاره نان مى ‏دادند و ام كلثوم ناله و فرياد مى ‏كرد اى امان اى نامسلمانان ان الصدقة علينا حرام صدقه بر ما آل محمد حرام است پس دست مى ‏آورد و آن نان و خرما را از دست و دهان اطفال مى ‏گرفت و بزمين مى ‏انداخت زن و مرد اهل كوفه از اين كار دختر على زار زار مى ‏گريستند كه ببينيد بچه‏ها دارند از گرسنگى مى ‏ميرند و آن مخدره راضى نيست نان و خرما را بخورند عليا مخدره گريه زنها را مى ‏ديد مى ‏فرمود تقتلنا رجالكم و تبكينا نسائكم مردان شما قاتل ما هستند و زنان شما بر ما مى ‏گريند فالحاكم بيننا و بينكم الله يوم فصل القضاء خدايتعالى ميان ما و شما در روز جزا و فصل القضا حكم كند مسلم گويد فبينما تخاطبهن اذا بضجة قد ارتفعت يعنى در آن اثنا كه آن مخدره معصومه داشت به اهل كوفه عتاب و خطاب مى ‏نمود ناگاه صداى خروش و غلغله مردم بگوشم رسيد چون نظر كردم ديدم سرهاى شهدا را آوردند.
شعر

ديدم از راه رسيدند سوارانى چند    بر سنانها سر پر چون شهيدانى چند
 شده از گيسوى مشگين جوانان ز هوا     بر زمين مشگ فشان غاليه مويانى چند

يقدمهم رأس الحسين (عليه السلام) و هو رأس زهرى اشبه الخلق برسول الله يعنى پيشاپيش سرها سر سرور شهيدان كه مانند ماه تابان بود خضاب محاسن پرخون آقا از سياهى رنگ گويا به رنگ خضاب بود وجهه دارة قمر طالع دائرة صورتش مانند ماهى تمام بود كه از افق تيره طلوع نموده بود محاسن شريفش مثل هاله بر اطراف ماه دائره زده بود و الريح يلعب يمينا و شمالا باد كه‏ مى ‏وزيد محاسن شريفش را به يمين و يسار حركت مى ‏داد.
فالتفت زينب فرات رأس اخيها چشم زينب دلشكسته كه بر سر مجروح برادر افتاد كه بان نحو بالاى نيزه بود طاقت نياورده فنطحت جبينها بمقدم المحمل حتى راينا الدم يخرج من تحت قناعها سر خود را بلند كرد پيشانى را بچوبه پيش روى محمل زد و شكست ديدم كه خون از زير مقنعه آن مخدره بيرون آمد.
شعر

سر خود را چه زد بر چوب محمل     كه از خون ناقه‏اش بنشست بر گل
ز دل آنگه خروشى تازه برداشت    زبانحالش اين آوازه برداشت
كه اى رعنا غزال دست توحيد     ايا يكتا نهال باغ تجريد
تو تابان منير برج جلالى         چرا بدر جمالت شد هلالى
فغان كز تيشه بيداد اعداء        سهى سرو قدت افتاده از پا
 دل پر دردم از داغ تو خونست     بپرس آخر كه احوال تو چونست
همى  خواهم كزاب چشم نمناك    بشويم نام خود زين تخته پاك
 كشد گردون مرا بشكسته محمل مرا    بدنبال سرت منزل به منزل
 داغ جوانان پير كرده          سموم مرگ تو تأثير كرده

راوى گفت ديدم محمل آن مظلومه روان شد و خون از زير مقنعه و محمل جارى بود مسلم گويد ديدم فاومئت اليه بخرقة و جعلت تقول با دلى شكسته و سر شكسته اشاره به سر برادر كرد و از سوز جگر اين ابيات را خواند.

اخى يا اخى يا هلالا لما استتم كمالا     غاله خسفه فابدى غروبا
ما توهمت يا شقيق فؤادى      كان هذا مقدرا محتوما

اى هلال يكشبه زينب كه مردم تو را بانگشت نشان مى ‏دهند و هنوز كمال تو تمام نشده بود كه از پيش چشم خواهرت غروب كردى حسين جان از همه مصيبات تو مخبر و مطلع بودم اما اين مصيبت را هرگز بخاطر نمى ‏آوردم و حتم نمى ‏دانستم كه سر تو بر سر نيزه و سر زينب برهنه باشد مى ‏گفتم شايد كار من و تو باينجا نرسد اكنون آمد بسرم از آنچه مى ‏ترسيدم برادر.

يا اخى فاطم الصغيره كلمها     فقد كاد قلبها ان يذوبا

اى پاره دل زينب دو كلمه با دخترت فاطمه صغيره حرف بزن كه نزديك است از غصه بميرد برادر جان تو كه دل نازك بودى و اطفال خود را دوست مى ‏داشتى.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page