در مرضى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت حضرت زهرا عليهاالسلام وارد شد، و چون ضعف پيامبر صلى الله عليه و آله را ديد بغض گلويش را گرفت بطورى كه اشك بر گونه هايش جارى شد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم، چرا گريه مى كنى؟عرض كرد: يا رسول الله، بعد از تو بر خودم و بر فرزندانم از بى اعتنايى مردم و تضييع حقمان مى ترسم.
پيامبر صلى الله عليه و آله در حاليكه چشمانش اشك آلود شده بود فرمود:اى فاطمه، مگر نمى دانى ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده و فنا را بر همه ى خلقش حتمى نموده است.
خداوند تبارك و تعالى توجهى به زمين نمود و مرا از ميان آنان انتخاب كرد و به پيامبرى برگزيد. بار دوم توجهى به زمين نمود و همسر تو را انتخاب كرد، و به من دستور داد تا تو را به ازدواج وى درآورم، و او را بعنوان برادر و وزير و وصى و جانشين خود در امتم قرار دهم. پس پدر تو بهترين انبياء و رسولان خداوند است، و شوهر تو بهترين اوصياء و وزيران است، و تو اول كسى از خاندان من هستى كه به من ملحق مى شوى. سپس خداوند توجه سومى به زمين كرد و تو و يازده نفر از فرزندانت و فرزندان برادرم و شوهرت را كه از نسل تو هستند انتخاب نمود.
پس تو سيده ى زنهاى اهل بهشت هستى،و دو پسرت حسن و حسين دو آقاى جوانان اهل بهشتند، و من برادر و يازده امام- كه جانشينان من تا روز قيامت هستند- همگى هدايت كننده و هدايت شده ايم.
اولين نفر از جانشينان پس از برادرم، حسن است و بعد از او حسين و سپس نه نفر از فرزندان حسين، كه در بهشت در يك منزل خواهند بود. منزلى از منزل من به خدا نزديكتر نيست، و سپس منزل ابراهيم و آل ابراهيم است.
دخترم، آيا نمى دانى از جمله كرامتهاى خداوند بر تو آن است كه تو را به ازدواج بهترين امتم و بهترين اهل بيتم درآورده است. او كه در قبول اسلام از همه پيشتر، در حلم و بردبارى از همه بالاتر، در علم از همه بيشتر، روحش از همه بزرگوارتر، زبانش راستگوتر، قلبش شجاعتر، دستش بخشنده تر، نسبت به دنيا از همه زاهدتر، و در كوشش و جديت از همه شديدتر است.
حضرت زهرا عليهاالسلام از آنچه پدرش فرمود مسرور و خوشحال شد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: على بن ابى طالب هشت دندان برنده و شكافنده دارد و مناقبى دارد كه هيچيك از مردم ندارند: ايمان او به خدا و رسولش قبل از هر كسى، كه احدى از امتم در اين باره بر او سبقت نگرفته است. علم او به كتاب خدا و سنتم كه احدى از امت بجز همسرت همه ى علم مرا نمى داند، چرا كه خداوند علمى را به من آموخته كه غير از من و او آن را نمى داند، و به ملائكه و پيامبرانش هم نياموخته و فقط به من آموخته، و مرا امر كرده كه آن را به على بياموزم، و من اين كار را انجام دادم. بنابراين هيچكس از امتم همه ى علم و فهم و حكمت مرا به طور كامل غير او نمى داند. ديگر اينكه تو اى دحترم همسر او هستى، و دو پسرش حسن و حسين نوه هاى من هستند و آنها دو سبط امتم هستند. و امر به معروف و نهى از منكر او، و اينكه خداوند به او حكمت و حل و فصل بين حق و باطل را آموخته است.
دخترم، ما اهل بيتى هستيم كه خداوند هفت چيز به ما عطا كرده كه به احدى از اولين و آخرين غير ما عطا نكرده است: من آقاى پيامبران و مرسلين و بهترين آنانم، و جانشين من بهترين جانشينان است، و وزيرم بعد از من بهترين وزيران است، و شهيد ما بهترين شهيدان است، كه مقصود عمويم حمزه است.
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: يا رسول الله، آيا او آقاى شهيدانى است كه همراه تو كشته شده اند؟ فرمود: نه، بلكه آقاى شهيدان اولين و آخرين، بجز انبياء و اوصياء است. و جعفر بن ابى طالب كه دو بار هجرت نمود و صاحب دو بال خونين است كه با آنها در بهشت همراه ملائكه پرواز مى كند. و دو پسرت حسن و حسين دو سبط امتم و دو آقاى جوانان اهل بهشتند. قسم به آنكه جانم بدست اوست، از ماست مهدى اين امت كه خداوند به وسيله ى او زمين را پر از عدل و داد مى كند همانطور كه از ظلم و ستم پر شده باشد.
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: يا رسول الله، كداميك از اينان كه نام بردى افضل اند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: برادرم على افضل امتم است. حمزه و جعفر، اين دو افضل امت من بعد از على و تو و دو پسر و نوه ام حسن و حسين و جانشينان از فرزندان اين پسرم هستند- و پيامبر صلى الله عليه و آله با دست اشاره به امام حسين عليه السلام نمودند- و مهدى از ايشان است. آنكه قبل از مهدى است از او افضل است. اولى كه مقدم است افضل از مؤخر است، زيرا امام اوست و اين وصى آن است. ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دينا ترجيح داده است.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهى كرد و فرمود: اى سلمان، خدا را شاهد مى گيرم كه من با كسانى كه با اينان بجنگند روى جنگ دارم و با كسانى كه با اينان روى صلح داشته باشند روى صلح دارم. بدانيد كه اينان در بهشت همراه منند.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله رو به على عليه السلام كرد و فرمود: يا على، تو بزودى بعد از من، از قريش و متحد شدنشان بر عليه تو و ظلمشان بر تو سختى خواهى كشيد. اگر بر عليه آنان يارانى يافتى با آنان جهاد كن و با مخالفين خود با كمك موافقينت جنگ كن، و اگر يارى نيافتى صبر كن و دست خود را نگهدار و با دست خويش خود را در هلاكت مينداز. تو نسبت به من بمنزله ى هارون نسبت به موسى هستى، و تو از هارون اسوه و روش خوبى خواهى داشت كه به برادرش موسى گفت: «ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى»، اين قوم مرا ضعيف شمردند و نزديك بود مرا بكشند». [اسرار آل محمد عليهم السلام ترجمه ى كتاب سليم بن قيس هلالى: ح 1.]
كرامات فاطمى
- بازدید: 1164