از حضرت صادق - عليه السلام - در مورد تفسير تقوا سوا شد، فرمود:
806 - ان لا يفقدك الله امرك ولا يراك حيث نهاك.
يعنى: در جايى كه خداوند تو را امر كرده، مفقود و در جايى كه تو را نهى نموده، پيدا نباشى.
عينا همين معنا را در حديث كه ابتداى اين باب آمده فرموده است كه:... بلكه ياد خدا در برخورد با حلال و حرامش كه اگر طاعت بود انجامش بدهد و اگر معصيت بود تركش نمايد (1).
اين معناى تقواست كه سرمايه اى است كافى براى پيمودن راه بهشت، بلكه سپرى است كه انسان را از مهلكه هاى دنيا و آخرت نگاه مى دارد.
تقوا را هر زبانى مى ستايد و براى هر انسانى، شرافت مى آورد، قرآن هم پر است از مدح آن، همين سخن خداوند متعال در شرافتش بس كه مى فرمايد:
- و لقد و صينا الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوا الله (2).
يعنى: هم به شما و هم به اهل كتاب، قبل از شما سفارش كرديم كه تقواى الهى را مراعات نماييد.
اگر در عالم براى بنده صفتى اصلح و داراى خيرى بيشتر و منزلتى عظيم تر و به ايجاد بيم و ترس در بندگان سزاوارتر و نيز حاجت روا كننده تر از اين صفت - يعنى تقوا - وجود مى داشت، حتما خداوند سبحان به وسيله وحى به بندگانش خبر ميداد؛ زيرا او حكيم و رحيم است.
پس از اينكه او همه انسانها از اول تا آخر را به اين خصلت سفارش كرد و بدان اكتفا نمود، معلوم مى شود كه تقوا هدفى است كه از آن نمى توان گذشت كرد و به غير آن نمى توان اكتفا نمود.
قرآن كريم مملو است از مد حضرت تقوا و براى آن خصوصياتى را بر شمرده، از جمله:
1 - مدح و ثناى تقوا:
- و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور (3).
يعنى: اگر صبر كنيد و تقوا را پيشه خود سازيد، اين چنين حالتى نشانه اى از قوت اراده در كارها خواهد بود.
2 - حفظ و حراست از دشمنان:
- و ان تصبروا و تتقوا لا يضركم كيدهم شيئا (4).
يعنى: اگر صبر كنيد و با تقوا باشيد، حيله آنان هيچ ضررى به شما نخواهد رساند.
3 - تاييد و يارى:
-... ان الله مع المتقين (5).
يعنى: همانا خدا با متقين است.
4 - اصلاح عمل:
- يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سديدا يصلح لكم اعمالكم (6).
يعنى: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با تقوا باشيد و سخنى محكم و استوار بگوييد تا خدا كارهايتان را اصلاح كند.
5 - آمرزش گناهان:
- و يغفر لكم ذنوبكم (7).
يعنى: و گناهان شما را بيامرزد.
6 - محبت خدا:
- ان الله يحب المتقين (8).
يعنى: همانا خدا متقين را دوست دارد.
7 - قبول شدن اعمال:
- انما يتقبل الله من المتقين (9).
يعنى: خدا تنها از متقين قبول مى كند.
8 - كرامت و بزرگوارى:
- ان اكرمكم عند الله اتقيكم (10).
9 - بشارت هنگام مرگ:
- الذين امنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره (11).
يعنى: كسانى كه ايمان آوردند و هميشه اهل تقوا بودند، هم در دنيا و هم در آخرت به آنان بشارت داده مى شود.
10 - نجات از آتش:
- ثم ننجى الذين اتقوا (12).
يعنى: سپس با تقواها را (از آتش) نجات مى دهيم.
11 - باقى ماندن هميشگى در بهشت:
- اعدت للمتقين (13).
يعنى: (بهشت) براى متقين فراهم شده است.
12 - آسان شدن حساب:
- و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء (14).
يعنى: حساب كار بد كاران بر عهده اهل تقوا نمى باشد.
13 - نجات از سختيها و روزى حلال:
- و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا (15).
يعنى: هر كس كه تقواى الهى را پيشه كند، برايش راه چاره اى قرار مى دهد و از طريقى كه گمان نمى برد، روزى اش مى رساند، كسى كه بر خدا توكل كند، همو برايش كافى است كه خدا كارش را به انجام مى رساند. خدا براى هر چيز اندازه اى قرار داده است.
ببين اين خصلت شريف (يعنى تقوا) چه سعادتهايى را در خود جمع كرده كه مبادا در بهره و رى از آن غافل بمانى، خصوصا آخرين آيه كه خود دلالت بر امورى دارد:
اول - تقوا قلعه اى است استوار و پناهگاهى است مطمئن؛ چون فرمود: يجعل له مخرجا يعنى: خداوند براى متقى راه چاره قرار مى دهد، نظير كلام رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - كه فرمود:
807 - لو ان السموات و الارض كانتا رتقا على عبده المومن ثم التقى الله لجعل الله منهما فرجا و مخرجا.
يعنى: اگر آسمانها و زمين بر بنده مومن دوخته شده باشند و او تقواى الهى داشته باشد، خداوند متعال براى چنين بنده اى فرج و راه خروجى از ميان آن دو قرار مى دهد.
دوم - تقوا گنجى است كافى؛ چون فرمود: يرزقه من حيث لا يحتسب، يعنى: او را از راهى كه گمان نمى كند روزى مى دهد.
سوم - دلالت بر فضيلت توكل نيز دارد؛ زيرا خداوند متعال براى توكل تضمين نموده كه كفايتش كند؛ چون فرموده: فهو حسبه، يعنى: خدا او را كافى است، (و سخن او هم صادق خواهد بود چون فرموده:).
- و من اصدق من الله قيلا (16).
يعنى: چه كسى در گفتارش از خدا راستگوتر است.
و لذا پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرموده است:
808 - لو ان الناس اخذوا بهذه الايه لكفتهم.
يعنى: اگر مردم اين آيه را بگيرند (و بدان ملتزم شوند) برايشان كافى است.
چهارم - خداوند متعال براى بندگانش توضيح داده كه بر آنچه اراده كند قدرت دارد و چيزى نمى تواند او را به عجز در آورد و هيچ مطلوبى مانع از اراده او نمى گردد چون فرمود: - ان الله بالغ امره، يعنى خداوند كارش را به انجام مى رساند، تا مردم نسبت به و عهده هاى او بر تقوا - نظير كفايت كردن و بخشيدن - و بر توكل - نظير حفظ كردن و ترحم - اطمينان پيدا كنند.
تعريف توكل را از حضرت صادق - صلى الله عليه و آله و سلم - پرسيدند، فرمود:
809 - ان لا يخاف مع الله شيئا.
يعنى: اگر خدا را همراه خود مى داند، از چيزى نهراسد.
بنابر اين، آيه مورد بحث، براى بندگان، رسا و براى كسانى كه ارشاد را مى طلبند، كافى است.
احمد بن حسين ميثمى از يكى از يارانش روايت كرده است كه گفت: در پاسخى از حضرت صادق - عليه السلام - به يكى از اصحابش خواندم كه نوشته بود:
810 - اما بعد فانى اوصيك بتقوى الله عزوجل فان الله قد ضمن لمن اتقاه ان يحوله عما يكره الى ما يحب و يرزقه من حيث لا يحتسب ان الله عزوجل لا يخدع عن جنبه ولا ينال ما عنده الا بطاعته.
يعنى: بعد از حمد و صلوات، من تو را به تقواى خداى عزيز و جليل سفارش مى كنم؛ چون براى متقى، تضمين كرده است كه وى از از آنچه ناپسند مى داند، به آنچه محبوب اوست، متحول كند و از راهى كه گمانش را نمى برد، به او روزى برساند. خداى عزيز و جليل از طرف خود كسى را فريب نمى دهد و آنچه در نزد اوست جز از طريق طاعتش به دست نمى آيد.
از حضرت باقر - عليه السلام - نقل است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
811 - يقول الله عزوجل: و عزتى و جلالى و عظمتى و كبريائى و نورى و علوى و ارتفاع مكانى، لا يوثر عبد هوه على هواى الا شتت عليه امره، و لبست عليه دنياه، و اشتغلت قلبه بها و لم ارزقه منها الا قدرت له. و عزتى و جلالى و عظمتى و كبريائى و نورى و علوى و ارتفاع مكانى، لا يوثر عبد هواى على هواه الا استحفظته ملائكتى و كفلت السموات و الارض رزقه و كنت له من وراء تجاره كل تاجر و اتته الدنيا و هى راغبه.
يعنى: به عزت و جلالم و عظمت و كبرياييم و نور و برترى و مقام والايم سوگند! كه هيچ بنده اى خواسته خودش را برخواسته من مقدم نكرد مگر آنكه كارش را پراكنده مى گردانم و دنيا را برايش پذيرفته، قلبش را بدان مشغول مى سازم و از دنيا جز به مقدارى كه برايش مقدر كرده ام به او روزى نخواهم داد و به عزت و جلالم و عظمت و كبريايم و نور و برترى و مقام ولا آيم سوگند! كه هيچ بنده اى خواسته مرا بر خواسته خويش مقدم نكرد مگر آنكه ملائكه را به حفاظت او گماردم و آسمانها و زمين را عهده دار تامين روزى او ساختم، پشت سر معامله هر معامله گرى من نفع او را در نظر مى گيرم (چنين بنده اى) دنيا به طرفش مى آيد و به او ميل و رغبت نشان مى دهد.
ابو سعيد خدرى گويد: شنيدم رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - هنگام باز گشتش از احد، در حالى كه مردم گردش را گرفته بودند و بر درختى در آن محل تكيه كرده بود، مى فرمود:
812 - ايها الناس، اقلبوا على ما كلفتموه من اصلاح اخرتكم، و اعرضوا عما ضمن لكم من دنياكم، ولا تستعملوا جوارحا غذيت بنعمته فى التعرض لسخطه بمعصيته، و اجعلوا شغلكم فى التماس مغفرته، و اصرفوا همتكم بالتقرب الى طاعته، من بدا بنصيبه من الدنيا فانه نصيبه من الاخره ولم يدرك منها ما يريد، و من بدا بنصيبه من الاخره وصل اليه نصيبه من الدنيا و ادرك من الاخره ما يريد.
يعنى: اى مردم! به اصلاح آخرت كه تكليف شماست روى كنيد و از دنيايى كه برايتان تضمين گرديده، اعراض نماييد، مبادا اعضا و جوارحى كه با نعمت الهى تغذيه شده اند را در گناه و فراهم آوردن خشم الهى به كار بنديد، به مغفرت طلبى از او مشغول باشيد و دهمتان را در نزديك شدن به طاعتش صرف نماييد.
هر كس كه از اول به دنبال بهره هاى دنيايى باشد، بهره هاى اخروى اش نيز در دنيا به او داده خواهد شد و با اين حال، به آنچه مى خواهد نمى رسد، اما كسى كه از اول به دنبال بهره هاى اخروى باشد، هم بهره دنيايى به او داده خواهد شد و هم به آنچه در آخرت خواهان آن است مى رسد.
عبد الله بن سنان از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
813 - ايما مومن اقبل قبل ما يحب الله قبل الله عليه قبل كل ما يحب، و من اعتصم بالله بتقواه عصمه الله، و من اقبل الله قبله و عصمه لم يبال لو سقطت السماء و الارض، و ان نزلت نازله على اهل الارض فشملتهم بليه كان فى حرز الله بالتقوى من كل بليه اليس الله تعالى يقول: ان المتقين فى مقام امين (17).
يعنى: هر بنده اى به آنچه خداوند دوست دارد روى بياورد، خدا هم به آنچه او دوست دارد روى خواهد آورد و هر كس كه به وسيله تقوا در پناه خدا رود، خداوند پناهش دهد و هر كس كه خدا به او روى آورده و پناهش داده، باكى ندارد اگر آسمان و زمين ساقط شوند و اگر بلايى بر اهل زمين فرود آيد و همه را در بر بگيرد، او با تقوايى كه دارد، از هر بلايى در پناه خداست مگر خداوند متعال نمى فرمايد: متقين در مقام امنى بسر مى برند.
شيخ كلينى (ره) از اسحاق بن عمار از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
814 - پادشاهى در بنى اسرائيل يك قاضى داشت و آن قاضى يك برادر اين برادر، فرد درستكارى بود كه همسرى از فرزندان انبيا داشت. روزى پادشاه خواست مردى را پى كارى بفرستد، به قاضى گفت: مرد مطمئن را نزد من بفرست.
قاضى گفت: مطمئن تر از برادرم كسى را سراغ ندارم. پادشاه وى را خواند تا به دنبال كارش بفرستد. آن مرد فكر كرد و به برادر خود گفت: من خوش ندارم همسر خود را واگذارم، اما قاضى او را به آن كار مجبور كرد، او هم چاره اى جز رفتن نديد، لذا به قاضى گفت: برادرم! من چيزى مهمتر از همسرم بر جاى بر جاى نمى گذارم، تو را جانشين خودم كردم تا نيازهايش را برطرف سازى، قاضى قبول كرد. مرد حركت نمود در حالى كه همسرش بدان كار راضى نبود.
قاضى نزد آن زن مى آمد، نيازهايش را مى پرسيد و انجامش مى داد تا اينكه از آن زن خوشش آمد و او را به سوى خودش خواند اما آن زن ابا كرد. قاضى قسم ياد كرد كه اگر اين كار را نكنى به پادشاه خبر مى دهم كه تو زن بدكاره اى هستى.
زن گفت: هر كار مى خواهى بكن من خواهش تو را اجابت نمى كنم.
قاضى نزد پادشاه آمد و بد و گفت: همسر برادرم مرتكب فحشا شده و اين امر نزد من ثابت گشته است.
پادشاه به او گفت: پاكش كن (يعنى حد را بر او جارى نما) قاضى نزد آن زند آمد و بد و گفت: پادشاه فرمان سنگسارى تو را به من داده، حالا ديگر چه مى گويى؟ قبول كن والا سنگسارت مى كنم! زن گفت: قبول نمى كنم، هر چه مى خواهى بكن.
قاضى دستور داد او را از خانه بيرون آورده حفره اى كندند و در حفره اش انداختند، مردم هم جمع بودند (و شروع به سنگسارش نمودند) وقت گمان كردند كه او مرد، رهايش ساختند و به دنبال كار خود رفتند.
شب كه شد، زن ديد رمقى دارد، حركتى كرد و از حفره بيرون آمد، آنقدر به صورت خود را كشيد تا از شهر خارج شد، به ديرى رسيد و پشت در آن خوابيد.
راهب هنگام صبح در را كه باز كرد، آن زن را ديد، ماجرايش را پرسيد، زن قصه اش را تعريف كرد و او هم بر وى ترحم كرد و داخل ديرش نمود.
تقوا و آثار آن
- بازدید: 1975