1. اميرمؤمنان علي عليه السلام: مختار دوستدار لات و عزي است
در مصنف ابن ابى شيبه روايتى از اميرمومنان على عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت او را محب لات و عزى معرفى كردهاند:
حدثنا عفان (بن مسلم) قال حدثنا أبو عوانة (الوضاح بن خالد) قال حدثنا المغيرة (بن مقسم الضبي) عن ثابت بن هرمز عن عباد (بن عبد الله الاسدي) قال أتى المختار علي بن أبي طالب بمال من المدائن وعليها عمه سعد بن مسعود قال فوضع المال بين يديه وعليه مقطعة حمراء قال فأدخل يده فاستخرج كيسا فيه نحو من خمس عشرة مائة قال هذا من أجور المومسات قال فقال علي لا حاجة لنا في أجور المومسات قال وأمر بمال المداين فرفع إلى بيت المال قال فلما أدبر قال له علي الله لو شق على قلبه لوجد ملآن من حب اللات والعزى.
مختار به نزد على بن ابى طالب آمد و مالى از مدائن با خود آورد، عموى او سعد بن مسعود حاكم بر مدائن بود؛ مال را در مقابل اميرمومنان على عليه السلام گذاشته و در آن تكه پارچه اى سرخ بود؛ دست خود را داخل آن كرده و يك كيسه بيرون آورد كه در آن نزديك 500 سكه بود و گفت: اين از اجرت زنان زناكار است!
على (عليه السلام) فرمود: ما به اجرت زنان زناكار نيازى نداريم!
و سپس دستور دادند كه مال مداين را به بيت المال ببرند؛ وقتى كه مختار بازگشت، حضرت فرمودند:
اگر قلب او را بشكافيد، پر از حب لات و عزى است!
ابن ابي شيبة، أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي (متوفاي 235هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 195، ش30621، تحقيق: كمال يوسف الحوت، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى 1409،،
اين روايت دو مطلب را ثابت مىكند:
1- مختار محب لات و عزى بود!
2- مختار اجرت زنانبدكار را براى حضرت آورده بود!
نقد روايت:
1- ضعف سند روايت
در سند روايت «عباد بن عبد الله الاسدي» وجود دارد كه طبق نظر علماى اهل سنت ضعيف است. ابن حجر عسقلانى در مورد او مىگويد:
عباد بن عبد الله الأسدي الكوفي ضعيف من الثالثة س ق.
عباد بن عبد الله اسدى كوفى، ضعيف است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقريب التهذيب، ج1، ص290، ش 3136، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
2- مختار در ظاهر مسلمان بود و اميرمومنان غيبت او را كردهاند!
آيا معقول است كه گفته شود، اميرمومنان على عليه السلام، غيبت يك مسلمان را كردهاند؟ با اينكه مختار در ظاهر مسلمان بوده و يكى از عوامل حضرت در مدائن به شمار مىرفت؟
3- اميرمومنان طبق نظر اهل سنت علم غيب ندارند
اين روايت علم غيب اميرمومنان على عليه السلام را ثابت مىكند، و اهل سنت اين مطلب را حتى در مورد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم قبول ندارند، چه رسد به آن حضرت!
4- مختار تنها آورنده اجرت مومسات بود
مختار تنها به عنوان آورنده خراج به نزد حضرت آمده بود و دليلى بر اينكه خود او به دنبال جمع آورى اين خراج رفته باشد وجود ندارد.
2. مختار از عموي خويش ميخواهد كه امام حسن عليه السلام را به معاويه تسليم كند:
ابن كثير براى اثبات اين مدعايش مىگويد: وقتى حسن بن على مىخواست به جنگ معاويه به سوى شام برود، از نيرنگ شاميان با خبر شد، حضرت با سپاه اندك خود به سوى مدائن گريخت و مختار با عمويش نيز در مدائن بود:
وكان عند عمه فى المدائن.... فقال المختار لعمه: لو أخذت الحسن فبعثته إلى معاوية لاتخذت عنده اليد البيضاء أبدا فقال له عمه: بئس ما تامرنى به يا ابن أخى.
مختار به عمويش گفت: اگر حسن را بگيرى و به معاويه تسليم كنى، تا ابد نزد معاويه رو سفيد خواهى بود (كنايه از اينكه پيش معاويه آبرو مند مىشوي). عمويش گفت: اى پسر برادر! به كار بدى مرا وا دار مىكنى.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج 8، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
پاسخ:
از اين شبهه مىتوان چندين پاسخ ارائه كرد:
پاسخ نخست: ناصبي بودن مختار، با اهل فضل و خير بودن او نميسازد!
همانطورىكه در اصل شبهه بيان شد، ابن كثير و ابن حجر، مختار را ناصبى مىدانند. اين اظهارات آنها با گفتار ديگرشان تناقض آشكار دارد كه مختار را قبل از جدا شدن از عبد الله بن زبير، اهل فضل و خير مىدانند.
ابن حجر مىنويسد:
المختار بن أبي عبيد بن مسعود الثقفي.... وكان قبل ذلك معدودا في أهل الفضل والخير إلى أن فارق بن الزبير.
مختار بن ابى عبيد بن مسعود ثقفى... پيش از آن كه از ابن زبير جدا شود، در شمار انسانهاى اهل فضل و خير بود.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج6، ص349، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.
ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج11، ص141، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
تهمت ناصبى بودن مختار درست قبل از مفارقت او از ابن زبير است. از طرف ديگر، اهل فضل بودن او نيز قبل از جداشدنش از ابن زبير است. چطور مىشود كه يك فرد هم ناصبى باشد و هم اهل خير و فضل؟
پاسخ دوم: اگر مختار ناصبي باشد، معاويه و... نيز ناصبي است
تنها دليل ابن كثير بر اثبات ناصبى بودن مختار، روايتى است كه مىگويد: مختار در مدائن مىخواست امام حسن عليه السلام را به معاويه تسليم كند. اگر به محض تصميم بر اين كار، مختار ناصبى محسوب شود، معاويه كه طرف مقابل حسن بن على بود، به طريق اولى ناصبى خواهد بود.
با اين معيار، معاويه با اكثر سران صحابه مانند: طلحه، عايشه، زبير، عبد الله بن زبير، مروان و... همگى ناصبى هستند؛ زيرا بر فرض صحت اين روايت، مختار فقط به عمويش تسليم امام حسن را به معاويه پيشنهاد داد و اين كار به وقوع نپيوست؛ اما معاويه اگر به آن حضرت دست پيدا مىكرد او را مىكشت.
مختار در هيچ جنگى در مقابل امير مؤمنان و فرزندانش قد علم نكرد؛ اما معاويه، عايشه و طلحه و زبير خود گردانندگان جنگها بر عليه آن ها بودند.
با اين حساب آيا به نظر شما مختار ناصبى است و آنها نيست؟ بايد از ابن تيميه پرسيد: آيا معاويه و عمر سعد كه در مقابل على و فرزندش ايستادند، از مختار بهتر است يا مختار كه جانش را در راه على و فرزندش فدا كرد بهتر از آن دو است؟
تعصب و عناد ابن تيميه تا آنجا است كه حقيقت را نديده و حتى تحمل شنيدن آن را نيز نداشته است. قضاوت اين مقايسه را به خوانندگان عزيز واگذار مىكنيم؛ زيرا كه حق هيچگاه پشت ابر مخفى نخواهد ماند.
پاسخ سوم: روايت ضعيف و قابل استناد نيست
پاسخ هاى فوق با فرض صحت روايت مورد استناد ابن كثير ارائه شد؛ اين روايت جز در كتاب البداية و النهاية، ابن كثير درجاى ديگر نقل نشده و او هم هيچگونه سندى را براى اين روايت ذكر نكرده است. در منابع شيعه نيز اين روايت بدون سند آمده است. بنابراين، سخن ابن كثير و امثالشان پايه و اساسى ندارد.
3- مختار قاتل عبيد الله بن علي بن ابي طالب است
در برخى از كتب اهل سنت، اين ادعا مطرح شده است كه مختار قاتل گروهى از بنىهاشم از جمله عبيد الله فرزند اميرمومنان على عليه السلام است.
بلاذرى مىنويسد:
وكان عبيد الله بن عليّ بن أبي طالب مع المصعب فقتل يومئذ، ويقال: انه قتل يوم المذار فقال المصعب للملهب: يا أبا سعيد أعلمت أنهم قتلوا عبيد الله بن عليّ وهم يعرفونه ويزعمون أنهم شيعة أبيه؟ فقال المهلب للمصعب: أصلح الله الأمير أي فتحٍ لو لم يكن محمد بن الأشعث قتل؟ فقال: نعم، فرحم الله محمداً.
عبيد الله بن على بن ابى طالب همراه با معصب بود و در آن روز (روز شكست لشكر مختار) كشته شد؛ و گفته مىشود كه در روز مذار (روزى كه لشكريان مختار به مذار حمله كرده و بسيارى از نيروهاى عبد الله بن زبير را كشتند) كشته شد؛ و مصعب به ملهب گفت: اى اباسعيد، آيا خبردارى با اينكه آنها عبيد الله بن على را مىشناختند او را كشتند؟ با اينكه ادعا مىكنند شيعه پدر او هستند! مهلب به مصعب گفت: خداوند كار امير را اصلاح كند؛ پيروزى بسيار خوبى بود اگر محمد بن اشعث كشته نشده بود! مصعب گفت: آرى خداوند محمد را رحمت كند.
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج2، ص369، طبق برنامه الجامع الكبير.
پاسخ:
1- طبق نظر برخي مورخين عبيد الله بن علي در كربلا شهيد شده است!
طبرى در تاريخ خود نظر برخى از مورخين را نقل مىكند كه مىگويند: عبيد الله بن على اصلا در زمان مختار نبوده است:
وتزوج ليلى بنة مسعود بن خالد بن مالك بن ربعي بن سلمى بن جندل بن نهشل بن دارم بن مالك بن حنظلة بن مالك بن زيد مناة بن تميم فولدت له عبيد الله وأبا بكر فزعم هشام بن محمد أنهما قتلا مع الحسين بالطف وأما محمد بن عمر فإنه زعم أن عبيدالله بن علي قتله المختار بن أبي عبيد بالمذار.
حضرت على (ع) با ليلى دختر مسعود بن خالد ازدواج كرد و او عبيد الله و ابابكر را به دنيا آورد، و ابن هشام گفته است كه آن دو در كربلا با حسين بن على شهيد شدند؛ اما محمد بن عمر (واقدي) گفته است كه عبيد الله را مختار در مذار كشت.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، تاريخ الطبري، ج3، ص162، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
2- عبيد الله بن علي (ع)، زبيري بود
اگر نظر واقدى و اين قائلين در مورد عبيد الله قبول شود، بايد گفته شود كه عبيد الله بن على، با عبد الله بن زبير بيعت كرده است و شكى در دشمنى عبيد الله بن زبير با اهل بيت عليهم السلام و اميرمومنان على عليه السلام نيست؛ بنا بر اين در صورتى كه مختار او را كشته باشد، دلالت بر ناصبى بودن مختار نمىكند.
3- عبيد الله وقتي كشته شد ناشناس بود:
در قديمىترين مصادر تاريخى آمده است كه عبيد الله در تاريكى شب و به صورت ناشناس كشته شد؛ و اين مطلب ادعاى مصعب را در كشتن عامدانه عبيد الله رد مىكند (به خصوص كه دروغگويى مصعب در مورد همسران مختار در گذشته ثابت شد)
وعبيد الله بن علي، كان قدم على المختار بن أبي عبيد الثقفي، حين غلب المختار على الكوفة؛ فلم ير عنده المختار ما يحب؛ زعموا أن المختار قال له: ' صاحب أمرنا هذا رجل منكم لا يعمل فيه السلاح؛ فإن شئت، جربت فيك السلاح؛ فإن كنت صاحبنا، لم يضرك السلاح وبايعناك ' فخرج من عنده؛ فقدم البصرة، فجمع جماعة؛ فبعث إليه مصعب بن الزبير من فرق جمعه، وأعطاه الأمان؛ فأتاه عبيد الله؛ فلم يزل مقيماً عنده، حتى خرج مصعب ابن الزبير إلى المختار؛ فقدم بين يديه محمد بن الأشعث بن قيس الكندي وأم محمد بن الأشعث: أم فروة بنت أبي قحافة، أخت أبي بكر الصديق لأبيه؛ فضم عبيد الله إليه مع محمد في مقدمة المصعب؛ فبيته أصحاب المختار، فقتلوا محمداً، وقتلوا عبيد الله تحت الليل
عبيد الله بن على وقتى مختار حاكم بر كوفه شد، به نزد او آمد؛ اما در نزد مختار چيزى را كه مىخواست نيافت؛ گمان كردهاند كه مختار به او گفت: حاكم بر ما كسى است كه سلاح در بدن او اثر نمىكند؛ اگر مىخواهى امتحان مىكنيم؛ اگر تو رهبر ما باشى سلاح به تو ضرر نمىزند و با تو بيعت مىكنيم؛ به همين دليل از نزد او بيرون رفت و به بصره رفت و گروهى را گرد خود جمع كرد. مصعب كسى را به نزد او فرستاد كه گروه او را پراكنده كرده و به او امان داد؛ عبيد الله نيز به نزد او رفت و در نزد او بود؛ تا اينكه مصعب به جنگ مختار رفت؛ و محمد بن اشعث و عبيد الله را در پيشقراول قرار داد، اصحاب مختار شبانه حمله كردند و محمد و عبيد الله را شبانه كشتند.
أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب الزبيري (متوفاي236هـ )، نسب قريش، ج2، ص 44 تحقيق: ليفي بروفسال، دار النشر: دار المعارف – القاهرة.
همچنين ابن قتيبة در المعارف مىگويد:
فقتل المختار عبيد الله بن علي بن أبي طالب رضى الله عنه وهو لا يعرف في عسكر مصعب.
مختار عبيد الله بن على را كه ناشناس بود در لشكر مصعب كشت.
ابن قتيبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم متوفاي276هـ)، المعارف، ج1، ص401، تحقيق: دكتور ثروت عكاشة دار النشر: دار المعارف - القاهرة، طبق برنامه الجامع الكبير.
4- آيا معقول است كه مصعب، چنين شخصي را در مقدمه لشكر خود قرار دهد؟
آنچه از روايات به دست مىآيد اين است كه مصعب، از روى عمد، عبيد الله را در مقدمه لشكر (خطرناكترين قسمت) قرار داد، زيرا عبد الله بن زبير از عبيد الله بن على بيمناك بود.
ابن سعد در الطبقات الكبرى مىنويسد:
وكان عبيد الله بن علي قدم من الحجاز على المختار بالكوفة وسأله فلم يعطه وقال أقدمت بكتاب من المهدي قال لا فحبسه أياما ثم خلى سبيله وقال اخرج عنا فخرج إلى مصعب بن الزبير بالبصرة هاربا من المختار فنزل على خاله نعيم بن مسعود التميمي ثم النهشلي وأمر له مصعب بمائة ألف درهم ثم أمر مصعب بن الزبير الناس بالتهيؤ لعدوهم ووقت للمسير وقتا فلما فصل مصعب من البصرة جاءت بنو سعد بن زيد مناة بن تميم إلى عبيد الله بن علي فقالوا نحن أيضا أخوالك ولنا فيك نصيب فتحول إلينا فإنا نحب كرامتك قال نعم فتحول إليهم فأنزلوه وسطهم وبايعوا له بالخلافة وهو كاره يقول يا قوم لا تعجلوا ولا تفعلوا هذا الأمر فأبوا فبلغ ذلك مصعبا فكتب إلى عبيد الله بن عمر بن عبيد الله بن معمر بعجزه ويخبره غفلته عن عبيد الله بن علي وعما أحدثوا من البيعة له ثم دعا مصعب خاله نعيم بن مسعود فقال لقد كنت مكرما لك محسنا فيما بين وبينك فما حملك على ما فعلت في بن أختك وتخلفه بالبصرة يؤلب الناس ويخدعهم فحلف بالله ما فعل وما علم من قصته هذه بحرف واحد فقبل منه مصعب وصدقه وقال مصعب قد كتبت إلى عبيد الله ألومه في غفلته عن هذا فقال نعيم بن مسعود فلا يهيجه أحد أنا أكفيك أمره وأقدم به عليك... وأمر مصعب بن الزبير صاحب مقدمته عبادا الحبطي أن يسير إلى جمع المختار فسار فتقدم وتقدم معه عبيد الله بن علي بن أبي طالب فنزلوا المذار وتقدم جيش المختار فنزلوا بإزائهم فبيتهم أصحاب مصعب بن الزبير فقتلوا ذلك الجيش فلم يفلت منهم إلا الشريد وقتل عبيد الله بن علي بن أبي طالب تلك الليلة
عبيد الله بن على از حجاز به نزد مختار آمد و از او كمك خواست اما به او چيزى نداد؛ و گفت: آيا با دستور از جانب محمد حنفية آمدى (يا بدون اجازه)؟ او گفت: بدون دستور؛ به همين دليل او را چند روز زندان كرده و سپس او را آزاد كرد؛ و گفت: از نزد ما بيرون برو؛ او به نزد مصعب بن زبير به بصره از مختار فرار كرد؛ و به نزد دايى خود نعيم بن مسعود رفت، مصعب نيز دستور داد به او صدهزار درهم بدهند؛ و سپس مصعب به مردم دستور داد كه براى جنگ با دشمن آماده شوند؛ وقتى كه مصعب از بصره دور شد؛ فرزندان سعد بن زيد نيز به نزد عبيد الله آمده و گفتند: ما نيز دايى تو هستيم، و از تو بهرهاى داريم؛ به نزد ما بيا. عبيد الله به نزد آنان رفت و آنان او را در ميان خود جاى داده و با او - با اينكه ناخشنود بود - براى خلافت بيعت كردند! و مىگفت: اى قوم، عجله نكنيد و اين كار را نكنيد؛ اما قبول نكردند؛ خبر به مصعب رسيد، و به عبيد الله بن عمر بن عبيد الله نامه فرستاد كه من نمىتوانم كارى بكنم، چرا از عبيد الله بن على غافل شدي؟ سپس مصعب دايى عبيد الله، نعيم را خواست و گفت: من به تو احسان كردهام، چرا چنين كردى؟ كه در بصره مردم را بر ضد من تحريك مىكند؟ نعيم قسم خورد، و گفت كه از ماجرا خبر ندارد؛ مصعب نيز از او پذيرفت؛ و گفت من به عبيد الله بن عمر نامه نوشتهام و او را به خاطر غفلت از عبيد الله بن على توبيخ كردهام؛ نعيم بن مسعود گفت: كسى او را تحريك نكند، من خود مشكل او را برطرف مىكنم و او را به نزد تو مىآورم....معصب دستور داد كه جلودار، عباد حبطى به سوى مختار برود، او نيز با عبيد الله بن على به سمت مختار رفت و در مذار منزل گزيد؛ لشكر مختار نيز جلو آمده و در كنار انها اردو زدند؛ لشگريان مصعب شبانه بر آنها هجوم بردند، و تمام نيروهاى آن لشگر را كشتند و جز گروهى اندك از آنها نجات نيافت؛ و عبيد الله بن على بن ابى طالب در آن شب كشته شد!
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج5، ص117، ناشر: دار صادر - بيروت.
ابن سعد در طبقات، ابتدا نگرانى مصعب از عبيد الله بن على را مطرح مىكند؛ ديگران نيز دستور مصعب را براى اينكه او را در مقدمه لشكر قرار دهند نقل كردهاند؛ در ادامه ابن سعد مىگويد: با اينكه لشگر مصعب به لشگر مختار هجوم بردند، اما عبيد الله كشته شد! و اين مطلب با وجود دشمنى مصعب با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و نگرانى او از عبيد الله، شك برانگيز است.
همچنين اين روايت نشان مىدهد كه بر فرض كشته شدن عبيد الله بن دست نيروهاى مختار، اين امر شبانه و در هجومى كه خود عبيد الله به سمت آنها داشته است صورت گرفته است؛ و احتمال كشته شدن عبيد الله به صورت ناشناس و در حال دفاع نيروهاى مختار از خود بسيار قوى است.
4- محمد حنفيه ميگويد: در مورد مختار سخن خيري نگوييد!
بلاذرى روايتى را كه بيانگر ديدگاه ابن عباس نسبت به مختار است، نقل كرده ودر اين روايت محمدحنفيه مىگويد: در مورد مختار سخن خيرى نگوييد:
وحدثني عباس بن هشام عن أبيه عن جده عن أبي صالح قال: كان ابن عباس يقول في المختار: طلب بثأرنا، وقتل قتلتنا، فنهاه محمد بن الحنفية وقال: نحن أعلم به فلا تقل فيه من الخير شيئاً.
ابن عباس در مورد مختار مىگفت: او خونخواه ما بود و قاتلين ما را كشت، اما محمد حنيفه او را نهى كرده و گفت: ما به او آگاهتر هستيم، در مورد او از خير و خوبى چيزى نگو!
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج2، ص371، طبق برنامه الجامع الكبير.
پاسخ:
اين روايت نيز از جهت سندى اعتبار ندارد، زيرا عباس بن هشام مجهول است و هشام بن محمد و پدرش هر دو در نهايت ضعف قرار دارند. جداى از اينكه آيا ابن عباس در مورد مختار دروغى گفته است كه محمد حنيفه او را از اين كار باز مىدارد؟ آيا نقل اين حقيقت كه مختار قاتل قاتلين امام حسين عليه السلام بود نيز اشكال دارد؟
-------------------------------------------------------------------------------------------
گروه پاسخ به شبهات، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه
ادله ناصبي بودن مختار
- بازدید: 1936