فرود آمدن عيسى عليه السلام از آسمان

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

فرود آمدن عيسى بن مريم از آسمان به هنگام قيام امام مهدى عليه السلام، از ديدگاه همه مـسـلمـانـان بـا وجود اختلاف در مذهب، يك واقعيت ثابت و از امورى است كه ترديد در آن راه ندارد.
و شايد تنها حكمت فرود آمدن آن حضرت در قيام امام مهدى عليه السلام تقويت حركت جهانى آن حـضـرت و اعـتـراف و تـصـديق به حقانيت آن وجود گرانمايه و امامت اوست، بويژه كه حـضـرت عيسى به امام مهدى عليه السلام اقتدا مى كند و به امامت او نماز مى گذارد و امامت جهانى و آسمانى او را تصديق و تاءييد مى كند.
فرود آمدن عيسى عليه السلام از آسمان به زمين، از شگفت انگيزترين شگفتيهاى تاريخ و از مـهـمـتـريـن رخـدادهـا و بـزرگـتـريـن نـشـانـه هـا و پـرشـكـوه تـريـن دلايل بر حقانيت امام
آيـا شـگـفـت انـگـيـز نيست كه انسانى، مدتى در روى زمين زندگى كند، آنگاه به آسمانها عـروج نـمـايد و در آنجا هزارها سال زندگى كند، آنگاه همگام با قيام جهانى حضرت مهدى عـليـه السـلام بـه خـواسـت خدا و دستور او فرود آيد و ضمن تصديق و اقرار به امامت آن حضرت با او نماز بگذارد و حركت نجات بخش و آسمانى آن حضرت را يارى كند؟
با آگاهى از اينكه اين انسان والا و بزرگ از ديگر انسانها، به جهاتى ممتاز است:
1 ـ نخست اينكه او پيامبرى از پيامبران بزرگ الهى است.
2 ـ او صـاحـب شـريـعـت و كـتـاب آسـمانى است، گرچه دست تحريف و خيانت پس از او به شريعت و مكتب او دراز شده و آن را با بافته هاى جاه طلبانه و ... آميخته است.
3 ـ او را خداى جهان آفرين بدون پدر و تنها از مادرى پاك و پاكيزه و به عنوان نشانه، به دنيا آورده است.
4 ـ امت او اينك در سراسر جهان از هزار ميليون نفر مى گذرد كه در ميان آنان از همه قشرها و طـبـقات، از انسانهاى عادى گرفته تا شاهان، رؤساى جمهور و ديگر چهره هاى مشهور هستند و قدرت بزرگ و وزنه سنگينى را مى سازند.
5 ـ مـيـليونها تمثال از آن حضرت و بنام او در معابد و كليساها، مدارس، خانه ها و ... نصب شده و بر سينه پيروانش ‍ آويخته است.
6 ـ عـلاوه بر آنچه رفت، عقايد انحرافى و شرك آلودى را نيز كه برخى مسيحيان بدان دچار گشته و بر اساس آن او را (پسر خدا) يا (خدا) مى پندارند، نيز بايد در نظر گرفت كه ذات اقدس ربوبى از گفتار باطل و بى اساس ‍ كافران و مشركان، منزه است.
بـا دقـت بـه هـمـه ايـن روش، روشـن اسـت كـه عـيـسـى بن مريم عليه السلام نزد مسيحيان مـقـدسـتـريـن مـوجـود اسـت و طـبيعى است كه ديگر مكتبها و اديان نيز در برابر شخصيت آن حـضـرت، سـر تـعظيم فرود مى آورند و مسلمانان نيز به پيروى از قرآن كريم او را آن گـونـه كه هست، بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او مى شمارند و همانگونه كـه قـرآن بـارهـا او را بـه پـاكـى و طـهـارت و قـداسـت و احـتـرام يـاد مـى كـنـد، او را تجليل مى كند، و به نظر مى رسد به خاطر اهميت اين موضوع و شكوه و شخصيت والاى آن حـضرت است كه او به اراده خدا و براى تقويت حركت جهانى و نجات بخش امام مهدى عليه السلام در عصر ظهور و قيام آن حضرت از آسمان فرود مى آيد.
و نيز بخاطر اهميت بسيار موضوع است كه روايات بسيارى در اين مورد از پيامبر و خاندان وحى و رسالت عليهم السلام رسيده و در آن به فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقتدارى او بـه امـام مـهـدى عـليـه السـلام و تصديق و تاءييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها تصريح شده است.
بـراى نـمـونـه: هـنـگامى كه به مجموعه هاى روايى بنگريم در مى يابيم كه انبوهى از عـلمـاى اهـل سـنـت، حـافـظـان و امـامـان حديث، آنان همگى بطور متواتر، جريان فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام از آسمان به هنگامه قيام امام مهدى عليه السلام را، با صراحت كامل آورده اند گرچه برخى از آنان نخواسته اند به اين حقيقت حديثى و اسلامى تصريح كـنـند و آنگونه كه هست آن را ترسيم نمايند. به همين جهت است كه برخى از آنان روايات را مـخـلوط مى كنند و آغاز و پايان آنها را حذف مى نمايند يا با واژه ها و الفاظ روايات، براى اهدافى كه خدا مى داند، بازى مى كنند.
1ـ (بـخـارى) كه از ائمه حديث اهل سنت شناخته مى شود و كتاب او در صدر كتب صحاح قـرار دارد، حـقـيـقـت اقتداى عيسى عليه السلام به امام مهدى عليه السلام را مى آورد اما با رعايت اجمال و ابهام.
او رويت را اينگونه نقل مى كند:
قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله: كـيـف انـتـم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.(1)
يـعـنـى: چـگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم، عيسى، در ميان شما فرود آيد، در حالى كه امام شما نيز در جامعه شما حضور دارد.
2 ـ (مـسـلم) در صـحـيـح خـود(2) و (ديـلمـى) در كـتـاب (فـردوس الاخـبـار) و (احمد بن حنبل) در مسند خويش داستان فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقرار و اعتراف او بـه وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام و ... را آورده اند، اما همانگونه كوشيده اند كه نام آن حضرت را نياورند.(3)
3 ـ (نـعـيـم بـن حـمـاد) اسـتـاد (بـخـارى) داسـتـان نـزول حـضرت عيسى عليه السلام را مى آورد اما او نيز نمى خواهد نام مبارك حضرت مهدى عليه السلام را به صراحت ترسيم كند و به همين جهت اينگونه روايت مى كند:
يـهـبـط المـسـيـح عيسى بن مريم عند القنطرة البيضاء على باب دمشق الشرقى، طرف السـحـر (اءى: يكون نزوله فى وقت السحر) تحمله غمامة، واضعا يديه على منكب ملكين، عـليـه ريـطـتـان مـؤتزا باحدهما، مرتديا بالاخرى، اذا اءكب راءسه يقطر منه كالجمان، فياءتيه اليهود فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول: (كذبتم!)
ثم تاءتيه النصارى، فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول:كذبتم! بل اصحابى المهاجرين، بقية اءصحاب الملحمة.
فـياءتى مجمع المسلمين حيث هم، فيجد خليفتهم يصلى بهم، فيتاءخر المسيح حين يراه، فيقول:يا مسيح الله! صل بنا.
فـيـقـول:بـل اءنـت فـصـل باءصحابك، فقد رضى الله عنك، فانما بعثت وزيرا و لم اءبعث اءميرا.
فيصلى بهم خليفة المهاجرين ركعتين مرة واحدة و ابن مريم فيهم.(4)
يـعـنـى: حـضـرت عـيـسـى عـليـه السـلام بـر دروازه شـرقـى دمـشـق و كـنـار پـل (بـيـضاء) به هنگامه سپيده سحر در حالى كه برابر، سوار است و دستهايش بر شانه دو فرشته است و دو قطعه پارچه نفيس بر اندام اوست از آسمان به زمين فرود مى آيـد. و هنگامى كه سر خم مى كند نور و درخشندگى خاصى از چهره اش پرتوافكن است، نخست يهوديان بسوى او مى شتابند و مى گويند: (اى پيامبر خدا! ما ياران تو هستيم.)
آن حضرت بدانان پاسخ مى دهد: (دروغ مى گوييد.)
آنگاه مسيحيان به حضورش شتافته و مى گويند: (ما ياران تو هستيم.)
بـه آنـان نـيـز مـى گـويـد: (شما نيز دروغ مى گوييد. ياران راستين من، مهاجران هستند، باقى مانده اصحاب حماسه.)
آنـگـاه مـسـلمـانـان به حضورش شرفياب مى گردند در حالى كه يهوديان و مسيحيان نيز آنـجا هستند و عيسى عليه السلام، امام و خليفه راستين مسلمين (حضرت مهدى عليه السلام) را در ميان آنان مى نگرد كه مسلمانان به امامت او نماز مى گذارند.
مـسـيـح نـيـز بـا ديـدن آن مـنـظره براى اقتداى به امام مسلمين پشت سر آن حضرت قرار مى گـيـرد كـه امـام مـهـدى عـليه السلام مى گويد: (اى پيامبر خدا! شما براى ما نماز جماعت بخوانيد.)
مـسـيـح پـاسـخ مى دهد: (نه! هرگز! شما بايد نماز را براى مردم بخوانيد و همگى به شـما اقتدا نمايند، چرا كه شما بنده شايسته خدا و حجت او هستيد و خدا از شما خشنود است و من به عنوان وزير شما مبعوث شده ام و نه امير.)
آنگاه خليفه مهاجرين، امام مهدى عليه السلام، نماز مى خواند و همگى از جمله حضرت مسيح بدان حضرت اقتدا مى كنند.
4 ـ و نـيـز (نـعـيم بن حماد) روايت ديگرى را مى آورد و آن را از (حذيفه) و او نيز از پـيـامبر گرامى صلى الله عليه و آله نقل مى كند، اما متاءسفانه باز هم الفاظ و واژه هاى روايت بازى مى كند، اينگونه:
فـيـهـبـط عـيـسـى فـيـرحـب بـه النـاس و يـفـرحـون بـنـزوله لتـصـديـق حـديـث رسول الله صلى الله عليه و آله ثم يقول للمؤذن:اقم الصلاة!.
ثم يقول الناس: (صل بنا.)
فيقول:انطلقوا الى امامكم فليصل بكم فانه نعم الامام.
فيصلى بهم امامهم فيصلى معهم عيسى.(5)
يعنى: سپس عيسى عليه السلام فرود مى آيد و مردم به او خوش آمد مى گويند و از آمدنش كه تصديق حديث پيامبر و پيشگويى اوست، شادمان مى گردند سپس به مؤذن دستور مى دهد كه: (اذان بگو تا نماز برپا گردد.)
آنگاه مردم از او مى خواهند به عنوان امام براى مردم نماز بخواند كه مى گويد: (هان! اى مردم! شما بسوى امام خويش برويد تا او براى شما به عنوان امام نماز بخواند چرا كه خوب امام و شايسته پيشوايى است.)

فرود آمدن عيسى بن مريم از آسمان به هنگام قيام امام مهدى عليه السلام، از ديدگاه همه مـسـلمـانـان بـا وجود اختلاف در مذهب، يك واقعيت ثابت و از امورى است كه ترديد در آن راه ندارد.
و شايد تنها حكمت فرود آمدن آن حضرت در قيام امام مهدى عليه السلام تقويت حركت جهانى آن حـضـرت و اعـتـراف و تـصـديق به حقانيت آن وجود گرانمايه و امامت اوست، بويژه كه حـضـرت عيسى به امام مهدى عليه السلام اقتدا مى كند و به امامت او نماز مى گذارد و امامت جهانى و آسمانى او را تصديق و تاءييد مى كند.
فرود آمدن عيسى عليه السلام از آسمان به زمين، از شگفت انگيزترين شگفتيهاى تاريخ و از مـهـمـتـريـن رخـدادهـا و بـزرگـتـريـن نـشـانـه هـا و پـرشـكـوه تـريـن دلايل بر حقانيت امام
آيـا شـگـفـت انـگـيـز نيست كه انسانى، مدتى در روى زمين زندگى كند، آنگاه به آسمانها عـروج نـمـايد و در آنجا هزارها سال زندگى كند، آنگاه همگام با قيام جهانى حضرت مهدى عـليـه السـلام بـه خـواسـت خدا و دستور او فرود آيد و ضمن تصديق و اقرار به امامت آن حضرت با او نماز بگذارد و حركت نجات بخش و آسمانى آن حضرت را يارى كند؟
با آگاهى از اينكه اين انسان والا و بزرگ از ديگر انسانها، به جهاتى ممتاز است:
1 ـ نخست اينكه او پيامبرى از پيامبران بزرگ الهى است.
2 ـ او صـاحـب شـريـعـت و كـتـاب آسـمانى است، گرچه دست تحريف و خيانت پس از او به شريعت و مكتب او دراز شده و آن را با بافته هاى جاه طلبانه و ... آميخته است.
3 ـ او را خداى جهان آفرين بدون پدر و تنها از مادرى پاك و پاكيزه و به عنوان نشانه، به دنيا آورده است.
4 ـ امت او اينك در سراسر جهان از هزار ميليون نفر مى گذرد كه در ميان آنان از همه قشرها و طـبـقات، از انسانهاى عادى گرفته تا شاهان، رؤساى جمهور و ديگر چهره هاى مشهور هستند و قدرت بزرگ و وزنه سنگينى را مى سازند.
5 ـ مـيـليونها تمثال از آن حضرت و بنام او در معابد و كليساها، مدارس، خانه ها و ... نصب شده و بر سينه پيروانش ‍ آويخته است.
6 ـ عـلاوه بر آنچه رفت، عقايد انحرافى و شرك آلودى را نيز كه برخى مسيحيان بدان دچار گشته و بر اساس آن او را (پسر خدا) يا (خدا) مى پندارند، نيز بايد در نظر گرفت كه ذات اقدس ربوبى از گفتار باطل و بى اساس ‍ كافران و مشركان، منزه است.
بـا دقـت بـه هـمـه ايـن روش، روشـن اسـت كـه عـيـسـى بن مريم عليه السلام نزد مسيحيان مـقـدسـتـريـن مـوجـود اسـت و طـبيعى است كه ديگر مكتبها و اديان نيز در برابر شخصيت آن حـضـرت، سـر تـعظيم فرود مى آورند و مسلمانان نيز به پيروى از قرآن كريم او را آن گـونـه كه هست، بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او مى شمارند و همانگونه كـه قـرآن بـارهـا او را بـه پـاكـى و طـهـارت و قـداسـت و احـتـرام يـاد مـى كـنـد، او را تجليل مى كند، و به نظر مى رسد به خاطر اهميت اين موضوع و شكوه و شخصيت والاى آن حـضرت است كه او به اراده خدا و براى تقويت حركت جهانى و نجات بخش امام مهدى عليه السلام در عصر ظهور و قيام آن حضرت از آسمان فرود مى آيد.
و نيز بخاطر اهميت بسيار موضوع است كه روايات بسيارى در اين مورد از پيامبر و خاندان وحى و رسالت عليهم السلام رسيده و در آن به فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقتدارى او بـه امـام مـهـدى عـليـه السـلام و تصديق و تاءييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها تصريح شده است.
بـراى نـمـونـه: هـنـگامى كه به مجموعه هاى روايى بنگريم در مى يابيم كه انبوهى از عـلمـاى اهـل سـنـت، حـافـظـان و امـامـان حديث، آنان همگى بطور متواتر، جريان فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام از آسمان به هنگامه قيام امام مهدى عليه السلام را، با صراحت كامل آورده اند گرچه برخى از آنان نخواسته اند به اين حقيقت حديثى و اسلامى تصريح كـنـند و آنگونه كه هست آن را ترسيم نمايند. به همين جهت است كه برخى از آنان روايات را مـخـلوط مى كنند و آغاز و پايان آنها را حذف مى نمايند يا با واژه ها و الفاظ روايات، براى اهدافى كه خدا مى داند، بازى مى كنند.
1ـ (بـخـارى) كه از ائمه حديث اهل سنت شناخته مى شود و كتاب او در صدر كتب صحاح قـرار دارد، حـقـيـقـت اقتداى عيسى عليه السلام به امام مهدى عليه السلام را مى آورد اما با رعايت اجمال و ابهام.
او رويت را اينگونه نقل مى كند:
قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله: كـيـف انـتـم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.(1)
يـعـنـى: چـگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم، عيسى، در ميان شما فرود آيد، در حالى كه امام شما نيز در جامعه شما حضور دارد.
2 ـ (مـسـلم) در صـحـيـح خـود(2) و (ديـلمـى) در كـتـاب (فـردوس الاخـبـار) و (احمد بن حنبل) در مسند خويش داستان فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقرار و اعتراف او بـه وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام و ... را آورده اند، اما همانگونه كوشيده اند كه نام آن حضرت را نياورند.(3)
3 ـ (نـعـيـم بـن حـمـاد) اسـتـاد (بـخـارى) داسـتـان نـزول حـضرت عيسى عليه السلام را مى آورد اما او نيز نمى خواهد نام مبارك حضرت مهدى عليه السلام را به صراحت ترسيم كند و به همين جهت اينگونه روايت مى كند:
يـهـبـط المـسـيـح عيسى بن مريم عند القنطرة البيضاء على باب دمشق الشرقى، طرف السـحـر (اءى: يكون نزوله فى وقت السحر) تحمله غمامة، واضعا يديه على منكب ملكين، عـليـه ريـطـتـان مـؤتزا باحدهما، مرتديا بالاخرى، اذا اءكب راءسه يقطر منه كالجمان، فياءتيه اليهود فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول: (كذبتم!)
ثم تاءتيه النصارى، فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول:كذبتم! بل اصحابى المهاجرين، بقية اءصحاب الملحمة.
فـياءتى مجمع المسلمين حيث هم، فيجد خليفتهم يصلى بهم، فيتاءخر المسيح حين يراه، فيقول:يا مسيح الله! صل بنا.
فـيـقـول:بـل اءنـت فـصـل باءصحابك، فقد رضى الله عنك، فانما بعثت وزيرا و لم اءبعث اءميرا.
فيصلى بهم خليفة المهاجرين ركعتين مرة واحدة و ابن مريم فيهم.(4)
يـعـنـى: حـضـرت عـيـسـى عـليـه السـلام بـر دروازه شـرقـى دمـشـق و كـنـار پـل (بـيـضاء) به هنگامه سپيده سحر در حالى كه برابر، سوار است و دستهايش بر شانه دو فرشته است و دو قطعه پارچه نفيس بر اندام اوست از آسمان به زمين فرود مى آيـد. و هنگامى كه سر خم مى كند نور و درخشندگى خاصى از چهره اش پرتوافكن است، نخست يهوديان بسوى او مى شتابند و مى گويند: (اى پيامبر خدا! ما ياران تو هستيم.)
آن حضرت بدانان پاسخ مى دهد: (دروغ مى گوييد.)
آنگاه مسيحيان به حضورش شتافته و مى گويند: (ما ياران تو هستيم.)
بـه آنـان نـيـز مـى گـويـد: (شما نيز دروغ مى گوييد. ياران راستين من، مهاجران هستند، باقى مانده اصحاب حماسه.)
آنـگـاه مـسـلمـانـان به حضورش شرفياب مى گردند در حالى كه يهوديان و مسيحيان نيز آنـجا هستند و عيسى عليه السلام، امام و خليفه راستين مسلمين (حضرت مهدى عليه السلام) را در ميان آنان مى نگرد كه مسلمانان به امامت او نماز مى گذارند.
مـسـيـح نـيـز بـا ديـدن آن مـنـظره براى اقتداى به امام مسلمين پشت سر آن حضرت قرار مى گـيـرد كـه امـام مـهـدى عـليه السلام مى گويد: (اى پيامبر خدا! شما براى ما نماز جماعت بخوانيد.)
مـسـيـح پـاسـخ مى دهد: (نه! هرگز! شما بايد نماز را براى مردم بخوانيد و همگى به شـما اقتدا نمايند، چرا كه شما بنده شايسته خدا و حجت او هستيد و خدا از شما خشنود است و من به عنوان وزير شما مبعوث شده ام و نه امير.)
آنگاه خليفه مهاجرين، امام مهدى عليه السلام، نماز مى خواند و همگى از جمله حضرت مسيح بدان حضرت اقتدا مى كنند.
4 ـ و نـيـز (نـعـيم بن حماد) روايت ديگرى را مى آورد و آن را از (حذيفه) و او نيز از پـيـامبر گرامى صلى الله عليه و آله نقل مى كند، اما متاءسفانه باز هم الفاظ و واژه هاى روايت بازى مى كند، اينگونه:
فـيـهـبـط عـيـسـى فـيـرحـب بـه النـاس و يـفـرحـون بـنـزوله لتـصـديـق حـديـث رسول الله صلى الله عليه و آله ثم يقول للمؤذن:اقم الصلاة!.
ثم يقول الناس: (صل بنا.)
فيقول:انطلقوا الى امامكم فليصل بكم فانه نعم الامام.
فيصلى بهم امامهم فيصلى معهم عيسى.(5)
يعنى: سپس عيسى عليه السلام فرود مى آيد و مردم به او خوش آمد مى گويند و از آمدنش كه تصديق حديث پيامبر و پيشگويى اوست، شادمان مى گردند سپس به مؤذن دستور مى دهد كه: (اذان بگو تا نماز برپا گردد.)
آنگاه مردم از او مى خواهند به عنوان امام براى مردم نماز بخواند كه مى گويد: (هان! اى مردم! شما بسوى امام خويش برويد تا او براى شما به عنوان امام نماز بخواند چرا كه خوب امام و شايسته پيشوايى است.)

ادامه مطلب

آنـجـاسـت كـه امـام مردم، نماز مى خواند و همگى از جمله حضرت عيسى عليه السلام به او اقتدا مى كنند و به امامت او (حضرت مهدى عليه السلام) نماز مى گزارند.
آرى! خـوانـنـده عـزيـز! بـه ايـن روايـت بـنـگر تا روشن شود كه اين گروه، چگونه با روايـات پـيـامـبـر صـلى الله عـليـه و آله بـازى مى كنند و بجاى تصريح به نام مبارك حـضرت مهدى عليه السلام گاهى از او به (امامكم) تعبير ميكنند و گاه به (خليفتهم) و در برخى كتابهايشان نيز به (اميرهم).
امـا در هـمـيـن حـال، بـرخـى از علماى اهل سنت و از انسانهايى كه تعصبات و جهت گيريها و هـواهـاى دلشـان بـر قـلمـشان چيره نشده است، همين روايت و نظير آن را بدون خرابكارى و درستكارى و قلب حقايق، روايت مى كنند كه براى نمونه برخى از روايات در اين موارد را مى آوريم:
1 ـ از ابوسعيد خدرى آورده اند كه: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
( منا الذى يصلى ابن مريم، خلفه).(6)
يعنى: از خاندان ماست آن كسى كه عيسى بن مريم به امامت او نماز مى گذارد.
2 ـ از حذيفه آورده اند كه: پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
... يـلتـفـت المـهـدى و قـد نـزل عـيـسـى بـن مـريـم ... فيقول المهدى:تقدم و صل بالناس.
فيقول عيسى بن مريم: (انما اءقيمت الصلاة لك.)
فـيـصلى عيسى خلف رجل من ولدى، فاذا صليت قام عيسى حتى جلس فى المقام فيبايعه.(7)
يـعـنى: حضرت مهدى عليه السلام متوجه مى شود كه عيسى عليه السلام از آسمان فرود آمده است به همين جهت به او مى گويد: (شما پيش بايستيد و براى مردم نماز بخوانيد.)
عـيـسـى عـليـه السـلام پـاسـخ مـى دهـد: (نماز، تنها، بوسيله و به امامت شما، برپا مى گردد.)
و خـود آن پـيـامبر بزرگ به امام مهدى عليه السلام اقتدا مى كند و نماز مى خواند و آنگاه با آن حضرت بيعت مى نمايد.
3 ـ از ابن عباس آورده اند كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
والذى بـعـثـنـى بـالحـق بـشـيـرا لو لم يـبـق مـن الدنـيـا الا يـوم واحـد لطـول الله ذلك اليـوم حـتـى يـخـرج فـيـه ولدى المـهـدى فينزل عيسى بن مريم فيصلى خلفه.(8)
يـعـنـى: بـخدايى كه مرا به حق و مژده رسان برانگيخت اگر از دنيا تنها يك روز باقى بـمـانـد، خـداونـد آن روز را طـولانـى مـى سازد تا در آن روز فرزندم مهدى ظهور نمايد و عيسى بن مريم از آسمان فرود مى آيد و به امامت او نماز مى گذارد.
4 ـ اميرمؤمنان عليه السلام در داستان (دجال) فرمود:
و يدخل المهدى عليه السلام بيت المقدس و يصلى بالناس اماما فاذا كان يوم الجمعة و قـد اءقـيـمـت الصـلاة، نـزل عـيـسى بن مريم عليه السلام بثوبين مشرقين، اءحمر، كانما يـقـطـر مـن راءسـه الدهـن، رجـل الشعر، صبيح الوجه، اءشبه خلق الله باءبيكم ابراهيم خـليـل الرحـمـن، فـيـرى المـهـدى عـيـسـى، فـيـقـول لعـيـسـى: (يـابـن البتول! صل بالناس.
فيقول: (لك اءقيمت الصلاة).
فـيـتـقـدم المـهـدى عـليـه السـلام فـيـصـلى بـالنـاس و يـصـلى عـيسى خلفه و يبايعه ....(9)
يعنى: مهدى وارد بيت المقدس مى گردد و به عنوان امام با مردم نماز مى گذارد. آنگاه روز جـمـعـه فـرا مـى رسـد و نماز برپا مى شود و عيسى عليه السلام در حالى كه دو پيراهن درخـشـنـده بـر تـن دارد بـا چهره اى گندمگون و آراسته، با موهاى شانه كرده، و منظم و قـيـافـه اى درخـشـان كـه شـبـيـه تـريـن انـسـانـهـا بـه پـدرتـان خليل است، از آسمانها فرود مى آيد.
حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام او را مـى نـگـرد و بـه او مـى گـويـد: (هـان اى فـرزنـد بتول! بيا و به امامت، بر ما نماز بگذار.)
عيسى پاسخ مى دهد: (نماز به امامت تو بر پا مى گردد.)
و آنگاه مهدى عليه السلام پيش مى آيد و با مردم نماز مى گذارد و حضرت عيسى به امامت او نماز مى خواند و با او بيعت مى نمايد.
نزول عيسى از ديدگاه علماى اهل سنت
1 ـ (آلوسى) در مورد نزول عيسى عليه السلام مى گويد:
(مشهور اين است كه حضرت عيسى عليه السلام به هنگام قيام امام مهدى عليه السلام به هـنـگـامـه سـپـيـده صبح در دروازه دمشق از آسمان فرود مى آيد، امام مهدى عليه السلام از او دعـوت مـى كـنـد كـه بـراى مردم نماز را به جماعت بخواند، اما او حضرت مهدى را پيش مى انـدازد و خود به آن گرامى اقتدا مى كند و مى فرمايد: نماز تنها به امامت شما برپا مى گردد.)(10)
2 ـ (سـيـوطـى) در پـاسخ بر كسانى كه اقتداى حضرت عيسى عليه السلام در نماز، بـه امـام مـهـدى عـليـه السلام را انكار نموده اند مى گويد: (اين از شگفتيهاست، چرا كه نـماز خواندن عيسى به امام حضرت مهدى عليه السلام در انبوه روايات صحيح از روايات رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله ثابت و ترديدناپذير است. او راستگوى تصديق شـده اى اسـت كـه اخـبـار و پـيـشـگوييها و آينده نگريهايش تخلف پذير نيست. از اين رو، مساءله قطعى است و روايات رسيده، آن را ترديدناپذير مى سازد.)
آنگاه برخى روايات رسيده در اين مورد را مى آورد.(11)
آرى! خـوانـنـده عـزيـز! ايـنـهـا بـرخـى روايـات و مـنـابـع آنـهـا از كـتـابـهـاى مـهم و دست اول اهـل سـنـت و ديـدگـاه عـلمـاى بزرگ آنان، پيرامون فرود آمدن عيسى عليه السلام به هنگام قيام جهانى حضرت مهدى عليه السلام بود كه از نظرتان گذشت.
امـا روايـات رسـيـده كـه در كتابهاى شيعه از پيامبر گرامى و امامان معصوم عليهم السلام مـوجـود اسـت، هـمـه به صراحت، بيانگر اقتداى حضرت عيسى عليه السلام به امام مهدى عـليـه السـلام اسـت و اگـر بـگـوييم كه فرود آمدن عيسى و اقتداى او به امام مهدى عليه السـلام در نـظـر شـيـعـيـان از امـور مـسـلم و تـرديـدنـاپـذيـر، بـلكـه از مـشـهـورتـريـن مسائل مى باشد، مبالغه نكرده و چيزى به گزاف نگفته ايم.
مساءله به صورتى است كه در كتاب (عيون المعجزات) آمده است كه:
(پـيامبر گرامى اسلام به امامان راستين، از قيام آخرين امام، حضرت مهدى عليه السلام بـراى اصـلاح جـهـان خـبـر داد. از قـيـام كـسـى كـه زمـيـن و زمـان را سـرشـار از عـدل و قـسط مى كند همانگونه كه به هنگامه ظهورش لبريز از ستم و بيداد مى گردد و عيسى عليه السلام به هنگام قيام او از آسمان فرود مى آيد و به امامت آن حضرت نماز مى خواند.)(12)
نگارنده در پايان روايت مى نويسد:
(ايـن روايـت واقـعـيـتـى است كه به دليل شهرت بسيار آن، همه شيعيان از علماى بزرگ گـرفـتـه تـا افـراد عـادى، خـواص ‍ و عـوام و پـيـر و جـوان ... در مـورد آن، اتـفاق نظر دارند.)
و ما نيز در اين مورد، بحثى داريم كه در بخش آينده خواهد آمد.
------------------------------------------
1-صـحـيـح بـخـارى، ج 2 ص 158، بـاب (نـزول عـيـسى بن مريم) و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 519، از منابع متعدد.
2-صـحـيـح مـسـلم، كـتـاب الايـمـان، ج 2، ص 500، بـاب (نزول عيسى بن مريم).
3-مـسـنـد احـمد، ج 2، ص 336، چاپ مصر، نور الابصار شبلنجى، ص 170 و عقد الدرر ص 229.
4-المـلاحـم و الفتن، ابن طاووس، باب 187، ص 83، و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 527.
5-المـلاحـم و الفتن، ابن طاووس، باب 187، ص 84، و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 321.
6-عقدالدرر، باب 10، و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 535 از منابع متعدد اهل سنت.
7-غـيـبـت نـعمانى، ص 229، باب 13 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 117.
8-فرائد السمطين، ج 2، ص 312، و بحارالانوار، ج 51، ص 71.
9-عـقـدالدرر، ص 274، بـاب 12 و مـعـجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 122.
10-روح المعانى، ج 25، ص 95، در تفسير آيه 59 از سوره زخرف.
11-الحاوى على الفتاوى، ج 2، ص 167.
12-عيون المعجزات، نوشته حسين بن عبدالوهاب، از علماى قرن پنجم و معجم احاديث الامـام المـهـدى عـليـه السـلام، ج 1، ص 534 بـه نقل از منابع متعدد.
--------------------------------------
آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page