فرود آمدن عيسى بن مريم از آسمان به هنگام قيام امام مهدى عليه السلام، از ديدگاه همه مـسـلمـانـان بـا وجود اختلاف در مذهب، يك واقعيت ثابت و از امورى است كه ترديد در آن راه ندارد.
و شايد تنها حكمت فرود آمدن آن حضرت در قيام امام مهدى عليه السلام تقويت حركت جهانى آن حـضـرت و اعـتـراف و تـصـديق به حقانيت آن وجود گرانمايه و امامت اوست، بويژه كه حـضـرت عيسى به امام مهدى عليه السلام اقتدا مى كند و به امامت او نماز مى گذارد و امامت جهانى و آسمانى او را تصديق و تاءييد مى كند.
فرود آمدن عيسى عليه السلام از آسمان به زمين، از شگفت انگيزترين شگفتيهاى تاريخ و از مـهـمـتـريـن رخـدادهـا و بـزرگـتـريـن نـشـانـه هـا و پـرشـكـوه تـريـن دلايل بر حقانيت امام
آيـا شـگـفـت انـگـيـز نيست كه انسانى، مدتى در روى زمين زندگى كند، آنگاه به آسمانها عـروج نـمـايد و در آنجا هزارها سال زندگى كند، آنگاه همگام با قيام جهانى حضرت مهدى عـليـه السـلام بـه خـواسـت خدا و دستور او فرود آيد و ضمن تصديق و اقرار به امامت آن حضرت با او نماز بگذارد و حركت نجات بخش و آسمانى آن حضرت را يارى كند؟
با آگاهى از اينكه اين انسان والا و بزرگ از ديگر انسانها، به جهاتى ممتاز است:
1 ـ نخست اينكه او پيامبرى از پيامبران بزرگ الهى است.
2 ـ او صـاحـب شـريـعـت و كـتـاب آسـمانى است، گرچه دست تحريف و خيانت پس از او به شريعت و مكتب او دراز شده و آن را با بافته هاى جاه طلبانه و ... آميخته است.
3 ـ او را خداى جهان آفرين بدون پدر و تنها از مادرى پاك و پاكيزه و به عنوان نشانه، به دنيا آورده است.
4 ـ امت او اينك در سراسر جهان از هزار ميليون نفر مى گذرد كه در ميان آنان از همه قشرها و طـبـقات، از انسانهاى عادى گرفته تا شاهان، رؤساى جمهور و ديگر چهره هاى مشهور هستند و قدرت بزرگ و وزنه سنگينى را مى سازند.
5 ـ مـيـليونها تمثال از آن حضرت و بنام او در معابد و كليساها، مدارس، خانه ها و ... نصب شده و بر سينه پيروانش آويخته است.
6 ـ عـلاوه بر آنچه رفت، عقايد انحرافى و شرك آلودى را نيز كه برخى مسيحيان بدان دچار گشته و بر اساس آن او را (پسر خدا) يا (خدا) مى پندارند، نيز بايد در نظر گرفت كه ذات اقدس ربوبى از گفتار باطل و بى اساس كافران و مشركان، منزه است.
بـا دقـت بـه هـمـه ايـن روش، روشـن اسـت كـه عـيـسـى بن مريم عليه السلام نزد مسيحيان مـقـدسـتـريـن مـوجـود اسـت و طـبيعى است كه ديگر مكتبها و اديان نيز در برابر شخصيت آن حـضـرت، سـر تـعظيم فرود مى آورند و مسلمانان نيز به پيروى از قرآن كريم او را آن گـونـه كه هست، بنده وارسته و شايسته خدا و پيامبر بزرگ او مى شمارند و همانگونه كـه قـرآن بـارهـا او را بـه پـاكـى و طـهـارت و قـداسـت و احـتـرام يـاد مـى كـنـد، او را تجليل مى كند، و به نظر مى رسد به خاطر اهميت اين موضوع و شكوه و شخصيت والاى آن حـضرت است كه او به اراده خدا و براى تقويت حركت جهانى و نجات بخش امام مهدى عليه السلام در عصر ظهور و قيام آن حضرت از آسمان فرود مى آيد.
و نيز بخاطر اهميت بسيار موضوع است كه روايات بسيارى در اين مورد از پيامبر و خاندان وحى و رسالت عليهم السلام رسيده و در آن به فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقتدارى او بـه امـام مـهـدى عـليـه السـلام و تصديق و تاءييد آن اصلاحگر بزرگ عصرها و نسلها تصريح شده است.
بـراى نـمـونـه: هـنـگامى كه به مجموعه هاى روايى بنگريم در مى يابيم كه انبوهى از عـلمـاى اهـل سـنـت، حـافـظـان و امـامـان حديث، آنان همگى بطور متواتر، جريان فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام از آسمان به هنگامه قيام امام مهدى عليه السلام را، با صراحت كامل آورده اند گرچه برخى از آنان نخواسته اند به اين حقيقت حديثى و اسلامى تصريح كـنـند و آنگونه كه هست آن را ترسيم نمايند. به همين جهت است كه برخى از آنان روايات را مـخـلوط مى كنند و آغاز و پايان آنها را حذف مى نمايند يا با واژه ها و الفاظ روايات، براى اهدافى كه خدا مى داند، بازى مى كنند.
1ـ (بـخـارى) كه از ائمه حديث اهل سنت شناخته مى شود و كتاب او در صدر كتب صحاح قـرار دارد، حـقـيـقـت اقتداى عيسى عليه السلام به امام مهدى عليه السلام را مى آورد اما با رعايت اجمال و ابهام.
او رويت را اينگونه نقل مى كند:
قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله: كـيـف انـتـم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم.(1)
يـعـنـى: چـگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم، عيسى، در ميان شما فرود آيد، در حالى كه امام شما نيز در جامعه شما حضور دارد.
2 ـ (مـسـلم) در صـحـيـح خـود(2) و (ديـلمـى) در كـتـاب (فـردوس الاخـبـار) و (احمد بن حنبل) در مسند خويش داستان فرود آمدن عيسى عليه السلام و اقرار و اعتراف او بـه وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام و ... را آورده اند، اما همانگونه كوشيده اند كه نام آن حضرت را نياورند.(3)
3 ـ (نـعـيـم بـن حـمـاد) اسـتـاد (بـخـارى) داسـتـان نـزول حـضرت عيسى عليه السلام را مى آورد اما او نيز نمى خواهد نام مبارك حضرت مهدى عليه السلام را به صراحت ترسيم كند و به همين جهت اينگونه روايت مى كند:
يـهـبـط المـسـيـح عيسى بن مريم عند القنطرة البيضاء على باب دمشق الشرقى، طرف السـحـر (اءى: يكون نزوله فى وقت السحر) تحمله غمامة، واضعا يديه على منكب ملكين، عـليـه ريـطـتـان مـؤتزا باحدهما، مرتديا بالاخرى، اذا اءكب راءسه يقطر منه كالجمان، فياءتيه اليهود فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول: (كذبتم!)
ثم تاءتيه النصارى، فيقولون: نحن اءصحابك.
فيقول:كذبتم! بل اصحابى المهاجرين، بقية اءصحاب الملحمة.
فـياءتى مجمع المسلمين حيث هم، فيجد خليفتهم يصلى بهم، فيتاءخر المسيح حين يراه، فيقول:يا مسيح الله! صل بنا.
فـيـقـول:بـل اءنـت فـصـل باءصحابك، فقد رضى الله عنك، فانما بعثت وزيرا و لم اءبعث اءميرا.
فيصلى بهم خليفة المهاجرين ركعتين مرة واحدة و ابن مريم فيهم.(4)
يـعـنـى: حـضـرت عـيـسـى عـليـه السـلام بـر دروازه شـرقـى دمـشـق و كـنـار پـل (بـيـضاء) به هنگامه سپيده سحر در حالى كه برابر، سوار است و دستهايش بر شانه دو فرشته است و دو قطعه پارچه نفيس بر اندام اوست از آسمان به زمين فرود مى آيـد. و هنگامى كه سر خم مى كند نور و درخشندگى خاصى از چهره اش پرتوافكن است، نخست يهوديان بسوى او مى شتابند و مى گويند: (اى پيامبر خدا! ما ياران تو هستيم.)
آن حضرت بدانان پاسخ مى دهد: (دروغ مى گوييد.)
آنگاه مسيحيان به حضورش شتافته و مى گويند: (ما ياران تو هستيم.)
بـه آنـان نـيـز مـى گـويـد: (شما نيز دروغ مى گوييد. ياران راستين من، مهاجران هستند، باقى مانده اصحاب حماسه.)
آنـگـاه مـسـلمـانـان به حضورش شرفياب مى گردند در حالى كه يهوديان و مسيحيان نيز آنـجا هستند و عيسى عليه السلام، امام و خليفه راستين مسلمين (حضرت مهدى عليه السلام) را در ميان آنان مى نگرد كه مسلمانان به امامت او نماز مى گذارند.
مـسـيـح نـيـز بـا ديـدن آن مـنـظره براى اقتداى به امام مسلمين پشت سر آن حضرت قرار مى گـيـرد كـه امـام مـهـدى عـليه السلام مى گويد: (اى پيامبر خدا! شما براى ما نماز جماعت بخوانيد.)
مـسـيـح پـاسـخ مى دهد: (نه! هرگز! شما بايد نماز را براى مردم بخوانيد و همگى به شـما اقتدا نمايند، چرا كه شما بنده شايسته خدا و حجت او هستيد و خدا از شما خشنود است و من به عنوان وزير شما مبعوث شده ام و نه امير.)
آنگاه خليفه مهاجرين، امام مهدى عليه السلام، نماز مى خواند و همگى از جمله حضرت مسيح بدان حضرت اقتدا مى كنند.
4 ـ و نـيـز (نـعـيم بن حماد) روايت ديگرى را مى آورد و آن را از (حذيفه) و او نيز از پـيـامبر گرامى صلى الله عليه و آله نقل مى كند، اما متاءسفانه باز هم الفاظ و واژه هاى روايت بازى مى كند، اينگونه:
فـيـهـبـط عـيـسـى فـيـرحـب بـه النـاس و يـفـرحـون بـنـزوله لتـصـديـق حـديـث رسول الله صلى الله عليه و آله ثم يقول للمؤذن:اقم الصلاة!.
ثم يقول الناس: (صل بنا.)
فيقول:انطلقوا الى امامكم فليصل بكم فانه نعم الامام.
فيصلى بهم امامهم فيصلى معهم عيسى.(5)
يعنى: سپس عيسى عليه السلام فرود مى آيد و مردم به او خوش آمد مى گويند و از آمدنش كه تصديق حديث پيامبر و پيشگويى اوست، شادمان مى گردند سپس به مؤذن دستور مى دهد كه: (اذان بگو تا نماز برپا گردد.)
آنگاه مردم از او مى خواهند به عنوان امام براى مردم نماز بخواند كه مى گويد: (هان! اى مردم! شما بسوى امام خويش برويد تا او براى شما به عنوان امام نماز بخواند چرا كه خوب امام و شايسته پيشوايى است.)
فرود آمدن عيسى عليه السلام از آسمان
- بازدید: 4913