اين نامه مبارك نيز همچون نامه پيشين آن حضرت بسوى شيخ مفيد در بردارنده راز و رمزها و كـنـايه هاى بسيارى است كه جز دريافت دارنده آن ديگرى از آنها آگاه نيست و نيز داراى خـبـرهـايـى از رخدادهاى آينده است و واژه هاى ناماءنوسى در آن بكار رفته است كه البته هـمـه ايـن پـيـچـيـدگـيها و روشنگريها و راز و رمزها تنها از بينش و حكمت و عنايت خاص آن گرامى، سرچشمه گرفته است كه اينك به توضيح فشرده اى از آن مى پردازيم:
1ـ نخست مرقوم مى دارد كه: من عبدالله المرابط فى سبيله
واژه (مـرابـط) يـعـنـى مراقبت براى حفظ شهر يا كشور و سرزمين از شرارت و تجاوز دشـمن و منظور از (مرز دار) در اينجا مواضعى است كه دشمن از آنجاها يورش مى برد. و حـدودى كـه مـيـان دو كـشـور و دو قـلمـرو حـكـومـت را از هـم جدا مى كند كه آن را (مرز) مى گويند.
امـام مـهـدى عـليـه السلام خويشتن را (مرزبان راه خدا) نام مى نهد چرا كه او بار سنگين حفاظت از دين اسلام را به دوش مى كشد و اسلام واقعى را از تلف شدن و تباهى حراست مى كند.
راسـتى كه اين چه تعبير زيبا و چه بيان شايسته و نيكويى است! چرا كه مرزبان كسى اسـت كـه هـمـواره در سـنـگر نشسته و بيدار و هوشيار است تا راه را بر كسى كه در نقشه تـجـاوز بـر شـهـر يـا كـشـورى اسـت مـسـدود سـازد و هـنـگـامى كه مردم به كارهاى خويش مـشـغول و سرگرمند و خطرهاى سهمگين را كه متوجه شهر و ديار آنان است نمى شناسند و از آنـهـا بـى خـبرند اين مرزبانهاى غيور و آگاه هستند كه خطرها را شناسايى و دفع مى كنند و آن وجود گرانمايه بزرگ مرزبان دين خداست.
2ـ و مى فرمايد: (الى ملهم الحق ودليله)
واژه (الهام) را در نامه پيشين امام عليه السلام به (شيخ مفيد) توضيح داديم.
واژه (دليل) دو معنا دارد:
1ـ موجودى كه بسوى او راهنمايى و دلالت مى گردد.
2ـ راهنماى بسوى چيزى.
بـه عـبـارت ديـگـر: واژه (دليـل) گـاه اسـم فـاعـل اسـت و گـاه اسـم مـفـعـول هـر كـدام از ايـن دو مـورد نـظر باشد امام مهدى عليه السلام شيخ مفيد را به عنوان (دليـل حـق) وصـف مـى كند، همان حقى كه خداوند آن را بر قلب او افكنده و به او الهام فرموده است.
(فقد كنا نظرنا مناجاتك.)
يعنى ما ناظر راز و نيز تو با خدا بوديم.
گـويى (شيخ مفيد) با نيايش پرشور و خالصانه به بارگاه خدا به وجود گرامى حـضرت مهدى عليه السلام توسل جسته و در فراز و نشيب زندگى و تدبير امور شيعيان امام خويش را مخاطب ساخته كه جواب رسيده است: (ما نداى تو را شنيديم و خواسته ات را دريافتيم.)
آنگاه آن حضرت (شيخ مفيد) را دعا مى كند و مى فرمايد:
(خداوند به سبب آنچه كه از اولياى خويش به تو ارزانى داشته است وجود تو را حفظ و از نيرنگ دشمنانش تو را حراست فرمايد.)
مـمـكـن اسـت مـنـظـور امام عليه السلام از (سبب) در اينجا منزلت والا و مقام رفيع و بلند مرتبه اى باشد كه (شيخ مفيد) به واسطه ايمان اخلاص جهاد و تلاش در راه حق، نزد حضرت مهدى عليه السلام دارد.
(وشفعنا ذلك)
مـا بـرآورده شدن خواسته ات را از خداى جهان آفرين خواستيم و خداوند اين دعا را در حق ما نيز اجابت فرمود.
3ـ الان من مستقر لنا ينصب فى شمراخ من بهماء
يـعـنـى: ايـنـك مـا در قرارگاه خويش در مكانى ناشناخته بر فراز قله اى سر به آسمان كشيده اقامت گزيده ايم.
بنظر مى رسد در اين فراز از نامه امام عليه السلام كلمه يا جمله اى حذف شده است شايد تقدير آن چنين باشد كه: (الان اين نامه را بسوى تو از قرارگاه خويش مى نگاريم)
يا اين گونه باشد: (اينك ما از قرارگاه خويش..)
يـا جـمـله اى نـظـيـر دو جـمـله فـوق كـه بـدون آن فـراز مـورد نـظـر كـامـل بنظر نمى رسد و منظور از (مستقر لنا) خيمه نصب شده يا خانه بنياد گشته بر بلنداى كوهى غيرقابل عبور و نقطه اى است كه راهى براى انسانها بسوى آنجا نيست چرا كـه (شـمراخ) شانه و بلندترين نقطه كوه سر به آسمان ساييده است و (بهماء) در اينجا به معنى مكانى است بيراه كه راهى بسوى آن نيست.
4ـ صرنا اليه آنفا من غماليل، اءلجانا اليه السبايت من الايمان.
يعنى: ما به تازگى بخاطر عناصرى ظالم و بى ايمان ناگزير از منطقه اى پر دار و درخت بدين جا آمده ايم.
ايـن فـراز، نـشـانـگـر آن اسـت كـه حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام تـازه بـه مـكـان جـديـد انـتـقـال يـافـتـه و پـيـش از ايـن در دشـتـى پـر دار و درخـت بـسـان جنگل بوده و از اينجا نيز بخاطر خشكى و نبودن دار و كشت و زرع و سختى زندگى در چنين جـايـى بـه زودى بـه مـكـان ديـگـرى انـتـقـال مـى يابد و آن حضرت بطور موقت آن منطقه نـاشـنـاخـته و دور از شهرها و مناطق مسكونى را بر اساس وصيت پدر گرانقدرش حضرت عـسـكرى عليه السلام برگزيده است همانگونه كه خود در اين مورد به (ابن مهزيار) فرمود:
(پـدرم كـه درود خـداى بـر او بـاد از مـن تـعهد گرفت كه به منظور سرى بودن كار و مـصـون مـاندن اقامتگاهم از نقشه هاى مكارانه و رنگارنگ گمراهان و گمراهگران و عناصر سركش امت در دورترين و ناشناخته ترين نقطه زمين وطن گزينم.)(1)
5 ـ و يكون هبوطنا الى صحصح من غير بعد من الدهر.
يـعـنـى: به زودى از اينجا نيز به دشتى گسترده كه از آب و آبادانى بدور نيست فرود خواهيم آمد.
ايـن فـراز، نـشانگر آن است كه درنگ امام عليه السلام در منطقه كوهستانى و ناشناخته اى كـه تـازه در آنـجـا مـسـكـن گـزيـده كوتاه مدت است و به زودى از آنجا به دشتى هموار و گسترده فرود خواهد آمد.
و ياءتيك بنا منا بما يتجدد لنا من حال
از اين جمله دريافت مى گردد كه حضرت مهدى عليه السلام به (شيخ مفيد) بيش از اين دو نامه مرقوم فرموده است همانگونه كه پيش از اين نيز اين نكته را يادآورى نموديم.
و مـنـظـور فـراز فـوق از نـامـه نـيز اين است كه: (هر چه در مورد تغيير مسكن و زندگى براى ما پيش آمد تو را در جريان قرار خواهيم داد چرا كه تو بخاطر كارهاى شايسته ات نزد ما مقام و منزلت بلندى دارى.)
6ـ فـلتـكـن حـرسـك الله بـعـيـنـه التـى لاتـنـام ان تقابل لذلك فتنة تبسل تفوس قوم حرثت باطلا لاسترهاب المبطلين.
يـعـنـى: از اين رو تو كه خدا با چشم عنايتش كه هرگز آن را خواب نمى گيرد وجودت را حـفـظ كـنـد بـايـد در بـرابـر فـتـنـه اى كـه جـان آنـان را كـه بـذر آن را در دل كـشـتـه انـد بـه هـلاكـت خـواهـد افـكـنـد بـايـد مـقـاومـت كـنـى و بـا شـهـامـت و جـراءت باطل گرايان را بترسانى.
در اين فراز از نامه مبارك حضرت مهدى عليه السلام (شيخ مفيد) را دعا مى كند و از خدا مـى خـواهـد كـه او را از گـرفـتـاريـها و حوادث بد روزگار حراست كند و اين دعا مقدمه اى بـراى تقويت اراده و ثبات قدم و استوارى بخشيدن به اوست تا در برابر موج فتنه اى كـه قـلبـهـاى تـهـى از عـقـيـده صـحـيـح گـروهـى را كـه بـذر بـاطـل در آنـهـا افـشـانـده شـده اسـت آنـهـا را از راه پـخـش امـواج اباطيل و اشاعه دروغ در جامعه به نابودى مى كشد شهامت مندانه مقاومت كند.
ظـاهـر اين است كه: حضرت شيخ مفيد را به مقاومت و ايستادگى در برابر فتنه اى كه در راه اسـت فـرمـان مـى دهـد و بـه او دسـتـور مى دهد كه تدابير لازم را براى اين كار خطير بـيـنـديـشـد تـا بـدانـديـشـان بـدانـنـد كـه مـيدان براى تحرك ارتجاعى آنان خالى نيست قهرمانانى هستند كه در برابر تلاشهاى ارتجاعى و جهنمى آنان، مقاومت نمايند.
مـمـكـن اسـت مـعـنـاى جـمـله ايـن بـاشـد كـه: (آنـانـى كـه بـذر بـاطـل را در دلهـا مـى افـشـانـنـد، ايـن كـار را تـنـهـا بـراى بـه هـراس افـكـنـدن باطل گريان نظير خود انجام مى دهند.)
و مـمكن است بيانگر اين مطلب باشد كه: (جنگهاى خونبار داخلى و نژادى كه نقشه اش را گمراهان و گمراهگران كشيده اند در پيش است.)
به هر صورت ما نمى توانيم ماهيت و حقيقت آشوب و فتنه اى را كه امام عليه السلام از آن هـشـدار مـى دهد بخاطر پيچيدگى مطلب و اهمال تاريخ از يادآورى آن بشناسيم. نكته مهم اين است كه: امام مهدى عليه السلام كفايت و كارآيى لازم را در (شيخ مفيد) يافت و او را فـردى شـناخت كه مى تواند در برابر موج فتنه اى كه براى اجراى نقشه هاى شيطانى بپا خاسته بود ايستادگى كند و با درايت و صلابت جلو آن را بگيرد.
يبتهج لدمارها المؤمنون و يحزن لذلك المجرمون.
يـعـنـى: ... چـرا كـه از سـركوبى آنان ايمان آوردگان شادمان و جنايتكاران، اندوهگين مى گردند.
و سرانجام هم سرنوشت آن تلاشهاى گمراهگرانه شكست بوده به گونه اى كه گويى همان موج فتنه ياران خويش را در هم خواهد نورديد از اين رو بخاطر آن مؤمنان شادمان مى شوند و جنايتكاران بخاطر شكست تلاشهاى منحرفانه خويش اندوهگين خواهند گشت.
7ـ و آيـة حـركـتـنـا مـن هـذه اللوثـة حـادثـة بـالحـرم المـعـظـم، مـن رجـس مـنـافـق مـذمـم مستحل للدم المحرم يعمد بكيده اهل الايمان و لايبلغ بذلك غرضه من الظلم والعدوان.
يـعـنـى: و نـشـانـه حـركـت مـا از ايـن خـانه نشينى و كناره گيرى، رخداد مهمى است كه در سـرزمـيـن وحـى و رسـالت مـكه معظمه از سوى نفاق پيشه و نكوهيده اى، رخ خواهد داد، از سـوى سـفـاكى كه ريختن خونهاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش آهنگ جان ايمان آوردگان خواهد كرد اما به هدف ستم بار و تجاوزكارانه خويش نخواهد رسيد.
واژه (لوثـة) به فتح لام و به معناى خانه نشينى است اما (لوثة) به ضم لام به معناى سستى و كندى است كه در اينجا سازگار نيست.
مـنـظـور ايـن فـراز از نامه امام عليه السلام اين است كه: نشانه حركت ما از اقامتگاهى كه ايـنـك در آن هـستيم رخداد مهمى است كه در مكه يا مسجدالحرام از سوى پليدى نفاق پيشه و نـكـوهـيـده كـه به ظاهر ادعاى ايمان مى كند و كفر خويش را نهان مى دارد، رخ خواهد داد. از سـوى عـنـصر نكوهيده اى كه مردم او را جز به شرارت ياد نمى كنند خونهاى محترم را مى ريزد و از جارى شدن سيلاب خون بيگناهان پروا ندارد.
مـردم بـا ايمان را هدف مى گيرد و بر ضد آنان توطئه مى چيند، اما نقشه هاى سوء او با شـكـسـت روبـرو گـشـتـه و هـدف زشـت او تـحـقـق نـمـى يـابـد و بـه آرزوى ظـالمـانـه و تجاوزكارانه خويش نمى رسد.
اين نيز يك مشكل تاريخى است كه نمى توانيم به دقت آن را مشخص سازيم كه كدام رخداد در مكه مورد نظر است؟ را كه در مكه و مسجدالحرام رخدادهاى بسيارى رخ داده است و ما نمى دانـيـم كـه امـام عـليـه السلام بطور دقيق از وقوع كدام يك خبر مى دهد؟ اما بطور قطع مى دانـيـم كـه حـادثـه مـهـمـى در زمـان (شـيـخ مـفـيـد) رخ داده اسـت و بـه هـمـيـن دليـل آن حـضـرت دسـتـور مـى دهـد كـه براى نابود ساختن توطئه عناصر پليد و از ميان بـرداشـتـن نـقـشـه شـيـطـانـى دشـمـنـان بـه چـاره انـديشى پردازد تدابير لازم را براى رويارويى با آنان بينديشد.
لا ننا من وراء حفظهم بالدعاء الذى لايحجب عن ملك الارض و السماء
يـعـنـى: چـرا كـه ما پشت سر آنان بوسيله نيايش و راز و نيازى كه از فرمانرواى زمين و آسمان پوشيده نمى ماند آنان را حفاظت و نگهدارى مى كنيم.
واژه (الدعـاء) بـه مـفـهـوم يـارى خـواسـتـن از سـرچـشـمـه قـدرت كامل و مركز همه نيروها و تواناييها و قدرتهاى بى كرانه است.
(دعـا) يـارى طـلبـيـدن از خـداى تـوانـايـى اسـت كه فرمانرواى آسمانها و زمين و مالك آنـهـاسـت. امـور آنها را آن گونه كه مى خواهد تدبير مى كند و در آنها به گونه اى كه اراده كند، تصرف مى نمايد.
او بـر هر كارى تواناست و به هر چيزى احاطه دارد و از كران تا كران هستى آگاه است و بـه هـمـه امـور بـيـنـاسـت و هـمـه چـيز را مى داند و دعاى حضرت مهدى عليه السلام از ذات لايزال او پوشيده نمى ماند چرا كه هيچ چيزى كه بتواند مانع آن شود و يا دعاى آن وجود گـرانـمـايه را حبس نمايد و نگذارد به هدف اجابت برسد وجود ندارد از اين رو دعايش رد نـمـى شـود بـه آنـجـا كـه بـايـد بـرسـد مـى رسـد و آنـچـه بـايـد بشود مى شود و هيچ حايل و مانعى براى اجابت دعاى حضرتش نيست و خدا نيز فتنه ها را به دعاى آن گرامى و طلب او از خدا برطرف مى سازد.
بـنـابـرايـن حـضـرت مهدى عليه السلام حافظ و نگاهدارنده شيعيان خويش از راه دعاست و اگر دعاى او نباشد زندگى جز اين خواهد بود كه مى نگريم.
شرح فشرده اى برنامه دوم
- بازدید: 6280