چگونگى بهره ورى از امام غائب

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

روايـات مـتـعددى در مورد ترسيم ثمرات و فوايد وجود گرانمايه امام غائب عليه السلام رسيده است كه در اينها چگونگى بهره ورى از وجود مبارك آن حضرت نيز بيان شده است. برخى از آن روايات را به تناسب بحث، مى آوريم:
1 ـ از (جـابـر بـن عـبدالله انصارى) است كه از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله پرسيد:
هل ينتفع الشيعة بالقائم عليه السلام فى غيبته؟
يعنى: آيا شيعيان در زمان غيبت (قائم) از وجود مبارك او بهره ور مى گردند؟
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد:
اى والذى بـعـثـنـى بـالنبوة! انهم لينتفعون به ويستضيئون بنور ولايته فى غيبته، كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب.(1)
يـعـنـى: آرى! سـوگـنـد بـه خـدايـى كه مرا به رسالت برانگيخت، آنان در غيبت او، از وجـودش بـهـره مـنـد مـى گردند و از نور ولايت و امامت او، نور و روشنايى براى زندگى خـويـش مـى گـيـرنـد، درسـت هـمچون بهره ور شدن از خورشيد، اگر چه ابرها چهره آن را بپوشانند.
2 ـ (سليمان بن اعمش) از امام صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:
لم تـخـل الارض منذ خلق الله آدم من حجة الله آدم من حجة لله فيها، ظاهر مشهور، اءو غائب مستور، و لا تخلوا الى اءن تقوم الساعة من حجة لله فيها، ولو لا ذلك، لم يعبدالله.
يعنى: زمين را آفرينش آدم تاكنون و تا هميشه تاريخ، از حجت خدا تهى نخواهد بود، خواه حـجـت حـق ظـاهـر و آشـكار و شناخته شده باشد، بنا به مصالحى، نهان و پوشيده. و تا رستاخيز نيز چنين خواهد بود، كه اگر جز اين باشد خداى يگانه پرستيده نمى شود.
سـليـمـان مـى گـويـد، گـفـتـم: (سرورم! مردم چگونه از امام غائب از نظر، بهره ور مى گردند؟)
حضرت فرمودند:
كما ينتفعون بالشمس اذا سترها السحاب.(2)
يـعـنى: همانگونه كه جهان و جهانيان از خورشيد بهره ور مى گردند گر چه ابر، چهره آن را پوشانده باشد.
3 ـ و درست نظير همين روايت، از چهارمين امام نور، حضرت سجاد عليه السلام نيز آمده است.(3)
4 ـ و نـيـز در توقع مباركى كه از سوى حضرت مهدى عليه السلام صادر شده است، كه در اين مورد به (اسحاق بن يعقوب) كه يكى از خوبان است، مرقوم داشته است كه:
... و امـا وجـه الانـتـفـاع فـى غـيـبتى فكالانتفاع بالشمس اذا غيبتها عن الابصار السحاب ...(4)
يـعـنـى: امـا چگونگى بهره ورى جامعه و مردم از من در عصر غيبت، درست همانند بهره ورى زمين و پديده هاى آن، از خورشيد است، به هنگامى كه ابر آن را از چشمها بپوشاند.
زيباترين تعبير
راسـتـى كـه ايـن تـشـبـيـه، چـقـدر عـمـيـق و ايـن تـعـبـيـر، چـقـدر زيـبـا و كامل است.
اگـر مـردم در روزگـاران گـذشته از اين كره آتشين، تنها همين را مى شناختند كه يكى از اجـرام بـزرگ كـيـهـانى است و فايده اش اين است كه بر زمين مى تابد و با تابش انوار طـلائى خـويـش، روز را آغـاز و بـا غـروب خـود، روز را به پايان مى برد و اجسام تر و مـرطـوب را خـشـك و آنـها را تبديل به بخار و جو را لبريز از حرارت و گرما مى سازد، ايـنـك تابش ‍ روز دريافته است كه اين گوى غلطان در فضا، علاوه بر آنچه آمد، فوايد عظيم و منافع سرنوشت ساز ديگرى دارد كه توضيح آن فرصت ديگرى مى طلبد.
در روايـاتـى كـه از پـيـامـبـر گـرامى صلى الله عليه و آله و سه تن از پيشوايان نور عـليـهـم السلام ترسيم گرديد روشن شد همه آنها به يك واقعيت پافشارى مى كنند، به گـونه اى كه گويى هر چهار روايت از يك منبع سرچشمه گرفته است. و نيز روشن شد كه هم پيامبر صلى الله عليه و آله و هم امامان گرانقدر عليهم السلام حضرت مهدى عليه السلام را در دوران غيبت، به (خورشيد رخ بركشيده در پس ابرها) تشبيه نمودند.
پـرسـش: ايـنك، جاى سؤال است كه: (چرا آنان، آن حضرت را به ماه رخ كشيده در پس ابـرهـا تـشـبـيـه نـكـردنـد؛ بـا ايـنكه مى دانيم ماه نيز اثرات سازنده و بسيارى، همچون روشنگرى، و ايجاد جزر و مد درياها و ... در كره زمين مى گذارد؟)
پاسخ: خورشيد، در مقايسه با ماه، داراى امتيازات متعددى است كه از آن جمله:
1 ـ نـور و روشـنـايى خورشيد از خودش سرچشمه مى گيرد، در حالى كه ماه، نور خويش را از نور خورشيد مى گيرد.
2 ـ پرتو خورشيد، داراى فوايد بسيارى است در حالى كه پرتو ماه، فوايدش به اين پايه نمى رسد.
3 ـ نقش خورشيد در منظومه شمسى، نقش رهبرى برجسته است، اما ماه آن گونه نيست، چرا كه ماه، خود يكى از سياره هايى است كه در منظومه شمسى شناور است.
و امتيازات ديگرى دارد كه در اينجا مورد نظر نيست.
پـرسـشـى ديـگـر: چـرا پيشوايان نور، وجود گرانمايه امام غايب را، به خورشيد تشبيه كرده اند؟
پـاسـخ: پـاسـخ ايـن پـرسـش در گـرو ايـن مطلب است كه مقدارى درباره خورشيد و نقش سـازنـده و اثـرات حـيـاتى آن بر كره زمين و پديده هاى موجود در آن تا آنجايى كه دانش بـشـر بدان رسيده است، بحث شود. اما از آنجايى كه بحث عميق و گسترده در اين مورد با مـوضـوع كـتـاب سازگار نيست، بحث فشرده اى را ترسيم مى كنيم تا نخست موارد شباهت مـيـان آن حـضـرت در دوران غيبت و خورشيد جهان افروز، به هنگامى كه ابرها، چهره اش را بپوشانند.
خورشيد
در ايـن فضاى گسترده و بى كران، ميليونها منظومه شمسى شناورند كه هر كدام از آنها داراى مركز و سياره هايى هستند.
ايـن سـيـاره هـا هـر كـدام در مـدار خـويـش و در فاصله اى مشخص با سرعتى كه نظام بخش تواناى هستى، تدبير و اندازه گيرى كرده است، بر گرد مركز خويش مى چرخند.
مـنظومه شمسى ما نيز يكى از آن ميليونها منظومه شمسى در اين فضاى بى كران است كه داراى مركزى است به نام خورشيد و سياره هايى كه بر گرد آن مى گردند.
در مراكز علمى، مشهور است كه سياره هايى كه بر گرد اين مركز آتشين و اين منبع نور و حـرارت مـى گـردنـد، نـه سـيـاره انـد: زمـيـن، زهـره، عـطـارد، مـريـخ، مـشـتـرى، زحل، اورانوس، نپتون، و پلوتون.
نيروى شگرف جاذبه و گريز از مركز
در ايـن مـنـظومه هاى شمسى كه در اين فضاى بى كران شناورند، نظام شگرف و بديعى قـرار داده شـده اسـت. و نيرويى كه بقا و حيات آنها را تضمين مى كند، همان نيروى شگفت انـگيزى است كه خداى حكيم و مدبر كه بر هر كارى تواناست آن نيرو را در آن به وديعت نهاده است و ما از آن به (نيروى جاذبه) و (گريز از مركز) تعبير مى كنيم.
ايـن نـيـرو، در مركز اين مجموعه عظيم، قرار داده شده است كه آنچه بر گرد آن مى چرخد هـمـه را بـه سـوى خـود جـذب مـى كـنـد. از آن طـرف سـيـاره هـايـى كـه در حـال گـردشـنـد، بر آن هستند كه با تمام قدرت از مركز خويش بگريزند و دور شوند و ايـنـجـاسـت كـه بـه بـركـت ايـن نـيـروى جـاذبـه و گـريـز، تـوازن و تـعـادل مـورد نظر تدبيرگر تواناى اين نظام شگرف، تاءمين و حيات و بقاى ميليونها منظومه شناور، در فضا تضمين مى گردد.
با اين بيان، عامل بقاى اين مجموعه و منظومه، نظم شگرف حاكم بر آنها و گردش شگفت انـگـيزشان، تنها نيروى جاذبه است. نيروى بهت آورى كه آفريدگار تواناى هستى آن را در مـركـز ايـن مـنـظـومه هاى شناور در فضا قرار داده است. نيرويى كه اگر لحظه اى نـبـاشد اين نظام شگرف از هم مى پاشد و اين منظومه ها به هم مى ريزند و تمامى سياره هـا پـراكـنـده گشته و با خروج از مدار خود به يكديگر برخورد مى نمايند و همه چيز در ايـن فـضـاى بـى كـرانـه اى كه جز خدا هيچكس از مرزهاى آن آگاه نيست، منهدم مى گردد و هستى، جاى خويش را به نابودى و نيستى مى سپارد.
راسـتـى كـه مـنـزه اسـت آن آفـريـدگـار تـوانـايـى كـه آسـمـان و زمـيـن را از زوال و نابودى نگاه داشته است.
اوسـت كـه نـيـروى شـگـرف جاذبه را در خورشيد قرار داد و نيروى گريز از مركز را در سـيـاره هـا، بـه همين جهت است كه هر سياره اى بر آن است كه با قدرتى وصف ناپذير از مركز خويش كه خورشيد است دور گردد، اما نيروى جاذبه خورشيد از گريز آن، مانع مى گـردد. اگر نيروى گريز از مركز نبود، سياره ها به خورشيد نزديك مى شدند و شعله ور مى گشتند، از آن سو، اگر نيروى جاذبه خورشيد از گريز آن، مانع مى گردد. اگر نـيـروى گـريـز از مـركـز نـبـود، سـيـاره هـا به خورشيد نزديك مى شدند و شعله ور مى گـشـتند، از آن سو، اگر نيروى جاذبه را نظام بخش هستى، در خورشيد قرار نداده بود، سـيـاره هـا پخش و پراكنده گشته و از مدار خويش خارج مى شدند، نظام به هم مى ريخت و زندگى براى هميشه نابود مى شد.
بـنـابـرايـن، خـورشـيـد در مـنـظـومـه شـمـسـى، پـنـاهـگـاه و مـايـه حـيـات و عامل امنيت است. عامل امنيت و حيات نظام منظومه شمسى از انهدام و نابودى.
اين نگرشى گذرا و شرحى كوتاه در نقش حياتى و اثرگذارى خورشيد بر سياره هايى است كه بر گرد آن مى چرخند. سياره هايى كه زمين با پديده هاى موجود در درون و برون آن، يكى از آنهاست.
بـا ايـن بـيـان بـه نـقـش حـيـاتـى و اهـمـيـت بـسيار اين توده شعله ور و تابنده اى كه با فرستادن پرتو مفيد و سازنده خويش به زمين، بصورت گوناگونى در زندگى انسان، حيوان، گياه، هوا، آب، خاك، و ديگر پديده ها ... اثر گوناگونى مى گذارد، بنگر!
روشن است كه ابرها، چيزى از آن اثرگذارى را تغيير نمى دهد و تنها مانع رويت چهره آن مـى گـردنـد، آن هـم نـه هـمـه جا و هميشه، بلكه در آن محدوده اى كه ابرهاى غليظ بطور موقت سايه افكنده اند.
و مى دانيم كه ابرها نيز تنها در پرتو تابش خورشيد مى توانند پديد آيند و باران هم از ابـرهـا فـرو مـى ريـزد. بـنـابـرايـن، اگر خورشيد نباشد، نه ابرى خواهد بود، نه بـارانى. نه گياهى و نه حيوانى، نه جاندارى و نه بى جانى و آنگاه ديگر سرنوشت حيات و زندگى روشن است.
آن خورشيد جهان افروز
امـام مـهـدى عـليـه السـلام كـه پـيـامـبـر گرامى صلى الله عليه و آله و دو امام گرانقدر، حضرت سجاد و حضرت صادق عليه السلام در رواياتى كه گذشت او را به (خورشيد فروزان رخ بركشيده در پس ابرها) تشبيه نموده اند، همان پيشواى گرانقدرى است كه انسانيت به بركت وجود گرانمايه او متنغم است و زندگى اش سامان مى يابد.
اوست كه تمامى خوبيها و بركات و الطاف نهانى خدا و بهره هاى معنوى او به مردم، همه از وجود او سرچشمه مى گيرد.
اوست كه به اذن خدا، پس پرده غيبت بر جهان هستى حاكم و ناظر است. همواره در كران تا كـران جـهان و همه موجودات تصرف و دخالت مى كند و همه اختيارات و صلاحيتهايى را كه خداوند به او و آنها داده است، همه را در كف با كفايت خويش دارد.
زنـدگـى آن گـرامـى، زندگى انسان ناتوانى نيست كه فاقد قدرت، امكانات، نيرو و تـوان بـاشـد، تـنـهـا بـه نـمـاز و روزه بسنده كند و وقت گرانمايه خويش را در دشتها و بيابانها و بريده و بيگانه از مردم و بى خبر از سرنوشت بندگان و شهرها بگذراند، هرگز! ...
حـضـرت مـهـدى عليه السلام با وجود غيبت خدا و خواسته هايش از نظرها، به قدرت خدا از توان و نيرويى بهره ور است كه آن گرامى را به انجام هر كارى كه اراده فرمايد، قادر مى سازد و همه وسايل و امكانات لازم را براى او، فراهم مى آورد.
چـيـزى كـه هـيـچ تـرديـدى در آن روا نـيـست، اين واقعيت است كه همه كارها و تصرفات آن حـضـرت و ره آورد عـمـلكـرد او بـر اسـاس حـكـمـت و مـصـلحـت اسـت، نـه مـطـابـق بـا هـواى دل و تمايلات نفسانى.
بر اين اساس است كه به يكى مى بخشد و ديگرى را باز مى دارد.
يكى را يارى مى كند و ديگرى را وا مى گذارد.
كارى يكى را درست مى كند و كار ديگرى را رها مى كند.
يكى را دعا مى كند و خواسته او را از خدا مى خواهد و يكى را دعا نمى كند.
گـمـشـده اى را راه مـى نـمـايـد و بـيمارى را شفا مى بخشد و آن گنگ بيچاره را گويا مى سازد ...
خـود را بـه ايـن انسان وارسته نشان مى دهد و آن انسان شايسته را به ديدار خويش مفتخر مى سازد.
گـاه در (عراق) يا (ايران) است و گاه در مراسم حج، گاه در (مكه) است و گاه در (منى) و (عرفات).
در بـرخـى اوقـات خـود را در (بـحـريـن) بـه بـرخى شايستگان مى نماياند و برخى اوقات در (قفقاز) يا ديگر نقاط گيتى.
و تـمـامى اين كارهاى بزرگ و برخاسته از اعجاز به قدرت خدا و به اذن او صورت مى گيرد.
آرى! خـوانـنده گرامى! اينكه با تعمق در آنچه آمد، پرتوى از معنا و مفهوم رواياتى كه آن خـورشـيـد جـهـان افروز رخ بركشيده در پس ابرها را، به خورشيد آسمان يا خورشيد پوشيده شده رخ بركشيده در پس ابرها تشبيه مى نمايد، برايت روشن مى گردد.
آرى! ايـن اسـت آن امـام گـرانقدرى كه خداى بزرگ برگزيده است، نه آنكه مردم برمى گزينند!
اين است آن امام والا مقامى كه از سوى خدا نصب شده است نه هر آنكه به نام امام ناميده شده است!
و نه هر كسى كه حكومت و زعامت و رهبرى را به كف گيرد ... نه! هرگز! ....
بـلكـه او امـام راسـتـيـن و والايى است كه تمامى ويژگيهاى امامت و رهبرى به مفهوم واقعى كلمه براى او فراهم است. و هر آنچه بشريت بدانها نيازمند است، در وجود گرانمايه اش گـرد آمـده و فـراتـر از آن، تمامى آنچه زندگى شايسته و در خور شاءن انسان، بدان احتياج دارد و جهان هستى بدان نيازمند است، همه و همه، در وجود گرامى او جمع است.
آرى! امـام عـليـه السـلام بـا اين اوصاف و ويژگيها، براستى براى زمينيان مايه امنيت و آرامش و پناهگاه است و وجود گرانمايه اش سبب بقا و حيات و زمين و زمانيان.
به بركت وجود او، همه موجودات، روزى مى خورند و زمين و آسمان استوار مى گردد و به حيات و جريان طبيعى خويش ادامه مى دهد.
پرتوى از روايات
شايد برخى اين سخن را در مورد امامان راستين عليهم السلام نوعى مبالغه و غلو يا زياده روى پـنـدارند، اما چنين پندارى در مورد سخن ما با نگرش بر دهها روايت صحيح و ترديد ناپذيرى كه در كتابهاى شيعه و اهل سنت موجود است، از ميان مى رود و صحت ديدگاه ما در مـورد امام عصر عليه السلام روشنتر جلوه مى كند؛ چرا كه روايات بيانگر اين حقيقت است. براى نمونه:
1 ـ از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آورده اند كه فرمود:
النجوم اءمان لاهل السماء و اءهل بيتى اءمان لامتى.(5)
يـعـنى: ستارگان، پناهگاه و مايه امنيت اهل آسمانها هستند و خاندان من، مايه امنيت براى امت من.
2 ـ و نيز (جابر بن عبدالله انصارى) آورده است كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
النـجـوم اءمـان الاهـل السـمـاء فـاذا ذهـبـت اءتـاهـم مـايـدعـون و اءهل بيتى اءمان لامتى فاذا ذهب اءهل بيتى اءتاهم ما يدعون (6)
يـعـنى: ستارگان، مايه امنيت براى آسمانيان هستند. هنگامى كه ستارگان نابود گردند رسـتـاخـيـز بـه سـوى او فـرا مـى رسـد. و خـاندان من نيز مايه امنيت براى امتم مى باشند هنگامى كه آنان از ميان امت برداشته شوند رستاخيز آنان نيز برپا مى گردد.
3 ـ و فرمود:
اءهـل بـيـتـى اءمـان الارض فـاذا هـلك اءهـل بـيـتـى جـاء اءهل الارض من الايات ما كانوا يدعون.(7)
يـعنى: خاندان من، مايه امن و امان براى مردم روى زمين هستند. به همين جهت با از ميان رفتن، آنان رستاخيز فرا مى رسد.

روايـات مـتـعددى در مورد ترسيم ثمرات و فوايد وجود گرانمايه امام غائب عليه السلام رسيده است كه در اينها چگونگى بهره ورى از وجود مبارك آن حضرت نيز بيان شده است. برخى از آن روايات را به تناسب بحث، مى آوريم:
1 ـ از (جـابـر بـن عـبدالله انصارى) است كه از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله پرسيد:
هل ينتفع الشيعة بالقائم عليه السلام فى غيبته؟
يعنى: آيا شيعيان در زمان غيبت (قائم) از وجود مبارك او بهره ور مى گردند؟
پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ داد:
اى والذى بـعـثـنـى بـالنبوة! انهم لينتفعون به ويستضيئون بنور ولايته فى غيبته، كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب.(1)
يـعـنـى: آرى! سـوگـنـد بـه خـدايـى كه مرا به رسالت برانگيخت، آنان در غيبت او، از وجـودش بـهـره مـنـد مـى گردند و از نور ولايت و امامت او، نور و روشنايى براى زندگى خـويـش مـى گـيـرنـد، درسـت هـمچون بهره ور شدن از خورشيد، اگر چه ابرها چهره آن را بپوشانند.
2 ـ (سليمان بن اعمش) از امام صادق عليه السلام آورده است كه فرمود:
لم تـخـل الارض منذ خلق الله آدم من حجة الله آدم من حجة لله فيها، ظاهر مشهور، اءو غائب مستور، و لا تخلوا الى اءن تقوم الساعة من حجة لله فيها، ولو لا ذلك، لم يعبدالله.
يعنى: زمين را آفرينش آدم تاكنون و تا هميشه تاريخ، از حجت خدا تهى نخواهد بود، خواه حـجـت حـق ظـاهـر و آشـكار و شناخته شده باشد، بنا به مصالحى، نهان و پوشيده. و تا رستاخيز نيز چنين خواهد بود، كه اگر جز اين باشد خداى يگانه پرستيده نمى شود.
سـليـمـان مـى گـويـد، گـفـتـم: (سرورم! مردم چگونه از امام غائب از نظر، بهره ور مى گردند؟)
حضرت فرمودند:
كما ينتفعون بالشمس اذا سترها السحاب.(2)
يـعـنى: همانگونه كه جهان و جهانيان از خورشيد بهره ور مى گردند گر چه ابر، چهره آن را پوشانده باشد.
3 ـ و درست نظير همين روايت، از چهارمين امام نور، حضرت سجاد عليه السلام نيز آمده است.(3)
4 ـ و نـيـز در توقع مباركى كه از سوى حضرت مهدى عليه السلام صادر شده است، كه در اين مورد به (اسحاق بن يعقوب) كه يكى از خوبان است، مرقوم داشته است كه:
... و امـا وجـه الانـتـفـاع فـى غـيـبتى فكالانتفاع بالشمس اذا غيبتها عن الابصار السحاب ...(4)
يـعـنـى: امـا چگونگى بهره ورى جامعه و مردم از من در عصر غيبت، درست همانند بهره ورى زمين و پديده هاى آن، از خورشيد است، به هنگامى كه ابر آن را از چشمها بپوشاند.
زيباترين تعبير
راسـتـى كـه ايـن تـشـبـيـه، چـقـدر عـمـيـق و ايـن تـعـبـيـر، چـقـدر زيـبـا و كامل است.
اگـر مـردم در روزگـاران گـذشته از اين كره آتشين، تنها همين را مى شناختند كه يكى از اجـرام بـزرگ كـيـهـانى است و فايده اش اين است كه بر زمين مى تابد و با تابش انوار طـلائى خـويـش، روز را آغـاز و بـا غـروب خـود، روز را به پايان مى برد و اجسام تر و مـرطـوب را خـشـك و آنـها را تبديل به بخار و جو را لبريز از حرارت و گرما مى سازد، ايـنـك تابش ‍ روز دريافته است كه اين گوى غلطان در فضا، علاوه بر آنچه آمد، فوايد عظيم و منافع سرنوشت ساز ديگرى دارد كه توضيح آن فرصت ديگرى مى طلبد.
در روايـاتـى كـه از پـيـامـبـر گـرامى صلى الله عليه و آله و سه تن از پيشوايان نور عـليـهـم السلام ترسيم گرديد روشن شد همه آنها به يك واقعيت پافشارى مى كنند، به گـونه اى كه گويى هر چهار روايت از يك منبع سرچشمه گرفته است. و نيز روشن شد كه هم پيامبر صلى الله عليه و آله و هم امامان گرانقدر عليهم السلام حضرت مهدى عليه السلام را در دوران غيبت، به (خورشيد رخ بركشيده در پس ابرها) تشبيه نمودند.
پـرسـش: ايـنك، جاى سؤال است كه: (چرا آنان، آن حضرت را به ماه رخ كشيده در پس ابـرهـا تـشـبـيـه نـكـردنـد؛ بـا ايـنكه مى دانيم ماه نيز اثرات سازنده و بسيارى، همچون روشنگرى، و ايجاد جزر و مد درياها و ... در كره زمين مى گذارد؟)
پاسخ: خورشيد، در مقايسه با ماه، داراى امتيازات متعددى است كه از آن جمله:
1 ـ نـور و روشـنـايى خورشيد از خودش سرچشمه مى گيرد، در حالى كه ماه، نور خويش را از نور خورشيد مى گيرد.
2 ـ پرتو خورشيد، داراى فوايد بسيارى است در حالى كه پرتو ماه، فوايدش به اين پايه نمى رسد.
3 ـ نقش خورشيد در منظومه شمسى، نقش رهبرى برجسته است، اما ماه آن گونه نيست، چرا كه ماه، خود يكى از سياره هايى است كه در منظومه شمسى شناور است.
و امتيازات ديگرى دارد كه در اينجا مورد نظر نيست.
پـرسـشـى ديـگـر: چـرا پيشوايان نور، وجود گرانمايه امام غايب را، به خورشيد تشبيه كرده اند؟
پـاسـخ: پـاسـخ ايـن پـرسـش در گـرو ايـن مطلب است كه مقدارى درباره خورشيد و نقش سـازنـده و اثـرات حـيـاتى آن بر كره زمين و پديده هاى موجود در آن تا آنجايى كه دانش بـشـر بدان رسيده است، بحث شود. اما از آنجايى كه بحث عميق و گسترده در اين مورد با مـوضـوع كـتـاب سازگار نيست، بحث فشرده اى را ترسيم مى كنيم تا نخست موارد شباهت مـيـان آن حـضـرت در دوران غيبت و خورشيد جهان افروز، به هنگامى كه ابرها، چهره اش را بپوشانند.
خورشيد
در ايـن فضاى گسترده و بى كران، ميليونها منظومه شمسى شناورند كه هر كدام از آنها داراى مركز و سياره هايى هستند.
ايـن سـيـاره هـا هـر كـدام در مـدار خـويـش و در فاصله اى مشخص با سرعتى كه نظام بخش تواناى هستى، تدبير و اندازه گيرى كرده است، بر گرد مركز خويش مى چرخند.
مـنظومه شمسى ما نيز يكى از آن ميليونها منظومه شمسى در اين فضاى بى كران است كه داراى مركزى است به نام خورشيد و سياره هايى كه بر گرد آن مى گردند.
در مراكز علمى، مشهور است كه سياره هايى كه بر گرد اين مركز آتشين و اين منبع نور و حـرارت مـى گـردنـد، نـه سـيـاره انـد: زمـيـن، زهـره، عـطـارد، مـريـخ، مـشـتـرى، زحل، اورانوس، نپتون، و پلوتون.
نيروى شگرف جاذبه و گريز از مركز
در ايـن مـنـظومه هاى شمسى كه در اين فضاى بى كران شناورند، نظام شگرف و بديعى قـرار داده شـده اسـت. و نيرويى كه بقا و حيات آنها را تضمين مى كند، همان نيروى شگفت انـگيزى است كه خداى حكيم و مدبر كه بر هر كارى تواناست آن نيرو را در آن به وديعت نهاده است و ما از آن به (نيروى جاذبه) و (گريز از مركز) تعبير مى كنيم.
ايـن نـيـرو، در مركز اين مجموعه عظيم، قرار داده شده است كه آنچه بر گرد آن مى چرخد هـمـه را بـه سـوى خـود جـذب مـى كـنـد. از آن طـرف سـيـاره هـايـى كـه در حـال گـردشـنـد، بر آن هستند كه با تمام قدرت از مركز خويش بگريزند و دور شوند و ايـنـجـاسـت كـه بـه بـركـت ايـن نـيـروى جـاذبـه و گـريـز، تـوازن و تـعـادل مـورد نظر تدبيرگر تواناى اين نظام شگرف، تاءمين و حيات و بقاى ميليونها منظومه شناور، در فضا تضمين مى گردد.
با اين بيان، عامل بقاى اين مجموعه و منظومه، نظم شگرف حاكم بر آنها و گردش شگفت انـگـيزشان، تنها نيروى جاذبه است. نيروى بهت آورى كه آفريدگار تواناى هستى آن را در مـركـز ايـن مـنـظـومه هاى شناور در فضا قرار داده است. نيرويى كه اگر لحظه اى نـبـاشد اين نظام شگرف از هم مى پاشد و اين منظومه ها به هم مى ريزند و تمامى سياره هـا پـراكـنـده گشته و با خروج از مدار خود به يكديگر برخورد مى نمايند و همه چيز در ايـن فـضـاى بـى كـرانـه اى كه جز خدا هيچكس از مرزهاى آن آگاه نيست، منهدم مى گردد و هستى، جاى خويش را به نابودى و نيستى مى سپارد.
راسـتـى كـه مـنـزه اسـت آن آفـريـدگـار تـوانـايـى كـه آسـمـان و زمـيـن را از زوال و نابودى نگاه داشته است.
اوسـت كـه نـيـروى شـگـرف جاذبه را در خورشيد قرار داد و نيروى گريز از مركز را در سـيـاره هـا، بـه همين جهت است كه هر سياره اى بر آن است كه با قدرتى وصف ناپذير از مركز خويش كه خورشيد است دور گردد، اما نيروى جاذبه خورشيد از گريز آن، مانع مى گـردد. اگر نيروى گريز از مركز نبود، سياره ها به خورشيد نزديك مى شدند و شعله ور مى گشتند، از آن سو، اگر نيروى جاذبه خورشيد از گريز آن، مانع مى گردد. اگر نـيـروى گـريـز از مـركـز نـبـود، سـيـاره هـا به خورشيد نزديك مى شدند و شعله ور مى گـشـتند، از آن سو، اگر نيروى جاذبه را نظام بخش هستى، در خورشيد قرار نداده بود، سـيـاره هـا پخش و پراكنده گشته و از مدار خويش خارج مى شدند، نظام به هم مى ريخت و زندگى براى هميشه نابود مى شد.
بـنـابـرايـن، خـورشـيـد در مـنـظـومـه شـمـسـى، پـنـاهـگـاه و مـايـه حـيـات و عامل امنيت است. عامل امنيت و حيات نظام منظومه شمسى از انهدام و نابودى.
اين نگرشى گذرا و شرحى كوتاه در نقش حياتى و اثرگذارى خورشيد بر سياره هايى است كه بر گرد آن مى چرخند. سياره هايى كه زمين با پديده هاى موجود در درون و برون آن، يكى از آنهاست.
بـا ايـن بـيـان بـه نـقـش حـيـاتـى و اهـمـيـت بـسيار اين توده شعله ور و تابنده اى كه با فرستادن پرتو مفيد و سازنده خويش به زمين، بصورت گوناگونى در زندگى انسان، حيوان، گياه، هوا، آب، خاك، و ديگر پديده ها ... اثر گوناگونى مى گذارد، بنگر!
روشن است كه ابرها، چيزى از آن اثرگذارى را تغيير نمى دهد و تنها مانع رويت چهره آن مـى گـردنـد، آن هـم نـه هـمـه جا و هميشه، بلكه در آن محدوده اى كه ابرهاى غليظ بطور موقت سايه افكنده اند.
و مى دانيم كه ابرها نيز تنها در پرتو تابش خورشيد مى توانند پديد آيند و باران هم از ابـرهـا فـرو مـى ريـزد. بـنـابـرايـن، اگر خورشيد نباشد، نه ابرى خواهد بود، نه بـارانى. نه گياهى و نه حيوانى، نه جاندارى و نه بى جانى و آنگاه ديگر سرنوشت حيات و زندگى روشن است.
آن خورشيد جهان افروز
امـام مـهـدى عـليـه السـلام كـه پـيـامـبـر گرامى صلى الله عليه و آله و دو امام گرانقدر، حضرت سجاد و حضرت صادق عليه السلام در رواياتى كه گذشت او را به (خورشيد فروزان رخ بركشيده در پس ابرها) تشبيه نموده اند، همان پيشواى گرانقدرى است كه انسانيت به بركت وجود گرانمايه او متنغم است و زندگى اش سامان مى يابد.
اوست كه تمامى خوبيها و بركات و الطاف نهانى خدا و بهره هاى معنوى او به مردم، همه از وجود او سرچشمه مى گيرد.
اوست كه به اذن خدا، پس پرده غيبت بر جهان هستى حاكم و ناظر است. همواره در كران تا كـران جـهان و همه موجودات تصرف و دخالت مى كند و همه اختيارات و صلاحيتهايى را كه خداوند به او و آنها داده است، همه را در كف با كفايت خويش دارد.
زنـدگـى آن گـرامـى، زندگى انسان ناتوانى نيست كه فاقد قدرت، امكانات، نيرو و تـوان بـاشـد، تـنـهـا بـه نـمـاز و روزه بسنده كند و وقت گرانمايه خويش را در دشتها و بيابانها و بريده و بيگانه از مردم و بى خبر از سرنوشت بندگان و شهرها بگذراند، هرگز! ...
حـضـرت مـهـدى عليه السلام با وجود غيبت خدا و خواسته هايش از نظرها، به قدرت خدا از توان و نيرويى بهره ور است كه آن گرامى را به انجام هر كارى كه اراده فرمايد، قادر مى سازد و همه وسايل و امكانات لازم را براى او، فراهم مى آورد.
چـيـزى كـه هـيـچ تـرديـدى در آن روا نـيـست، اين واقعيت است كه همه كارها و تصرفات آن حـضـرت و ره آورد عـمـلكـرد او بـر اسـاس حـكـمـت و مـصـلحـت اسـت، نـه مـطـابـق بـا هـواى دل و تمايلات نفسانى.
بر اين اساس است كه به يكى مى بخشد و ديگرى را باز مى دارد.
يكى را يارى مى كند و ديگرى را وا مى گذارد.
كارى يكى را درست مى كند و كار ديگرى را رها مى كند.
يكى را دعا مى كند و خواسته او را از خدا مى خواهد و يكى را دعا نمى كند.
گـمـشـده اى را راه مـى نـمـايـد و بـيمارى را شفا مى بخشد و آن گنگ بيچاره را گويا مى سازد ...
خـود را بـه ايـن انسان وارسته نشان مى دهد و آن انسان شايسته را به ديدار خويش مفتخر مى سازد.
گـاه در (عراق) يا (ايران) است و گاه در مراسم حج، گاه در (مكه) است و گاه در (منى) و (عرفات).
در بـرخـى اوقـات خـود را در (بـحـريـن) بـه بـرخى شايستگان مى نماياند و برخى اوقات در (قفقاز) يا ديگر نقاط گيتى.
و تـمـامى اين كارهاى بزرگ و برخاسته از اعجاز به قدرت خدا و به اذن او صورت مى گيرد.
آرى! خـوانـنده گرامى! اينكه با تعمق در آنچه آمد، پرتوى از معنا و مفهوم رواياتى كه آن خـورشـيـد جـهـان افروز رخ بركشيده در پس ابرها را، به خورشيد آسمان يا خورشيد پوشيده شده رخ بركشيده در پس ابرها تشبيه مى نمايد، برايت روشن مى گردد.
آرى! ايـن اسـت آن امـام گـرانقدرى كه خداى بزرگ برگزيده است، نه آنكه مردم برمى گزينند!
اين است آن امام والا مقامى كه از سوى خدا نصب شده است نه هر آنكه به نام امام ناميده شده است!
و نه هر كسى كه حكومت و زعامت و رهبرى را به كف گيرد ... نه! هرگز! ....
بـلكـه او امـام راسـتـيـن و والايى است كه تمامى ويژگيهاى امامت و رهبرى به مفهوم واقعى كلمه براى او فراهم است. و هر آنچه بشريت بدانها نيازمند است، در وجود گرانمايه اش گـرد آمـده و فـراتـر از آن، تمامى آنچه زندگى شايسته و در خور شاءن انسان، بدان احتياج دارد و جهان هستى بدان نيازمند است، همه و همه، در وجود گرامى او جمع است.
آرى! امـام عـليـه السـلام بـا اين اوصاف و ويژگيها، براستى براى زمينيان مايه امنيت و آرامش و پناهگاه است و وجود گرانمايه اش سبب بقا و حيات و زمين و زمانيان.
به بركت وجود او، همه موجودات، روزى مى خورند و زمين و آسمان استوار مى گردد و به حيات و جريان طبيعى خويش ادامه مى دهد.
پرتوى از روايات
شايد برخى اين سخن را در مورد امامان راستين عليهم السلام نوعى مبالغه و غلو يا زياده روى پـنـدارند، اما چنين پندارى در مورد سخن ما با نگرش بر دهها روايت صحيح و ترديد ناپذيرى كه در كتابهاى شيعه و اهل سنت موجود است، از ميان مى رود و صحت ديدگاه ما در مـورد امام عصر عليه السلام روشنتر جلوه مى كند؛ چرا كه روايات بيانگر اين حقيقت است. براى نمونه:
1 ـ از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آورده اند كه فرمود:
النجوم اءمان لاهل السماء و اءهل بيتى اءمان لامتى.(5)
يـعـنى: ستارگان، پناهگاه و مايه امنيت اهل آسمانها هستند و خاندان من، مايه امنيت براى امت من.
2 ـ و نيز (جابر بن عبدالله انصارى) آورده است كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
النـجـوم اءمـان الاهـل السـمـاء فـاذا ذهـبـت اءتـاهـم مـايـدعـون و اءهل بيتى اءمان لامتى فاذا ذهب اءهل بيتى اءتاهم ما يدعون (6)
يـعـنى: ستارگان، مايه امنيت براى آسمانيان هستند. هنگامى كه ستارگان نابود گردند رسـتـاخـيـز بـه سـوى او فـرا مـى رسـد. و خـاندان من نيز مايه امنيت براى امتم مى باشند هنگامى كه آنان از ميان امت برداشته شوند رستاخيز آنان نيز برپا مى گردد.
3 ـ و فرمود:
اءهـل بـيـتـى اءمـان الارض فـاذا هـلك اءهـل بـيـتـى جـاء اءهل الارض من الايات ما كانوا يدعون.(7)
يـعنى: خاندان من، مايه امن و امان براى مردم روى زمين هستند. به همين جهت با از ميان رفتن، آنان رستاخيز فرا مى رسد.

ادامه مطلب

4 ـ اميرمؤمنان عليه السلام از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آورده است كه فرمود:
النـجـوم اءمـان الاهـل السـمـاء فـاذا ذهـبـت اءهـل السـمـاء و اءهـل بـيـتـى اءمـان لاهـل الارض، فـاذا ذهـبـت اءهـل بـيـتـى ذهـب اءهل الارض.(8)
يـعـنـى: سـتـارگـان، مـايه امنيت براى آسمانيان هستند و خاندان من، مايه امن و امان براى زمـيـنـيـان، بـا نابودى ستارگان آسمان، اهل آن نابود مى گردند و با رفتن خاندان من، زمينيان.
5 ـ و نيز فرمود:
ان الله جـعـل النـجـوم اءمـانـا لاهـل السـمـاء و جـعـل اءهل بيتى اءمانا لاهل الارض (9)
يـعـنـى: خـداونـد، سـتـارگـان را مـايـه امـن و امـان بـراى اهـل آسـمـان قـرار داد و خـانـدان مـرا مـايـه امـنـيـت بـراى اهل زمين.
عـلاوه بـر رواياتى كه از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در اين مورد رسيده است، انـبـوه روايـات از امـامـان نـور عـليـهم السلام در اين مورد آمده است كه همه آنها اين حقيقت را تفسير و روشن مى سازند كه براى نمونه برخى ترسيم مى گردد:
1 ـ در نامه مبارك امام مهدى عليه السلام به (اسحاق بن يعقوب) آمده است كه:
... و انـى اءمـان لاهـل الارض كـمـا، اءن النـجـوم اءمـان لاهل السماء.(10)
يـعـنـى: و مـن مـايـه آرامـش و امـنـيت زمينيان هستم، همانگونه كه ستارگان آسمان باعث امنيت آسمانيان هستند.
2 ـ چهارمين امام نور حضرت سجاد عليه السلام در اين مورد مى فرمايد:
نـحـن اءئمـة المـسـلمـيـن و حـجـج الله عـلى العـالمـيـن و سـادة المـؤمـنـيـن ... و نـحـن اءمان لاهـل الارض كما اءن النجوم اءمان لاهل السماء و نحن الذين بنا يمسك الله السماء اءن تقع عـلى الارض الا بـاذنـه و بـنـا يـمـسـك الارض ان تـمـيـد بـاءهـلهـا و بـنـا يـنـزل الغـيـث و تـنـشـر الرحـمـة و تخرج بركات الارض و لو لا ما فى الارض منا لساخت باءهلها.(11)
يـعـنـى: مـا پـيـشـوايـان مـسـلمـيـن و حـجـتـهـاى خـدا بـراى جـهـان و جـهـانـيـان و سـروران اهـل ايـمـان هـسـتـيـم. ما مايه امنيت براى زمينيان هستيم، همانگونه كه ستارگان، مايه امنيت بـراى آسـمـانـيـان هـسـتند و ما كسانى هستيم كه خداوند به بركت و احترام ما، آسمان را، از فـرو افـتـادن بـر زمـيـن، جـز بـه اذن خـويـش حـفـظ مـى كـنـد و تـوازن و تعادل زمين را، تضمين مى نمايد. به بركت ما باران رحمت خدا، همه جا گسترش مى يابد و بـركـات زمـيـن سـر بـر مـى آورد و اگـر از مـا كـسـى در روى زمـيـن نـبـاشـد، زمـيـن اهل خويش را فرو مى برد.
3 ـ پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد:
و نـحـن اءئمة الهدى و نحن الذين بنا ينزل الله الرحمة و بنا تسقون الغيث و نحن الذين بنا يصرف عنكم العذاب، فمن عرفنا حقنا و اءخذ باءمرنا، فهو منا والينا(12)
يـعنى: مردم! ما پيشوايان هدايت هستيم و كسانى هستيم كه به بركت وجود ما، خداوند رحمت خويش را بر مردم فرو مى فرستد و به احترام ما آنان را از باران رحمت خويش سيراب مى سـازد. مـا كـسـانى هستيم كه خداوند به خاطر ما عذاب را از زمين و زمان برمى گرداند، از ايـن رو هـركـس مـا را شـنـاخـت و حـقـوق مـا را شـنـاخـت و بـه دسـتـورات آسـمـانـى مـا عمل كرد، او از ماست و راهش به سوى ما.
4 ـ (مـحـمد بن ابراهيم) نامه اى به حضرت صادق عليه السلام نوشت و از آن گرامى درخواست كرد كه فضايل و امتيازات اهل بيت عليهم السلام را ترسيم نمايد. آن حضرت در پاسخ نوشت:
ان الكـواكـب جـعـلت فـى السـمـاء اءمـانـا لاءهـل السـمـاء فـاذا ذهـبـت نـجـوم السـماء جاء اءهـل السـمـاء مـا كـانـوا يـدعـون. و قـال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله: جعل اءهل بيتى اءمانا لامتى، فاذا ذهب اءهل بيتى جاء اءمتى ما كانوا يدعون (13)
يـعـنـى سـيـاره هـا در آسـمـان، مـايـه امـنـيـت آسمان قرار داده شده اند و هنگامى كه آنان راه زوال در پيش گيرند و از بين بروند، پايان عمر و رستاخيز آسمانيان فرا مى رسد.)
و آنـگـاه مـرقـوم داشـت كه: پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: (خداوند خـاندان مرا، مايه امنيت و آرامش براى امتم قرار داد، از اين رو با رفتن آنان، رستاخيز فرا مى رسد.)
5 ـ هشتمين امام نور حضرت رضا عليه السلام در اين مورد مى فرمايد:
نـحـن حـجـج الله فـى خـلقـه ... بـنـا يـمـسك الله السماوات و الارض اءن تزولا و بنا يـنـزل الغـيـث و يـنـشـر الرحمة و لا تخلوا الارض من قائم منا ظاهر اءو خاف و لو خلت يوما بغير حجة لماجت باءهلها كما يموج البحر باءهله.(14)
يعنى: ما حجتهاى خدا در ميان بندگانش هستيم ... به بركت ما، خداوند، آسمانها و زمين را از نـابـودى حـفـظ مـى كـنـد و بـخـاطـر مـا بـاران رحـمـت خـويـش را نازل مى كند و بخشايش و مهر خويش را مى گستراند. زمين، هيچگاه از قائم و پيشوايى از اهـل بـيـت، خالى نمى ماند، خواه آشكار و يا پنهان و ناشناخته باشد، چرا كه اگر روزى زمـيـن از حجت خدا تهى باشد قرار و آرام خويش را از دست مى دهد و ساكنان خويش را بسان امواج توفنده دريا به اين سو و آن سو مى كوبد.
6 ـ (سـليمان جعفرى) آورده است كه از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم: (آيا زمين خالى از حجت مى ماند؟)
حضرت در جواب فرمودند:
لو خلت طرفة عين، لساخت باءهلها(15)
يـعـنـى: اگر يك لحظه و به اندازه يك چشم به هم زدن، زمين خالى از حجت باشد تمامى اهل خويش را فرو مى بلعد.
7 ـ امام باقر عليه السلام فرمود:
لو بـقـيـت الارض ـ يـوما ـ بلا امام منا لساخت باءهلها و لعذبهم الله باءشد عذابه، ان الله (تـبـارك و تـعـالى) جـعـلنـا حـجـة فـى اءرضـه و اءمـانـا فـى الارض لاءهـل الاءرض، لم يـزالوا فـى اءمـان مـن اءن تسيخ بهم الارض ما دمنا بين اءظهرهم، فاذا اراد الله اءن يـهـلكـم ثـم لا يـمـهـلهـم و لا ينظرهم ... ذهب بنا من بينهم و رفعنا اليه، ثم يفعل الله ما يشاء و يحب.(16)
يـعـنـى: اگـر زمـيـن روزى بـدون امـام و پـيـشـوايـى از مـا خـاندان وحى و رسالت باشد، اهل خويش را فرو مى برد و خداوند آنان را به سخت ترين عذابها كيفر مى نمايد.
خدا ما را در روى زمين حجت خويش و مايه امن و امان ساكنان زمين قرار داد تا هنگامى كه ما در ميان آنها باشيم، زمين آنها را فرو نمى برد و آنگاه بخواهد همه را نابود كند و به آنها مـهـلت ندهد، ما را از ميان آنها به سوى خويش بالا مى برد، آنگاه هر آنچه را دوست بدارد انجام مى دهد.
8 ـ امام صادق عليه السلام فرمود:
لو لا من الارض من حجج الله لنفضت الارض ما فيها و اءلقت ما عليها ان الاءرض لا تخلوا ساعة من الحجة.(17)
يـعـنـى: اگـر از حـجـتـهـاى خـداى بـر روى زمين نبود، بى ترديد زمين آنچه را در درون و بـرون خـويـش داشـت بـيرون مى افكند و پرتاب مى نمود. آرى! زمين لحظه اى از حجت حق تهى نمى گردد.
9 ـ امام باقر عليه السلام فرمود:
لو اءن الامـام رفـع مـن الارض سـاعـة ... لمـاجـت الارض بـاءهلها كما يموج البحر باءهله.(18)
يعنى: اگر امام معصوم، ساعتى از روى زمين برداشته شود، زمين قرار خويش را از كف داده و بسان امواج توفنده دريا، ساكنان خويش را به هر سو مى كوبد و پرتاب مى كند.
10 ـ از پـنـجـمـيـن امـام نـور عـليـه السـلام پـرسـيـدنـد كـه: (مـا بـه چـه دليل نيازمند پيامبر و امام معصوم هستيم؟)
آن حضرت فرمود:
لبـقـاء العـالم عـلى صـلاحـه و ذلك: اءن الله (عـزوجـل) يـرفـع العـذاب عـن اءهـل الارض اذا كـان فـيـهـم نـبـى اءو امـام، قال الله عزوجل:و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم ...(19)
و قـال النـبـى صـلى الله عـليـه و آله: النـجـوم اءمـان الاهـل الارض، فـاذا ذهـبـت النـجـوم اءتـى اءهـل السـمـاء مـا يـكـرهـون. و اذا اذهـب اءهل بيتى اءتى اءهل الارض ما يكرهون.
يـعـنـى بـاءهـل بـيـتـه، الائم ء الذيـن قـرن الله طـاعـتـهـم بـطـاعـتـه فـقـال:يـا اءيـهـا الذيـن آمـنـوا اءطـيـعـوا الله و اءطـيـعـوا الرسـول و اءولى الامـر منكم.(20) و هم المعصومون المطهرون، الذين لا يذنبون و لا يعصون و هم المؤيدون الموفقون المسدودون، بهم يرزق الله عباده و بهم يعمر بلاده و بـهـم يـنـزل القـطـر مـن السـمـاء و بـهـم تـخـرج بـركـات الارض و بـهـم يـمـهـل اءهـل المـعـاصى و لا يجعل عليهم بالعقوبة و العذاب، لا يفارقهم روح القدس و لا يفارقونه و لا يفارقهم القرآن و لا يفارقونه، صلوات الله عليهم.(21)
يـعـنـى: بـخـاطر بقا و دوام هستى و آبادانى و اصلاح آن به وجود آن نيازمنديم. چرا كه اگـر امـام و پـيـامـبـر در روى زمـيـن بـاشـنـد، خـداونـد، عـذاب را از اهل زمين بر مى دارد. خداوند در قرآن خويش، مى فرمايد:
(و خداوند تا هنگامى كه تو در ميان آنان هستى، آنان را عذاب نخواهد كرد.)
و پـيـامـبـر صـلى الله عـليـه و آله فـرمـود: (سـتـارگـان، مـايـه امـن و امـان اهل آسمان هستند و خاندان من، مايه امنيت اهل زمين. هنگامى كه ستارگان نابود گردند، آنچه را اهـل آسـمـان، خـويـش نـدارنـد بـه آنـان روى مـى آورد و هـنـگـامـى كـه اهل بيت من از ميان مردم بروند، فرا مى رسد بر مردم، آنچه را كه بيم دارند.)
روشـن اسـت كـه پـيـامـبـر صـلى الله عليه و آله اهل بيت خويش را همان كسانى مى داند كه خـداوند اطاعت و فرمانبردارى از آنان را با فرمانبردارى از خويش، كنار هم قرار داده است و مى فرمايد:
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را فرمان بريد و پيامبر را اطاعت كنيد و صاحبان امر را، كه امامان نور هستند.)
و ايـنـان همان خداوند عصمت و طهارت و همان پيشوايان پاك و پاكيزه اند، همان كسانى كه نه در زندگى خويش ‍ گناه مى كنند و نه معصيت، همانان، كه همواره تاءييد شده از جانب خدا و موفق در كارهاى شايسته و در دنيا و آخرت رستگار و كاميابند.
بـه بـركـت آنـان اسـت كـه خـداوند بندگانش را روزى مى دهد و شهرها را آباد مى سازد و باران از آسمان فرو مى ريزد و بركات زمين را خارج مى سازد.
بـه احـترام آنان است كه به گناهكاران براى توبه و جبران معاصى، مهلت مى دهد و در كيفر و عذاب آنان شتاب نمى ورزد.
آنـان كـسـانـى هـسـتند كه نه از (روح القدس) جدايى دارند و نه (روح القدس) از آنان جدا مى گردد، نه قرآن از آنان جداپذير است و نه آنان از قرآن.
درود خداى رحمت و مهرش نثار آنان باد!
------------------------------------------
1-اكمال الدين، ج 1، ص 253، و بحارالانوار، ج 52، ص 92.
2-اكمال الدين، ج 1، ص 207، و بحارالانوار، ج 52، ص 92.
3-الامامه، احمد محمود صبحى، ص 413، رجوع شود به: معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 3، ص 7.36
4-اكـمـال الديـن، ج 2، ص 485، غـيـبـت شيخ طوسى، ص 177، و بحارالانوار، ج 52، ص 92.
5-جـامـع صـغـيـر، ج 2، ص 189، ذخـايـر العـقـبـى، ص 17، مـنـتـخـب كـنـز العمال، ج 5، ص 92، فرائد السمطين، ج 2، ص 241، بحارالانوار، ج 27، ص 309، الصـواعـق المـحـرقة، ص 185و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 5، ص 74، و دهها منبع ديگر ....
6-مـسـتـدرك الصـحـيـحـين، ج 2، ص 448، رجوع شود به معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 5، ص 74.
7-الصواعق المحرقه، ص 150 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 5، ص 74.
8-الصـواعـق المـحـرقه، ص 150، بحارالانوار، ج 27، ص 310، ذخائر العقبى، ص 17، اسعاف الراغبين، ص 144، فرائد السمطين، ج 2، ص 253، و بحارالانوار، ج 27، ص 309.
9-مجمع البيان ذيل آيه 16 از سوره نحل و بحارالانوار، ج 24، ص 67 و 308.
10-اكـمـال الديـن، ج 2، ص 485، غيبت شيخ طوسى، ص 177، احتجاج طبرسى، ج 2، ص 471، بـحـارالانـوار، ج 52، ص 92، و مـعجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 4، ص 294.
11-فـرائد السـمـطـيـن، ج 1، ص 45، يـنـابـيـع المـودة، ص 21، اكـمـال الديـن، ج 1، ص 207، احـتـجاج، ج 2، ص 317، و بحارالانوار، ج 23، ص 5، و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 5، ص 270.
12-اكـمـال الديـن، ج 1، ص 206، فـرائد السـمـطـيـن، ج 2، ص 253، بـصـائر الدرجات، ص 63 و بحار الانوار، ج 26، ص 248.
13-اكمال الدين، ج 2، ص 205، و بحار الانوار، ج 27، ص 309.
14-اكمال الدين، ج 2، ص 202، و بحار الانوار، ج 23، ص 5.
15-اكـمـال الدين، ج 1، ص 204، بحار الانوار، ج 23، ص 29، و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 489.
16-اكمال الدين، ج 1، ص 204، و بحار الانوار، ج 23، ص 37.
17-اكمال الدين، ج 1، ص 202 و بحار الانوار، ج 23، ص 24.
18-اكـمـال الدين، ج 1، ص 202، اصول كافى، ج 1، ص 170، غيبت نعمانى، ص 139، و بحار الانوار، ج 23، ص 34.
19-سوره انفال، آيه 33.
20-سوره نساء، آيه 59.
21-علل الشرايع، ص 52 و بحار الانوار، ج 23، ص 19.
--------------------------------------
آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page