غيبت كوتاه حضرت مهدى عليه السلام با رحلت چهارمين سفير ويژه اش، به پايان رسيد. دوران غـمـبـار غيبت طولانى او آغاز گرديد، بدين سبب راههاى ارتباط و دسترسى و پيوند بـا آن حضرت قطع شد و آن حادثه بزرگ و مصيبت عظيم رخ داد. رهبرى مذهبى و دينى كه در كف با كفايت آن گرامى بود و مردم بوسيله سفيران خاص او، پرسشها و مشكلات خويش را از سـوى او دريـافت مى داشتند، دگرگون شد و به اسلام شناسان، مجتهدان و فقيهان بـرخـوردار از شـرايـط فـتـوا و داراى ويـژگـيـهاى برجسته اى كه در روايات آمده است، انتقال يافت.
حـضـرت مـهدى عليه السلام در نامه مباركى به يكى از چهره هاى مورد اعتماد شيعه، بنام (اسحاق بن يعقوب) كه بوسيله دومين نائب خاص به او رسيد، مرقوم داشت:
... و امـا الحـوادث الواقـعة، فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا، فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله عليكم ....(1)
يـعـنـى: و اما در مورد رويدادها و جرياناتى كه در آينده رخ خواهد داد، به راويان حديث ما رجوع نماييد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان مى باشم.
در آن زمان، شمار بسيارى از محدثان شيعه كه از ياران دو امام گرانقدر، حضرت هادى و عـسـكـرى عـليـه السـلام بشمار مى رفتند، موجود بودند و برخى از آنان كتابهاى متعددى نوشته و در آنها روايات متنوع و مقررات دينى را گرد آورده بودند و خانه هاى شيعيان از اين كتابهاى ارزشمند پر بود كه به هنگام نياز، بدان روايات مراجعه مى كردند.
عـلاوه بـر ايـن، انـبـوهـى از يـاران امـام باقر و امام صادق عليه السلام نيز، پيش از اين مـحـدثـان و مـؤلفـان، كـتـابـهـاى بـسـيـارى را كـه شـمـار آنـهـا از 400 عـدد فـراتر و اصـول (چـهـارصـدگـانـه) يـا (اءربعاة) ناميده مى شد، به رشته تحرير درآورده بـودنـد كـه اگـر چـه تـمـامـى آنـهـا مـوجـود نبود، اما بسيارى از آنها در صورت لزوم در دسترس علاقمندان و مورد بهره بردارى قرار مى گرفت.
در مورد مسايل و رويدادهاى جديدى كه روايت خاصى در مورد آنان نبود تا آن را تبيين كنند، حـضـرت مـهـدى عـليه السلام به مردم دستور داد به محدثان و فقيهانى رجوع نمايند كه داراى قـدرت اسـتـخراج مقررات اسلامى و داراى توانايى استنباط احكام شرعى از قواعد و اصـول عـامـه هـسـتند، همان قواعد و اصول ادله اى كه از قرآن و روايات صحيح و استوار، دريافت مى گردد.
و بـديـن وسـيـله، آن حـضـرت، خـط جـديـدى در پـاسـخـگـويـى بـه مـسـايـل فـقـهى و حقوقى را براى شيعيانش از راه رهبرى و مرجعيت دينى كه در چهره اسلام شناسان و فقيهان و راويان احاديث اهل بيت تجسم مى يافت، گشود.
مـفـهـوم ايـن سـخـن، هـرگـز عـقب نشينى و كناره گيرى حضرت مهدى عليه السلام از مركز رهبرى امت و تصرف در جهان با بريدن او از رخدادهاى مربوط به جامعه ها و كشورها و يا انـقـراض نظام امامت نيست؛ بلكه بدان مفهوم است كه نظام مترقى و عادلانه امامت معصوم تا فـرجـام تـاريـخ و پـايـان جـهـان، امـتـداد خـواهـد يـافـت، چـرا كـه نـظـام امـامـت يـك نـظام زوال نـاپـذيـر خـدايـى اسـت، خواه در جامعه حاكم باشد و رهبرى و هدايت جامعه را به كف داشته باشد و در امور و شئون آن دخالت نمايد، خواه از رهبرى و اداره جامعه ممنوع گشته و از سوى حكومتهاى غاصب و ستمكار، مورد فشار و سركوب قرار گيرد.
در اينجا سؤالى در ذهن انسان پايدار مى گردد و آن اينكه: (با غيبت امام معصوم و سپردن رهبرى و مرجعيت دينى به فقهاى واجد شرايط مرجعيت، ديگر چه ثمره و نتيجه اى از وجود امـام غـايـب بـه جـامـعـه مى رسد؟ و مردم چگونه مى توانند از وجود گرانمايه او بهره ور گردند؟)
پاسخ اين سؤال، به خواست خدا، در ادامه بحث خواهد آمد.
------------------------------------------
1-غـيـبـت شـيـخ طـوسـى، ص 291 كـه ايـنـطـور آمـده: (عـليـكـم). امـا در اكـمـال الديـن، ج 2، ص 484 و بـحارالانوار، ج 53، ص 181، اينطور آمده است: (و انا حـجـة الله عـليـهـم). و در احـتـجـاج طـبـرسـى، ج 2، ص 470 و وسـائل الشـيـعـه، ج 18، ص 101، نـه اولى آمده و نه دومى، همينطور است: (و انا حجة الله).
--------------------------------------
آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى
غيبت كبرى يا بلند مدت
- بازدید: 4767